آقای بهرامی، در گفتگو با یک رسانه محلی در کابل گفت که طالبان باید در نظامی که با افغانستان وجود دارد یکجا شود؛ اما تصمیم نهایی را باید مردم افغانستان بگیرند: «ما موافق مشارکت طالبان در قدرت هستیم؛ اما موافق اینکه همۀ قدرت بهدست طالبان باشد به هیچ وجه نیستیم. تکلیف ما خیلی روشن است؛ ما میگویم ساختاری وجود دارد که میتواند طالبان در آن مشارکت داشته باشند؛ البته هرچیزی وابسته به نظر مردم افغانستان است.»
این دیپلمات ایرانی، با اشاره به گفتگوهای صلح افغانستان گفت: «من میخواهم این مساله را روشن بکنم که عدم روشنایی تصویر آینده متوجه ما نشود، متوجه کسانی بشود که مدیریت این روند را برعهده داشتند. متوجه کسانی بشود که روند مشروعیت زایی طالبان را تبدیل به روند غیرقابل بازگشت کردهاند. متوجه کسانی بشود که نهادهای رسمی را با نوع رفتارشان تضعیف کردهاند و متوجه کسانی شود که یک رقابت منفی تولید کردهاند برای ارتباط با مجموعۀ طالبان.»
سخنان سفیر جمهوری اسلامی ایران در کابل، سه بخش عمده دارد: یکی لزوم مشارکت طالبان در قدرت به عنوان بخشی از فرایندی سیاسی برای حل صلح آمیز بحران افغانستان، دوم حفظ ساختار کنونی نظام شامل قانون اساسی، نیروهای مسلح و نهادهای دموکراتیک دیگر که با اعمال نظر مردم افغانستان، شکل گرفته اند و سوم، هشدار درباره تبعات و پیامدهای عملکرد کسانی که مدیریت اصلی روند مذاکرات صلح را در اختیار دارند و مسؤولیت تاریخی آنها در برابر تبعات این روند پنهانکارانه و پرسش برانگیز.
در ابتدا باید تصریح کرد که بدون حضور طالبان در قدرت، هیچ روند صلحی به سرانجام نخواهد رسید. اینکه تصور کنیم که بدون بازگشت طالبان به قدرت هم می توان به صلح و امنیت رسید، یک رویاپردازی توهم آمیز است و نمی تواند بازتاب دهنده واقعیت های هرچند تلخ جاری باشد. طالبان باید به قدرت بازگردند و این همان چیزی است که می تواند به پایان جنگ کمک کند؛ اما این بازگشت نمی تواند به معنای احیای «امارت اسلامی» و انحصار کامل قدرت توسط آن گروه باشد.
طالبان نیز باید واقعیت های جاری افغانستان را درک کنند و بدانند که پروژه امارت اسلامی، موفق نشد و بدون آنکه بتواند به طور کامل، محقق شود، شکست خورد. آنها نتوانستند حاکمیت و سلطه خود را بر سراسر افغانستان، تحمیل کنند و مردم شیوه اعمال قدرت طالبان و رژيم امارت اسلامی را برنتافتند؛ بنابراین، اکنون زمان آن فرارسیده است که طالبان، به نظر مردم تمکین کنند؛ نکته ای کلیدی که در موضع گیری سفیر جمهوری اسلامی ایران در کابل هم مورد تأکید قرار گرفته است.
نکته دوم هم این است که صلح با طالبان نباید به معنای عقبگرد به وضعیت قبل از ۱۸ سال اخیر باشد. مردم افغانستان برای استقرار این شرایط شکننده، قربانیان زیادی داده اند؛ بنابراین، صلح نمی تواند به معنای عقبگرد به گذشته غیرقابل قبولی باشد که طالبان ایجاد کرده بودند. بر این اساس، حفظ ساختار کنونی باید از موارد غیرقابل مذاکره و مصالحه باشد و طالبان در چارچوب همین ساختار، وارد قدرت شوند.
موضوع سوم هم مسؤولیت تاریخی مذاکرات جاری صلح با طالبان است. مردم و حتی دولت افغانستان در این روند، هیچ سهم و نقشی ندارند؛ بلکه این تنها امریکا و چند رژيم حامی طالبان در منطقه هستند که این روند را در انحصار قرار داده اند و بر سرنوشت مردم، معامله می کنند. آنها همچنین به طالبان، مشروعیت سیاسی بخشیده اند و زمینه را برای سودجویی و بهره کشی و مانور دیپلماتیک آن گروه، به نحوی بی سابقه فراهم کرده اند. این بدان معناست که مسؤولیت هر رویدادی که در نهایت، در عرصه صلح رقم بخورد، با همان کشورها، سازمان ها و افرادی خواهد بود که روند صلح و سرنوشت مردم افغانستان را در انحصار و سلطه خود قرار داده اند و در هیچیک از مراحل حساس و حیاتی تصمیم گیری، به مردم افغانستان مراجعه نمی کنند.
این دیپلمات ایرانی، با اشاره به گفتگوهای صلح افغانستان گفت: «من میخواهم این مساله را روشن بکنم که عدم روشنایی تصویر آینده متوجه ما نشود، متوجه کسانی بشود که مدیریت این روند را برعهده داشتند. متوجه کسانی بشود که روند مشروعیت زایی طالبان را تبدیل به روند غیرقابل بازگشت کردهاند. متوجه کسانی بشود که نهادهای رسمی را با نوع رفتارشان تضعیف کردهاند و متوجه کسانی شود که یک رقابت منفی تولید کردهاند برای ارتباط با مجموعۀ طالبان.»
سخنان سفیر جمهوری اسلامی ایران در کابل، سه بخش عمده دارد: یکی لزوم مشارکت طالبان در قدرت به عنوان بخشی از فرایندی سیاسی برای حل صلح آمیز بحران افغانستان، دوم حفظ ساختار کنونی نظام شامل قانون اساسی، نیروهای مسلح و نهادهای دموکراتیک دیگر که با اعمال نظر مردم افغانستان، شکل گرفته اند و سوم، هشدار درباره تبعات و پیامدهای عملکرد کسانی که مدیریت اصلی روند مذاکرات صلح را در اختیار دارند و مسؤولیت تاریخی آنها در برابر تبعات این روند پنهانکارانه و پرسش برانگیز.
در ابتدا باید تصریح کرد که بدون حضور طالبان در قدرت، هیچ روند صلحی به سرانجام نخواهد رسید. اینکه تصور کنیم که بدون بازگشت طالبان به قدرت هم می توان به صلح و امنیت رسید، یک رویاپردازی توهم آمیز است و نمی تواند بازتاب دهنده واقعیت های هرچند تلخ جاری باشد. طالبان باید به قدرت بازگردند و این همان چیزی است که می تواند به پایان جنگ کمک کند؛ اما این بازگشت نمی تواند به معنای احیای «امارت اسلامی» و انحصار کامل قدرت توسط آن گروه باشد.
طالبان نیز باید واقعیت های جاری افغانستان را درک کنند و بدانند که پروژه امارت اسلامی، موفق نشد و بدون آنکه بتواند به طور کامل، محقق شود، شکست خورد. آنها نتوانستند حاکمیت و سلطه خود را بر سراسر افغانستان، تحمیل کنند و مردم شیوه اعمال قدرت طالبان و رژيم امارت اسلامی را برنتافتند؛ بنابراین، اکنون زمان آن فرارسیده است که طالبان، به نظر مردم تمکین کنند؛ نکته ای کلیدی که در موضع گیری سفیر جمهوری اسلامی ایران در کابل هم مورد تأکید قرار گرفته است.
نکته دوم هم این است که صلح با طالبان نباید به معنای عقبگرد به وضعیت قبل از ۱۸ سال اخیر باشد. مردم افغانستان برای استقرار این شرایط شکننده، قربانیان زیادی داده اند؛ بنابراین، صلح نمی تواند به معنای عقبگرد به گذشته غیرقابل قبولی باشد که طالبان ایجاد کرده بودند. بر این اساس، حفظ ساختار کنونی باید از موارد غیرقابل مذاکره و مصالحه باشد و طالبان در چارچوب همین ساختار، وارد قدرت شوند.
موضوع سوم هم مسؤولیت تاریخی مذاکرات جاری صلح با طالبان است. مردم و حتی دولت افغانستان در این روند، هیچ سهم و نقشی ندارند؛ بلکه این تنها امریکا و چند رژيم حامی طالبان در منطقه هستند که این روند را در انحصار قرار داده اند و بر سرنوشت مردم، معامله می کنند. آنها همچنین به طالبان، مشروعیت سیاسی بخشیده اند و زمینه را برای سودجویی و بهره کشی و مانور دیپلماتیک آن گروه، به نحوی بی سابقه فراهم کرده اند. این بدان معناست که مسؤولیت هر رویدادی که در نهایت، در عرصه صلح رقم بخورد، با همان کشورها، سازمان ها و افرادی خواهد بود که روند صلح و سرنوشت مردم افغانستان را در انحصار و سلطه خود قرار داده اند و در هیچیک از مراحل حساس و حیاتی تصمیم گیری، به مردم افغانستان مراجعه نمی کنند.