گروه طالبان تعهد کرده است که به هدف "تضمین امنیت" غیرنظامیان، مؤسسات عامالمنفعه، مدارس، مکاتب، دانشگاهها، شفاخانهها و منازل رهایشی مردم، خشونتها را کاهش دهد.
این گروه و چهرههای سیاسی و اجتماعی افغانستان که در نشستی زیر نام "کنفرانس بینالافغانی صلح" در قطر شرکت کرده بودند، در قطعنامه پایانی خود به توافق رسیدند که طرفهای درگیر جنگ خشونتها را کاهش دهند و به جای به کارگیری ادبیات تهدید، انتقامجویی و جنگطلبانه در بیانات رسمی خویش، از "زبان ملایم" استفاده کنند.
در بخشی از این قطعنامه آمده است که "مردم افغانستان قربانیان اصلی جنگ هستند".
شرکتکنندگان گفتهاند که دستیابی به صلح با توجه به نکاتی که شامل تحقق "صلح پایدار، سراسری و با عزت - که خواست تمام مردم افغانستان میباشد - در مذاکرات فراگیر میان افغانها ممکن و میسر است".
در این نشست بر مصونیت و حفاظت از مردم در برابر آسیبهای جنگ تاکید شده و طرفهای مذاکره گفتهاند که برای کاهش "عواقب ناگوار" جنگ باید اقداماتی صورت گیرد.
کارشناسان اما می گویند که این تضمین ها چیزی را تغییر نمی دهد؛ مادامی که کودکان غزنی هنوز نمی توانند از ترس مرگ در اثر حمله های طالبان، به مکتب بروند و ده ها خانواده در کابل و غزنی و سایر نقاط افغانستان، روزانه شاهد مرگ های فجیع عزیزان شان در جنگی پوچ و عبث و بیهوده و دروغین هستند.
مردم باید نتیجه توافقات و تأکیدهای مکرر روی کاغذ را در زندگی واقعی شان ببینند. آنها باید شاهد باشند که تعهد طالبان و دولت و نیروهای خارجی در به صفر رساندن کشتار غیر نظامیان، چقدر می تواند صادقانه باشد و یا تا چه میزان، یک بازی زبانی صرف به منظور مصارف سیاسی و تبلیغاتی است.
در این شکی نیست که مردم افغانستان، قربانیان اصلی جنگ هستند. این همان چیزی است که از قضا در بیانیه پایانی نشست دوحه هم مورد تأکید قرار گرفته است؛ اما آیا طرف های جنگی که در نشست دوحه به کمک کشورهای بیگانه، همزبان شدند، تعهدی در قبال خون های غیر نظامیان و مردم بی گناه دارند؟
طالبان در نشست دوحه، در شماری از موارد بر رویکرد خود در زمینه استفاده از خشونت و نظامی گری تأکید کرده و مدعی شدند که هدف آنها نهادها و نیروهای دولتی است و کشتار غیرنظامیان در حمله های آن گروه «غیر عمدی» است؛ اما این توجیه از سوی گروهی که جنگ خود را «جهاد» می نامد و مدعی مبارزه برای استقرار نظام «اسلامی» در افغانستان است، آیا می تواند قابل توجیه باشد؟
با این حال، نمی توان انکار کرد که در اعلامیه پایانی نشست قطر، رویدادهای مثبت زیادی وجود دارد که می تواند مایه خوشبینی و امید باشد؛ اما این به تنهایی کافی نیست و تنها زمانی می توان به این تعهدات و توافقات، به طور واقعی امید بست که زندگی مردم تغییر کند، جنگ و خشونت متوقف شود، غیرنظامیان در سراسر افغانستان، احساس امنیت و مصونیت کنند و کودکان بی گناه دیگر در مکاتب، آماج ترکش های وحشی تروریزم قرار نگیرند.
تا رسیدن به این اهداف، راه دراز و دشواری در پیش است؛ به ویژه در شرایطی که افغانستان در ۴۰ سال گذشته، از این نوع نشست ها و قسم ها و قطعنامه ها کم ندیده است؛ اما در عمل، نه جنگ و جنایت و کشتار و فاجعه، متوقف شده و نه رفتار طرف های جنگ با گفتار آنان در میز مصالحه، همخوانی داشته است.
در چنین شرایطی آیا می توان نسبت به نتایج مثبت و ثمربخش نشست دوحه به خصوص در زمینه امنیت غیر نظامیان و جان افراد ملکی، خوشبین بود؟
این پرسشی است که پاسخ آن را باید در روزهای نزدیک در عملکرد همه طرف های جنگ، شاهد بود؛ در غیر آن، نشست دوحه، نمایشی تبلیغاتی بوده که در نهایت با یک قطعنامه دروغین، خاتمه یافته است.
این گروه و چهرههای سیاسی و اجتماعی افغانستان که در نشستی زیر نام "کنفرانس بینالافغانی صلح" در قطر شرکت کرده بودند، در قطعنامه پایانی خود به توافق رسیدند که طرفهای درگیر جنگ خشونتها را کاهش دهند و به جای به کارگیری ادبیات تهدید، انتقامجویی و جنگطلبانه در بیانات رسمی خویش، از "زبان ملایم" استفاده کنند.
در بخشی از این قطعنامه آمده است که "مردم افغانستان قربانیان اصلی جنگ هستند".
شرکتکنندگان گفتهاند که دستیابی به صلح با توجه به نکاتی که شامل تحقق "صلح پایدار، سراسری و با عزت - که خواست تمام مردم افغانستان میباشد - در مذاکرات فراگیر میان افغانها ممکن و میسر است".
در این نشست بر مصونیت و حفاظت از مردم در برابر آسیبهای جنگ تاکید شده و طرفهای مذاکره گفتهاند که برای کاهش "عواقب ناگوار" جنگ باید اقداماتی صورت گیرد.
کارشناسان اما می گویند که این تضمین ها چیزی را تغییر نمی دهد؛ مادامی که کودکان غزنی هنوز نمی توانند از ترس مرگ در اثر حمله های طالبان، به مکتب بروند و ده ها خانواده در کابل و غزنی و سایر نقاط افغانستان، روزانه شاهد مرگ های فجیع عزیزان شان در جنگی پوچ و عبث و بیهوده و دروغین هستند.
مردم باید نتیجه توافقات و تأکیدهای مکرر روی کاغذ را در زندگی واقعی شان ببینند. آنها باید شاهد باشند که تعهد طالبان و دولت و نیروهای خارجی در به صفر رساندن کشتار غیر نظامیان، چقدر می تواند صادقانه باشد و یا تا چه میزان، یک بازی زبانی صرف به منظور مصارف سیاسی و تبلیغاتی است.
در این شکی نیست که مردم افغانستان، قربانیان اصلی جنگ هستند. این همان چیزی است که از قضا در بیانیه پایانی نشست دوحه هم مورد تأکید قرار گرفته است؛ اما آیا طرف های جنگی که در نشست دوحه به کمک کشورهای بیگانه، همزبان شدند، تعهدی در قبال خون های غیر نظامیان و مردم بی گناه دارند؟
طالبان در نشست دوحه، در شماری از موارد بر رویکرد خود در زمینه استفاده از خشونت و نظامی گری تأکید کرده و مدعی شدند که هدف آنها نهادها و نیروهای دولتی است و کشتار غیرنظامیان در حمله های آن گروه «غیر عمدی» است؛ اما این توجیه از سوی گروهی که جنگ خود را «جهاد» می نامد و مدعی مبارزه برای استقرار نظام «اسلامی» در افغانستان است، آیا می تواند قابل توجیه باشد؟
با این حال، نمی توان انکار کرد که در اعلامیه پایانی نشست قطر، رویدادهای مثبت زیادی وجود دارد که می تواند مایه خوشبینی و امید باشد؛ اما این به تنهایی کافی نیست و تنها زمانی می توان به این تعهدات و توافقات، به طور واقعی امید بست که زندگی مردم تغییر کند، جنگ و خشونت متوقف شود، غیرنظامیان در سراسر افغانستان، احساس امنیت و مصونیت کنند و کودکان بی گناه دیگر در مکاتب، آماج ترکش های وحشی تروریزم قرار نگیرند.
تا رسیدن به این اهداف، راه دراز و دشواری در پیش است؛ به ویژه در شرایطی که افغانستان در ۴۰ سال گذشته، از این نوع نشست ها و قسم ها و قطعنامه ها کم ندیده است؛ اما در عمل، نه جنگ و جنایت و کشتار و فاجعه، متوقف شده و نه رفتار طرف های جنگ با گفتار آنان در میز مصالحه، همخوانی داشته است.
در چنین شرایطی آیا می توان نسبت به نتایج مثبت و ثمربخش نشست دوحه به خصوص در زمینه امنیت غیر نظامیان و جان افراد ملکی، خوشبین بود؟
این پرسشی است که پاسخ آن را باید در روزهای نزدیک در عملکرد همه طرف های جنگ، شاهد بود؛ در غیر آن، نشست دوحه، نمایشی تبلیغاتی بوده که در نهایت با یک قطعنامه دروغین، خاتمه یافته است.