جان سپکو،؛ بازرس ویژه امریکا برای بازسازی افغانستان به پالیسیسازان صلح افغانستان هشدار میدهد که برای وضعیت پس از صلح هم فکر کنند.
جان سپکو در تازهترین گزارش خود گفته است خطرهایی جدی از جمله فروپاشی حکومت پس از توافق صلح با طالبان و خروج نیروهای خارجی، افغانستان را تهدید میکند.
او گفته است که افغانستان بدون کمک و همکاری جامعه جهانی نمیتواند دوام کند و اگر توافق صلح هم صورت بگیرد، صلح بدون کمکهای جامعهی بینالمللی در افغانستان پایدار نخواهد بود.
بازرس ویژه امریکا گفته است: «اگر روی صلح توافق شود و نیروهای خارجی افغانستان را ترک کنند، پالیسیسازان باید این مسأله را در نظر داشته باشند که دولت افغانستان مانند زمانی که شوروی سابق این کشور را ترک کرد، ازهم نپاشد و یا این فروپاشی پس از قطع کمکها صورت نگیرد.»
او همچنین گفته است که توافق صلح امریکا با طالبان نمیتواند جلو فعالیت هراسافکنان در افغانستان را بگیرد.
کارشناسان هم می گویند که یکی از بزرگترین نگرانی ها این است که صلح با طالبان به پایان جنگ و استقرار ثبات واقعی و سراسری در کشور، منجر نشود. این نگرانی ناشی از چند مسأله مهم است که یکی از آنها همانگونه که جان سپکو هم اشاره کرده، احتمال قطع حمایت جهانی از دولت و نیروهای امنیتی افغانستان است.
در حال حاضر، هیچ چارچوب و چشم اندازی برای آینده حکومت، نظام و نیروهای مسلح کشور پس از توافق صلح با طالبان وجود ندارد. به عبارت دیگر، کسی به درستی نمی داند که آیا حکومت، نظام، قانون اساسی، نیروهای مسلح و سایر دستاوردهای بزرگ ۱۸ سال گذشته در افغانستان، بخشی از هزینه هایی خواهند بود که باید در قبال صلح با طالبان باید پرداخته شود و یا صلح شرایطی را فراهم خواهد کرد که بتوان از این دستاوردها و سرمایه ها، استفاده بهینه و درستی به عمل آورد.
اگر برداشت اول درست باشد، نتیجه صلح و آشتی چیزی جز فروپاشی نخواهد بود و این در حالی است که چنین صلحی ممکن است مطلوب امریکا و سایر قدرت های جهانی گرفتارشده در باتلاق مرگبار جنگ افغانستان باشد؛ اما هرگز به سود مردم افغانستان نیست؛ زیرا مردم صلحی می خواهند که آشتی و آرامش و سازندگی و پیشرفت و توسعه و رفاه بیاورد؛ نه صلحی که همچنان ادامه جنگ و آوارگی و بحران و عقبگرد و فروپاشی زیرساخت های ملی و تلاشی آرمان های تاریخی یک ملت باشد.
نکته دیگری که باید در ابراز نگرانی درست جان سپکو در زمینه صلح و شرایط پساصلح اضافه کرد این است که لزوم ادامه کمک های جهان به دولت و نیروهای مسلح افغانستان و نیز مبارزه با تروریزم و سرکوب گروه های هراس افکن در کشور که باید به هدف پیشگیری از تکرار تجربه مرگبار پس از خروج نیروهای شوروی رخ دهد، نباید به این معنا باشد که بعد از امضای قرارداد صلح با طالبان هم قدرت های سلطه گر خارجی، همچنان به هژمونی خود بر افغانستان به بهانه مبارزه با بقایای تروریزم بین المللی مانند داعش و القاعده ادامه دهند؛ زیرا در این صورت، یکی از بزرگ ترین تهدیدها در برابر صلح، خود نیروها و قدرت های خارجی خواهند بود.
با این حساب، صلحی که باید منعقد شود اول اینکه می بایست کاملا «بین الافغانی» باشد؛ نه آنچه اکنون در بازی پنهانی امریکا با طالبان جریان دارد. دوم اینکه این صلح باید پیش از هر چیزی اهداف و نیازهای حیاتی و استراتژيک مردم افغانستان را برآورده سازد. سوم اینکه صلح و آشتی نباید به معنای تلاشی و فروپاشی دولت و نیروهای مسلح و قانون اساسی و دستاوردهای ۱۸ ساله باشد. و چهارم اینکه مبارزه با تروریزم بین المللی هم باید به گروه و نیروهای داخلی جامعه افغانستان واگذار شود تا قدرت های سلطه گر خارجی به این بهانه، سیطره خود را بر افغانستان حفظ نکنند و به این ترتیب، بی ثباتی و بحران مثل گذشته، ادامه پیدا نکند.
با توجه به این مسایل، به نظر می رسد بزرگترین مانع در مسیر صلح افغانستان، قدرت های خارجی دارای نیرو و سلطه نظامی بر افغانستان از یکسو و کشورهای حامی گروه طالبان در منطقه از جانب دیگر هستند. تا زمانی این که روند کاملا افغانی نشده است، نمی توان نسبت به رفع تمامی نگرانی های پیشگفته، اطمینان حاصل کرد.
جان سپکو در تازهترین گزارش خود گفته است خطرهایی جدی از جمله فروپاشی حکومت پس از توافق صلح با طالبان و خروج نیروهای خارجی، افغانستان را تهدید میکند.
او گفته است که افغانستان بدون کمک و همکاری جامعه جهانی نمیتواند دوام کند و اگر توافق صلح هم صورت بگیرد، صلح بدون کمکهای جامعهی بینالمللی در افغانستان پایدار نخواهد بود.
بازرس ویژه امریکا گفته است: «اگر روی صلح توافق شود و نیروهای خارجی افغانستان را ترک کنند، پالیسیسازان باید این مسأله را در نظر داشته باشند که دولت افغانستان مانند زمانی که شوروی سابق این کشور را ترک کرد، ازهم نپاشد و یا این فروپاشی پس از قطع کمکها صورت نگیرد.»
او همچنین گفته است که توافق صلح امریکا با طالبان نمیتواند جلو فعالیت هراسافکنان در افغانستان را بگیرد.
کارشناسان هم می گویند که یکی از بزرگترین نگرانی ها این است که صلح با طالبان به پایان جنگ و استقرار ثبات واقعی و سراسری در کشور، منجر نشود. این نگرانی ناشی از چند مسأله مهم است که یکی از آنها همانگونه که جان سپکو هم اشاره کرده، احتمال قطع حمایت جهانی از دولت و نیروهای امنیتی افغانستان است.
در حال حاضر، هیچ چارچوب و چشم اندازی برای آینده حکومت، نظام و نیروهای مسلح کشور پس از توافق صلح با طالبان وجود ندارد. به عبارت دیگر، کسی به درستی نمی داند که آیا حکومت، نظام، قانون اساسی، نیروهای مسلح و سایر دستاوردهای بزرگ ۱۸ سال گذشته در افغانستان، بخشی از هزینه هایی خواهند بود که باید در قبال صلح با طالبان باید پرداخته شود و یا صلح شرایطی را فراهم خواهد کرد که بتوان از این دستاوردها و سرمایه ها، استفاده بهینه و درستی به عمل آورد.
اگر برداشت اول درست باشد، نتیجه صلح و آشتی چیزی جز فروپاشی نخواهد بود و این در حالی است که چنین صلحی ممکن است مطلوب امریکا و سایر قدرت های جهانی گرفتارشده در باتلاق مرگبار جنگ افغانستان باشد؛ اما هرگز به سود مردم افغانستان نیست؛ زیرا مردم صلحی می خواهند که آشتی و آرامش و سازندگی و پیشرفت و توسعه و رفاه بیاورد؛ نه صلحی که همچنان ادامه جنگ و آوارگی و بحران و عقبگرد و فروپاشی زیرساخت های ملی و تلاشی آرمان های تاریخی یک ملت باشد.
نکته دیگری که باید در ابراز نگرانی درست جان سپکو در زمینه صلح و شرایط پساصلح اضافه کرد این است که لزوم ادامه کمک های جهان به دولت و نیروهای مسلح افغانستان و نیز مبارزه با تروریزم و سرکوب گروه های هراس افکن در کشور که باید به هدف پیشگیری از تکرار تجربه مرگبار پس از خروج نیروهای شوروی رخ دهد، نباید به این معنا باشد که بعد از امضای قرارداد صلح با طالبان هم قدرت های سلطه گر خارجی، همچنان به هژمونی خود بر افغانستان به بهانه مبارزه با بقایای تروریزم بین المللی مانند داعش و القاعده ادامه دهند؛ زیرا در این صورت، یکی از بزرگ ترین تهدیدها در برابر صلح، خود نیروها و قدرت های خارجی خواهند بود.
با این حساب، صلحی که باید منعقد شود اول اینکه می بایست کاملا «بین الافغانی» باشد؛ نه آنچه اکنون در بازی پنهانی امریکا با طالبان جریان دارد. دوم اینکه این صلح باید پیش از هر چیزی اهداف و نیازهای حیاتی و استراتژيک مردم افغانستان را برآورده سازد. سوم اینکه صلح و آشتی نباید به معنای تلاشی و فروپاشی دولت و نیروهای مسلح و قانون اساسی و دستاوردهای ۱۸ ساله باشد. و چهارم اینکه مبارزه با تروریزم بین المللی هم باید به گروه و نیروهای داخلی جامعه افغانستان واگذار شود تا قدرت های سلطه گر خارجی به این بهانه، سیطره خود را بر افغانستان حفظ نکنند و به این ترتیب، بی ثباتی و بحران مثل گذشته، ادامه پیدا نکند.
با توجه به این مسایل، به نظر می رسد بزرگترین مانع در مسیر صلح افغانستان، قدرت های خارجی دارای نیرو و سلطه نظامی بر افغانستان از یکسو و کشورهای حامی گروه طالبان در منطقه از جانب دیگر هستند. تا زمانی این که روند کاملا افغانی نشده است، نمی توان نسبت به رفع تمامی نگرانی های پیشگفته، اطمینان حاصل کرد.