خیلی از ناهنجاریها، ارتباطات ناسالم بیرونی در کوچه و بازار، فساد اخلاقی، فرار از منزل و نزاع و کشمکشهای خانوادگی ناشی از فراهم نبودن زمینهی ازدواجِ به موقع جوانان است. قلین یا تویانه، جزء مصارف بیهودهای است که با در نظرداشت فقر و بیکاری، موضوع جدی و چالشبرانگیزی فراروی ازدواج جوانان محسوب میگردد.
به گزارش خبرگزاری صدای افغان (آوا)، حجتالاسلام سیدصادق صداقت یکی از علمای ولسوالی کیتی عمدهترین دلیل ارتباطات نامشروع بیرونی و فساد اخلاقی جوانان را ناشی از عدم فراهم بودن زمینه ازدواجشان دانسته و میگوید: اگر خانوادهها توافق کنند تا زمینه ازدواج جوانان را فراهم کرده و از گله و مصارف کمرشکن که از توان خانواده پسر بیرون است منصرف شوند هم کار خیر انجام داده و هم از اشاعه فساد جلوگیری به عمل خواهند آورد.
اگرچه مصارف عروسی در تمام ساحات کشور سنگین بوده و عامل اصلی کاهش ازدواج میان جوانان خوانده شده است، اما چنین عنعناتی بیشتر در ولایت دایکندی خصوصا در ولسوالی کیتی از سالهای دور به میراث مانده و به یک معضل بزرگ فراروی ازدواج جوانان تبدیل شده است.
وی افزود: جوانانی که توان پرداخت 400000 تا 500000 افغانی به عنوان گله را ندارند مجبورند یا مجرد مانده به دام فساد بیفتند و یا هم با پرداخت چنین پولی بلافاصله مهاجر شده و برای تهیه قلین سالها از خانواده و خانم تازهعروسشان دور بمانند.
آقای صداقت علاوه کرد: قلین از منظر شریعت اسلام حرام است و هیچ دلیلی بر مشروعیت آن وجود ندارد. گرفتن قلین یک فرهنگ ناپسند است که در جامعه ما رواج پیدا کرده و نه تنها با گذشت زمان محو نشده که هر روز قوت و شدت بیشتری پیدا میکند. در شرایط خشکسالی و فقر، گله گرفتن راهحلی اقتصادی برای تعدادی از مردم پنداشته میشود.
آقای صداقت این رسم را به خرید و فروش یک جنس تعبیر کرده میگوید: هیچ گاه طرفدار فروش دختران نیستم. به دلیل وجود این رسم ناپسند تعداد زیادی از جوانان پسر و دختر نمیتوانند به تشکیل خانوده بپردازند.
در همین حال، عدم آگاهی زنان از حقوقشان، بیسوادی، فقر اجتماعی و سایر موارد دیگر نیز میتواند دختران را در معرض فروش قرار دهد.
این عالم دین دخترفروشی را خلاف قانون اسلام دانسته و اظهار میدارد که عدم آگاهی مردم از حقوقشان و فقر اقتصادی، آنان را وادار میسازد که دختران جوانشان را با تویانهی زیاد شوهر دهند. این وظیفهی امامان مساجد و علمای دین است که همیشه در این مورد تبلیغ نموده و اذهان عامه را روشن بسازند.
در عین حال تعداد زیادی از قضایای طلاق در خانوادهها، خشونتهای خانوادگی و لت و کوب زن توسط شوهر در بعد از ازدواج به علت بلند بودن قلین یا تویانه دختر در هنگام عروسی است.
حکایت یک جوان ۳۸ ساله از سرگذشت ازدواج تلخ و رقتبار خود:
بعد از ۳۸ سال که دیگر مطمئن بودم به فساد اخلاقی کشانده میشوم دهها جای به خواستگاری رفتم. هیچ موردی کمتر از ۴۰۰۰۰۰ افغانی حاضر به دادن دختر نشدند. من هم مجبور بودم؛ نه تنها به دلیل جلوگیری از افتادن در دام فساد که بلکه طعنه و توبیخ همسن و سالان و همسایگانم نیز هر روز آزارم میداد. دل را به دریا زده و به سراغ یکی از خانوادهها که دخترشان را قبلا ۴۰۰۰۰۰ افغانی گله گفته بود رفتم. با مصارف دیگرش ۵۵۰۰۰۰ هزار افغانی تمام شد.
وی ادامه داد: قضیه در این جا ختم نشد. دو هفته از عروسیام نگذشته بود که پولهایی که قرض گرفته بودم وقتش سر میرسید. از آنجایی که در خانه کسی دیگر را هم نداشتم، عیال خورد و کوچک پدرم را با دخترخانم تازهعروس تنها گذاشته و برای تهیهی این پول، راهی دیار هجرت شدم. بعد از دو سال کار نتوانستم خرج خانه را به علاوه گله تعیینشده تهیه کنم. در همین زمان بود که پیام گرفتن طلاق از طرف پدرزنم رسید چون پرداخت گله نهایتا تا یک سال بعد از ازدواج معین شده بود. هرچه گریه و زاری کردم نتیجه نداد، سرانجام طلاق دخترش را بدون رضایت من گرفت که برایم همچون مرگ سنگین بود.
گفتنی است، این حکایتها واقعیتهای تلخ جامعهای است که ما در آن زندگی میکنیم. شاید فقر، تنگدستی و ناداری در مضاعف شدن گلهستانی نقش برجستهای داشته باشد، اما تعدادی از پدران با ایمان و دیندوستی را به خاطر میآورم که خواستگار دخترانشان را به دلیل عدم توانایی پرداخت گله رد کردند تا اینکه به ازای چهار تا پنچ لک افغانی دخترانشان را به شوهر دهند.
به گزارش خبرگزاری صدای افغان (آوا)، حجتالاسلام سیدصادق صداقت یکی از علمای ولسوالی کیتی عمدهترین دلیل ارتباطات نامشروع بیرونی و فساد اخلاقی جوانان را ناشی از عدم فراهم بودن زمینه ازدواجشان دانسته و میگوید: اگر خانوادهها توافق کنند تا زمینه ازدواج جوانان را فراهم کرده و از گله و مصارف کمرشکن که از توان خانواده پسر بیرون است منصرف شوند هم کار خیر انجام داده و هم از اشاعه فساد جلوگیری به عمل خواهند آورد.
اگرچه مصارف عروسی در تمام ساحات کشور سنگین بوده و عامل اصلی کاهش ازدواج میان جوانان خوانده شده است، اما چنین عنعناتی بیشتر در ولایت دایکندی خصوصا در ولسوالی کیتی از سالهای دور به میراث مانده و به یک معضل بزرگ فراروی ازدواج جوانان تبدیل شده است.
وی افزود: جوانانی که توان پرداخت 400000 تا 500000 افغانی به عنوان گله را ندارند مجبورند یا مجرد مانده به دام فساد بیفتند و یا هم با پرداخت چنین پولی بلافاصله مهاجر شده و برای تهیه قلین سالها از خانواده و خانم تازهعروسشان دور بمانند.
آقای صداقت علاوه کرد: قلین از منظر شریعت اسلام حرام است و هیچ دلیلی بر مشروعیت آن وجود ندارد. گرفتن قلین یک فرهنگ ناپسند است که در جامعه ما رواج پیدا کرده و نه تنها با گذشت زمان محو نشده که هر روز قوت و شدت بیشتری پیدا میکند. در شرایط خشکسالی و فقر، گله گرفتن راهحلی اقتصادی برای تعدادی از مردم پنداشته میشود.
آقای صداقت این رسم را به خرید و فروش یک جنس تعبیر کرده میگوید: هیچ گاه طرفدار فروش دختران نیستم. به دلیل وجود این رسم ناپسند تعداد زیادی از جوانان پسر و دختر نمیتوانند به تشکیل خانوده بپردازند.
در همین حال، عدم آگاهی زنان از حقوقشان، بیسوادی، فقر اجتماعی و سایر موارد دیگر نیز میتواند دختران را در معرض فروش قرار دهد.
این عالم دین دخترفروشی را خلاف قانون اسلام دانسته و اظهار میدارد که عدم آگاهی مردم از حقوقشان و فقر اقتصادی، آنان را وادار میسازد که دختران جوانشان را با تویانهی زیاد شوهر دهند. این وظیفهی امامان مساجد و علمای دین است که همیشه در این مورد تبلیغ نموده و اذهان عامه را روشن بسازند.
در عین حال تعداد زیادی از قضایای طلاق در خانوادهها، خشونتهای خانوادگی و لت و کوب زن توسط شوهر در بعد از ازدواج به علت بلند بودن قلین یا تویانه دختر در هنگام عروسی است.
حکایت یک جوان ۳۸ ساله از سرگذشت ازدواج تلخ و رقتبار خود:
بعد از ۳۸ سال که دیگر مطمئن بودم به فساد اخلاقی کشانده میشوم دهها جای به خواستگاری رفتم. هیچ موردی کمتر از ۴۰۰۰۰۰ افغانی حاضر به دادن دختر نشدند. من هم مجبور بودم؛ نه تنها به دلیل جلوگیری از افتادن در دام فساد که بلکه طعنه و توبیخ همسن و سالان و همسایگانم نیز هر روز آزارم میداد. دل را به دریا زده و به سراغ یکی از خانوادهها که دخترشان را قبلا ۴۰۰۰۰۰ افغانی گله گفته بود رفتم. با مصارف دیگرش ۵۵۰۰۰۰ هزار افغانی تمام شد.
وی ادامه داد: قضیه در این جا ختم نشد. دو هفته از عروسیام نگذشته بود که پولهایی که قرض گرفته بودم وقتش سر میرسید. از آنجایی که در خانه کسی دیگر را هم نداشتم، عیال خورد و کوچک پدرم را با دخترخانم تازهعروس تنها گذاشته و برای تهیهی این پول، راهی دیار هجرت شدم. بعد از دو سال کار نتوانستم خرج خانه را به علاوه گله تعیینشده تهیه کنم. در همین زمان بود که پیام گرفتن طلاق از طرف پدرزنم رسید چون پرداخت گله نهایتا تا یک سال بعد از ازدواج معین شده بود. هرچه گریه و زاری کردم نتیجه نداد، سرانجام طلاق دخترش را بدون رضایت من گرفت که برایم همچون مرگ سنگین بود.
گفتنی است، این حکایتها واقعیتهای تلخ جامعهای است که ما در آن زندگی میکنیم. شاید فقر، تنگدستی و ناداری در مضاعف شدن گلهستانی نقش برجستهای داشته باشد، اما تعدادی از پدران با ایمان و دیندوستی را به خاطر میآورم که خواستگار دخترانشان را به دلیل عدم توانایی پرداخت گله رد کردند تا اینکه به ازای چهار تا پنچ لک افغانی دخترانشان را به شوهر دهند.