امروز، دوازدهم سرطان است. 31 سال پیش در چنین روزی، هواپیمای مسافربری ایرباس ایرانی، با شماره پرواز 655 از بندرعباس به مقصد دوبی در حال پرواز بود. آن روز ناوشکن جنگي آمریکایی با نام وينسنس، با موشکی آن را در آسمان خليج فارس، نشانه رفت و با سقوط آن، یکی از بزرگترین جنایتهای بشری را رقم زد.
290 مسافر نیازمند زندگی اعم از مردان، زنان و کودکان، مظلومانه به شهادت رسیدند. ۴۲ نفر از مسافران این هواپیما خارجی بودند، با ملیتهای یوگسلاو، پاکستانی، هندی، عربی و افغانستانی.
تنها مسافر افغانستانی آن پرواز بیبازگشت، رجبعلی محمدی نام داشت.
نام محمدی در بین اسامی شهدای پرواز 655 به عنوان تبعه افغانستان ذکر نشده است. حالا به هر دلیلی عمدا یا سهوا، حتی به عنوان خارجی نیامده است. این موضوع نه تنها قابل مناقشه نیست، بلکه نشان از یگانگی ما را میرساند.
شهید رجبعلی محمدی از اقوام دور ما بود. در سرزمین اجدادی ما (قولخویش بهسود) به دنیا آمده بود. در کابل تجربههای تحصیل و تجارت را آموخته بود. از خصوصیات اخلاقی او از اوایل دهه شصت آنچه به یادم است، بسیار مهربان و پرکار بود.
بعد از آن که فضای سیاسی اجتماعی شهر کابل آن سالها پر از شور و شر شد، محمدی شهید با خانواده به ایران مهاجرت کرد. سالها بعد فهمیدم که ایشان، ساکن شهر کاشان بوده است. تا زمانی که پسر ایشان محمدکریم مرادی ساکن تهران بود، بارها پیشنهاد گفتوگویی را دادم، اما هر بار امروز و فردا شد. تا اینکه آقا کریم هم دل به غربت دوباره سپرد و از ایران رفت.
آقا کریم تنها چیزی که از خاطرات کودکی خود با پدر به یادگار نگهداشته است، همین پیراهن راهراه و تسبیح و عکس کوچکی است.
یاد شهید محمدی گرامی باد. اما باید بپذیریم که همیشه ما کوتاهی کردیم و میکنیم، اگر چنین اتفاقی بر سر یک هواپیمای مسافربری متعلق به خطوط هوایی آمریکا میافتاد، آیا آنها سکوت میکردند؟ یقینا نه، تا حال دهها رمان و فیلم بلند سینمایی میساختند و بر فرق جهان میکوبیدند.
نویسنده: محمد سرور رجایی
290 مسافر نیازمند زندگی اعم از مردان، زنان و کودکان، مظلومانه به شهادت رسیدند. ۴۲ نفر از مسافران این هواپیما خارجی بودند، با ملیتهای یوگسلاو، پاکستانی، هندی، عربی و افغانستانی.
تنها مسافر افغانستانی آن پرواز بیبازگشت، رجبعلی محمدی نام داشت.
نام محمدی در بین اسامی شهدای پرواز 655 به عنوان تبعه افغانستان ذکر نشده است. حالا به هر دلیلی عمدا یا سهوا، حتی به عنوان خارجی نیامده است. این موضوع نه تنها قابل مناقشه نیست، بلکه نشان از یگانگی ما را میرساند.
شهید رجبعلی محمدی از اقوام دور ما بود. در سرزمین اجدادی ما (قولخویش بهسود) به دنیا آمده بود. در کابل تجربههای تحصیل و تجارت را آموخته بود. از خصوصیات اخلاقی او از اوایل دهه شصت آنچه به یادم است، بسیار مهربان و پرکار بود.
بعد از آن که فضای سیاسی اجتماعی شهر کابل آن سالها پر از شور و شر شد، محمدی شهید با خانواده به ایران مهاجرت کرد. سالها بعد فهمیدم که ایشان، ساکن شهر کاشان بوده است. تا زمانی که پسر ایشان محمدکریم مرادی ساکن تهران بود، بارها پیشنهاد گفتوگویی را دادم، اما هر بار امروز و فردا شد. تا اینکه آقا کریم هم دل به غربت دوباره سپرد و از ایران رفت.
آقا کریم تنها چیزی که از خاطرات کودکی خود با پدر به یادگار نگهداشته است، همین پیراهن راهراه و تسبیح و عکس کوچکی است.
یاد شهید محمدی گرامی باد. اما باید بپذیریم که همیشه ما کوتاهی کردیم و میکنیم، اگر چنین اتفاقی بر سر یک هواپیمای مسافربری متعلق به خطوط هوایی آمریکا میافتاد، آیا آنها سکوت میکردند؟ یقینا نه، تا حال دهها رمان و فیلم بلند سینمایی میساختند و بر فرق جهان میکوبیدند.
نویسنده: محمد سرور رجایی