حجت الاسلام والمسلمین سیدعیسی حسینی مزاری؛ در پی بازداشت یک تن از روحانیون فعال در شهر هرات از سوی نیروهای امنیت ملی این شهر، با صدور بیانیه ای واکنش نشان داد.
رئیس کل مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان، در این بیانیه خواستار آزادی فوری حجت الاسلام والمسلمین حاج قربان غلامپور شد.
در بخشی از این بیانیه آمده است: آیا دست اندرکاران نظام کنونی نمی دانند که بازی کردن با ساحت علما، اگر بازی مستقیم با آتش نباشد که هست، حد اقل بی توجهی به منافع اسلامی و ملی و آب ریختن به آسیاب دشمن به نظر می رسد و سرنوشت خوبی را فراراه حکومت وحدت ملی قرار نخواهد داد؟!
براساس این بیانیه، حجت الاسلام غلامپور که مقسم شهریه حضرات آیات عظام امام خامنه ای و سیستانی (حفظهم الله تعالی) برای طلاب حوزات علمیه شهر هرات و امام جماعت یکی از مساجد این شهر است، پس از ادای نماز جماعت و بدون اطلاع قبلی و دور از چشم محاکم قضایی، توسط چند تن از نیروهای امنیت ملی دستگیر و روانه بازداشتگاه این ارگان شده است.
دلیل این بازداشت مشخص نیست اما آنگونه که در بیانیه تازه رییس مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان بازتاب یافته «این چهارمین روحانی است که بازداشت می شود و در معرض تحقیر و توهین یک نهادی قرار می گیرد که در حقیقت بایستی حافظ جان و مال و ناموس ملی باشد. در شهر کابل نیز تاکنون افراد زیادی از نیروهای فعال عرصه های دینی و فرهنگی توسط نیروهای امنیت ملی بازداشت گردیده و برخی پس از ساعت ها، روزها و هفته ها و بعد از گذراندن تفتیش و پرونده سازی و اخذ تعهد آزاد می شوند و دسته ای دیگر هنوز هم در بازداشتگاه های امنیت ملی به سر می برند و در میان دستگیر شدگان برخی چهره های روحانی فعال و متدین نیز حضور دارند.»
به این ترتیب، به نظر می رسد سیاستی در نهادهایی مانند امنیت ملی وجود دارد که بر اساس آن، علمای دینی، تهدیدی علیه امنیت و حاکمیت ملی کشور محسوب می شوند و با بازداشت، بازجویی، پرونده سازی و اخذ تعهد همواره باید این طیف را تحت فشار و نظارت و محدودیت قرار داد.
این سیاستی است که در کشورهای استبدادزده بر علیه فعالان سیاسی خواستار براندازی نظام اعمال می شود؛ اما در افغانستان، هیچ عالم دینی همسو با دولت و نظام به ویژه طیف خاصی که از سوی امنیت ملی تحت فشار مستقیم قرار می گیرند، نه تنها هیچگاه نسبت به نظام، موضع براندازانه نگرفته و یا از گروه های تروریستی فعال در کشور به عنوان نیروهای براندازنده نظام، حمایت مستقیم یا غیر مستقیم نکرده اند؛ بلکه همیشه با استفاده از تریبون های رسمی، مساجد، منابر، رسانه ها، نشست های علمی وغیره تلاش کرده اند از نظام حمایت کنند، عملکرد نیروهای امنیتی را تحسین و تمجید نمایند و تروریست ها را مورد نکوهش و سرزنش قرار داده و اعمال و رفتارهای وحشیانه و ضد دینی آنها را محکوم نمایند؛ پس چه منطقی در عقب سیاست تهدیدانگاری علمای جید اسلام در افغانستان نهفته است؟
آقای مزاری در این بیانیه نوشته است:«در ابتدا با تساهل و تسامح با قضیه برخورد کردم و گفتم نشان دادن واکنش به هر میزانی، شاید به صلاح مردم و کشور نباشد و از آن، دشمنان سؤ استفاده خواهند کرد و ساکت ماندم و منتظر اصلاح این روند نامیمون و در هم کوبنده شخصیت اتباع وطن نشستم و احساس نیز این بود که مطمئنا پس از اطلاع بزرگان مملکت از این عملکرد غیر مسؤولانه و جهت تامین امنیت کلی شهروندان و حفظ مصالح علیای کشور، نیروهای خودسر مورد نکوهش قرار گرفته، وضع به شرایط عادی بازخواهد گشت؛ اما هرچه از روزها و هفته ها و ماه های روند تحولات می گذرد شاهد تداوم دستگیری ها و برخورد سبکسرانه نیروهای به خصوص امنیت ملی با شهروندانی هستیم که به جز خدمت به دین، مذهب، فرهنگ و مردم، فعالیت دیگری نداشته اند.»
واقعیت نیز این است که افرادی که مورد بازداشت و بازجویی قرار می گیرند غالبا از میان نیروهایی برگزیده می شوند که هیچ گونه فعالیت سیاسی و تبلیغی علیه نظام و دولت یا در جهت حمایت از تروریزم ندارند. بنابراین، به باور کارشناسان، این سیاست، ماهیتا اشتباه آمیز و عمیقا زیانبار است؛ زیرا آنچه را که تهدید آنی و عینی و مستقیم علیه مردم، دولت، نظام، نیروهای امنیتی و آینده کشور یعنی تروریزم و تکفیری گری محسوب می شود، آماج قرار نمی دهد؛ بلکه کسانی را سرکوب و تهدید و مرعوب می سازد که بیشترین همسویی و همگرایی را با نظام، امنیت ملی و آسایش همگانی شهروندان نشان می دهند.
اگر فعالیت علما در جهت تبلیغ دین و انتقاد از بی دینی و لاابالیگری و بی بند و باری و فساد و ابتذال، مخالفت سیاسی با نظام محسوب می شود، پس تکلیف مفاد قانون اساسی در زمینه همخوانی قوانین با احکام و دستورات اسلامی و نیز برخورداری شهروندان از آزادی بیان چه می شود؟
اگر عالمان دینی تهدید محسوب می شوند، آیا تروریست های طالبان و داعش و... چه هستند؟
از جانب دیگر، چرا افرادی که به سبک آدمربایی و گروگانگیری مورد بازداشت های مخفیانه و بی سروصدا قرار می گیرند، چرا با حکم قضایی بازداشت و رسما و علنا محاکمه نمی شوند تا مردم و افکار عمومی و رسانه ها هم بدانند که جرم آنها چیست و چه مدارکی در این زمینه وجود دارد و جزای شان چه باید باشد؟
این سبک از برخورد با عالمان دینی، ائمه جمعه، فعالان دینی و فرهنگی و ملا امامان، بیشتر از پیش سبب بی اعتمادی مردم نسبت به نیروهای امنیتی شده و به بی اطمینانی، رعب و وحشت در جامعه دامن می زند.
صرف نظر از اینکه این نوع برخوردها نوعی مقابله مستقیم با دین و جلوگیری از تبلیغ و ترویج ارزش های دینی و یادآور الگوهای سرکوبگرانه حکومت های تمامیت خواه، غیر مردمی و توتالیتر خاور میانه ای است که به نیابت از غرب و نظام سلطه، مردم خویش را در غل و زنجیر می کنند، از عالمان دینی شان، سلب تابعیت می نمایند، آنها را به اتهام های واهی، بازداشت و شکنجه می کنند و به گونه ای وحشیانه، سر می برند.
بر اساس بیانیه مسؤول عمومی مرکز تبیان «معنا ندارد که در کشور هم علمای فعال و اثرگذار، از سوی گروه های تروریستی مورد تهدید باشند و هم در مظان اتهام امنیت ملی قرار گرفته و در نهایت به وسیله نیروهای خودسر آن، دستگیر گردیده، روانه بازداشتگاه شوند.
در کشوری که شرایط بدینگونه باشد و شهروندان آن به خصوص روحانیت؛ این قشر پیشتاز جامعه، از یکسو توسط گروه های تروریستی تهدید شوند و از سوی دیگر تحت فشار ارگانهای امنیتی قرار داشته باشند، آیا تامین امنیت سرتاسری و برقراری ثبات در آن امکان پذیر است؟ آیا سایر اقشار جامعه می توانند اطمینان به ادامه حیات پیدا کرده و در حمایت از حاکمیت انتخابی خود به درستی قد علم نموده، جهت ساختن افغانستان ولو با دادن قربانی در برابر گروه های تروریستی اما برای حمایت و حفاظت از دستآوردهای نظام سازی و استحکام و قوی کردن آن، با موفقیت و سربلندی به پیش بروند؟!»
با توجه به این امر، کسانی که در رأس سیاست گذاری های امنیتی دولت قرار دارند، باید بدانند که علما که از قرن ها پیش تاکنون در قلب مردم جامعه، جا داشته اند و هزاران نفر از آنها حمایت و به آنها اقتدا می کنند، هرگز تهدیدی برای دولت نیستند. علما همواره در کنار دولت بوده و از عملکردها و دستاوردهای مثبت آن حمایت و اشتباهات آن را بر اساس وظایف دینی و ملی خود، دلسوزانه گوشزد کرده اند.
در شرایط شکننده کنونی، بهره برداری مثبت از این سرمایه عظیم ملی، نیاز به سیاستی مدارامحور و مبتنی بر عقلانیت دارد. حکومت باید با استفاده از قدرت، نفوذ و پایگاه معنوی، مقبولیت دینی و وجاهت اجتماعی علما، مشروعیت جنگ تروریست ها را زیر سؤال برده و مواضع و اعتبار نیروهای امنیتی را تقویت کند؛ نه اینکه با بازداشت، سرکوب و تهدید آنها این قشر عظیم و مؤثر را از دامن خود طرد کند.
تجربه های تاریخی نشان داده است که رویارویی دولت با علما هرگز نتایجی نداشته که دولت از آن نفع برده باشد. همین تجربه ها در عین حال، نشان می دهد که مردم همواره به علما اقتدا کرده و با تمام توان از آنها پیشتیبانی نموده اند.
بازداشت های علما در هرات و کابل در حالی ادامه پیدا می کند که حسینی مزاری پیش از این نیز در واکنش به بازداشت چند عالم دینی و فعال فرهنگی در کابل، ضمن پیشنهاد به اشرف غنی؛ رییس جمهور در خصوص تجدید نظر درباره امنیت ملی کشور، به دستگیری های خودسرانه امنیت ملی واکنش نشان داده و گفته بود: بیشتر کسانی که از سوی امنیت ملی تحت فشار قرار می گیرند و بازداشت می شوند طرفداران رئیس اجرایی کشور اند.
وی در مراسم با شکوهی در روز یکشنبه ۴ دلو سال گذشته در دفتر مرکزی مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان در کابل گفت:«... فضا را امنیتی درست کردند و متاسفانه این وضعیت ادامه دارد، اگر این وضعیت همچنان ادامه پیدا کند، از آن طرف گروه طالبان و سایر گروه های تروریستی مردم ما را تهدید می کنند و از این طرف دولت افغانستان فضا را امنیتی بسازد، شما می دانید که اوضاع از چه قرار می شود و چه شرایطی بوجود خواهد آمد. ما باید بدانیم دولت افغانستان علیه طالب و دشمنان مردم افغانستان است یا نه علیه گروه ها و نهادها و جریان های اسلامی؟»
ایشان در آن مراسم خطاب به رییس اجرایی گفت:«آقای عبدالله ما به شما رای دادیم و اتفاقاً طی این مدت کسانی که دستگیر شدند بیشترین افراد از طرفداران عبدالله هستند.»
تحلیلگران هم می گویند که این نوع برخوردها فضای کنونی را ملتهب تر می سازد و بی اعتمادی ها را گسترش می دهد و این بی تردید، تنها به سود دشمنان اسلام و نظام است.
نیروهای متعهد، مردمی و همسو با دولت باید تقویت و حمایت شوند و اگر بنا به هر دلیلی چنین نمی شود، هرگز نباید تهدید شوند؛ زیرا این نوعی انحراف افکار عمومی از وضعیتی است که در کشور جریان دارد. ننگرهار، هلمند، قندوز، تخار، سر پل و چندین ولایت دیگر کشور در آتش و خون غوطه ور اند و در این سو، عالمان دینی بدون هیچگونه اعلام جرم و تفهیم اتهامی، بازداشت می شوند. آیا این یک مبارزه انحرافی با تهدیدهای واقعی علیه نظام نیست؟ تهدیدهای واقعی کسانی هستند که قندوز را به آتش کشیده اند، هلمند را به جهنم تبدیل کرده اند، زنان و کودکان را در حصارک آواره کرده اند، نه کسانی که با استفاده از تعالیم دینی، آموزه های مکتبی و اصول عقیدتی مردم، آنها را به همکاری با دولت، تقدیر از نیروهای امنیتی و مبارزه با تروریزم و تکفیری گری و تجاوز خارجی، فرامی خوانند.
عالمان دینی، فرصت اند آن را تبدیل به تهدید نکنید.