حتی اگر خوشبین هم باشیم، وضعیت هرگز خوب نیست. نمی توان چشم خود را بست و بر فراز ابرها پرواز کرد با این تصور که همه چیز خوب و ایده آل است، کشور در مسیر درستی قرار دارد و به زودی بحران ها مهار می شود، بلاها فروکش می کند، فقر و قحطی وجود ندارد، سیل و زلزله قربانی های اندکی داشته و نیازمندان به زودی کمک دریافت می کنند.
واقعیت این است که نزول این حجم از بلایای مرگبار و بنیان برانداز، هرگز نباید رویدادی طبیعی ارزیابی شود. حتی در بدبینانه ترین حالت هم انتظار نمی رود که در نخستین روزهای تابستان، برف ببارد و چندین نفر را به کام مرگ بکشاند، سرما فراگیر شود و محصولات کشاورزی یکساله دهقانان فقیر را یکشبه نابود کند.
یا وقوع زلزله که طبیعی ترین و غیرقابل مهارترین رویداد هم محسوب می شود در کنار بلایای دیگر، غیرطبیعی می نماید و بر نگرانی و هراس از آینده می افزاید. اگرچه تصور می شود که در مقایسه با تلفات و خسارات وارد شده، کمک های قابل توجه داخلی و خارجی به مناطق زلزله زده فرستاده شده؛ اما ترس از عدم توزیع عادلانه کمک ها، بی سرپناهی، سرنوشت خانواده هایی که متلاشی شده اند، صدها کودک بی سرپرست و یتیم، معلولانی که تا آخر عمر هزاران بار باید بمیرند و زنده شوند، احیای دوباره چرخه حیات در روستاهای فقیر و دوردست که به کلی ویران شده اند، غلبه بر عواقب و عوارض عاطفی و روانی پس از زلزله مرگبار و بدتر از همه، شیوع بیماریهایی مانند وبا و... در میان زلزلهزدگانی که به بهداشت و درمان و آب آشامیدنی پاک و غذای مناسب دسترسی ندارند، از جمله مسایلی است که تمدید و تشدید بحران ناشی از زلزله را امکانپذیر میسازد و بر حجم غم و اندوه و هراس از آینده میافزاید.
سیل هم بلای بنیانبرانداز دیگری است که تقریبا سراسر کشور را درنوردیده، جان دهها نفر و صدها رأس مواشی را گرفته، کشتزارهای مردم را ویران کرده و محصولات کشاورزی را از میان بردهاست. هزاران خانه هم در سراسر کشور در نتیجه سیلابهای اخیر به طور کامل ویران شدهاست. اینهمه در حالی است که بسیاری از مناطق، تقریبا هیچ کمکی دریافت نمیکنند؛ زیرا دولت نوبنیاد، از منابع کافی برای ارائه کمک و رسیدگی به آسیبدیدگان برخوردار نیست و سازمانهای امدادرسان هم یا مشکلی مشابه دارند و یا براساس منافع و اهداف سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژيک خودشان عمل میکنند نه لزوما فوریت نیازهای مردم.
در کنار این بحرانها فقر و قحطی ناشی از فروپاشی سیاسی- اقتصادی که منجر به مهاجرتهای سیلآسا و مشکلات رقتانگیز و دردناک دیگر شده، کشور را به ورطه یک فاجعه انسانی تمامعیار نزدیکتر کردهاست.
ضمن اینکه جنگ های فاجعه باری مانند بلخاب نیز که در نتیجه جاه طلبی یک فرمانده سرکش محلی بروز کرده، بزرگترین مصایب را بر زنان و کودکان و غیرنظامیان بی گناهی تحمیل کرده که خانه و کاشانه شان را ترک کرده و به کوه ها و بیابان های سرد و گرم و خشک و بی آب و علف، آواره شده اند.
بدیهی است که این حجم از بحران حتی نیرومندترین و پایدارترین دولتها را نیز با چالشهای جدی و عمیق مواجه میکند؛ بنابراین، از دولت مستقر انتظار نمیرود که با کفایت و کیفیت و سرعت و مسئولیتپذیری لازم به مصاف هریک از این بحرانها برود و تمام آسیبدیدگان و نیازمندان را در سراسر کشور، تحت پوشش کمکهای دولتی قرار دهد و به این ترتیب از فراگیری فجایع، تعمیق مصایب و تشدید بلایا بکاهد.
با اینهمه، این امر، از دولت به طور کامل رفع مسئولیت نمیکند؛ زیرا یکی از عوامل غیرطبیعی بلایای مورد اشاره – حتی بلایایی که طبیعی و خارج از اراده انسان شمرده میشوند- اعمال و نیات حاکمان و دولتمردان است.
در اسلام در این باره به تلویح و تصریح، تاکیدهای فراوانی شدهاست. به همان میزان که یک پادشاه عادل، زمینهساز نزول رحمت بیمنتهای آفریدگار بر رعایایش میشود، حاکمان ستمگر نیز عامل فرود و فراگیری فاجعه و باران مرگ و بحران میگردند. بنابراین، اکنون که زمام امور مملکت در اختیار «علمای دین» قرار گرفته و در رأس اداره کشور، کسانی قرار گرفتهاند که از شریعت آگاه اند، جایگاه عدالت در آیین آسمانی اسلام را میدانند و نسبت به عواقب و پیامدهای ویرانگر و بنیانبرانداز ظلم و ستم و بیعدالتی و تباهی و تبعیض و فساد و فاشیزم، به خوبی باخبر اند، انتظار میرود که نزول یکباره این حجم از بلاهای بنیانانداز و مرگبار و ویرانگر، موجب بیداری و آگاهی و ایمان بیشتر مؤمنان و عالمان و زمامداران شود و کشور را به سمت تامین حداکثری عدالت در شعاع شریعت مقدس اسلام، هدایت کند و امت مسلمان را به سرزمین سبز خیر و فلاح و رستگاری برساند. این زمانی میسر میشود که حاکمان در شعار و عمل، شرع مقدس را مبنا قرار دهند، عدالت را به شیوه خلفای راشدین بزرگترین هدف حکومتداری قرار دهند و با تمام مظاهر ظلم و ستم و سرکوب و بیعدالتی مبارزه و مقابله کنند.