انفجاری به قدرت صدها کیلو مواد منفجره، بار دیگر کابل را می لرزاند و برای نه اولین و نه هم آخرین بار، مردم بی گناه پایتخت را به خاک و حون می کشد؛ آنهم در ماهی که روزه در دهان کشته شدگان با خون پاک و مطهر شان افطار می شود.
چنانچه می دانیم در حدود سه چهار سالی است که رسانه های غربی به خصوص سازمانهای اطلاعاتی و استخباراتی امریکایی، وظیفه زمینه سازی و مقدمه چینی حضور نیروهای داعش در افغانستان را به عهده گرفته اند و چنانچه گوش و چشم مردم دنیا شاهدند، رسانه های مذکور به گونه شبانه روزی بر طبل حضور داعش در افغانستان می کوبند و مردم این کشور و همسایگان آن را از خطر جدی تروریزم داعش می ترسانند.
لذا و با مد نظر قرار دادن این پیش بینی ها و هشدارها، به نظر می رسد زمان آن فرا رسیده که خط و جهت دهندگان تروریزم بین المللی و در راس همه آنها داعش، آستین بالا زده و فرمان ناامن ساختن هر چه بیشتر افغانستان را به عوامل تروریست شان نظیر داعش و امثال آن بدهند و داعشیان و سایر گروه های تروریستی نیز رسما وارد فعالیت شده و هر از گاهی جا و مکانی را منفجر کنند و جان و مال تعدادی از مسلمانان افغان را و آنهم در ماه مبارک رمضان، بخاک و خون بکشند و از بین ببرند.
پس، از یک منظر خارجی ها به خصوص سران امریکایی در انفجارهای دو سه سال اخیر که غالباً مسئولیت آنها را داعش به عهده می گیرد، نمی توانند بدون نقش و سهم باشند؛ چرا که بر اساس یک تحلیل همیشگی و صد البته دقیق، وجود همین ناامنی های ممتد و جدی و دامنه دار است که می تواند توجیه گر حضور بلند مدت نیروهای امریکایی در افغانستان که قلب کشورهای منطقه دانسته می شود، باشد.
تا اینجای بحث مربوط می شد به عامل بیرونی و خارجی انفجارهای ممتد و دهشتبار در پایتخت کشور؛ اما در ربط به عوامل درونی و به عبارت بهتر داخلی انفجارهای مهیب پایتخت در دو سه سال اخیر، دیدگاه های دیگری وجود دارد و از سوی آگاهان مسائل سیاسی کشور مطرح می شود که هر کدام جای مکث و دقت دارد.
تعدادی از این آگاهان ضعف و بی تفاوتی نهادهای کشفی و استخباراتی را در وقوع انفجارهای پایتخت موثر می دانند.
آگاهان نظامی و سیاسی، ضعف نهادهای کشفی و استخباراتی را دلیل اصلی وقوع این حادثه دانسته و میگویند که ضعف و بی تفاوتی نهادهای کشفی و استخباراتی باعث شده که شهروندان کشور هر روز جان خود را از دست دهند.
این دسته از آگاهان به این باوراند که وقوع حادثه اخیر در کابل، حاکی از ناتوانی بسیار جدی نیروهای کشفی و استخباراتی کشور در جلوگیری از حملات دهشت افگنان میباشد و با وجود این که نهادهای استخباراتی(امنیت ملی و ادارات کشفی وزارت داخله و دفاع ملی) به منابع این حملات آگاهی دارند و مراکز و شبکههای هراسافگنی را بهطور کامل میشناسند، اما بازهم ضعیف عمل میکنند.
این آگاهان معتقدند که هرچند نهادهای کشفی ما دستگاههای پیشرفته کشفی از جمله استراق سمع را در اختیار دارند و مصارف بلند اپراتیفی و لوژستیکی را بر دولت تحمیل میکنند، اما اکثر اوقات در جلوگیری از چنین حملات ناکام بودهاند.
این کارشناسان، سران ارگانهای امنیتی را متعهد به وطن ندانسته و یادآور می شوند که مسوولان رده اول نهادهای امنیتی هیچ گونه دل چسپی بهکشور و مردم ندارند.
آنها می گویند برای برون رفت از چنین وضعیت، نیاز است تا نهادهای کشفی و استخباراتی کشور از برخورد سلیقوی بیرون شوند و به جای افرادی که توسط روابط شخصی به این نهادها راه یافتهاند، افراد کارا و متعهد جایگزین شوند. تا زمانی که نهادهای کشفی و استخباراتی را مردمی نسازیم که در جهت تأمین منافع مردم افغانستان کار کنند؛ در جلوگیری از چنین حملات هیچگاهی موفق نخواهیم شد.
اما دسته دیگر نظر دیگری دارند و به این باوراند که با تروریستان از داخل نظام همکاری صورت می گیرد و الا ممکن نیست آنان به این سادگی و آسانی عملیاتهایی به این حساسیت و پیچیدگی را انجام بدهند. البته این دسته از کارشناسان ضعف و بی تفاوتی نیروهای امنیتی و استخباراتی کشور را هم دور از ذهن نمی دانند.
آنان بر این عقیده اند که مخالفین دولت افغانستان در تمام ارگانها وجود دارند و سایر مخالفین نیز بهوسیله آنان رهنمایی میشوند و برای جلوگیری از تکرار این حادثات، نیاز است تا این افراد شناسایی و محاکمه شوند. ضمن آنکه این دسته از آگاهان نیز نیروهای امنیتی بهویژه نهادهای کشفی را ضعیف خوانده و معتقدند که آنان وظایف خود را بهگونه درست اجرا نمیکنند.
در میان این دسته از آگاهان نمایندگان مردم نیز وجود دارند. اعضای مجلس نمایندگان در واکنش به حمله مرگبار تروریستی کابل، سران حکومت وحدت ملی را به بی تفاوتی متهم کرده میگویند که وقوع چنین حمله در ساحه به شدت محافظت شده در کابل، بدون زمینه سازی از درون نظام ممکن نیست.
برخی از این نمایندگان اعتراف می کنند.
آنان می گویند:"ما به عنوان حکومت، ریاست جمهوری، ولسی جرگه، به عنوان دستگاه هایی که به نحوی زمینه ساز یک چنین وضعیت شدیم، به شدت در حق مردم ظلم کردیم و در ریختن خون مردم مقصر هستیم؛ زیرا ما در مقرری ها دست زدیم، عده ای از انسان هایی که اهل امانت نبودند، روی کار آوردیم و در مقابل مسوولان، سکوت و معامله کردیم".
در برابر دیگاه های مذکور؛ اما تعداد دیگر از آگاهان پا را از این هم فراتر می گذارند و خود حکومت را مقصر اصلی می دانند.
آنان می گویند:" خود حاکمیت موجود در این قضیه دخیل است و این حاکمیت نمی تواند از منافع ملی کشور دفاع کند و خود در این گونه قضایا دخیل میباشد.
آنان استدلال می کنند که زمانی که چرخبالهای ناشناس بهطالبان و مخالفین دولت جنگ افزار توزیع میکند و دولت ساکت میماند؛ مردم چه توقعی میتوانند از این دولت داشته باشند. این دسته از آگاهان از مردم می خواهند که بهپا خیزند، در غیر آن شاهد حادثات ناگوارتر از این خواهند بود.
با توجه به همه دیدگاه های مطرح شده، به نظر می رسد مجموعه ی نظرات مطروحه در تحلیل انفجارهای اخیر در پایتخت، نقش داشته باشد؛ به خصوص دیدگاه نخست که عامل اصلی این حوادث را بیرونی و خارجی معرفی می کند.