تاریخ انتشار :پنجشنبه ۲۷ اسد ۱۴۰۱ ساعت ۱۳:۱۶
کد مطلب : 257307
مردم و مهدی مجاهد؛ از توبیخ جنایت تا اسطوره‌ شهادت
غلام‌رضا سادات: مهدی مجاهد فعلا دیگر نه به عنوان یک عضو امارت و نه به عنوان مدعی حقوق هزاره ها و شیعیان حضور دارد؛ اما آنچه بعد از مهدی مجاهد باقی مانده و در جامعه‌ متکثر افغانستان برجسته شده، برداشت‌ها و کنش‌های نفرت‌های آمیز قومی است که پس رویداد‌های یکطرفه تشدید می شود که با این قضیه بیشتر از گذشته دامن زده شده است.
مهدی مجاهد؛ عضو شیعه مذهب «امارت اسلامی» بیش از یک دهه پیش آنچه در رسانه ها مطرح بود بنا به برخی تقابل ها و مخالفت ها که در زادگاه بلخاب داشت، به گروه طالبان پیوست. سرانجام هم اینکه آنچه در خبر‌ها آمد و مقامات «امارت اسلامی» نیز ادعا کردند سه شنبه شب در مربوطات اسلام قلعه و در مرز با ایران به دست مرزبانان طالبان کشته شد.
 
مهدی مجاهد یک فرد بود مانند بسیای از افراد رده های میانی و حتی پایین رتبه در تشکیلات طالبان؛ اما آنچه او را مطرح و مهم ساخته بود، سواد و دانش و تجارب نظامی و سیاسی و... هیچکدام نبود؛ بلکه هزاره و شیعه بودن وی بود که در صف امارت این یک نکته و امر مهم در زمان جنگ با جمهوریت تلقی می شد و البته بالمقابل این مسأله برای مهدی مجاهد هم پروبال داده بود.
 
فعلا هم با مرگ وی از سوی طالبان مهمترین بخش مسأله و برجستگی این قضیه، شیعه و هزاره بودن وی می‌باشد که واکنش‌های گسترده‌ای را به دنبال داشته است.
 
مهدی مجاهد به گفته‌ خودش بیش از ۱۴ سال برای تأمین حاکمیت امارت اسلامی به اندازه توانش در رده های میانی طالبان کار و تلاش کرده بود. بعد از سقوط حکومت پیشین و روی کار آمدن امارت وی خود را مستحق تحسین و تمجید و مقام و چوکی در خور شأن می دانست که در نخست با اشغال ریاست استخبارات بامیان تا حدی اقناع شده بود؛ اما بعد از برکناری و خانه نشینی به شدت از رفتار تبعیض آمیز امارت که وی را به عنوان یک شیعه و هزاره از چوکی کنار گذاشته بود ناراضی بود.
 
با کنار گذاشتن از مقام دولتی، مهدی مجاهد خود را بیرون از نظام حس کرده و دیدگاه وی این بود که رفتار امارت اسلامی با وی به عنوان یک هزاره و شیعه نشات گرفته از برداشت‌های منفی قومی و مذهبی در امارت است؛ بنابراین با انزجار و نفرت از حاکمیتی که خود در به وجود آوردن آن سهم داشت، به زادگاهش بلخاب رفت.
 
مهدی مجاهد بعد از استقرار در بلخاب و در میان اقوام و نیروهایش بیشتر از گذشته خود را مطرح ساخته و فهرست بلندبالایی از درخواست‌هایش را برای کرنش به رضایت و دوباره پیوستن در صف امارت مطرح ساخت.
 
آنچه به نقل از او گفته شده این است که وی خود را مرجع اصلی اقتدار و رهبری هزاره ها در امارت معرفی کرده و خواستار اختیارات ویژه با یک موقف بلند حکومتی برای خود شده بود که با مذاکرات فشرده و رفتن چندین هیات از جانب طالبان نزد وی این مسأله به جایی نرسید.
 
سرانجام مهدی مجاهد سرباز و جنگجویی که ١٤ سال برای امارت جنگیده بود، در مقابل امارت قرار گرفت و بدون محاسبه و سنجش جنگ در بلخاب درگرفت. بعد از چند روز درگیری بلخاب پایگاه مهدی مجاهد به دست همرزمان سابق اش افتاد و وی به کوه‌ها متواری شد. شاید آنچه بیشتر از هر نکته و امری خشم همرزمان سابق مهدی مجاهد را برانگیخته باشد، حضور افراد حکومتی سابق در کنار وی و مقابله با امارت اسلامی و همدستی وی به آنها باشد که بر شدت این کشمکش و ماجرا افزوده بود.
 
جنگ بلخاب یک فاجعه بشری بود. هزاران خانواده بیجا و ده‌ها طفل در سرما و گرما جان داده و خانه‌های سوخته و دکان‌های تاراج شده و ده‌ها قصه‌ای که از جرم و جنایت از این جنگ حکایت شده، نشان از عمق فاجعه دارد. با تمام این روایت‌ها، بدون شک یک طرف قضیه جنگ بلخاب مهدی مجاهد بود؛ اینکه بدون سنجش و برآورد، به تقابل روی آورد که حاصل آن بربادی یک هدف و ویرانی یک منطقه به بزرگی بلخاب بود. قضیه لشکرکشی امارت به بلخاب و اینکه مهدی مجاهد را «باغی» می دانست در جای خود قابل بررسی است.
 
حالا اما اینکه مهدی مجاهد مجرم بود یا نه بحث دیگری است و اینکه وی در طول ١٤ سال جهاد برای امارت چه کار‌هایی انجام داد و در طول شش ماه تقابل با امارت چه کرد و چی به دست آورد؛ حالا با مرگ او دیگر ختم شده است.
 
مهدی مجاهد فعلا دیگر نه به عنوان یک عضو امارت و نه به عنوان مدعی حقوق هزاره ها و شیعیان حضور دارد؛ اما آنچه بعد از مهدی مجاهد باقی مانده و در جامعه‌ متکثر افغانستان برجسته شده، برداشت‌ها و کنش‌های نفرت‌های آمیز قومی است که پس رویداد‌های یکطرفه تشدید می شود که با این قضیه بیشتر از گذشته دامن زده شده است.
 
امروز گروهی مهدی مجاهد را شهید و قربانی و اسطوره‌ای برای احقاق حقوق هزاره‌ها و شیعیان می دانند که خود را در این راه قربانی کرد. در مقابل هم جمعی وی را عضو امارت اسلامی می دانند که ١٤ سال برای حاکمیت امارت جهاد کرد و سرانجام هم با اختلافات درونی که با امارت پیدا کرد قربانی شده و جان باخت. به هرحال آنچه نباید اتفاق می افتاد حالا اتفاق افتاده و مهدی مجاهدی که باید به عنوان رابط و عضوی از جامعه شیعه و هزاره در بدنه‌ حاکمیت امارت که بیشتر انتقاد‌ها بر یکجانبه گرایی آن است می بود، دیگر نیست و وجود ندارد.
 
https://avapress.net/vdcbgzb5zrhbsfp.uiur.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما