عبدالمعروف تفکری؛ استاد دانشکده حقوق دانشگاه تخار به اتهام 'توهین به رسانههای افغانستان' از سوی ریاست امنیت ملی این ولایت بازداشت شد.
آقای تفکری اخیرا در صفحه فیسبوک خود نوشته بود که تعریف تلویزیون ها و خبرنگارانی که بر ضد دین و عالمان دین کار می کنند، عبارت از سیستم و شیاطینی است که مردم را به نفاق انداخته و انسان ها را دیو تربیه می کنند و بالاخره سرنوشت آدمیت را به جهنم می کشانند مانند تلویزیون طلوع، یک، خورشید و...
تفکری همچنین در یک متن جداگانه در فیسبوکش نگاشته بود:"ای گروه بیسوادان بیایید که مستدل گفت و گو کنیم. به تلویزیونها و خبرنگارانی که از مقولههای علمی استاد تفکری کاملا مضطرب و پریشان اند رسانیده می شود که شماره تلفن تفکری در محضر شما نگاشته می شود و امید است که مشکلهای تان را از طریق اخذ مصاحبههای اختصاصی حل کنید. در غیر آن صورت این سرزمین اسلامی از ماست و جنگ کفر و اسلام ادامه دارد و ما از شیاطین زمان هرگز هراس و ترسی نداریم."
در نقل قول دیگری از او ادعا شده که گفته است داعش از رسانه ها انتقام خواهد گرفت.
این در حالی است که اظهارات این «استاد دانشگاه» یکبار دیگر به بحث ربط و نسبت دانشگاه، افرطی گری و تروریزم در افغانستان، دامن زده است.به باور آگاهان، اگر به تاریخچه دانشگاه در افغانستان نگریسته شود، از دیرباز تاکنون به ویژه از آغازین سال های شکل گیری جنبش ها و جریان های چپ در کابل، بزرگترین گردهمایی ها و راهپیمایی های خیابانی از سوی دانشجویان دانشگاه کابل راه اندازی می شد.
دودستگی سیاسی خلق و پرچم در درون جنبش های چپ کمونیست اگر ریشه در گرایش ها و تهنشین های عصبیت و عقده قومی و تباری سران جنبش کمونیزم داشت و در ابتدا از ماهیتی کاملا درون حزبی و میان سازمانی برخوردار بود، بروز و ظهور آن به مثابه موج های اجتماعی، به وسیله دانشجویان صورت بست.
به روایت تاریخ، از اینها که بگذریم بعدها بسیاری از سران و رهبران زنده یا مرده مجاهدین را فعالان دانشجویی در دانشگاه تشکیل می دادند.
به این معنا هم جنبش چپ کمونیست و هم جریان های راست رادیکال معارض آن، هردو خاستگاه های دانشگاهی داشتند.
اینکه چه چیزی منجر به شکل گیری این طرز فکرهای متفاوت و متضاد در زیر سقفی به وسعت دانشگاه می شده است، بحثی است که نیاز به مطالعات و پژوهش عمیق و مبسوط علمی و تحقیقی دارد؛ اما آنچه اکنون اهمیت دارد این است که دانشگاه ها اکنون، ظاهرا در درون خود، حلقه ای هرچند کم توان و ضعیف؛ اما بالقوه خطرناک و تهدیدآمیز را می پروراند که اگر از اکنون به درستی مدیریت نشود، امکان بروز و ظهور موجی سیاسی اجتماعی دیگر از درون این مراکز علمی و فکری کشور در آینده ای نه چندان دور، غیر ممکن نخواهد بود.
حمایت از داعش در دانشگاه های کابل، ننگرهار و اینک تخار، شاید در ابتدای امر برای بسیاری از خوانندگان، امری غریب و غیر قابل باور به نظر برسد؛ اما براساس یافته های رسانه ها و نشانه هایی که هر از گاه، بروز بیرونی و نمود خارجی پیدا می کند، این خطر کاملا جدی است.
نخستین نشانه ها از تمایل داعشی ها برای نفوذ به کانون های فکر و تحصیل و تحقیق دانشجویی در دانشگاه ها، دیوارنوشت هایی بود که دو سال پیش بر دیوار محوطه دانشگاه کابل به حمایت از داعش، نقش بست و واکنش های تند و شدیدی را نیز برانگیخت.
از دید منتقدان مسایل سیاسی و اجتماعی این نشان می دهد که جریانی به صورت مستمر، فعال است تا احساسات و گرایش های بعضا رادیکال برخی دانشجویان و حتی استادان را به گونه ای سازماندهی و هدایت کند تا در نهایت بتوان از آن به عنوان محملی ابتدایی برای شکل گیری داعشیزم دانشگاهی در افغانستان استفاده کرد.
اخیرا حفیظ منصور؛ نماینده مجلس به صراحت هشدار داد که مضامین ثقافت اسلامی در دانشگاه ها، مروج افراطی گری از نوع تکفیری سلفی است و اینک ظاهرا با مواضع سخیف استاد دانشگاه تخار این ادعا کاملا تأیید می شود.
دانشگاهی که با علوم روز دنیا به روزرسانی نمی شود، به نیازهای سیری ناپذیر دانشجویان به منظور آشنایی با تفکرات، نحله ها و بنیادهای فکری نو در دنیای مدرن، پاسخ گفته نمی شود و هیچ زمینه ای برای تبادل فکر، تجدید باورهای بسته بندی شده و بسیط تندروانه بر پایه یک فرمول علمی مبتنی بر تضارب آرا با دانشجویان و مراکز علمی و دانشجویی دیگر کشورهای جهان ایجاد نمی شود، روشن است که دانشجویان آن به سربازان بالقوه جریان های منحطی مانند داعش تبدیل شوند و در نهایت، دانشگاه نیز همان کارکردی را داشته باشد که اکنون مدارس مذهبی مولانا فضل الرحمان در پاکستان دارند و چندی بعد، مرکز ملک عبدالله در کابل و دانشگاه ۱۰ هزار نفری عربستان سعودی در ننگرهار خواهد داشت.