عبدالرئوف توانا/ طوری که در نوشتههای گذشته تذکر داده بودم، دولت آمریکا در افغانستان نه خواهان تشکیل دولت مقتدر و منتخب است و نه خواهان ختم جنگ. با آمدن وزیر خارجه آمریکا و شکست مذاکره میان ارگ و سپیدار، امریکا یک بار دیگر نشان داد که در افغانستان در پی منافع و مصالح خود است.
آمریکا رهبری و مدیریت انتخابات رسوا و مملو از چالش را در دست داشت؛ بدون کوچکترین مصلحت و عرف دیپلوماتیک از تیم به اصطلاح دولت ساز حمایت نمود و برای تضعیف جناحهای مخالف آن، از هر گزینهای استفاده کرد.
تیم ارگ در اطاعت پذیری از آمریکاییها در طول پنج سال گذشته نشان داده بود که هیچ جناح سیاسی دیگری در افغانستان نمیتواند در پاسداری از منافع و مصالح آمریکا جایگزین آنها باشد. موضوع رهایی 5000 طالب و انس حقانی که ارگ ادعای خط سرخ بودن آن را داشت، به همگان ثابت کرد که ارگ نه خط سرخ دارد و نه به منافع و مصالح کشور میاندیشد، بلکه آنچه اهمیت دارد، رضایت آمریکاییها میباشد. زمانی ارگ برای رهایی طالبان اقدام کرد که طالبان دهها تن از سربازان ارتش را به قتل رساند و رسما جنگ را با آمریکاییها توقف و علیه برادرانشان وارد جنگی خطرناک که ریسک آن بالا است، گردیدند.
متاسفم تعدادی از رهبران سیاسی کشور چشم بصیرت ندارند و همواره در شناخت آمریکاییها مرتکب اشتباه سیاسی میگردند؛ از آنها توقع خیر دارند و میخواهند با نردبان آنها بر بام قدرت بلند شوند.
آمریکا میتوانست نتایج انتخابات مملو از تقلب را ملغا اعلان کند و یا دولت همه شمول را ایجاد نماید و به وضعیت دردناک کنونی خاتمه بخشد، اما نخواست که چنین شود. شکست مذاکرات پمپیو نشان داد که اصلا سناریوی قصر سفید در افغانستان ختم بحران نیست و نخواهد بود.
یقین دارم آمریکاییها همان بازی را در روند صلح پیش خواهند گرفت که در انتخابات پیش برده است؛ پروسه صلح همان مولود را تولد خواهد کرد که از کمیسیون انتخابات تولد گردیده است.
حال سوال اینجاست که با شکست مذاکره میان ارگ و سپیدار، چه وضعیتی پیش خواهد آمد؛ احتمال درگیری نظامی میان ارگ و سپیدار محتمل خواهد بود؟!
متاسفانه تااکنون شناختی که از دولت آمریکا دارم، آمریکاییها برای تطبیق برنامههای خویش هیچ گونه حد و مرزی را نمیشناسند و از هر گزینهای جهت رسیدن به هدف استفاده خواهند کرد؛ شرایط طوری پیش برده میشود که از نظر ارگ یک عمل نظامی سریع و حسابشده میتواند بر حضور تیم سپیدار در کاخ سپیدار و صدارت پایان ببخشد.
آیا واقعا عبور از این بحران که حتی تیم ارگ آن را بحران تلقی نمیکند، با همین سادگی و سرعت انجام خواهد یافت؟!
آیا امریکاییها پس از بینتیجه ماندن سفر مایک پمپئو، چراغ سبز حمله بر کاخ سپیدار و قصر صدارت را برای ارگ روشن خواهند کرد؟
بدون تردید توسل به نیروی نظامی برای تصرف سپیدار و قصر صدارت از سوی ارگ قماری خواهد بود که تبعات آن قابل پیشبینی نیس؛ ممکن است که هرگونه برخورد نظامی، این منازعه را به ولایات بکشاند و به تقابل و تفرقه نیروهای نظامی و امنیتی بینجامد.
رهبران تیم ارگ و سپیدار پیوسته به این نکته انگشت گذاشتهاند که نباید اختلاف و کشمکش سیاسی، نیروهای نظامی و امنیتی افغانستان را که با هزینه بسیار بالا در این 19 سال شکل گرفته، در مسیر فروپاشی قرار دهد! امیدواریم که نیروهای نظامی و امنیتی تا آخر در کشمکشهای سیاسی دخیل نگردند.
در چنین مقطع حساس که کشور قرار دارد، لازم است هر دو تیم چالشهای انتخاباتی را از طریق گفتگو و دوری از هر گونه اقدام نظامی در محور منافع و مصالح کشور، با میانجیگری رهبران و فرهیختگان خودمان، بدون مداخله بیگانگان حل و فصل نمایند؛ دور از احساسات عاقلانه تصمیم بگیرند و متوجه و ضعیت دردناک کنونی شوند تا افغانستان گرفتار مصیبت دیگری نشود.
آمریکا رهبری و مدیریت انتخابات رسوا و مملو از چالش را در دست داشت؛ بدون کوچکترین مصلحت و عرف دیپلوماتیک از تیم به اصطلاح دولت ساز حمایت نمود و برای تضعیف جناحهای مخالف آن، از هر گزینهای استفاده کرد.
تیم ارگ در اطاعت پذیری از آمریکاییها در طول پنج سال گذشته نشان داده بود که هیچ جناح سیاسی دیگری در افغانستان نمیتواند در پاسداری از منافع و مصالح آمریکا جایگزین آنها باشد. موضوع رهایی 5000 طالب و انس حقانی که ارگ ادعای خط سرخ بودن آن را داشت، به همگان ثابت کرد که ارگ نه خط سرخ دارد و نه به منافع و مصالح کشور میاندیشد، بلکه آنچه اهمیت دارد، رضایت آمریکاییها میباشد. زمانی ارگ برای رهایی طالبان اقدام کرد که طالبان دهها تن از سربازان ارتش را به قتل رساند و رسما جنگ را با آمریکاییها توقف و علیه برادرانشان وارد جنگی خطرناک که ریسک آن بالا است، گردیدند.
متاسفم تعدادی از رهبران سیاسی کشور چشم بصیرت ندارند و همواره در شناخت آمریکاییها مرتکب اشتباه سیاسی میگردند؛ از آنها توقع خیر دارند و میخواهند با نردبان آنها بر بام قدرت بلند شوند.
آمریکا میتوانست نتایج انتخابات مملو از تقلب را ملغا اعلان کند و یا دولت همه شمول را ایجاد نماید و به وضعیت دردناک کنونی خاتمه بخشد، اما نخواست که چنین شود. شکست مذاکرات پمپیو نشان داد که اصلا سناریوی قصر سفید در افغانستان ختم بحران نیست و نخواهد بود.
یقین دارم آمریکاییها همان بازی را در روند صلح پیش خواهند گرفت که در انتخابات پیش برده است؛ پروسه صلح همان مولود را تولد خواهد کرد که از کمیسیون انتخابات تولد گردیده است.
حال سوال اینجاست که با شکست مذاکره میان ارگ و سپیدار، چه وضعیتی پیش خواهد آمد؛ احتمال درگیری نظامی میان ارگ و سپیدار محتمل خواهد بود؟!
متاسفانه تااکنون شناختی که از دولت آمریکا دارم، آمریکاییها برای تطبیق برنامههای خویش هیچ گونه حد و مرزی را نمیشناسند و از هر گزینهای جهت رسیدن به هدف استفاده خواهند کرد؛ شرایط طوری پیش برده میشود که از نظر ارگ یک عمل نظامی سریع و حسابشده میتواند بر حضور تیم سپیدار در کاخ سپیدار و صدارت پایان ببخشد.
آیا واقعا عبور از این بحران که حتی تیم ارگ آن را بحران تلقی نمیکند، با همین سادگی و سرعت انجام خواهد یافت؟!
آیا امریکاییها پس از بینتیجه ماندن سفر مایک پمپئو، چراغ سبز حمله بر کاخ سپیدار و قصر صدارت را برای ارگ روشن خواهند کرد؟
بدون تردید توسل به نیروی نظامی برای تصرف سپیدار و قصر صدارت از سوی ارگ قماری خواهد بود که تبعات آن قابل پیشبینی نیس؛ ممکن است که هرگونه برخورد نظامی، این منازعه را به ولایات بکشاند و به تقابل و تفرقه نیروهای نظامی و امنیتی بینجامد.
رهبران تیم ارگ و سپیدار پیوسته به این نکته انگشت گذاشتهاند که نباید اختلاف و کشمکش سیاسی، نیروهای نظامی و امنیتی افغانستان را که با هزینه بسیار بالا در این 19 سال شکل گرفته، در مسیر فروپاشی قرار دهد! امیدواریم که نیروهای نظامی و امنیتی تا آخر در کشمکشهای سیاسی دخیل نگردند.
در چنین مقطع حساس که کشور قرار دارد، لازم است هر دو تیم چالشهای انتخاباتی را از طریق گفتگو و دوری از هر گونه اقدام نظامی در محور منافع و مصالح کشور، با میانجیگری رهبران و فرهیختگان خودمان، بدون مداخله بیگانگان حل و فصل نمایند؛ دور از احساسات عاقلانه تصمیم بگیرند و متوجه و ضعیت دردناک کنونی شوند تا افغانستان گرفتار مصیبت دیگری نشود.