تاریخ انتشار :سه شنبه ۶ جوزا ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۵۰
کد مطلب : 210756
جنرال داوود را چگونه شهید کردند؟
محمد جواد رحیمی/ ۹ سال قبل از امروز(6 جوزا) و در همین ماه، جنرال داوود یکی از مدافعین نام دار و با افتخار ملت و مملکت به شهادت رسید اما پرسش باقی مانده این است که چه کسی و چگونه او را شهید نمودند؟
 
بعد از شهادت مولانا سید خیلی در ولایت کندز، اوضاع امنیتی آن ولایت شدیدأ وخیم شده بود و بخاطر کنترول اوضاع، جنرال داوود ساعت یک بعد از ظهر جلسه امنیتی را در ولایت کندز برگذار کرد. بعد از ختم جلسه امنیتی کندز، جنرال داوود که باید به بلخ می رفت، به ولایت تخار خواسته شد تا در یک جلسه امنیتی آنولایت اشتراک نماید. اوضاع تخار نیز در آن وقت شدیدأ وخیم شده بود چون در شب ۲۷ ثور سال ۱۳۹۰، نیروهای ناتو در منطقه گاومالی ولایت تخار یک عملیات را انجام دادند که در آن افراد ملکی کشته شده بودند. یک روز بعد از آن اهالی منطقه متذکره در واکنش به عملیات ناتو در آن ولایت تظاهرات کردند. تظاهرات به خشونت گرایید و در نتیجه تیراندازی، ۱۲ تن کشته شدند و حدودأ ۹۰ تن دیگر مجروح گردیدند. بعد از آن، زلمی ویسا که آنوقت فرمانده قول اردوی ۲۰۹ شاهین در شمال بود به تخار رفت و با ۲۵ تن از افراد خاص خود، تعمیر مقام ولایت را برای ۱۰ روز در اختیار و کنترول خود گرفت.
 
سر انجام، جنرال داوود حدودأ ساعت ۳:۳۵ بعد از ظهر از ولایت کندز به ولایت تخار و بعدأ به مقام آنولایت رسید. والی آنوقت تخار عبدالجبار تقوا، فرمانده امنیه آن شاه جهان نوری و رئیس امنیت آن نجیب الله گلبهاری بود. پی آرتی آنولایت مربوط نیروهای آلمانی می شد و همان روز مسؤلین پی آرتی تکرارأ به آقای تقوا زنگ زدند تا جلسه امنیتی در مقر پی آرتی برگذار شود اما آقای تقوا برای آنها می گوید که او والی است و جلسه امنیتی به حکم او و در مقام ولایت باید برگذار گردد. سپس، آلمانی ها به مقر ولایت می رسند و جلسه امنیتی آغاز می گردد. زلمی ویسا در اغاز جلسه، یک میل اسلحه آلمانی همراه اش را از زیر لباس اش بیرون می کشد و روی میز می گذارد. در جریان جلسه، نجیب الله گلبهاری رئیس امنیت آنوقت سه بار از جلسه بیرون می رود و دوباره بر می گردد تا آنکه جنرال داوود خشمگین می شود و از او می پرسد که چرا آنقدر نگران است. سپس به او می گوید بخاطر جلوگیری از اخلال جلسه یا در جلسه بماند و یا بیرون شود. سپس نجیب الله جلسه را ترک و بیرون می شود.
 
موضوع دیگر اینکه ساعت ۸ صبح همان روزیکه جنرال داوود شهید می شود، یک فرد نزد حاجی آغا که برادر جنرال شهید می باشد، می رود و برایش می گوید که در مقام ولایت انفجار صورت می گیرد اما حاجی آغا آن خبر را نادیده می گیرد چون او می داند که جنرال داوود در کندز است و بعد از آن می رود به بلخ. بعد از ظهر همان روز، حاجی آغا برای آب بازی به چشمه می رود. لباس و تلیفون هایش را در داخل موتر می گذارد و سرگرم آب بازی می شود. وقتی جنرال داوود به تخار می رسد در مسیر راه به طارق سکرتر خود می گوید زود به حاجی آغا زنگ بزن بگو یک ۲۰ نفر را باخود بگیرد و فورأ به مقام ولایت برسد. سکرتر بیشتر از ۵۰ بار به حاجی آغاز زنگ می زند اما تلیفون های حاجی آغا در موتر است و خودش مصروف آب بازی، از تماس ها بی خبر می ماند. بعد خود جنرال به برادرش تقریبا ۲۵ بار زنگ می زند اما زنگ های او نیز بی پاسخ می ماند.
 
سرانجام، جلسه امنیتی ختم می شود. آقای تقوا دست فرمانده آلمانی را می گیرد و برایش می گوید بیا که پلان های کاری ولایت را برایت تشریح کنم و فورأ از منزل دوم پایین می شوند و می روند به صحن مقام ولایت. زلمی ویسا در منزل دوم تشناب می رود. جنرال داوود، شاه جهان نوری با کمره مین ولایت، سه تن از آلمانی ها و ترجمان آنها به نام خانم الکوزی در دهلیز منزل دوم منتظر زلمی ویسا می باشند. در همان لحظه، داکتر سپنتا به جنرال داوود زنگ می زند و برایش می گوید که در دروازه ولایت بم جابجا شده و همینکه او بیرون شود، بم منفجر می شود. جنرال داوود نگران می شود، فورأ تفنکچه اش را بیرون می کشد و آنرا آماده شلیک می کند و بعد ۲ بار بالای زلمی ویسا صدا می کند که او جنرال صاحب بیا که باز نگویی که ما در خانه خود زودتر از تو بیرون شدیم اما ویسا برایش می گوید شما بروید من می آیم. سپس جنرال داوود با شاه جهان نوری، آلمانی ها، ترجمان آنها و کمره مین ولایت از منزل دوم پایین می شوند.
 
در دهلیز منزل اول یک کوچ گذاشته شده که همان روز به آنجا منتقل شده بود. وقتی جنرال داوود در دهلیز منزل اول می رسد، بم که در همان کوچ جابجا شده، منفجر می شود که تنها آتش و صدا داشته و قدرت اصلی بم و آتش آن، خانم الکوزی ترجمان و شاه جهان نوری را بیشتر ضربه زده بود. شاه جهان نوری و کمره مین ولایت شهید می شوند سه تن آلمانی ها نیز کشته اما جنرال داوود تنها زخمی شده و پای راستش شکسته بود. در همان وقت جنرال داوود تفنکچه اش را برای تیر اندازی می گیرد که ناگهان بالای جنرال داوود شلیک صورت می گیرد. سه مرمی به تفنکچه جنرال داوود اصابت کرده بود، ۵ مردمی به دست راستش که یک انگشت را هم قطع کرده بود و ۶ مرمی دیگر در بغل راست سینه اش اصابت کرده بود. در آنزمان جز زلمی ویسا که با اسلحه آلمانی اش در تشناب منزل دوم بود، کسی دیگری در آنجا نبود که بالای جنرال داوود شلیک کند. سر انجام جنرال داوود نیز جام شهادت را می نوشد.
 
وقتی حاجی آغا برادر جنرال داوود صدای انفجار را می شنود فورأ تلیفونش را می بیند که دها زنگ جنرال داوود و سکرتر او بی پاسخ مانده است. فورأ به مقام ولایت می رود اما آن زمان جنرال شهید به شفاخانه انتقال می شود. بعد، حاجی آغا به نجیب الله رییس امنیت تخار قصه همان نفر را می کند که ساعت ۸ صبح همان روز به او گفته بود که در مقام ولایت انفجار صورت می گیرد. آنها فورأ می روند و همان نفر را دستگیر و به ریاست امنیت جهت تحقیقات می آورند.
 
در جریان تحقیقات، همان نفر کسی دیگری را به نام شاه ولی معرفی می کند. سپس شاه ولی دستگیر و در تحقیقات اش می گوید دو نفر بنام های شیخ احمد و قومندان قهار که هردو از فرخار می باشند را دستگیر کنند. در همان شب، قومندان غفار برادر جبار تقوا و پیرگل آغا از موی سفیدان تخار با یک دیگ غذا می روند به دیدن شاه ولی که در ریاست امنیت ملی زندانی شده بود. شاه ولی بعد از صرف غذا، همان شب فوت می کند و دلیل وفات او را بدون تحقیقات طب عدلی، سکته عنوان می کنند. بعد شیخ احمد برادر شاه ولی به بهانه اینکه برادرش شاه ولی را دفن کند، از زندان امنیت ملی رها می گردد. تنها قومندان قهار در فرخار فراری می باشد اما بعد از ۵ یا ۶ روز،‌ حاجی آغا برادر جنرال داوود با یک گروه از پرسونل امنیتی به فرخار می روند و بعد از یک ونیم ساعت عملیات، حکومت مرکزی سه نفر بنام حاجی اکرم خان، قومندان حضرت بنگی و حاجی آغاگل قطغنی را به فرخار اعزام می کنند که عملیات را فورأ ختم کنند. بلآخره قومندان قهار نیز نجات می یابد و در تخار در خانه قومندان حضرت بنگی نگهداری می شود. مهمتر اینکه همان نفر که ساعت ۸ صبح همان روز به حاجی آغا اطلاع داده بود که در مقام ولایت انفجار صورت می گیرد، به ضمانت یکی از چهره های مؤثر آن ولایت که فعلا در قید حیات نیست، از بند رها می شود. در آن زمان، حکومت مرکزی با یک رقابت ناسالم، یک جبهه قوی را که متشکل از والی تخار، مسؤلین امنیتی و چهره های محلی سمت شمال بودند، در مقابل جنرال داوود ایجاد و تقویت می نمود.
 
تحقیقات ۱۴ روز ادامه می یابد و در روز ۱۵، سارنوالی نظامی زون حکم دستگیری ۷ تن را صادر می کند که آنها شیخ احمد، قومندان قهار، عبدالله بیگ، قومندان پیرمحمد خاکسار و سه نفر دیگر می باشند. اما این ۷ تن هرگز دستگیر نمی شوند. قومندان قهار ضمن آنکه دستگیر نمی شود، بعد به حیث قومندان شاهراه تخار تقرر حاصل می کند اما بعد از مخالفت خانواده جنرال داوود شهید، او به عنوان قومندان شاهراه کندز توظیف می شود. نهایتأ نجیب الله که رییس امنیت ملی آن ولایت می باشد ۴ ماه بعد از شهادت جنرال داوود از دگروالی به جنرالی می رسد. در آن زمان زلمی ویسا نه تنها به تقویت و حمایت طالبان در سمت شمال متهم شده بود بلکه توسط پی آرتی آلمانی ها مستقیمأ عامل شهادت جنرال داوود دانسته می شود. سر انجام، او و مسؤلین امنیتی آن ولایت نه تنها که مورد تحقیق قرار نگرفتند بلکه ضمن ارتقا، در پست های مهمتر دیگر نیز تقرر یافتند. شهادت جنرال داوود یکی از واضح ترین مثال های سیاست حذف در افغانستان می باشد که هنوز هم ادامه دارد...
 
یادداشت: من تلاش نمودم تا واقعیت های ناگفته شهادت جنرال داوود شهید را در همکاری و هماهنگی نزدیک با یاران و نزدیکان آن مرد نترس، به دسترس شما قرار دهم.

نکته: دیدگاه‌های نویسنده، مربوط به او بوده و خبرگزاری آوا مسئولیتی در برابر آن ندارد.
https://avapress.net/vdciwuarqt1azy2.cbct.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما