گادی آیزنکوت؛ رئیس ستاد کل ارتش رژيم اسرائیل در مصاحبهای کمسابقه با روزنامه اینترنتی ایلاف عربستان سعودی، ایران را "بزرگترین تهدید برای منطقه" خوانده است.
این اولین بار است که رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل با رسانهای از عربستان،؛ رژیمی که اسرائیل با آن رابطه دیپلماتیک ندارد مصاحبه میکند.
پیش از این شماری از مقامهای اسرائیلی از جمله سخنگوی ارتش آن رژيم با این روزنامه اینترنتی مصاحبه کرده بودند.
آیزنکوت گفته است اسرائیل و عربستان سعودی در باره نیات ایران در منطقه اتفاق نظر دارند.
شماری از کارشناسان از تشکیل ائتلافی غیر رسمی میان این دو کشور برای مقابله با ایران خبر میدهند و میگویند میزان همکاریها میان اسرائیل و عربستان سعودی طی سالهای اخیر افزایش یافته است.
او در این مصاحبه گفته است اسرائیل و عربستان هرگز با یکدیگر وارد جنگ نشدهاند و دارای منافع مشترک بسیاری هستند!
او گفته کشورش آماده است برای مقابله با نفوذ ایران در منطقه، با عربستان سعودی و "سایر کشورهای میانهروی عربی" تبادل اطلاعات کند.
این در حالی است که به باور آگاهان، وضعیت در خاور میانه به اندازهای پیچیده است که تولید و بازتولید بحران در این منطقه آشوبزده جهان را قابل پیشبینی و اجتنابناپذیر سازد.
در این میان، از دید آنها رژیمهایی هستند که حاکمان آنها به گونهای عمل میکنند که گویی جز تولید و توسعه بحران، هیچ مأموریت دیگری ندارند.
عربستان سعودی بیتردید از زمره همین رژیمهاست؛ رژيمی که در عراق از افراطگرایان سنی و بازماندههای رژیم ساقطشده بعث به منظور براندازی دولت ملی آن کشور، حمایتهای وسیع کرد و این حمایتها به اندازهای گسترش پیدا کرد که در نهایت، عراق را به یکی از مهمترین قلمروهای تحت سلطه داعش؛ بزرگترین و مخوفترین گروه تروریستی جهان، بدل کرد تا آنجا که در یک مقطع ادعا میشد که داعش ۴۰ درصد خاک عراق را در اختیار دارد.
در همان زمان، رسانههای قدرتمند غربی که آشکارا به مثابه بلندگوهای تبلیغاتی و ماشین جنگ روانی تروریزم تکفیری عمل می کردند، مکررا از احتمال سقوط بغداد می گفتند و از اینکه داعش در عراق، به مرحله شکستناپذیری رسیده است.
دخالتهای تروریستپرورانه سران ریاض به همین جا متوقف نشد. در سوریه هم آنها از گروههای تروریستی و تکفیری، وسیعا حمایت کردند؛ حمایتهایی که بیتردید با تبانی پولهای نفت و تسلیحات امریکایی و بریتانیایی و فرانسوی ممکن شد و سرزمین تمدنها را به ویرانهای هولناک بدل کرد.
در یمن، اعلام جنگ رژيم ریاض به منظور راندن انقلابیون انصارالله از صنعا و بخشهای وسیع آن کشور به بهانه بازگرداندن دولت مستعفی منصورهادی، علیرغم تحمیل هزینههای فاجعهبار انسانی بر مردم فقیر آن کشور و تولید قحطی و وبا و مرگ برای غیر نظامیان، به تروریستهای تکفیری هم امکانهای جدیدی برای مانور اعطا کرد.
همه اینها بخشی از یک فتنه بزرگتر محسوب میشود که به باور آگاهان، ریشه اصلی آن، آشتی و همدستی نه چندان پنهان عربستان سعودی و رژيم اسراییل است.
عربستان سعودی و اسراییل، از این اتحاد، ظاهرا هدف مشترکی را دنبال میکنند: «مهار ایران» که گفته میشود عملا چهار پایتخت عربی را کنترل میکند و به سرعت در حال توسعه و تحکیم سلطه و حاکمیت و حضور خود در بخشهای وسیعی از سرزمینهای عرب خاور میانه میباشد!
ایران این ادعا را رد میکند؛ اما رسانههای عربی و اسراییلی به صورت مستمر، به این شایبه دامن میزنند و ایران را اصلیترین تهدید در برابر آینده خاور میانه و امنیت این سرزمین میدانند.
کارشناسان میگویند که اسراییل در مهندسی این شایبه فرافکنانه، نقشی اساسی دارد. امریکا هم مدام برای القای این تلقین و تلقی، تقلا میکند تا به هدف خود که استخدام عربستان سعودی و همپیمانان عرب این رژيم توسط اسراییل برای «مهار» ایران است، نزدیکتر شود.
از دید ناظران اما در میانمدت، همدستی با اسراییل، برای عربستان سعودی و همپیمانان این رژيم، هزینه سنگینی خواهد داشت. با وجود آنکه آنها با توسل به کارابزار ایرانهراسی، سعی میکنند با ایجاد نفرت و حساسیت در قبال ایران از سوی افکار عمومی جهان عرب و جامعه مسلمانان خاور میانه، آنها را از دشمن اصلی و دیرینه یعنی اسراییل، منحرف کنند و مسأله فلسطین را به عنوان «مسأله اول جهان اسلام» به موضوعی درجهچندم و کماهمیت، تنزیل دهند؛ اما در صورت رسمیشدن همپیمانی اعراب و اسراییل علیه ایران، این موضوع به نفع ایران و به زیان رژيمهای عرب تمام خواهد شد.
پیشبینی میشود که این مهم، بهانهای برای آغاز موج دوم انقلابهای عصیانگرانه مردمی در دنیای عرب قرار بگیرد و اعراب در برابر دستگاههای سیاسی خودکامه دستنشانده امریکا و اکنون متحد اسراییل، دست به شورش و انقلاب بزنند و این همان چیزی است که آینده ناپایداری را برای خاور میانه، رقم میزند.