سیدعیسی حسینی مزاری/ طرح مهم غرب بر ضد اسلام بویژه مردم مسلمان ما، جلوگیری از وحدت و یکپارچگی ملی و تلاش در راستای تضعیف همبستگی عمومی و در نهایت ممانعت از ملت شدن بود و یکی از حربههای اثرگذار برای رسیدن به این هدف، قومی ساختن نظام در افغانستان به نظر میرسید و آغاز کلید زدن رسمی و علنی استفادهی اعظمی از این حربه نیز در اجلاس بن بود که مناصب و مسئولیتهای دولتی بر اساس قومیت توزیع گردید.
در این میان، اکثر شخصیتهای جهادیِ حاضر در این اجلاس -که ادعای حرکت براساس اندیشه دینی داشتند و خوب هم میدانستند قومیسازی ساختار اداری کشور نه فقط مخالف اساسات دین مبین اسلام بلکه برضد فضای سالم زندگی باهمی و ایجاد صلح و ثبات در افغانستان خواهد بود-، در دام توطئه غربیها بویژه آمریکاییها گیر افتاده، بدون کمترین کاری علیه این جریان، در مسیر آن حرکت کردند.
متأثر از این روند، افراد حقیقی و حقوقی دیگری از سایر اقوام نیز که قوم خود را در عرض و یا حداقل طول موجودیت چند قوم نسبتا بزرگ -که اکثر سِمت های کوچک و بزرگ و سایر امتیازات مادی و معنوی عمومی را در انحصار خود گرفته بودند-، ندیدند، احساس تبعیض نموده و به تقلا افتادند تا به گونهای، قوم خویش را از انزوا بیرون نموده، در عرصههای ملی و بینالمللی ظهور و بروز داشته، در کنار سایر اقوام از امتیازات گوناگون نیز بهرهمند گردند که طبعا در این میان برخی به دنبال نان و نام بوده و در ادامهی راه به عقدهگشایی علیه سایر اقوام اقدام نموده و به گونهای آب به آسیاب دشمن ریختند.
البته جای شکی نیست که بسیاری از حرکتهای قومگرایانه چه از سوی شخصیتهای مطرح و یا عناصر گمنام اما تازه به دوران رسیده بیارتباط با نقشههای شبکههای استخباراتی دشمن، چه به صورت آگاهانه و یا ناآگاهانه نمیباشد، اما چه بسیار پیش آمده است که پس از فعالیت تبهکارانهی این وابستگان، فضا و جوّی ایجاد میگردد تا طیف وسیعی از مردم تحت تأثیر این حرکت قرار گرفته، در نتیجه روحیه قومگرایی و نژادپرستی به اوج خود برسد. چنانچه امروزه این بلیه دامن اکثر شخصیتهای حقیقی و حقوقی را گرفته، حال چه با نام این قوم یا آن طایفه، مسیر به شدت انحراف یافته را در فراراه مردم افغانستان قرار داده است. مسیری که نه تنها به تأمین صلح و ثبات و ساختن سرزمین وطن نمیانجامد بلکه از یکسو تنشهای داخلی را افزایش داده و بالتبع توان و ظرفیتهای ملی را قریب صفر میکند و از سوی دیگر زمینه را برای رقبای داخلی و خارجی فراهم مینماید تا آنان با خیال راحت به تمام خواستههای شوم و خانهبرانداز خود برسند.
این در حالی است که دشمن نه شیعه میخواهد و نه سنی و نه پشتون و تاجیک میشناسد و نه ازبک و هزاره و نه سید و قزلباش را بر میمیتابد و نه پشهای و عرب و باقی اقوام را، بلکه او به دنبال سلطه بر افغانستان است، ولو در مسیر دستیابی به این هدف تمام انسانهای ساکن این خاک به هلاکت برسند، چنانچه در طول 19 سال اخیر مردم ما را کشتند و کشور ما را خراب کردند ولی همچنان پیگیر این خط میباشند و در شرایط موجود نیز نشانههای خطرناک دیگری مشاهده میشود که کشورهای خاص با سوءاستفاده از سرگرم بودن عمومی به این بلیه وارداتی، در راستای فراهمسازی جابجا ساختن و گسترده کردن موجودیت داعش در افغانستان، تلاشهای بی وقفهای را روی دست گرفته و برای فراهم شدن زمینه آن فعالیتهای رسانهای را نیز آغاز نمودهاند.
راه چاره در دو مسیر نهفته است:
اول؛ حرکت پرشتاب فرهنگی تبلیغی و رسانهای و بیدارسازی جامعه اعم از خواص و عوام و ملی و دولتی و حرکت سریع به سمت همبستگی ملی، چه اگر بیش ازین پنبه غفلت در گوش دلسوزان بماند و نخبگان برای نجات کشور و مردم آن از وضع موجود طرحی روی دست نگیرند و با مشتهای گره کرده و صفوف فشرده، جهت اجرای آن به مجاهدت برنخیزند، دیری نخواهد پایید که همگان زیان دیده، نه هست و بود شخصی میماند و نه دارایی ملی و کلا کشور از دست خواهد رفت.
دوم؛ حرکت مدنی علیه آن دسته از عناصری که عنوان قوم را یدک کشیده، از سکوت بدنه خواص و عوام سود برده، خود را نمایندگان همه کاره فلان قوم جا میاندازند، اما تنها حول منافع خود میتپند، شکل واقعی و همه جانبه بگیرد.
شخصیتهای محوری و شاخص جامعه اعم از علمای حوزوی و دانشگاهی و عموم مردم مسلمان به پاخیزند و صدا بلند کنند که خواهان حرکتهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی حول محور دین و منافع ملی هستند و اگر حزبی هم قرار است پا بگیرد و در راستای احقاق حقوق حقه آنان دست به مبارزات مدنی بزند بایستی بر اساس استانداردهای ملی و بینالمللی باشد نه با رنگ و لعاب قومی. چه، حرکت مدعیان قوممداری در مسیر فروپاشی جامعه تاثیرگذار خواهد بود، نه در راستای استحکام و اقتدار آن و اکنون که عدهای اندک و انگشتشمار با شعار احقاق حقوق قومیت، خواهان حضور در ردههای مختلف مدیریتی کلان جامعه هستند، نماینده خود هستند نه نماینده عام مردم و اینگونه خواهد بود که کمکی هرچند ناچیز به ملت شدن گردیده، برقراری صلح و امنیت و ثبات، روند نسبتا طبیعی در پیش خواهد گرفت. والسلام.
در این میان، اکثر شخصیتهای جهادیِ حاضر در این اجلاس -که ادعای حرکت براساس اندیشه دینی داشتند و خوب هم میدانستند قومیسازی ساختار اداری کشور نه فقط مخالف اساسات دین مبین اسلام بلکه برضد فضای سالم زندگی باهمی و ایجاد صلح و ثبات در افغانستان خواهد بود-، در دام توطئه غربیها بویژه آمریکاییها گیر افتاده، بدون کمترین کاری علیه این جریان، در مسیر آن حرکت کردند.
متأثر از این روند، افراد حقیقی و حقوقی دیگری از سایر اقوام نیز که قوم خود را در عرض و یا حداقل طول موجودیت چند قوم نسبتا بزرگ -که اکثر سِمت های کوچک و بزرگ و سایر امتیازات مادی و معنوی عمومی را در انحصار خود گرفته بودند-، ندیدند، احساس تبعیض نموده و به تقلا افتادند تا به گونهای، قوم خویش را از انزوا بیرون نموده، در عرصههای ملی و بینالمللی ظهور و بروز داشته، در کنار سایر اقوام از امتیازات گوناگون نیز بهرهمند گردند که طبعا در این میان برخی به دنبال نان و نام بوده و در ادامهی راه به عقدهگشایی علیه سایر اقوام اقدام نموده و به گونهای آب به آسیاب دشمن ریختند.
البته جای شکی نیست که بسیاری از حرکتهای قومگرایانه چه از سوی شخصیتهای مطرح و یا عناصر گمنام اما تازه به دوران رسیده بیارتباط با نقشههای شبکههای استخباراتی دشمن، چه به صورت آگاهانه و یا ناآگاهانه نمیباشد، اما چه بسیار پیش آمده است که پس از فعالیت تبهکارانهی این وابستگان، فضا و جوّی ایجاد میگردد تا طیف وسیعی از مردم تحت تأثیر این حرکت قرار گرفته، در نتیجه روحیه قومگرایی و نژادپرستی به اوج خود برسد. چنانچه امروزه این بلیه دامن اکثر شخصیتهای حقیقی و حقوقی را گرفته، حال چه با نام این قوم یا آن طایفه، مسیر به شدت انحراف یافته را در فراراه مردم افغانستان قرار داده است. مسیری که نه تنها به تأمین صلح و ثبات و ساختن سرزمین وطن نمیانجامد بلکه از یکسو تنشهای داخلی را افزایش داده و بالتبع توان و ظرفیتهای ملی را قریب صفر میکند و از سوی دیگر زمینه را برای رقبای داخلی و خارجی فراهم مینماید تا آنان با خیال راحت به تمام خواستههای شوم و خانهبرانداز خود برسند.
این در حالی است که دشمن نه شیعه میخواهد و نه سنی و نه پشتون و تاجیک میشناسد و نه ازبک و هزاره و نه سید و قزلباش را بر میمیتابد و نه پشهای و عرب و باقی اقوام را، بلکه او به دنبال سلطه بر افغانستان است، ولو در مسیر دستیابی به این هدف تمام انسانهای ساکن این خاک به هلاکت برسند، چنانچه در طول 19 سال اخیر مردم ما را کشتند و کشور ما را خراب کردند ولی همچنان پیگیر این خط میباشند و در شرایط موجود نیز نشانههای خطرناک دیگری مشاهده میشود که کشورهای خاص با سوءاستفاده از سرگرم بودن عمومی به این بلیه وارداتی، در راستای فراهمسازی جابجا ساختن و گسترده کردن موجودیت داعش در افغانستان، تلاشهای بی وقفهای را روی دست گرفته و برای فراهم شدن زمینه آن فعالیتهای رسانهای را نیز آغاز نمودهاند.
راه چاره در دو مسیر نهفته است:
اول؛ حرکت پرشتاب فرهنگی تبلیغی و رسانهای و بیدارسازی جامعه اعم از خواص و عوام و ملی و دولتی و حرکت سریع به سمت همبستگی ملی، چه اگر بیش ازین پنبه غفلت در گوش دلسوزان بماند و نخبگان برای نجات کشور و مردم آن از وضع موجود طرحی روی دست نگیرند و با مشتهای گره کرده و صفوف فشرده، جهت اجرای آن به مجاهدت برنخیزند، دیری نخواهد پایید که همگان زیان دیده، نه هست و بود شخصی میماند و نه دارایی ملی و کلا کشور از دست خواهد رفت.
دوم؛ حرکت مدنی علیه آن دسته از عناصری که عنوان قوم را یدک کشیده، از سکوت بدنه خواص و عوام سود برده، خود را نمایندگان همه کاره فلان قوم جا میاندازند، اما تنها حول منافع خود میتپند، شکل واقعی و همه جانبه بگیرد.
شخصیتهای محوری و شاخص جامعه اعم از علمای حوزوی و دانشگاهی و عموم مردم مسلمان به پاخیزند و صدا بلند کنند که خواهان حرکتهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی حول محور دین و منافع ملی هستند و اگر حزبی هم قرار است پا بگیرد و در راستای احقاق حقوق حقه آنان دست به مبارزات مدنی بزند بایستی بر اساس استانداردهای ملی و بینالمللی باشد نه با رنگ و لعاب قومی. چه، حرکت مدعیان قوممداری در مسیر فروپاشی جامعه تاثیرگذار خواهد بود، نه در راستای استحکام و اقتدار آن و اکنون که عدهای اندک و انگشتشمار با شعار احقاق حقوق قومیت، خواهان حضور در ردههای مختلف مدیریتی کلان جامعه هستند، نماینده خود هستند نه نماینده عام مردم و اینگونه خواهد بود که کمکی هرچند ناچیز به ملت شدن گردیده، برقراری صلح و امنیت و ثبات، روند نسبتا طبیعی در پیش خواهد گرفت. والسلام.