تادامیچی یاماماتو؛ نماینده ویژه سرمنشی سازمان ملل در امور افغانستان و رییس دفتر این سازمان در کابل در دیدار با سرورس دانش؛ معاون دوم ریاست جمهوری با اشاره به این حوادث از حکومت افغانستان خواسته که برای تامین و مصونیت خبرنگاران تلاش بیشتر کند.
سرور دانش؛ معاون دوم اشرف غنی هم در مقابل گفته که در کمیته مشترک رسانه ها و حکومت، طرزالعملی برای تامین امنیت و مصونیت خبرنگاران تهیه شده و تلاش می شود که تدابیر بهتری برای امنیت خبرنگاران و رسانه ها گرفته شود.
در حمله روز چهارشنبه گذشته در کابل افزون بر شمار زیادی شهروند غیر نظامی، دو خبرنگار شبکه خصوصی طلوع هم کشته و چهار خبرنگار از شبکه های ۱ و خورشید زخمی شدند.
مرگبارترین حمله به مراکز رسانه ای و خبرنگاری در افغانستان به تاریخ ۷ جدی سال گذشته خورشیدی بر مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان و خبرگزاری آوا رخ داد که بیش از ۵۰ شهید و بیش از ۹۰ زخمی در پی داشت.
با این حال، به باور ناظران حوزه رسانه و کار رسانهای، این آمار، تنها تصویری دور و کوچک از یک منظره تراژیک و غمانگیز ارائه میکند.
روایت خبرنگاری و کار رسانهای کردن در افغانستان، کمتر از تلخی و سختی زن بودن در این کشور نیست.
به تعبیر دیگر، میزان خشونت علیه خبرنگاران با توجه به رسالت خطیر، سنگین و در عین حال انسانیای که آنها بر دوش دارند، کمتر از خشونتی که علیه زنان اعمال می شود نیست؛ اما حمایت، توجه و هزینه های بسیار ناچیزی به این امر، اختصاص داده میشود.
یکی دیگر از جنبههای غمانگیز وضعیت خبرنگاران در افغانستان این است که به تعبیری، هیچکس در این میان، کبوتر سفید نیست. همه طرفهای سیاسی و نظامی، دست کم در بخشی از خشونت علیه خبرنگاران و ارباب رسانه، سهیم اند؛ اعم از دولت، طالبان، داعش، نیروهای خارجی و حتی تفنگداران محلی، متنفذان قومی و نمایندگان شورای ملی.
حتی اگر از این امر که نپرداختن حقوق یک خبرنگار، نبود هیچگونه قرارداد حقوقی الزامآور و معتبر میان او و کارفرما، انفصال ابتدا به ساکن و بدون دلیل او از وظیفه، تنبیههایی که بر او و عقاید وی اعمال میشود، محدودیتهایی که در زمینه کار خبری، تهیه گزارش و تدوین و تنظیم پروژههای تحقیقی با آن مواجه است و... همه میتواند مشمول تعریف جامع خشونت علیه خبرنگاران قرار گیرد، در افغانستان وقتی یکی از نهادهای حامی حقوق خبرنگاران اعلام میکند که سال گذشته خونینترین سال برای خبرنگاران بوده است، این به تنهایی همهچیز را در این خصوص توضیح میدهد و سختی کار خبری، دشواری شغل خبرنگاری و مصایب خبرنگار بودن در سرزمین افغانستان را آشکار میسازد.
خبرنگاران در افغانستان نه امنیت شغلی دارند و نه مصونیت جانی.
ماده ۳۴ قانون اساسی میگوید:«آزادی بیان از تعرض مصون است. هر افغان حق دارد فکر خود را به وسیله گفتار، نوشته، تصویر و یا وسایل دیگر، با رعایت احکام مندرج قانون اظهار نماید.»
این برای کشوری که تاریخ آن با سانسور و استبداد و تحمیل سکوت و زندان و اعدام بر خبرنگاران و حنجرههای عدالتخواه، گره خورده است، بدون شک، دستاورد بزرگی است.
اما این تنها نیمه پر گیلاس است. به نظر می رسد که در جانب دیگر ماجرا، هنوز کارهای زیادی وجود دارد که باید انجام شود.
همین دو روز پیش یک نهاد حامی رسانه ها و خبرنگاران اعلام کرد که به طور متوسط در هر سال، ۱۳ خبرنگار در دوره چهارساله حکومت وحدت ملی، کشته شده اند.
براساس گزارشهای جهانی، افغانستان یکی از خطرناکترین کشورها برای خبرنگاران است و این یعنی اینکه آزادی بیان و فعالیتهای رسانهای در کشور، هنوز هم دشمنان قدرتمندی دارد که نمیخواهند کسی برای حق و آزادی مبارزه کند. دشمنان آزادی بیان، دشمنان آزادی اند.
دشمنان آزادی درست به اندازه قلمروی که این حق به آن تعلق میگیرد، فراوان اند و خبرنگاران سربازانی هستند که در سنگر آزادی، برای به دستآوردن آن میجنگند؛ اما جنگیدن در چنین سنگری آنهم در کشوری مثل افغانستان که کسانی سالها سلب آزادی دیگران را حق خود دانسته، صدای مخالف را دشمنی تلقی کرده، نقد را حمله انگاشته و اندیشه مخالف را گماشتهی دشمنان مردم افغانستان عنوان کرده است کار دشوار و توانفرسایی است.
قانون اساسی افغانستان در زمینه آزادی بیان و فعالیتهای مطبوعاتی و رسانهای، یکی از مترقیترین قوانین موجود در منطقه است؛ اما به نظر میرسد حتی پای همین قانون نیز در مرحله عمل میلنگد؛ زیرا مسیر رسیدن به آزادی و حاکمیت قانون در زیستبوم استبدادهای کهن و تاریخی، چندان سنگلاخی، نفسگیر و توانفرساست که هنوز تا رسیدن به اوج آن قله شکوهمند، فاصله زیادی باقی است.
سرور دانش؛ معاون دوم اشرف غنی هم در مقابل گفته که در کمیته مشترک رسانه ها و حکومت، طرزالعملی برای تامین امنیت و مصونیت خبرنگاران تهیه شده و تلاش می شود که تدابیر بهتری برای امنیت خبرنگاران و رسانه ها گرفته شود.
در حمله روز چهارشنبه گذشته در کابل افزون بر شمار زیادی شهروند غیر نظامی، دو خبرنگار شبکه خصوصی طلوع هم کشته و چهار خبرنگار از شبکه های ۱ و خورشید زخمی شدند.
مرگبارترین حمله به مراکز رسانه ای و خبرنگاری در افغانستان به تاریخ ۷ جدی سال گذشته خورشیدی بر مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان و خبرگزاری آوا رخ داد که بیش از ۵۰ شهید و بیش از ۹۰ زخمی در پی داشت.
با این حال، به باور ناظران حوزه رسانه و کار رسانهای، این آمار، تنها تصویری دور و کوچک از یک منظره تراژیک و غمانگیز ارائه میکند.
روایت خبرنگاری و کار رسانهای کردن در افغانستان، کمتر از تلخی و سختی زن بودن در این کشور نیست.
به تعبیر دیگر، میزان خشونت علیه خبرنگاران با توجه به رسالت خطیر، سنگین و در عین حال انسانیای که آنها بر دوش دارند، کمتر از خشونتی که علیه زنان اعمال می شود نیست؛ اما حمایت، توجه و هزینه های بسیار ناچیزی به این امر، اختصاص داده میشود.
یکی دیگر از جنبههای غمانگیز وضعیت خبرنگاران در افغانستان این است که به تعبیری، هیچکس در این میان، کبوتر سفید نیست. همه طرفهای سیاسی و نظامی، دست کم در بخشی از خشونت علیه خبرنگاران و ارباب رسانه، سهیم اند؛ اعم از دولت، طالبان، داعش، نیروهای خارجی و حتی تفنگداران محلی، متنفذان قومی و نمایندگان شورای ملی.
حتی اگر از این امر که نپرداختن حقوق یک خبرنگار، نبود هیچگونه قرارداد حقوقی الزامآور و معتبر میان او و کارفرما، انفصال ابتدا به ساکن و بدون دلیل او از وظیفه، تنبیههایی که بر او و عقاید وی اعمال میشود، محدودیتهایی که در زمینه کار خبری، تهیه گزارش و تدوین و تنظیم پروژههای تحقیقی با آن مواجه است و... همه میتواند مشمول تعریف جامع خشونت علیه خبرنگاران قرار گیرد، در افغانستان وقتی یکی از نهادهای حامی حقوق خبرنگاران اعلام میکند که سال گذشته خونینترین سال برای خبرنگاران بوده است، این به تنهایی همهچیز را در این خصوص توضیح میدهد و سختی کار خبری، دشواری شغل خبرنگاری و مصایب خبرنگار بودن در سرزمین افغانستان را آشکار میسازد.
خبرنگاران در افغانستان نه امنیت شغلی دارند و نه مصونیت جانی.
ماده ۳۴ قانون اساسی میگوید:«آزادی بیان از تعرض مصون است. هر افغان حق دارد فکر خود را به وسیله گفتار، نوشته، تصویر و یا وسایل دیگر، با رعایت احکام مندرج قانون اظهار نماید.»
این برای کشوری که تاریخ آن با سانسور و استبداد و تحمیل سکوت و زندان و اعدام بر خبرنگاران و حنجرههای عدالتخواه، گره خورده است، بدون شک، دستاورد بزرگی است.
اما این تنها نیمه پر گیلاس است. به نظر می رسد که در جانب دیگر ماجرا، هنوز کارهای زیادی وجود دارد که باید انجام شود.
همین دو روز پیش یک نهاد حامی رسانه ها و خبرنگاران اعلام کرد که به طور متوسط در هر سال، ۱۳ خبرنگار در دوره چهارساله حکومت وحدت ملی، کشته شده اند.
براساس گزارشهای جهانی، افغانستان یکی از خطرناکترین کشورها برای خبرنگاران است و این یعنی اینکه آزادی بیان و فعالیتهای رسانهای در کشور، هنوز هم دشمنان قدرتمندی دارد که نمیخواهند کسی برای حق و آزادی مبارزه کند. دشمنان آزادی بیان، دشمنان آزادی اند.
دشمنان آزادی درست به اندازه قلمروی که این حق به آن تعلق میگیرد، فراوان اند و خبرنگاران سربازانی هستند که در سنگر آزادی، برای به دستآوردن آن میجنگند؛ اما جنگیدن در چنین سنگری آنهم در کشوری مثل افغانستان که کسانی سالها سلب آزادی دیگران را حق خود دانسته، صدای مخالف را دشمنی تلقی کرده، نقد را حمله انگاشته و اندیشه مخالف را گماشتهی دشمنان مردم افغانستان عنوان کرده است کار دشوار و توانفرسایی است.
قانون اساسی افغانستان در زمینه آزادی بیان و فعالیتهای مطبوعاتی و رسانهای، یکی از مترقیترین قوانین موجود در منطقه است؛ اما به نظر میرسد حتی پای همین قانون نیز در مرحله عمل میلنگد؛ زیرا مسیر رسیدن به آزادی و حاکمیت قانون در زیستبوم استبدادهای کهن و تاریخی، چندان سنگلاخی، نفسگیر و توانفرساست که هنوز تا رسیدن به اوج آن قله شکوهمند، فاصله زیادی باقی است.