خانه های امن، به پناهگاه هایی اطلاق می شود که برای زنان فراری از منزل ایجاد شده و هدفی که ظاهرا برای این امر عنوان می شود، کمک به زنانی است که مورد خشونت های خانوادگی قرار می گیرند و گزیری جز فرار از منزل ندارند.
در این حد شاید هیچکس با ذات و ضرورت تشکیل چنین پناهگاه هایی مشکل نداشته باشد. خانه های امن، اگر آنگونه که از نام آن برمی آيد واقعا «امن» باشند و تنها به این هدف ساخته شده باشند که برای زنان قربانی خشونت، زمینه بازگشت به زندگی را فراهم کنند، بدون شک در جامعه ستم سالار افغانستانی یک ضرورت است.
با این حال، خانه های امن وقتی تبدیل به پروژه ای با اهداف پیچیده و بعضا خطرناک می شود، این خانه ها دیگر نه تنها امن نیستند؛ بلکه حکم دام هایی را پیدا می کنند که از سوی گرگ های انسان نما بر سر راه آهوهای فراری از چنگ پلنگ، کارگذاشته شده؛ تا با شکار و به دام انداختن آنها، از آنان استفاده ابزاری کنند و قربانیان را در راستای اهداف خاص خود شان، مورد سودجویی و بهره وری قرار دهند.
به نظر می رسد این تصور به صورت آرام، خزنده و خطرناکی رنگ واقعیت می گیرد و دست هایی در کار است؛ تا این موضوع را به پروژه ای برای اعمال اهداف و خواسته های خود در افغانستان تبدیل کنند.
یکی از اهدافی که در پشت حمایت های سازمان یافته از پروژه خانه های امن وجود دارد این است که به این ترتیب تلاش می کنند، فرار از منزل را که در واقع یک عمل جرمی است به یک رویه معمول و منطقی و مشروع تبدیل کنند.
حامیان خانه های امن در تلاش اند؛ تا به زنان بگویند که فرار از منزل نه تنها جرم یا عیب و عار نیست؛ بلکه در شرایطی تنها راه ممکن است.
اکنون خانه های امن به کمک وزارت امور زنان افغانستان و برخی نهادهای انجویی داخلی و خارجی که از حمایت های وسیع مالی و معنوی کشورهای خارجی نیز برخوردار اند در تلاش هستند؛ تا به اصطلاح خدمات و تسهیلاتی را در خانه های امن ایجاد کنند که در شرایط عادی یک زن افغانستانی به دلیل فقر، محرومیت و محدودیت های امکانات زندگی و بسیاری از مسایل دیگر، ممکن است به آن دسترسی نداشته باشد.
اقداماتی مانند برگزاری دوره های کوتاه مدت آموزشی، آموزش زبان، کمپیوتر، خواندن و نوشتن، حتی آموزش های اسلامی و حرفه های دیگر از جمله برنامه هایی است که قرار است براساس طرح تازه وزارت زنان در همدستی با برخی سازمان های خارجی و داخلی، در خانه های امن به اجرا درآید.
در نگاه اول شاید تصور کنیم که این اقدامات، در راستای ایجاد تسهیلات برای زنان و دختران ساکن خانه های امن صورت می گیرد؛ اما واقعیت این است که این برنامه ها، پیش از آنکه کارکرد تسهیلاتی و خدماتی داشته باشند، هدف تشویقی دارند؛ زیرا ارائه این خدمات، زنان و دختران دیگر را نیز تشویق می کند که با کوچکترین بهانه ای، از منازل شان فرار کنند و به خانه های امن پناهنده شوند؛ تا به ظاهرا به زندگی بهتری برسند؛ اما از یاد نبریم که آنچه زندگی بهتر خوانده می شود، سرابی بیش نیست.
بحث این نیست که گذاشتن دوره های آموزشی برای زنان و دختران مستقر در خانه های امن، بد است و مشروعیت ندارد و زنان افغان نباید از آن بهره داشته باشند؛ بلکه سؤال این است که چرا این برنامه ها فقط در خانه های امن به اجرا درمی آیند؟ اگر کارگزاران این برنامه ها، واقعا برای بهبود و ارتقای وضعیت زنان افغان تلاش می کنند؛ چرا این برنامه ها برای همه زنان در همه جای افغانستان برگزار نمی شود؛ تا آنها مجبور نباشند برای رسیدن به آن، از منزل فرار کنند و به خانه های امن پناه بیاورند؟
از یاد نمی بریم که وزیر سابق عدلیه باری در یک اظهار نظر جنجال برانگیز، خانه های امن را لانه های ترویج فساد اخلاقی خواند که با واکنش تند و شدید گروه ها و سازمان های به اصطلاح حقوق بشری مواجه شد و سرانجام او ناگزیر شد حرف خود را پس بگیرد.
حتی اگر تصور کنیم چنین برنامه و هدفی در پشت پروژه خانه های امن وجود ندارد، حداقل مساله این است که راه اندازی برنامه های ظاهرا خدماتی و امکانات رفاهی فراتر از سطح زندگی زنان افغانستانی، مشوق وسوسه انگیزی برای سایر زنان محسوب شده و عملا آنها را به واگذاشتن خانه و زندگی شان و فرار از منزل، فرامی خواند؛ بنابراین، هیچگاه نباید از یاد برد که صرف نظر از ننگ و غیرت و شأن و شخصیت زنان محجوب و مسلمان و پاکدامن افغانستانی، این خانه ها هرگز امن نیستند و فرار از منزل، از نظر خدا و مردم، منفور و مردود است.
در این حد شاید هیچکس با ذات و ضرورت تشکیل چنین پناهگاه هایی مشکل نداشته باشد. خانه های امن، اگر آنگونه که از نام آن برمی آيد واقعا «امن» باشند و تنها به این هدف ساخته شده باشند که برای زنان قربانی خشونت، زمینه بازگشت به زندگی را فراهم کنند، بدون شک در جامعه ستم سالار افغانستانی یک ضرورت است.
با این حال، خانه های امن وقتی تبدیل به پروژه ای با اهداف پیچیده و بعضا خطرناک می شود، این خانه ها دیگر نه تنها امن نیستند؛ بلکه حکم دام هایی را پیدا می کنند که از سوی گرگ های انسان نما بر سر راه آهوهای فراری از چنگ پلنگ، کارگذاشته شده؛ تا با شکار و به دام انداختن آنها، از آنان استفاده ابزاری کنند و قربانیان را در راستای اهداف خاص خود شان، مورد سودجویی و بهره وری قرار دهند.
به نظر می رسد این تصور به صورت آرام، خزنده و خطرناکی رنگ واقعیت می گیرد و دست هایی در کار است؛ تا این موضوع را به پروژه ای برای اعمال اهداف و خواسته های خود در افغانستان تبدیل کنند.
یکی از اهدافی که در پشت حمایت های سازمان یافته از پروژه خانه های امن وجود دارد این است که به این ترتیب تلاش می کنند، فرار از منزل را که در واقع یک عمل جرمی است به یک رویه معمول و منطقی و مشروع تبدیل کنند.
حامیان خانه های امن در تلاش اند؛ تا به زنان بگویند که فرار از منزل نه تنها جرم یا عیب و عار نیست؛ بلکه در شرایطی تنها راه ممکن است.
اکنون خانه های امن به کمک وزارت امور زنان افغانستان و برخی نهادهای انجویی داخلی و خارجی که از حمایت های وسیع مالی و معنوی کشورهای خارجی نیز برخوردار اند در تلاش هستند؛ تا به اصطلاح خدمات و تسهیلاتی را در خانه های امن ایجاد کنند که در شرایط عادی یک زن افغانستانی به دلیل فقر، محرومیت و محدودیت های امکانات زندگی و بسیاری از مسایل دیگر، ممکن است به آن دسترسی نداشته باشد.
اقداماتی مانند برگزاری دوره های کوتاه مدت آموزشی، آموزش زبان، کمپیوتر، خواندن و نوشتن، حتی آموزش های اسلامی و حرفه های دیگر از جمله برنامه هایی است که قرار است براساس طرح تازه وزارت زنان در همدستی با برخی سازمان های خارجی و داخلی، در خانه های امن به اجرا درآید.
در نگاه اول شاید تصور کنیم که این اقدامات، در راستای ایجاد تسهیلات برای زنان و دختران ساکن خانه های امن صورت می گیرد؛ اما واقعیت این است که این برنامه ها، پیش از آنکه کارکرد تسهیلاتی و خدماتی داشته باشند، هدف تشویقی دارند؛ زیرا ارائه این خدمات، زنان و دختران دیگر را نیز تشویق می کند که با کوچکترین بهانه ای، از منازل شان فرار کنند و به خانه های امن پناهنده شوند؛ تا به ظاهرا به زندگی بهتری برسند؛ اما از یاد نبریم که آنچه زندگی بهتر خوانده می شود، سرابی بیش نیست.
بحث این نیست که گذاشتن دوره های آموزشی برای زنان و دختران مستقر در خانه های امن، بد است و مشروعیت ندارد و زنان افغان نباید از آن بهره داشته باشند؛ بلکه سؤال این است که چرا این برنامه ها فقط در خانه های امن به اجرا درمی آیند؟ اگر کارگزاران این برنامه ها، واقعا برای بهبود و ارتقای وضعیت زنان افغان تلاش می کنند؛ چرا این برنامه ها برای همه زنان در همه جای افغانستان برگزار نمی شود؛ تا آنها مجبور نباشند برای رسیدن به آن، از منزل فرار کنند و به خانه های امن پناه بیاورند؟
از یاد نمی بریم که وزیر سابق عدلیه باری در یک اظهار نظر جنجال برانگیز، خانه های امن را لانه های ترویج فساد اخلاقی خواند که با واکنش تند و شدید گروه ها و سازمان های به اصطلاح حقوق بشری مواجه شد و سرانجام او ناگزیر شد حرف خود را پس بگیرد.
حتی اگر تصور کنیم چنین برنامه و هدفی در پشت پروژه خانه های امن وجود ندارد، حداقل مساله این است که راه اندازی برنامه های ظاهرا خدماتی و امکانات رفاهی فراتر از سطح زندگی زنان افغانستانی، مشوق وسوسه انگیزی برای سایر زنان محسوب شده و عملا آنها را به واگذاشتن خانه و زندگی شان و فرار از منزل، فرامی خواند؛ بنابراین، هیچگاه نباید از یاد برد که صرف نظر از ننگ و غیرت و شأن و شخصیت زنان محجوب و مسلمان و پاکدامن افغانستانی، این خانه ها هرگز امن نیستند و فرار از منزل، از نظر خدا و مردم، منفور و مردود است.