تاریخ کوتاه روسیه و افغانستان
مسکو به لحاظ تاریخی همیشه در فرآیندهای سیاسی و اقتصادی اطراف افغانستان دخیل بوده است. علاقه روسیه به این منطقه ریشهای عمیق در قرن 19 – دوران تقابل امپراطوری روسیه با بریتانیای کبیر در آسیای مرکزی – دارد. بازی بزرگ – یعنی مبارزه برای نفوذ در افغانستان و اطراف آن – نقطه شروع سیاست روسیه در این منطقه پیچیده بود. هدف این مقاله تجزیه و تحلیل رویدادهای تاریخی نیست. با این حال، من به عمد به این واقعیتها اشاره میکنم تا عمق سیاست خارجی روسیه در این جهت درک شود. افغانستان از ابتدا برای روسیه یک تهدید و در عین حال یک فرصت برای گسترش نفوذ بوده است. این عامل را باید برای تجزیه و تحلیل وضعیت فعلی روابط دوجانبه نیز در نظر گرفت.
جنگ وحشیانه شوروی در افغانستان در سال 1979 به طور عمیق در حافظه تاریخی نخبگان نظامی-سیاسی روسیه فرو رفته و افغانستان مترادف تراتژدی، شکست، درد، تلفات، تهدید و مشکلات تبدیل شده است. در حال حاضر، بیشتر مردم روسیه ازجمله سیاستمداران، نخبگان و روزنامهنگاران به این نتیجه رسیدهاند که تصمیم مربوط به ورود نیروها به افغانستان اشتباه بوده است. یعنی این امر به طور ناخود آگاه به این تفکر ساده منطقی که "لازم است از افغانستان دور بمانیم" منجر میشود.
نخبگان روسیه ذهنیت دولت مدرن را در افغانستان نمیبینند. یعنی از نظر مسکو، مقامات رسمی در کابل مستقل نبوده و به طور کامل به حامی مالی خود – یعنی آمریکا – وابسته هستند. بحران در روابط بین روسیه و غرب (به رهبری آمریکا) به نابودی روابط روسیه-افغانستان منجر شده است. کابل به درخواست واشنگتن همه طرحهای روسیه را مسدود ساخته و از آن دور میشود. مسکو با عصبانیت به این امر واکنش نشان داده و تاکید میکند که امنیت افغانستان پاسخگوی منافع ملی روسیه است و بنابراین، روسیه از این درگیری دور نخواهد ماند.
در دوران جنگ داخلی در دهه 90 روسیه به طور کامل از ائتلاف شمال متشکل از نمایندگان مردم شمال افغانستان – تاجیکها، ازبکها، هزارهها – حمایت میکرد. روسیه در این امر تنها نبود؛ ایران، هند و کشورهای آسیای مرکزی هم به طور فعال به اتحاد اقلیتهای ملی افغان کمک میکردند. از زمان ظهور طالبان وضعیت تغییری نکرده است. مسکو در سال 2003 این جنبش را وارد لیست سازمانهای تروریستی کرد. ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه در اوایل سال 2000 در دیدار با برهانالدین ربانی اظهار داشت که طالبان جایگاهی در میان نیروهای سیاسی کشور ندارند.
حملات تروریستی 11 سپتامبر سال 2001 تغییرات خاصی را در اپوزیسیون روسیه اعمال کرد. مسکو از عملیات ضد تروریستی آمریکا و ناتو تحت عنوان "آزادی پایدار" که هدف آن نابودی شبهنظامیان "القاعده" و تا حدی طالبان بود حمایت میکرد. ولادیمیر پوتین اولین کسی بود که پیشنهاد کمک و همکاری در این زمینه را به جرج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا داد و در نتیجه سرگی ایواناف وزیر دفاع روسیه ضمن برقراری روابط نزدیک با رئیس پنتاگون و وزیر امور خارجه از تلاشهای آمریکا در افغانستان حمایت کرد. علاوه بر این، سرویسهای ویژه روسیه اطلاعات خاصی در مورد واقعیتهای افغانستان ارائه کردند. این تاریخ کلی سیاست روسیه در افغانستان است.
نگاه متفاوت واشنگتن به مسکو در افغانستان
در حال حاضر، وضعیت تغییر کرده است. آمریکا تصمیم گرفته است مذاکرات غیرمستقیم با جنبش طالبان را آغاز کند. یکی از ایدئولوگهای اصلی این فرآیند اشرف غنی، رئیسجمهور افغانستان است. در اوایل سال 2018 اشرف غنی اظهار داشت که قصد دارد جنبش طالبان را به عنوان یک قدرت سیاسی به رسمیت شناخته و طالبان را به مشارکت در انتخابات پارلمانی فرا بخواند. مسکو چندین سال است که کابل و واشنگتن را به برگزاری مذاکرات فرا میخواند. با این حال، تمام این درخواستها و بیانیات هم در غرب و هم در افغانستان نوعی خصومت در نظر گرفته میشوند. علاوه بر این، مقامات رسمی آمریکا و افغانستان شروع به متهم کردن مسکو به حمایت از جنبش طالبان کردهاند. به گفته کارشناسان با نفوذ آمریکایی، مسکو به گروه طالبان در شمال افغانستان سلاح عرضه کرده و روسها با طالبان؛ در ایران دیدار میکنند. جلوگیری از این گونه اظهارات بی فایده است چرا که در حال حاضر، واشنگتن، مسکو را به هر امری متهم میکند. البته ادعای مربوط به عرضه اسلحه و حمایت مسکو از طالبان با واقعیت تطابق ندارد. روسیه روابط خاصی با طالبان داشته و با این گروه گفتگوی محدود انجام میدهد، اما هیچ گاه سخنی پیرامون حمایت از آنها در میان نبوده است. 30 مارس سال جاری نماینده ویژه رئیسجمهور روسیه در امور افغانستان اظهار داشت که طالبان از مسکو سلاح درخواست کردند اما با امتناع مسکو مواجه شدند.
تغییر نگاه مسکو به بازیگران داخلی افغانستان
موضع مسکو در این مرحله چیست؟ روسیه از چه کسی در افغانستان حمایت میکند؟ بدون شک، وضعیت افغانستان برای سیاستمداران روسیه در اولویت قرار دارد. 10 ژوئن رئیسجمهور روسیه در نشست سازمان همکاریهای شانگهای خاطر نشان کرد: «وضعیت افغانستان مستلزم توجه خاص است. باید به طور مشترک با تهدید تروریسم ناشی از این منطقه مبارزه کرد، تولید و ترانزیت مواد مخدر را متوقف و به افغانستان در روند مصالحه ملی کمک کرد.»
در 3 تا پنج سال اخیر مسکو فعالانه روابط خود در افغانستان را تشدید کرده است. این در حالی است که روابط سنتی روسیه با نمایندگان مردم شمال رو به انحطاط بوده و علت آن هم سیاست خود تاجیکها، ازبکها و هزارههای افغانستان است که از مسکو دور شدهاند. آنها به دلیل فشار واشنگتن از مسکو دور شدهاند.
یکی از این نمونهها، عبدالله عبدالله رئیس اجرایی دولت افغانستان بود. عبدالله از اواسط دهه 90 به برقراری روابط نزدیک با مسکو، تهران و دهلی نو مشهور بود. اما به دلیل وضعیت سیاسی و درگیری روسیه-آمریکا مجبور شد وفاداری خود نسبت به آمریکا و نداشتن منافع مشترک با مسکو را نشان دهد. روسیه هم در پاسخ به این اقدام شروع به برقراری روابط با نیروهای سیاسی پشتون کرد. این روابط به معنی مخالفت با تاجیکها یا ازبکها نبود. اشرف غنی به نوبه خود هرگز طرفداری خود از آمریکا را پنهان نکرده است. این از لحاظ ژئوپلیتیک کاملا قابل درک است – چرا که آمریکا اسپانسر اصلی کابل به شمار میرود. در همین راستا، اشرف غنی هم شروع به مسدود کردن طرحهای مسکو در افغانستان کرده است.
در نهایت، این سوال مطرح میشود که مسکو از فرآیند مذاکرات کابل با طالبان (که آمریکا در پشت آن قرار دارد) چه میخواهد؟ روسیه خواستار مداخله و در نظر گرفتن منافع خود است. اما در حال حاضر، این اتفاق رخ نخواهد داد. مسکو به هیچ وجه نمیخواهد نقش آمریکا را به عنوان حامی اصلی دولت افغانستان بازی کند. روسیه قصد ندارد در سیاست افغانستان مداخله کرده و سناریوی سوریه را تکرار کند زیرا غیر ممکن به نظر میرسد. مسکو نیاز دارد که واشنگتن و کابل منافع این کشور را در این منطقه درک کرده، به رسمیت شناخته و در نظر بگیرند. اما در حال حاضر، این اتفاق رخ نمیدهد.
منبع: ایران شرقی
نویسنده: گئورگی آساتاریان، کارشناس سیاستهای آمریکا در افغانستان و خاورمیانه