جهاد در لغت از کلمه ( جهد) به فتح یا ضم جیم به معنی قدرت و مشقت و سختی است و اجتهاد، به معنی نهایت سعی برای بدست آوردن چیزی؛ اما در دین و شریعت دو نوع تعبیر دارد.
یکی تعبیر خاص که منظور آن بکار گرفتن نهایت سعی و تلاش در قتال و جنگ با کفار و طاغیان است و دیگری تعبیر عام که ربط چندانی به بحث ما ندارد؛ لذا واگذار می شود بجای خودش.
کلمه مجاهد نیز از واژه جهد گرفته شده و در واقع به معنی جهادگر و جهاد کننده می باشد؛ یعنی مسلمانی که با جان و مالش در راه دفاع از دین خداوند متعال جهاد می کند و در این راه سختی ها و مرارت های بسیاری را متحمل می شود.
جهاد در دین مبین اسلام یک واجب کفایی است و هر گاه یکی از کشورهای اسلامی مورد هجمه کفار قرار بگیرد، بر همه ی امت مسلمان واجب است تا از سرزمین اسلام و امت مسلمان دفاع کنند؛ اما چیزی که هست، این وجوب کفایی است و هر گاه مسلمانان مورد تعرض واقع شده در سرزمین و کشور خاصی توانایی دفاع از خویش را داشته باشند، وجوب جهاد از ذمه همان مسلمانان ساکن در کشور مورد تعرض به سایر مسلمانان سرایت نمی کند و در واقع همان تعداد از مسلمانان برای جهاد در کشور خویش کافی اند.
حال و با توجه به مقدمه بالا چنانچه می دانیم مردم افغانستان حدود چهارده سال متوالی در برابر نیرومندترین قدرت نظامی دنیا جهاد مقدس و کم مانندی را از خود به نمایش گذاشت؛ جهادی که چهارده سال تمام به درازا کشید و کمتر کسی گمان می کرد که این جهاد روزی به پیروزی برسد و مردم فقیر و پاوبرهنه افغانستان بتوانند قدرت و دولتی را شکست بدهند که آوازه شکست او در سطح جهان بیشتر به افسانه ها می ماند تا به واقعیت های موجود آن عصر و زمان!
در باره جهاد مردم افغانستان سخن بسیار و متفاوت است و به تعبیر مولانا؛ هر کسی از ظن خود یار آن شده و چیزی و حرفی در مورد آن می گوید و می نویسد؛ اما به نظر می رسد سحن گفتن در باره جهاد مردم افغانستان، کار سهل و آسانی نباشد؛ یا لااقل ایجاب آن را می کند تا از یک زاویه و گوشه خاص نباید به تحلیل و ارزیابی جهاد مردم افغانستان نشست و پرداخت؛ بلکه لازم است تا این پدیده را از زوایا و جهات مختلف و متنوعی به نقد و تحلیل گرفت و به تعبیری مسائل را تفکیک کرد؛ تا به عنصر و گزینه ای از عناصر تشکیل دهنده این جهاد مقدس، ستم و اجحافی نشود و از سوی دیگر از پیمودن مسیرهای انحرافی و افراط در این زمینه نیز بر حذر بوده باشیم.
واقعیت این است که جهاد مردم افغانستان در برابر ابرقدرت شرق، جهاد بر حق و مقدسی بود و از بعد قداست و ارزش و مقام این جهاد نمی شود کوچک ترین تردیدی را به خود راه داد؛ چرا که مردم مسلمان ما بر اساس رسالت و وظیفه دینی و ملی ای که داشتند، دست به دفاع معقول و مشروع در برابر تعرض و تجاوز ارتش سرخ شوروی سابق به سرزمین اسلامی خویش زدند و در این راه چهارده سال تمام، جانانه و سرسختانه مقاومت کردند.
پس در اصل مشروع بودن و نیز مقدس و ارزشی بودن جهاد مردم افغانستان، هیچ گونه تردیدی وجود ندارد؛ اما در کیفیت و ماهیت جهادگران در کشور ما است که باید تفکیک قائل شد و تعدادی را به عنوان مجاهدان واقعی از سایر جنگجویان، جدا کرد و لقب مجاهدان در راه خدا را به آنان تفویض کرد؛ چنانچه این لقب پیش از این نیز به وسیله شخص خداوند متعال به این دسته از جهادگران داده شده است.
بنابر تفکیک مذکور، کسانی در جهاد افغانستان مجاهدان بر حق و واقعی شمرده می شوند که فقط بر اساس احساس مسئولیت شرعی و وجدانی و بدون هیچگونه چشمداشت مادی و دنیایی، سلاح بر دوش گرفته و با هدف دفاع از اسلام و جان و مال مردم مسلمان خویش، در برابر قوی ترین دشمن قرار گرفتند و بدون هیچ ترس و هراسی و با پشتوانه ایمان به خدا و روز جزا، چهارده سال تمام، به جهاد و مبارزه شجاعانه پرداختند.
در برابر دسته بالا، کسانی هم در میان جهادگران بودند که از اول با نیت پاک و زلال، وارد این بزم خدایی و ارزشی نشده بودند و از همان آغاز سودای دنیا خواهی و معامله گری را در سر می پروراندند. در زمره این دسته از جنگجویان که تعداد شان کم هم نبود، می توان بیشتری از سران و رهبران به اصطلاح مجاهدین را هم شامل دانست که از همان آغاز درد و دغدغه واقعی آنان نه دفاع از دین خدا و مردم و خاک افغانستان که بلکه رسیدن به قدرت و منصب و حکومت بود.
اما در میان آن دو دسته و گروه بالا تعدادی هم بودند که همواره و در هر شرائط و اوضاعی، نان را به نرخ روز می خوردند و می خورند و حتی در شرائط کنونی نیز همان ها را می توان در کنار سران و رهبران بی تعهد جنگجویان سابق و نیز سکولارهای لاحق دید که با سوء استفاده از برکت خون شهیدان مجاهدان واقعی، به مال و منال و جاه و منصب و مکنت فراوان رسیده اند و بیت المال مسلمین را به بیت الحالی برای خود و فرزندان و نوه و نتیجه های خویش تبدیل کرده اند!.
باری نتیجه اینکه در تحلیل و بررسی جهاد و مجاهد در افغانستان، لازم است تا با وسواس و دقتی خاص وارد بحث شد و نظر داد؛ چرا که بدون آن قطعاً راه درست و صواب راه نمی شود پیمود و سره را از ناسره تشخیص داد.