تاریخ انتشار :دوشنبه ۲۶ عقرب ۱۳۹۳ ساعت ۲۳:۳۹
کد مطلب : 102345
غروبِ غنی در غبار پاکستان!
تاریخ مذاکره و دیپلماسی ما نشان داده که نسبت به پاکستان با قامت خمیده و درماندگی بوده؛ حتی در دوره رئیس جمهور قبلی که کشور به سکوی پرواز قرار داشت، با توجه به فساد فراگیر، تحقق پیدا نکرد آن پرواز و باز هم از تملق حضرات در مقابل پاکستان، کاسته نشد!
امید می رفت جناب جلالت مآب دکتر محمد اشرف غنی این طلسم را بشکند؛ اما در کمال نا باوری نشد. خدا بیامرزد سلطان سابق را اگر جایی یا در کشوری می رفت، همراهانش از تعداد انگشتان دست تجاوز نمی کرد؛ ولی این نیک پی، رییس جمهور فعلیٍ در بست و دولت بست، در بیت همسایه نزول اجلال فرمودند! صد و پنجاه نفر از اعضای یک دولت، در کشور دشمن، کنگر خوردن و لنگر انداختن، نهایت سادگی و سر سپردگی دولت مردان است! دیدارهای دنگ و منگ از پیش بررسی نشده، حکایت از ضعف مفرط می کند بخصوص ملاقات با مولوی یاغی پاکستان بنام فضل الرحمان بی فضیلت، این مسله را نمایان تر نمود که وی در مقابل مهمانش نشید مرگ خواند و آقای غنی را تهدید کرد که ما دست بردار نیستیم از کشتن و خون ریختن! لحن او یک لحن غزل ساز و مهر آمیز نبوده؛ بل نهان وحشی خویش را در مقابل همسایه و مهمانش بیان کرده است و این رازی است که ناگهان از پرده برون افتاده و خدا میداند که پاکستان پشت پرده برای مردم ما چه خوابها دیده است!

لب مرد باید که خندان بود!
در دنیای دیپلماسی هر حرکتی معنا پیدا می کند و تفسیر انگیز است؛ بخصوص خندیدن زیاد در ملاقات های رسمی جلسه را از جدیت می اندازد، فضارا به سوی رفیق بازی و معاملات کاسب کارانه سوق می دهد و در نهایت، خیانت را لباس خدمت به بر می کند. اکنون پاکستان در یک دریدگی، گوشت مضاعف روی دماغ دنیا شده است و جهان مصمم به تجزیه این نوار نکبت است؛ نواری که باعث جدایی اسلام شده.

اگر خاندان بوتو را بر داریم، در سبد سیاسی این دولت، چیزی باقی نمی ماند جز یک عده کودتاچی و ملاهای منجمد و تروریست!
درسته که لب مرد باید که خندان بود ولی شایسته بود آقایان خنده های خرابشان را به تعویق می انداختند تا دوربینِ ژور نالیست های پاکستانی این همه صورت ارباب سیاست را نمی لیسید که به آمریکایی ها تلویحا بفهمانند:

بله! از ما به یک اشاره از این ها به سر دویدن و آنهم با دهان های این چنینی و لنگی های چون تایر تراکتور!

تله تازه پاکستان
گروه صدو پنجاه نفره سفر کرده به پاکستان تجربه کهنه را تکرار کردند؛ با فن اول سیاسی میزبان مات شدند. البته این قابل پیش بینی بود چون سیاست همسایه بر اساس ماکیاولیسم عیار شده است. اما خوب بود کلان های کابل ابتکار عمل را بدست می گرفتند و این خواسته مشروع ملت را از اسلام آباد می خواستند:

یک کمانه و کشاله، به پهنای بیست و پنج کیلومتر به سوی بندر کراچی برای افغانستان واگذار شود؛ این دهانه تجارتی و حیاتی، به ازای سرزمین بزرگ غصب شده دیورند باشد که قرن های متمادی پاکستان، اسراییل وار این تکه خاک خوبمان را زیر چکمه قشون جعلی اش گرفته؛ اما دریغ از یک ذره غیرت افغانی که در این موارد پس می افتد.
این مسایل گفته نشد که هیچ، پاکستان در پرده اول به شاه رگ نظامی ما خنجر خواباند! به این گفته:

نظامیان افغان را باید نظامیان پاکستان آموزش بدهد. در این طنز تلخ، اسلام آباد سه هدف شوم را دنبال می کند:
• روحیه نظامیان بدنام و ترور گرای خودشان را بالا ببرند و به آنها اعتبار کمایی کنند.
• قدرت اردوی قلب آسیا؛ افغانستان را بکوبند و روح قهرمانی شان را تضعیف نمایند. به قول شاعر سپید سرای: دخترک افسانه می خواند! البته که سعی آنها، در سوی محال است و ناشدنی چون چندی قبل اردو نشان داد کارکردش را نسبت به پاکستان.
• خرید زمان، تا از انزوای طاعونی بیرون بیاید برای این که همیشه شگرد پاکستان بوده تا از افغانستان نردبان ترقی بسازد و سری میان سرها، شود. برای چانه زنی با ناتو و آمریکایی ها مسلط باشد که اگر شما در افغانستان ماندنی هستید باید باج بدهید و گرنه با کد خدای شرور منطقه طرف هستید یعنی آنچه شما می خواهید در مشت ماست.

اینجاست که باید گفت وقتی این تله و دام زیر فرش قرمز دیپلماسی پهن شد، به عنوان آموزش نظامیان افغان، یک نفر، از سیاسیون سفر کرده ما؛ نپرسید از پاکستانی ها، که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟!

با این نکات فوق باید نکته دیگر را خاطر نشان کرد که اگر آقای رییس جمهور « غنی » از چین غنی بر گشت. از پاکستان بر گشت فقیرانه در انتظارش خواهد بود مگر این که تدبیر تازه بسنجد و ورق را به منافع ملی بر گرداند. تنها در این صورت است:
یا سبو، یا خم می یا قدح باده کنند
یک کف خاک در این می کده ضایع نشود .... ان شا الله
نویسنده: علی اکبر آل مولا
https://avapress.com/vdcc0iqsp2bqx18.ala2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما