امرالله صالح؛ رییس پیشین امنیت ملی، در نشست شبیه سازی سازمان ملل، از کارکرد شورای امنیت این سازمان در افغانستان انتقاد کرد.
آقای صالح افزود که سرنوشت جهان به دست ۵ قدرتی است که اکثر جنگ های ۷۰ سال اخیر را به شکل نیابتی و مستقیم مدیریت و تمویل کرده اند.
وی با اشاره به تجاوز قشون سرخ شوروی به افغانستان گفت که افغانستان قربانی یکی از اعضای شورای امنیت سازمان ملل است.
آقای صالح گفت که از سال ۱۹۷۹ تا فروپاشی طالبان، شورای امنیت سازمان ملل پدیده ای را به نام ان جی اوها در افغانستان به وجود آورد که براساس آن نظام تضعیف و انجیاوها قدرتمند شدند.
وی افزود:"در دهه ۸۰ و ۹۰ شورای امنیت سازمان ملل به افکار افغان ها این موضوع را تلقین کرد که دولت بد است و غیر دولت خوب که بر این اساس به یک نسل از سیاست مداران افغانستان در محور ان جی اوها جمع شد که نظام تضعیف شد و ان جی اوها قوی شدند".
به گفته آقای صالح سازمان ملل متحد در دو بخش، آوردن صلح و بازسازی در افغانستان ناکام است.
این در حالی است که به باور کارشناسان، آقای صالح در زمینه نقد عملکرد سازمان ملل در افغانستان، تنها نیست. بسیاری از ناظران، باور دارند که وضعیت وخیم و بحرانی امنیت افغانستان، معضلی آنی نیست که صرفا با یک ابراز نگرانی از سوی سازمان ملل، نیازمند وارسی و توجه فوری باشد. این بحران، ریشه در ۱۵ سال مدیریت و عملکرد نادرست سازمان هایی مانند ملل متحد دارد؛ سازمان هایی که به مرور از رهبری و ابتکار عمل در عرصه مدیریت بحران های سیاسی، امنیتی، اجتماعی و اقتصادی افغانستان، کنار کشیده و جای خود را به چند قدرت بزرگ بین المللی و منطقه ای داده است.
تحلیلگران می گویند که این سازمان در این خصوص به گونه ای منفعلانه عمل کرده است که در بسیاری از موارد، به عنوان نمونه از کنار بدیهی ترین جنایت های ضد بشری تروریست های مسلح یا مداخلات مستمر پاکستان و حمایت رژيم های منحط منطقه از تروریزم فعال در افغانستان، به آسانی عبور کرده و به سکوت یا یک محکومیت ساده و بی مصرف و کلیشه ای اکتفا کرده است.
این در حالی است که این سازمان، امکانات و پتانسیل های نیرومندی برای در تنگنا قرار دادن رژیم های حامی تروریزم مانند پاکستان، عربستان سعودی، امارات و...، آماج قرار دادن منابع تأمین مالی و تسلیحاتی تروریست ها و اعمال محدودیت و تحریم بر شریان های تغذیه ایدئولوژيک این گروه ها در اختیار دارد؛ اما در طول این سال ها حتی از درصد اندک این ظرفیت ها و امکانات هم استفاده نکرده است.
آگاهان در این خصوص می گویند که به عنوان نمونه، شورای امنیت سازمان ملل به خوبی می داند که پاکستان، نقش اصلی و کلیدی در حمایت از تروریزم بین المللی فعال در افغانستان دارد و اگر با تحریم و انزوای سنگین بین المللی مواجه شود و تنبیه گردد، بی تردید در نهایت ناگزیر خواهد شد، مسؤولانه تر عمل کند و دست از تجاوز به تمامیت ارضی و نقض حاکمیت ملی و ایجاد اختلال در امنیت داخلی افغانستان بردارد و به قواعد بین المللی حاکم بر روابط بین الدول، امنیت مرزها و اصول عدم مداخله، وفادار بماند.
کارشناسان مسایل نظامی هم اعتقاد دارند که در خصوص تأمین تسلیحات و نیازهای مالی نیروهای مسلح افغانستان نیز سازمان ملل متحد به ویژه شورای امنیت این سازمان، به مسؤولیت های خود عمل نکرده است. این در حالی است که اعضای شورای امنیت این سازمان، هرکدام از قدرت های بلامنازع نظامی در جهان هستند و در موارد دیگر، در صورتی که احساس کنند منافع راهبردی شان با خطر مواجه است و یا منافع حیاتی شان از مسیر تأمین تسلیحات و تجهیزات نظامی ارتش ها و گروه های مسلح، تضمین می شود، به سرعت وارد عمل می شوند و با صدور قطعنامه های سریع و صریح، تمهیدات حقوقی و اجرایی لازم را برای این امر فراهم می آورند؛ اما در مورد توجه به وضعیت نیروهای امنیتی افغانستان، با وجود آنکه دست کم سه عضو از پنج عضو دایم شورای امنیت، مستقیما در افغانستان نیروی نظامی دارند و با مسایل امنیتی کشور، درگیر اند، این شورا به مسؤولیت های معمول خود در این حوزه، عمل نکرده است.
به باور صاحب نظران، این مسایل، موضع و نقش این سازمان در بحران افغانستان را زیر سؤال برده و با ابهام مواجه می کند و مانع از تحقق انتظارهای مشروعی می شود که هر عضو عادی و فعال این سازمان دارد.
از دید ناظران، البته این امر، پیش از هر چیزی نشانگر انفعال و کنش پذیری این سازمان در برابر اراده مسلط قدرت های بزرگی است که بر تمامی شؤون و رؤوس این سازمان سایه انداخته است.
درک این حقیقت، دشوار نیست. قدرت های بزرگ بارها نشان داده اند که هرگاه اراده کنند سازمان ملل را به ابزاری برای تأمین مشروعیت اقدامات سلطه جویانه خود تبدیل می کنند و اگر امکان تحقق سریع این مهم، فراهم نباشد –مانند آنچه در مورد اشغال عراق رخ داد- بی اعتنا به نقش و جایگاه این سازمان، به صورت یکجانبه اقدام می کنند.
با این حساب، در مورد نقش کمرنگ و کاملا سمبولیک و حاشیه ای این سازمان در افغانستان نیز بی تردید، عواملی مانند بی رغبتی قدرت های بزرگ، دخیل است و این، مایه تأسف و ناامیدی است؛ زیرا موجب می شود نقش سازمان ملل به یک سازمان صرفا بشردوستانه و فاقد قدرت و صلاحیت، تقلیل پیدا کند.