ملک ستیز کارشناس و تحلیگر مسایل سیاسی در نگاهی به سخنان امروز رئیس جمهور غنی بعد از ادای نماز جمعه در ارگ ریاست جمهوری که از قبل به عنوان پیام مهم دولت به مردم مطرح شده بود، نوشته است:
آقای رییس:
سیاستگذاری بحث اخلاقی نیست. این درست است که مردم باید متحد شوند، دشمنستیز باشند و شکیبایی داشته باشند. سیاست بحث سازماندهی و انسجام قدرت قهریه و استفاده آن در برابر منافع مردمان و سرزمین واحد است. از اینرو سیاستگذاری دشوار در شرایط خیلی اساس امروزی میطلبد که:
۱. برنامه روشن در برابر دشمنان داشته باشید. شما گفتید که گروهی از طالبان مخوف با شواهد روشن دستگیر شدهاست. اما نگفتید که سرنوشت آنها چه میشود. این پیام میتوانست خیلی بر حمایت روحیه مردم و تضیعف روحیه دشمن اثر گذارد.
۲. شما گفتید استخبارات در «مواردی» دشواریهای حرفهیی دارد. اما نگفتید که برخورد قاطع شما در زمینه چه خواهد بود. شما به خوبی میدانید که رهبری، مدیریت و منابع این اداره آبستن بحران پیچیده است.
۳. شما گفتید که پاکستان مسوول جنگ نیابتی در افغانستان است. اما نگفتید در صورتیکه این جنگ ادامه یابد( که به باورم تشدید خواهد یافت) چه خواهید کرد.
۴. شما گفتید که بهفکر برنامه ی کلان در کشور هستید و این برنامه در شعاع «افغانیت» قابل حل است. اما نگفتید چهگونه؟ ما بیشتر از هر زمان دیگر از همپاشیده هستیم. مردم منتظر هستند بدانند که بحران مدیریتهای محلی را چهگونه حل میکنید؟
۵. شما با تاکید از تاریخ ۵۰۰۰ ساله یاد کردید و گفتید این سرزمین را کسی شکست داده نمیتواند در حالیکه در یک هفته نزدیک به ۵۰۰ انسان این سرزمین به خون کشیده شد. به باور شما شکست چه معنا میدهد. شما باید استراتژی نجات را ارایه میکردید.
۶. و بلاخره شما گفتید که رییسجمهور شکستناپذیری هستید. اما باور کنید دل مردم شما شکسته است. اگر در دل مردم جا دارید، شکستهاید اگر برون از دل مردم قرار دارید هم شکسته اید. مردم از شما اقدامات قاطع و برنامههای قاطع و جدی انتظار دارد. مردم زمانی به شکستناپذیری شما باور میکنند که دل شکستهء آنها را مرهم گذارید. آنگاه در دل مردم جا میگیرید و شکستناپذیری شما توجیهپذیر میشود.
من از دستیاران شما میطلبم تا شما را از گذار روحیه ی نگرش «اخلاقی» به سیاست به نگرش «واقعی» به سیاست کمک کنند. اندکیهم به متخصصین سیاست گوش فرا دهید. شاید شما انسان خیلی با فهمی باشید. اما باور کنید بزرگترین سیاستمداران جهان دارای تیم و دستیاران حرفهیی و سیاستشناس بوده اند. این تجربه من از کار با برخی از کشورهای جهان است.
در همین حال کارشناسان می گویند که رییس جمهور غنی در سخنرانی امروز خود به اقتدار دولت تاکید کرد و گفت: "دولتی که اقتدار ندارد، مورد تمسخر قرار میگیرد."
این را حتا افراد بی سواد و مکتب نارفتۀ جامعه هم می دانند که دولت فاقد اقتدار، دولت مسخره و بی اعتبار است. اما سوال اصلی در این جا به دو نکته بر می گردد:
۱ – اقتدار یک دولت در چیست؟
۲ – چگونه می توان اقتدار را در عمل برای یک دولت شکل داد و یا دولت ورشکسته و ضعیف را به دولت مقتدر و موثر تبدیل کرد؟
اقتدار دولت ها و زمام داران در عصری که ما زندگی می کنیم با اِعمال ترس و خشونت بر جامعه توسط نیروهای نظامی و امنیتی محقق نمی شود. اقتدار دولت به معنی ترساندن و ترسیدن مردم از دولت نیست تا در سایۀ این ترس، انقیاد و اطاعت عمومی از دولت و زمام داران شکل بگیرد. دولت های فاسدی که زمام دارانش در انواع فساد سیاسی، مالی و اداری آلوده باشند، هیچ گاه نه در گذشته و نه امروز، دولت های مقتدر محسوب نمی شوند.