هشتم ثور، سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب و جهاد اسلامی مردم افغانستان علیه حکومت کمونیستی و حامی خارجی آن روسیه شوروی است.
همه ساله از این روز به عنوان یکی از روزهای افتخارآفرین و درخشان تاریخ معاصر افغانستان یادبود به عمل می آید؛ اما واقعیت این است که تاریخ افغانستان از این روزهای پرافتخار و تاریخی کم ندارد.
روزهایی که همیشه این مردم افغانستان بوده اند که با پایمردی، مقاومت، پایداری و تکیه بر غرور و عزت ملی خود، اجازه نداده اند که هیچ بیگانه ای این کشور را ملک خویش بخواند و از آن در راستای تامین اهداف و منافع درازمدت خود استفاده نماید؛ اما به نظر می رسد که در این میان، از همه این مبارزات و ستیزهای وطن پرستانه و میهن دوستانه، بهره ای به مردم مجاهد افغانستان نرسیده است.
به عنوان نمونه 14 سال جهاد مردم افغانستان با دستان خالی در برابر بزرگ ترین ابرقدرت زمان و در میان بهت و حیرت جهانی، در حالی رقم خورد که تحولات خونین بعد از آن، همه این کارنامه شگفتی آفرین و درخشان را تحت الشعاع قرار داد و دخالت های خارجی و امیتازطلبی های داخلی، وضعیت را به گونه ای رقم زد که هیچ فرد منصفی نمی تواند با بررسی اوضاع و رویدادهای ۴۰ سال اخیر تاریخ سیاسی افغانستان از کنار حوادثی که پس از سال های جهاد رقم خورد به آسانی بگذرد و چشم پوشی نماید.
نگاه نقادانه به تاریخ یک سرزمین یکی از پیش نیازهای اساسی عبرت گرفتن از تاریخ آن است و بدون چنین نگاهی نه تنها امکان عبرت گرفتن از گذشته فراهم نخواهد شد؛ بلکه حتی بیم آن می رود که تاریخ بار دیگر تکرار شود.
با ایجاد ممنوعیت و محدودیت در مسیر نگاه و بررسی انتقادی تاریخ 30 سال اخیر کشور، نمی توان آینده ای عاری از اشتباهات خونین و مرگبار برای افغانستان رقم زد.
واقعیت این است که اکنون بسیاری از مردم و صاحب نظران، به آنچه در سال های پس از جهاد افتخارآفرین و حیرت انگیز مردم افغانستان روی داد با تاسف می نگرند و این چیزی نیست که شایسته شأن و جایگاه بلند مردم غیور و شهیدپرور افغانستان باشد.
آنچه بعد از 14 سال جهاد افغانستان ایجاد شد به واقع هیچ نسبت درستی با آرمان های اصیل و متعالی شهدای دوران جهاد افغانستان ندارد.
ملت افغانستان، شهید داد و از خون و جان و هستی و سرمایه های مادی و معنوی خویش مایه گذاشت تا آنچه در افغانستان آینده برای نسل های بعدی به میراث می رسد سراسر عزت و استقلال و آرامش و امنیت و خودکفایی و رشد و شکوه و اقتدار باشد؛ اما آیا آنچه در سال های بعد از جهاد ایجاد شد و اکنون جریان دارد، تناسبی با این اهداف و آرمان های ملی و اسلامی دارد؟
هنوزهم مردم افغانستان نسبت به آینده خود بیمناک اند و نمی دانند که آنچه در آینده روی خواهد داد آیا متضمن حیات و حقوق سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و اعتقادی ملت مسلمان افغانستان خواهد بود یانه.
و این احساس، درست ناشی از عدم مدیریت و پاسداری از 14 سال جهاد افتخارآفرین ملت افغانستان و درس مهم و بزرگی است که از رویدادهای پس از آن باید گرفته می شد؛ اما نشد.
ظهور طالبان که با 5 سال سلطه این رژیم بر بیش از 90 درصد خاک افغانستان همراه بود و تبعات و پیامدهای خونین و مرگبار آن هنوزهم از ملت افغانستان و غیرنظامیان بی دفاع و بی گناه این کشور، قربانی می گیرد، یکی دیگر از نتایج سنگین و جبران ناپذیر دخالت های سلطه جویانه خارجی و قدرت طلبی حریصانه وارثان جهاد در داخل کشور بود.
در ادامه آن، انتظار می رفت نظامی روی کار بیاید که بتواند آرزوهای دیرینه مردم افغانستان، آرمان های پاک و والای شهدا و ارزش های مقدس جهاد افغانستان را تمثیل و تجلی ببخشد؛ اما آنچه در عمل رخ داد، جز فساد و بی بند و باری و دنیاپرستی و افتادن مدعیان رهبری جهادی مردم افغانستان به دام و دامن شهرک و شهرت و ثروت و قدرت نبود و نیست.
بنابراین، رهایی از این وضعیت تنها زمانی ممکن است که سیاستمردان کشور به این جمع بندی برسند که جهاد، میراث مطلق کسی نیست و افتخار آن منحصراً از آن ملت افغانستان و شهدای راه اسلام و آزادی است و دوم اینکه آنچه بعد از جهاد روی داد ربطی به جهاد ندارد و باید با دیدی نقادانه و آسیب شناسانه مورد بررسی قرار گیرد و از آن در راستای آرمان های مقدس مردم مجاهد افغانستان، درس گرفته شود.
همه ساله از این روز به عنوان یکی از روزهای افتخارآفرین و درخشان تاریخ معاصر افغانستان یادبود به عمل می آید؛ اما واقعیت این است که تاریخ افغانستان از این روزهای پرافتخار و تاریخی کم ندارد.
روزهایی که همیشه این مردم افغانستان بوده اند که با پایمردی، مقاومت، پایداری و تکیه بر غرور و عزت ملی خود، اجازه نداده اند که هیچ بیگانه ای این کشور را ملک خویش بخواند و از آن در راستای تامین اهداف و منافع درازمدت خود استفاده نماید؛ اما به نظر می رسد که در این میان، از همه این مبارزات و ستیزهای وطن پرستانه و میهن دوستانه، بهره ای به مردم مجاهد افغانستان نرسیده است.
به عنوان نمونه 14 سال جهاد مردم افغانستان با دستان خالی در برابر بزرگ ترین ابرقدرت زمان و در میان بهت و حیرت جهانی، در حالی رقم خورد که تحولات خونین بعد از آن، همه این کارنامه شگفتی آفرین و درخشان را تحت الشعاع قرار داد و دخالت های خارجی و امیتازطلبی های داخلی، وضعیت را به گونه ای رقم زد که هیچ فرد منصفی نمی تواند با بررسی اوضاع و رویدادهای ۴۰ سال اخیر تاریخ سیاسی افغانستان از کنار حوادثی که پس از سال های جهاد رقم خورد به آسانی بگذرد و چشم پوشی نماید.
نگاه نقادانه به تاریخ یک سرزمین یکی از پیش نیازهای اساسی عبرت گرفتن از تاریخ آن است و بدون چنین نگاهی نه تنها امکان عبرت گرفتن از گذشته فراهم نخواهد شد؛ بلکه حتی بیم آن می رود که تاریخ بار دیگر تکرار شود.
با ایجاد ممنوعیت و محدودیت در مسیر نگاه و بررسی انتقادی تاریخ 30 سال اخیر کشور، نمی توان آینده ای عاری از اشتباهات خونین و مرگبار برای افغانستان رقم زد.
واقعیت این است که اکنون بسیاری از مردم و صاحب نظران، به آنچه در سال های پس از جهاد افتخارآفرین و حیرت انگیز مردم افغانستان روی داد با تاسف می نگرند و این چیزی نیست که شایسته شأن و جایگاه بلند مردم غیور و شهیدپرور افغانستان باشد.
آنچه بعد از 14 سال جهاد افغانستان ایجاد شد به واقع هیچ نسبت درستی با آرمان های اصیل و متعالی شهدای دوران جهاد افغانستان ندارد.
ملت افغانستان، شهید داد و از خون و جان و هستی و سرمایه های مادی و معنوی خویش مایه گذاشت تا آنچه در افغانستان آینده برای نسل های بعدی به میراث می رسد سراسر عزت و استقلال و آرامش و امنیت و خودکفایی و رشد و شکوه و اقتدار باشد؛ اما آیا آنچه در سال های بعد از جهاد ایجاد شد و اکنون جریان دارد، تناسبی با این اهداف و آرمان های ملی و اسلامی دارد؟
هنوزهم مردم افغانستان نسبت به آینده خود بیمناک اند و نمی دانند که آنچه در آینده روی خواهد داد آیا متضمن حیات و حقوق سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و اعتقادی ملت مسلمان افغانستان خواهد بود یانه.
و این احساس، درست ناشی از عدم مدیریت و پاسداری از 14 سال جهاد افتخارآفرین ملت افغانستان و درس مهم و بزرگی است که از رویدادهای پس از آن باید گرفته می شد؛ اما نشد.
ظهور طالبان که با 5 سال سلطه این رژیم بر بیش از 90 درصد خاک افغانستان همراه بود و تبعات و پیامدهای خونین و مرگبار آن هنوزهم از ملت افغانستان و غیرنظامیان بی دفاع و بی گناه این کشور، قربانی می گیرد، یکی دیگر از نتایج سنگین و جبران ناپذیر دخالت های سلطه جویانه خارجی و قدرت طلبی حریصانه وارثان جهاد در داخل کشور بود.
در ادامه آن، انتظار می رفت نظامی روی کار بیاید که بتواند آرزوهای دیرینه مردم افغانستان، آرمان های پاک و والای شهدا و ارزش های مقدس جهاد افغانستان را تمثیل و تجلی ببخشد؛ اما آنچه در عمل رخ داد، جز فساد و بی بند و باری و دنیاپرستی و افتادن مدعیان رهبری جهادی مردم افغانستان به دام و دامن شهرک و شهرت و ثروت و قدرت نبود و نیست.
بنابراین، رهایی از این وضعیت تنها زمانی ممکن است که سیاستمردان کشور به این جمع بندی برسند که جهاد، میراث مطلق کسی نیست و افتخار آن منحصراً از آن ملت افغانستان و شهدای راه اسلام و آزادی است و دوم اینکه آنچه بعد از جهاد روی داد ربطی به جهاد ندارد و باید با دیدی نقادانه و آسیب شناسانه مورد بررسی قرار گیرد و از آن در راستای آرمان های مقدس مردم مجاهد افغانستان، درس گرفته شود.