خبرگزاری صدای افغان(آوا)- سرویس آیین و اندیشه: امروز جوامع بشری در تلاش اند تا برای نسلهای خود الگوی اسطورهای معرفی کنند.
اسطورهگرایی و یا قهرمانسازی اساس بقاء یک جامعه را در پی خواهد داشت، زیرا قهرمانهای هر داستان و یا تاریخ، بنمایههای اقتدار آن تفکر و ایدئولوژی را شکل میدهد.
جوامعکه الگوی تراز و مناسب برای نسل خود باز تعریف نتواند محکوم به فنا خواهد بود، بنابر این استکه جهان غرب امروز در حیطه قهرمانسازیهای اسطورهای در عقبهای تاریخی و در آینده و افق خودشان بیشترین الگو های اسطورهای را در قالب ژانرهای هنری باز تعریف و توسط رسانهها بازتاب می دهند.
اما بحث جدی که وجود دارد ماهیت اصلی این اسطورهها است، «اسطوره» همانگونه که از تعریف آن پیدا و هویداست (قرمانان افسانهای که هرگز واقعیت نداشته اند)، خوب مکاتب که در باز تعریف اسطورههای خود دست به دامن افسانه و تخیلات غیر واقعی و میان تهی میزنند از همان اول عاقبتشان مشخص است.
اسطورهها یا همان قهرمانان افسانهای با در نظرداشت عدم واقعی بودن آنها پس از مدت زمانی و پس از گذر حدودا یک قرن، از اعتبار و اعتماد افسانهای خودشان تنزل میکنند و یا باید مکاتب که برای باز تعریف آنها دست به خیال بافی زده بودند، قهرمانان جدید تعریف کنند و نیرنگ که برای بقاء خودشان آرمانسازیهای کاذب کرده بودند فرو خواهد پاشید و نهایتا خود آن ایدئولوژی دچار افول و هبوط خواهد شد.
خوب اینکه اگر ایدئولوژیهای مذبور بتوانند توسط جلوههای جادویی سینما و سحر ساحران رسانهای، با باز تعریف الگوهای جدیدی از قهرمانان افسانهای، دوباره امید کاذب و اعتبار و اعتماد تازه به پیروان خودشان حقه کنند، تا چه اندازه مورد پذیرش جامعه بشری که یکبار از افسانههای دروغین رو دست خورده اند قرار میگیرد بصورت قطعی میتوان گفت از درصدی بسیار پایین برخوردار است.
بر اساس این ادله که بشر به دنبال یک الگوی تراز واقعی و حقیقی است و انسانها فطرتا با یک فرایند باطل تا ابد مانوس نمیمانند، بشر دارای خصیصه های ذاتی و ویژگیهایحیاتی است که در سرشت آنان حق طلبی و حقیقت خواهی، رسیدن و پیوستن به حق، نهادینه گردیده است.
بشر نفخهای از ذات اقدس الهی و انسان موجودی است "حیمتأله"، انسان علی رغماینکه دارای ابعاد الوهیتی و حیوانیت است، غالبا وجه و بعد الهیتی آن بیشتر متمایل به پیوستن به ذات اقدس الهی دارد، از این رو همواره در تلاش است که به اصل خود برگردد و آنچهکه حقیقت مطلق است را درک کند و بدان بپیوندد.
اینجا است که اسطورهای خیالی و غیر واقعی در یک بازه زمانی طولانی، برای بشریت فاقد اعتبار خواهد شد و سحر ساحران سینما و رسانه درهم خواهد شکست و بشریت نیازمند بازتعریف یک ابر انسان واقعی است.
الگوی تراز و مناسب برای بشر ابر انسانی است که در همه ابعاد زندگی خودش همانگونه که خودش واقعی و حقیقی باشد اوصاف و ویژگیهای آن نیز ماهیت واقعی و حقیقی داشته باشد.
حضرت علی علیه السلام بهترین الگوی تراز برای همه جامعه بشری به شمار میرود، آنحضرت در توحید و معرفت توحیدی نمونه کامل و بارز در مکتب اسلام است. زیرا با بررسی و مطالعه روی چگونگی زندگانی وی مبتنی بر مستندات تاریخی و روایی و قرآنی، حضرت در همه ابعاد دوگانگیهای عالم جعل که حق و باطل موضوعیت دارد، همواره اباطیل را محو و قلعو قمع نموده و حق را اقامه کرده است.
این ولی خدا و وصی نبی صلالله علیه و آله و سلم، در همه عرصههای حیات خود چه در حوزه عبادی، چه در حوزه اجتماعی، چه در تدین و تقوا، چه در اقتصاد و سیاست، چه در مبارزه و محاجه، چه در حکومت و عدالت، چه در زهد و عبادت، چه در رفتار و کردار، چه در علم و عمل، چه در خیرو سخاوت، چه در کرم و محبت، چه در راهنمایی و هدایت، چه در شجاعت و استقامت، چه در تدبیر و درایت، چه در اخلاص و صداقت، خلاصه در مجموعه ای از فهم معرفت توحیدی، نخست علمش در همه چیز احاطه داشته است و مصداق آیهای شریفای" ولا یحیطون بشیء من علمه" می باشد و سپس مطابق با معرفت توحیدی خویش در همه ابعاد حیات توحیدی خود عمل کرد کامل و جامع و خالص داشته است که به صورت قطعی برای جامعه بشریت تنها الگوی تراز و مناسبی بایستی باز تعریف بشود.
و به قول دکتر علی شریعتی" علی علیه السلام حقیقتی است برگونهی اساطیر.