سیدضامنعلی چاوشی/ انسانها حق پذیرند، فطرت و طینت آنان ممزوج با حق و حقیقت است.
البته علی رغم فلاسفه غرب که در تلاش رسیدن به حقیقتند، مبتنی بر آیت شناسی حکمای جهان اسلام، ما (انسانها) از حقیقت آمدهایم نه اینکه بخواهیم به آن برسیم.
بر اساس این ادله، ما انسانها حق را فطری میپذریم و این شاخصه مشترک همه انسانهاست بدون در نظرداشت جنسیت، جغرافیا، رنگ، نژاد و ...
اسطورههای اعصار در درازنای تاریخ و با روشهای متفاوت به عنوان انسانهای تراز بازتعریف و اکثرا در باورها و رویاهای آنان و اقلا در واقعیتهای جوامع موضوعیت جدی و اساسی داشتهاند.
از آنجا که اطاله سخن پیش نیاید و امروز نیز حوصله خواندن متن به کسی نمانده با یک اشاره کوتاه از اسطورههای ادوار، از دامنهدار کردن مسئله خودداری میکنیم.
در عصر داستان سرایی و قصه بافی، در قالب نقاشیها و یا هم چینش کلمات همواره بشر با معرفی از اسطورههای ترازشان مبتنی بر زاویه دید حقطلبی و حقیاوری و با ابتناء ارزشهای پذیرفتهشده اعتقادی خودشان که عموما سیما و صبغه حقانگاری داشته خیال پردازی و رویاسازی مینمودهاند.
قریب به اکثر داستانها و دیرین گونههای تاریخی چه افسانهای و یا رویدادهای واقعی، دو جبهه در تقابل هم قرار داشته و معمولا جبههای را که محق میپنداشتهاند به عنوان الگو و تراز برای نسلها باز تعریف میکردهاند.
زمانیکه بشر از مرحله تصور به برهه تصویر گام نهاد و قادر شد با کمک فناوری علوم توهمات و تخیلاتش را از قالب کلمات در قاب تصویر ترسیم و تشریح کند، جاذبههای چینش کلمات روز به روز کمرنگتر گردید.
بدین سبب معرفی اسطورهها و انسانهای تراز نیز به عنوان اساطیر، در قابها بیشتر از اعصار متون متبارز و متبلور و متجلی شد.
همگام با رشد و ترقی فنون تصویردهی و تصویر برداری، هنر و مهارت انسانها نیز بیش از پیش در خدمت این صنعت درامد و این بستری برای حضور بیش از حد اسطورهها و افراد تراز در زندگی روزمره انسانها شد.
بیشترین اوقات بشر در عصر جلوههای تصویری، عجین و آمیخته با اسطورههای سینمایی غرب شده که زاده داستانهای تخیلی و اوهاماند. صنعت سینما بنابر تحریف و تعریف کاذبانه از اسطورههای دروغین، انسانها را به سمت تخدیر و انفعال سوق میدهد.
در عصر حاضر صنعت سینما با تعریف کاذب از قهرمانان خیالی بشر تحت عنوان ابر انسانها، برای جامعه بشری نسخه سکون و عدم تحرک را میپیچید تا اربابان نظم نوین جهانی بتواند با کمک سپهر سنمایی تودهها را با القائات امیدهای کاذبانه به مستی و بی حالی کشانده و بستر سوار شدن و زمینه احتناک آنان را بیش از همیشه مهیا و هموار سازد.
کودکان را با "افک" و جادوی موشنگرافیک، بزرگ سالان را با تحریک و تحریص ویژگیها و شاخصههای حیوانی آنان که بر اساس پارادایمهای قرآنی "انفاس حیوانی" و طبق نظریه فلاسفه غرب ابعاد "غیر استدلالی و یا بی خردی" موضوعیت دارد با همکاری دو ضلعی؛ رسانه و انترتنمنت (سرگرمی) اغوا و اغفال نموده و به مثابه حیوانی از آنان بهرهبرداری میکنند.
محوریت این سناریو با تعریف انسانهای تراز به عنوان ابر انسانهای قهرمان و اسطورهای افسانهای توام با القاء امیدهای کاذب و با هدف تخدیر و انفعال جامعه بشریت صورت میگیرد.
اساس فلسفه این امید دهی نیز غوطه ور ساختن بشر در لذایذ حیوانی و تزریق باورهای افیونی جهت سکون و سکوت آنان در برابر ظلم و ستم و سفاکی آنان پیریزی و اجرایی میشود.
اما امروزه آنچه که این سیطره هژمونی وهمی را دچار چالش نموده و با انحطاط مواجه ساخته باز تعریف اسطورههای واقعی و حقیقی جوامع بشری است.
معرفی انسانهای تراز واقعی و حقیقی بنابر عدم حضور و توانایی هنرمندان جبهه حق مدار و ارزش محور، در سپهر سینمایی چندان تعریف و تمجیدی ندارد، باتوجه به اینکه درازنای تاریخ اسلام مملو است از اسطورههای حقیقی و انسانهای تراز که نه وهمیاند و نه خیالی و وجودشان حقیقت و داستانشان واقعیت داشته و دارد اما متأسفانه آنگونه که باید از آنان روایتی بهروز و همگام با ترقی بشر ارائه نشده است.
امروز جبهه حق و باطل در غزه و لبنان تفکیک و تمایز شده و طرفین این دو جبهه بازیگران اصلی نبرد حق و باطلند.
جبهه باطل که صهیون و اذنابش در منطقه و فرا منطقه هستند، ضمن تسلط بر فضای رسانههای دنیا، اکثرا فضای سایبرنیتکی و اطلاعاتی را نیز تحت چنبره خودشان قرار داده و تا آنجایکه بتوانند روایت روایان جبهه حق را در بازتاب و باز نشر آن در فضاهای اطلاعاتی و شبکههای اطلاع رسانی جمعی بایکوت و سانسور و حذف میکنند، اما والحق والانصاف رسانههای حق محور ارزشگرا تا اینجای کار به میزان قابل قبولی وقایع جنایات رژیم صهیون و اعوانش را به صورت قابل ملاحظهای منعکس نموده و امواجی را در راستای بیدارگری در سراسر دنیا به راه انداخته است.
اصل در عرصه فعالیتهای روایتگری در عصر شبکههای اجتماعی این است که همه باید قیام کنند!
ایستادگی آحاد جوامع حق مدار و قیام آنان، ترفند فلترینگ و بایکوت روایتهای مظلومانه را بی اثر ساخته و مجموعه تلاشهای جبهه باطل را پوچ میسازد.
اما آنچه نیازمند کار و تلاش بیش از حد است، باز تعریف اسطورههای واقعی جبهه حق و معرفی آنان به عنوان انسانهای تراز جامعه و تبدیل آنها به مثابه به حرکت در آوردن وجدان اجتماعی و ابطال سحر ساحران صاحب اندیشه غربی و فلاسفه صهیونی است که این ممکن جز با کارهای فکری و فرهنگی و تبیین آن با روشهای معاصر و با سبک و سیاق بهروز میسر نخواهد بود.
بناً از عموم اهالی فرهنگ، هنر و رسانه عاجزانه تقاضا داریم تا قبل از اینکه اسطورههایی مثل شهید السنوار، هنیه، نصرالله، سلیمانی و سایر اساطیر جبهه حق را جبهه باطل تحریف کنند و قصه آنان را وارونه تصویر سازی کنند، اقدام به ساختن فلم، سریال، گیم، انیمشن، مقاله، کتاب و عکس نوشته از فرایند شهیدگونه زیستن آنان نمایید تا نسل بعدی را به حرکت در بیاورید.