کاندیدانی که اینبار با قدرت بیشتر و آرایش بهتر در انتخابات ریاست جمهوری ثبتنام کردهاند، همان چهرههای تکراری اند که طی چهار سال گذشته سراسر همراه با نارضایتی مردم حکومت کردند.
داکتر محمد اشرف غنی یکی از این چهرهها است که از نظر حقوقدانان، به نقض قانون اساسی متهم است و در چهار سال دوره حکومتش، به 10 درصد از وعدههای خود نیز عمل نکرده است.
ابتدا قدر مسلم این بود که آقای غنی خود را در این اوضاع آشفته سیاسی کاندید نمیکند، اما بر خلاف انتظار، او در بهار گذشته کمپاین انتخابات ریاست جمهوری خود را ماهها قبل، در حقیقت از سفرهای ولایتی آغاز کرد.
در حالی که او با تمام ارگانهای تحت فرمانش به نقض قانون اساسی متهم است، در روز ثبتنام نیز ماده 60 قانون اساسی را در نظر نگرفت و فراتر از قانون، با یک آرایش جدید که نوعی کمپاین پیش از وقت به شمار میرفت، وارد صحنه جدید سیاسی شد.
در حالی که ماده 60 قانون اساسی از حضور رییسجمهور با دو معاونش در روز ثبتنام یاد کرده است، اما آقای غنی افراد و اشخاصی دیگری را نیز با استفاده از فرصت معرفی کرد.
آقای غنی و بعضی دیگر از کاندیدان پست ریاست جمهوری در روز انتخابات، خلاف دستورالعمل و قانون انتخابات با تعداد کثیری از طیفهای مختلف و وسایط و امکانات دولتی و شخصی به شکل کمپاین در کمیسیون انتخابات حضور پیدا کردند، این در حالی است که ثبتنام غیر از کمپاین است و هر کار باید در زمانش انجام شود.
بشیر بیژن، معاون اول نورالحق علومی در انتخابات ریاست جمهوری در پیوند با رفتار غیرقانونی برخی از کاندیدان در روز ثبتنام، با رسانهها بیپرده سخن گفت و کمیسیون انتخابات را حکومتی خواند.
وی می گوید: این کمیسیون برای تیم آقای نورالحق حد و مرز تعیین کرده بود که نمیتوانید در روز ثبت نام بیش از چهل نفر را با خود داشته باشید، اما بعدا دیده شد که بعضیها از جمله آقای اشرف غنی با یک لشکر در این کمیسیون حضور پیدا کردند.
به نظر میرسد آقای اشرف غنی که طی چهار سال امتحان خود را پیش مردم افغانستان پس داده است، اینبار در قالب دیگر و با سیاست عوامفریبانه متفاوتتری می خواهد وارد میدان کارزار شود.
هرچند آقای غنی چهار سال را برای حکومتداری خود کافی نمیداند و گویا به این باور است که طی پنج سال تنها سنگ تهداب پیشرفتها را گذاشته است، اما باید گفت که اگر آقای غنی برنامههای مفیدی روی دست داشته، حداقل میبایست بهبود اندکی در وضعیت امنیتی و معشیتی مردم رونما میشد، تا اعتماد و اعتباری هرچند نسبی را به دست بیاورد، اما متأسفانه هیچ اثری از پیشرفتها در این چند سال دیده نمیشود.
مقامات دولتی همواره از پیشرفتها در عرصههای مختلف صحبت میکردند، اما وضعیت نابههنجار امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نشان میدهد که طی چهار سال گذشته، نه تنها پیشرفتی صورت نگرفته که اوضاع بدتر از گذشته شده است.
چهره دیگری که در این دوره میخواهد پوست اندازد و قالب عوض کند، داکتر عبدالله است؛ شخصی که در یک دوره چهار ساله حکومت وحدت ملی، بیشتر تلاش کرده که به صورت خنثی باقی بماند و هیچ حرکتی اصلاحی از خود نشان ندهد. البته از یک نگاه احتیاط لازم را کرده است، زیرا پست ریاست اجرایی حکومت کاملاً خلاف قانون اساسی افغانستان بود و هر لحظه ممکن بود از سوی رییسجمهور با یک فرمان لغو شود.
سرانجام کار آقای عبدالله در دوره حکومت وحدت ملی به جایی رسید که طرفداران خود را از دست داد و به خصوص حزب جمعیت اسلامی، تمام امید خود را از او قطع کردند و در موارد مختلف گفتند که عبدالله نتوانست به خوبی از این حزب نمایندگی کند.
البته بخت با آقای عبدالله یار بود و در این دوره به دلیل ناهماهنگی و اختلافات میان رهبری حزب جمعیت، روزنهای به روی او باز شد و از سر ناچاری تعدادی از چهرههای مطرح حزب به او پیوستند تا بازارش را یک بار دیگر گرم کند.
حنیف اتمر که در قالب مشاور امنیت ملی رییس جمهور غنی چهار سال نقاب بر چهره کرد و متهم به دامن زدن مسائل قومی، زبانی و سمتی بود، به جای اینکه دیگر روی خود را به مردم افغانستان نشان ندهد، با طمطراق وارد میدان شد و از ارزشها، دین و فرهنگ اصیل افغانی سخن گفت تا سرپوشی باشد بر بیکفایتیهای گذشتهشان.
اما حقیقت را نمیتوان انکار کرد و آن، تا زمانی که آقای اتمر، رییس شورای امنیت ملی و بر سر قدرت بود، حملات خونین و مرگبار انتحاری در مرکز و ولایت کشور اتفاق افتاد، اما با رفتن او اندکی کاهش پیدا کرد.
در این میان میماند کسانی دیگری که تازه میخواهند طعم شیرین زمامداری و چوکی قدرت را بچشند؛ تورسنی که به قول خودش از تبار اصلاحگر و چهره مردمی است، نورالحق علومی بیتقصیر و وطندوست، زلمی رسول بیتعصب و با سابقه خوب و... پیدا میشوند و خود را سزاوارتر از رهبران فعلی برای حکومت میدانند.
اما بعید به نظر میرسد که چهرههای جدید در این مرحله شانسی داشته باشند، زیرا از یکسو حاکمان بر سر قدرت از هر نگاه دست بالایی دارند و از طرف دیگر، مردم افغانستان اغلب فریب چهرهها را می خورند و به برنامههای بنیادی و اساسی توجه ندارند؛ هرچند که هر بار از کرده خود پشیمان میشوند.
نویسنده: سید هاشم علوی
داکتر محمد اشرف غنی یکی از این چهرهها است که از نظر حقوقدانان، به نقض قانون اساسی متهم است و در چهار سال دوره حکومتش، به 10 درصد از وعدههای خود نیز عمل نکرده است.
ابتدا قدر مسلم این بود که آقای غنی خود را در این اوضاع آشفته سیاسی کاندید نمیکند، اما بر خلاف انتظار، او در بهار گذشته کمپاین انتخابات ریاست جمهوری خود را ماهها قبل، در حقیقت از سفرهای ولایتی آغاز کرد.
در حالی که او با تمام ارگانهای تحت فرمانش به نقض قانون اساسی متهم است، در روز ثبتنام نیز ماده 60 قانون اساسی را در نظر نگرفت و فراتر از قانون، با یک آرایش جدید که نوعی کمپاین پیش از وقت به شمار میرفت، وارد صحنه جدید سیاسی شد.
در حالی که ماده 60 قانون اساسی از حضور رییسجمهور با دو معاونش در روز ثبتنام یاد کرده است، اما آقای غنی افراد و اشخاصی دیگری را نیز با استفاده از فرصت معرفی کرد.
آقای غنی و بعضی دیگر از کاندیدان پست ریاست جمهوری در روز انتخابات، خلاف دستورالعمل و قانون انتخابات با تعداد کثیری از طیفهای مختلف و وسایط و امکانات دولتی و شخصی به شکل کمپاین در کمیسیون انتخابات حضور پیدا کردند، این در حالی است که ثبتنام غیر از کمپاین است و هر کار باید در زمانش انجام شود.
بشیر بیژن، معاون اول نورالحق علومی در انتخابات ریاست جمهوری در پیوند با رفتار غیرقانونی برخی از کاندیدان در روز ثبتنام، با رسانهها بیپرده سخن گفت و کمیسیون انتخابات را حکومتی خواند.
وی می گوید: این کمیسیون برای تیم آقای نورالحق حد و مرز تعیین کرده بود که نمیتوانید در روز ثبت نام بیش از چهل نفر را با خود داشته باشید، اما بعدا دیده شد که بعضیها از جمله آقای اشرف غنی با یک لشکر در این کمیسیون حضور پیدا کردند.
به نظر میرسد آقای اشرف غنی که طی چهار سال امتحان خود را پیش مردم افغانستان پس داده است، اینبار در قالب دیگر و با سیاست عوامفریبانه متفاوتتری می خواهد وارد میدان کارزار شود.
هرچند آقای غنی چهار سال را برای حکومتداری خود کافی نمیداند و گویا به این باور است که طی پنج سال تنها سنگ تهداب پیشرفتها را گذاشته است، اما باید گفت که اگر آقای غنی برنامههای مفیدی روی دست داشته، حداقل میبایست بهبود اندکی در وضعیت امنیتی و معشیتی مردم رونما میشد، تا اعتماد و اعتباری هرچند نسبی را به دست بیاورد، اما متأسفانه هیچ اثری از پیشرفتها در این چند سال دیده نمیشود.
مقامات دولتی همواره از پیشرفتها در عرصههای مختلف صحبت میکردند، اما وضعیت نابههنجار امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نشان میدهد که طی چهار سال گذشته، نه تنها پیشرفتی صورت نگرفته که اوضاع بدتر از گذشته شده است.
چهره دیگری که در این دوره میخواهد پوست اندازد و قالب عوض کند، داکتر عبدالله است؛ شخصی که در یک دوره چهار ساله حکومت وحدت ملی، بیشتر تلاش کرده که به صورت خنثی باقی بماند و هیچ حرکتی اصلاحی از خود نشان ندهد. البته از یک نگاه احتیاط لازم را کرده است، زیرا پست ریاست اجرایی حکومت کاملاً خلاف قانون اساسی افغانستان بود و هر لحظه ممکن بود از سوی رییسجمهور با یک فرمان لغو شود.
سرانجام کار آقای عبدالله در دوره حکومت وحدت ملی به جایی رسید که طرفداران خود را از دست داد و به خصوص حزب جمعیت اسلامی، تمام امید خود را از او قطع کردند و در موارد مختلف گفتند که عبدالله نتوانست به خوبی از این حزب نمایندگی کند.
البته بخت با آقای عبدالله یار بود و در این دوره به دلیل ناهماهنگی و اختلافات میان رهبری حزب جمعیت، روزنهای به روی او باز شد و از سر ناچاری تعدادی از چهرههای مطرح حزب به او پیوستند تا بازارش را یک بار دیگر گرم کند.
حنیف اتمر که در قالب مشاور امنیت ملی رییس جمهور غنی چهار سال نقاب بر چهره کرد و متهم به دامن زدن مسائل قومی، زبانی و سمتی بود، به جای اینکه دیگر روی خود را به مردم افغانستان نشان ندهد، با طمطراق وارد میدان شد و از ارزشها، دین و فرهنگ اصیل افغانی سخن گفت تا سرپوشی باشد بر بیکفایتیهای گذشتهشان.
اما حقیقت را نمیتوان انکار کرد و آن، تا زمانی که آقای اتمر، رییس شورای امنیت ملی و بر سر قدرت بود، حملات خونین و مرگبار انتحاری در مرکز و ولایت کشور اتفاق افتاد، اما با رفتن او اندکی کاهش پیدا کرد.
در این میان میماند کسانی دیگری که تازه میخواهند طعم شیرین زمامداری و چوکی قدرت را بچشند؛ تورسنی که به قول خودش از تبار اصلاحگر و چهره مردمی است، نورالحق علومی بیتقصیر و وطندوست، زلمی رسول بیتعصب و با سابقه خوب و... پیدا میشوند و خود را سزاوارتر از رهبران فعلی برای حکومت میدانند.
اما بعید به نظر میرسد که چهرههای جدید در این مرحله شانسی داشته باشند، زیرا از یکسو حاکمان بر سر قدرت از هر نگاه دست بالایی دارند و از طرف دیگر، مردم افغانستان اغلب فریب چهرهها را می خورند و به برنامههای بنیادی و اساسی توجه ندارند؛ هرچند که هر بار از کرده خود پشیمان میشوند.
نویسنده: سید هاشم علوی