موفق شدن در جنگ فعلی، نیازمند تغییر پالیسی است. مسلم است که جنگهایی دارای محتوای شورشگری در ذات خود فرسایشی و طولانی است. شورشیان یا کسانیکه جنگهای نامنظم را در برابر حکومتهای مرکزی به راه میاندازند تا و قتیکه قدرت اشغال واحدهای کلان اداری به سویۀ ولایات را پیدا نکنند، موفق به گرفتن پایتخت نمیشوند.
به راه انداختن جنگهای نامنظم در وهلۀ نخست با حمله بر مواضع ضعیف حکومت مرکزی شروع میشود. گروههای شورشگر در گام اول، پوستههای محافظتی قریهها را از بین میبرند تا بتوانند در بین مردم قریهها زندهگی کنند. بعد، راههای قریه تا ولسوالی را در کنترول خود میآورند که رابطۀ قریه با واحد اداری قطع شود. در عین زمان کوشش میکنند که رابطۀ ولسوالی با ولایت را قطع کنند. ولسوالی را محاصره میکنند تا راههای زمینی قطع شوند، ولسوالی به اثر محاصرۀ شدید یا حملات پیهم خود را تسلیم کند یا کارمندان آن فرار نمایند. عین پلان را در مورد ولایات نیز انجام میدهند؛ قطع راههای ولسوالیها با ولایت و آماده شدن به تعرض استراتیژیک بالای آن. تعرض بالای ولایات که آنرا مرحلۀ تعرض استراتیژیک مینامند، آخرین مرحله جنگهای گوریلایی در برابر حکومتهای مرکزی است.
شورشیان اگر موفق به اشغال ولایات شوند، مرکز در محاصره قرار میگیرد و با قطع راههای مرکز زمینۀ سقوط آن فراهم میشود. در جریان همه فعالیتهای شورشگری، حکومت مرکزی باید به شورشیان اجازه ندهد تا در قرا و قصبات مسلط شوند و برای خود پایگاه سازی کنند و یا موفق به کنترول سرکهای بین قریهها و ولسوالیها شوند یا بلاخره در گامهای بعدی موفق به تسخیر ولسوالیها و در محاصره کشیدن ولایات شوند. حکومت مرکزی، باید به شورشیان مجال ندهد که از نظر جنگی در مرحلۀ تعرض استراتیژیک، یعنی محاصرۀ ولایتها برسند. پالیسی حکومتهای مرکزی، برای سرکوب شورشیان، معمولاً با اعزام قوتهای منظم عسکری صورت میگیرد. این پالیسی، در شروع جنگهای شورشگری میتواند موفق باشد؛ اما وقتی شورشیان نفوذ خود را گسترش میدهند و در بسیاری از قرا و قصبات و ولسوالیها مسلط میشوند و نوعی از ادارۀ خود را معرفی مینمایند، آنگاه فرستادن نیرو از مرکز مؤثر ثابت نمیشود؛ چون نیروهای نظامی نمیتوانند در هزاران قریه و قصبه و بیشتر ولسوالیها جنگ را به پیش برند. دوام جنگ و اعزام نیرو از مراکز اردو/ارتش به مناطق مختلف، سبب طولانی شدن خط لوژیستیکی شده، ماندهگی و فرسایش را در نیروهای امنیتی ببار میآورد و تلفات و ضایعات بیش از حد نیروهای امنیتی را تحمیل میکند.
در وضعیت فعلی، طالبان در مرحله تعرض استراتیژک بالای ولایات کشور قرار دارند و قوتهای نظامی ما در حالت دفاعی میباشد. با سپری شدن هر روز، نیروهای ما فرسودهتر میشوند. این خصوصیت جنگهای فرسایشی است که نیروهای منظم عسکری را خسته میسازد. بعضی قطعات ما در ظرف یک ماه در چندین ولایت سفر میکنند. مبارزه دوامدار این قطعات، سبب ماندهگی، بیروحیه شدن و تلفات شان میشود؛ چنانکه در طول سه سال گذشته، اردو و پولیس ما تلفات بیش از حد را در برابر تروریستها متحمل شدند و هنوز به نتیجه ملموسی نرسیدهایم.
بزرگترین دستآورد نهادهای امنیتی ما، آزاد کردن موقت دو بارۀ بعضی و لسوالیها با قربانی دادن بیش از حد بوده است. تسلط نیروهای ما تنها در مراکز ولسوالیها و صرفاً ساختمان ولسوالیها بودهاست. در حالیکه موضوعات مربوط به حکومتداری و حاکمیت از طرف طالبان اعمال میشود، حکومت در آن ولسوالیها تنها حضور سمبولیک سیاسی دارد؛ در حالیکه جمعآوری مالیات، اعمال قدرت و حکومت داری از سوی طالبان صورت میگیرد.
بناءً ادامۀ پالیسی جاری جنگی از سوی حکومت کنونی، به جز اینکه سبب تقویت طالبان شود، کدام مؤثریت دیگر برای تامین امنیت ندارد. حکومت باید در پالیسی جنگی خود در برابر طالبان، تغییر وارد کند. جنگ را غیر متمرکز و محلی سازیم؛ مردم قریهها باید مسوولیت دفاع قریه و تامین امنیت راههای منتهی به ولسوالی را به عهده بگیرند. این کار نیازمند ایجاد تشکیلات سیاسی و نظامی است. شوراهای ولسوالی با شناخت عمیقی که از هر قریه دارند، میتوانند نقش مهم را هم در ارایۀ خدمات به سطح قریۀ ایفا و مسوولین امنیتی هر قریه را به نهادهای امنیتی معرفی نمایند؛ چون در کشور ما بیش از (٣۵٠٠٠) هزار قریه و در حدود (٣۶۵) ولسوالی موجود است. بناءً تنظیم و ترتیب این همه واحدهای اداری و قریهها از نظر ایجاد تشکیلات سیاسی و نظامی برای نهادهای امنیتی چون وزارت دفاع و وزارت داخله ممکن نیست. لذا ضرورت ایجاد تشکیل جداگانهیی به نام «وزارت دفاع خودی» احساس میشود که مسوولیت آن صرفاً ایجاد چنین تشکیلاتی باشدو برای این منظور، از قوت و نیروی مردمی برای دفاع قریهها و راههایی بین ولسوالیها کار بگیرد.
در وضعیت فعلی در حدود (١۵٠٠٠) هزار قریه در کل کشور تحت تسلط طالبان قرار دارند. برای پاک سازی آن ها هم به کار سیاسی ضرورت است و هم به کار نظامی که هر دوی این مسوولیت را باید همین تشکیلات جدید به نام «وزارت دفاع خودی» به عهده گیرد. همکاری شوراهای ولایتی و شوراهای ولسوالی با وزارت دفاع خودی، در امر ارایۀ خدمات در سطح قریه و پیشبرد کارهای سیاسی بسیار مهم است.
«وزارت دفاع خودی» در همکاری با شوراهای ولسوالیها میتواند در قریه نفوذ سیاسی کند و هستههای سیاسی متشکل از جوانان، روحانیون و ریشسفیدان را سازماندهی نماید. این هستههای سیاسی باید پروگرامهای تبلیغاتی بر ضد تروریستها و حامیان خارجی شان داشته باشند و احساسات وطندوستی و ملی گرایی را در بین مردم قریه تقویت و تشویق نمایند. در عین زمان، مردم قریه را از نظر ذهنی و مسوولیتهای دینی، آمادۀ مبارزه علیه تروریستها سازند.
به این ترتیب ما میتوانیم هم از نظر فکری و ذهنی و هم از طریق ارایه خدمات، وفاداری مردم را نسبت به نظام سیاسی جلب نماییم و اجازه ندهیم که تروریستها، با تحریف حقایق، مشروعیت خود را بالای مردم بقبولانند. وزارت دفاع خودی، با استفاده از مردم محل و همکاری شوراهای ولسوالیها میتواند سازماندهی نظامی را هم در سطح قریه و هم در راههای ارتباطی که قریه را با ولسوالی ارتباط میدهد به وجود آورد. وقتی ولسوالیها امنیت پیدا کرد، ولایات نیز مصون باقی میمانند. در همچو حالتی به لشکر کشیهای طولانی اردو نیاز پیدا نمیشود. اگر احیاناً در قریهیی مردم نتوانند از قریۀ خود در برابر طالبان دفاع کنند، به یک قطعه کماندویی و قوتهای دیسانت ضرورت پیدا خواهد شد نه به کاروانهای پر مصرف و طویل اردو. به هر ترتیب، دخیل ساختن مردم در تامین امنیت قرا و قصبات و ولسوالیها، در جنگهای ضد شورشگری، یک اصل است. اینکار نیازمند غیر متمرکزسازی جنگ یا محلیسازی جنگ در کشور ما است.
در مورد اینکه چه نوع رابطهیی بین شوراهای ولایتی، شوراهای ولسوالی و مراکز نظامی حکومت و مراکز «دفاع خودی» در سطح ولایات و ولسوالیها وجود داشته باشد، به هماهنگی کامل بین ارگانهای محل، نهادهای امنیتی و مراکز دفاع خودی ارتباط میگیرد. همه گروههایی که در شرایط فعلی، تحت نام ملیشههای محلی کار میکنند، باید در چوکات وزارت دفاع خودی تنظیم شوند و از یونیفورم به خصوص برخوردار باشند. این ملیشهها با سپری شدن زمان به گروههای منظم نظامی تبدیل خواهند شد که هم از نظر سازماندهی و گرفتن دستور با مرکز فرماندهی وزارت (دفاع خودی) در ارتباط میباشند و هم بعد از یک مدت زمان ما شاهد موجودیت گروههای نا منظم نظامی در قرا و قصبات نخواهیم بود. در عین زمان، تغییر و تبدیل فرماندهان در سطح محلات، مربوط به وزارت دفاع خودی خواهد شد.
با اینکار هم تروریستها را میتوانیم شکست بدهیم و هم گروههای نامنظم نظامی قریهها را به گروههای منظم و با دسپلین تبدیل نماییم. به هر صورت، در جنگ فعلی، ما ضرورت مبرم به کار سیاسی، کار نظامی و ارایۀ خدمات در قریهها و ولسوالیها داریم. پیشبرد همه این امور نیازمند تشکیل سیاسی نظامی تحت عنوان دفاع خودی است تا توانسته باشیم مردم را در واحدهای اداری خورد و کلان بر ضد تروریستها و کشورهای حامی تروریزم بسیج سازیم. بسیج مردم در برابر تروریستها، نیازمند تقویت مفکورۀ ملیگرایی در محور منافع ملی کشور است که هم سبب تقویت رشتههای وحدت ملی در بین اقوام کشور شود و هم همه اقوام کشور را در یک جهت سیاسی که دفاع از کشور و رفتن به سوی یک جامعه مدرن است، تشویق و رهبری کنیم
نویسنده: احمد ضیاء مسعود