رخداد شب عاشورای حسینی در زیارتگاه سخی که منجر به شهادت و زخمی شدن جمعی از هموطنان ما شد، به یک رخداد سر به مهر و یک راز نامکشوف تبدیل شده است. طالبان مسئولیت آن حمله جنایت کارانه را به دوش نه گرفته اند، هیچ گروه دیگری نیز مدعی نشده است که عامل آن رخداد غم انگیز و تراژیک بوده است.
افزون برآن که عدم پذیرش آن رخداد، آن را به یک راز ناگشوده تبدل کرده است، نحوه ورود تروریستان در محل حادثه و عملکرد آنها نیز بر ابهام ها می افزاید. شیوه تروریستان در گذشته این بوده است که با انتحار و انفجار در دروازه محلی خشونت ورزی آغاز می کرده اند و سپس عملیات خود را در دیگر نقاط مورد توجه گسترش می داده اند.
اما این بار این گونه نبوده است، تعدادی با لباس پولیس ملی با داشتن اسلحه و بم های دستی بدون کمترین بیمی به دروازه زیارتگاه سخی نزدیک می شوند با فرد موظفی که وظیفه بازرسی را به عهده داشته است مواجه می گردند، با شلیک گلوله ای او را از پای در می آورد، وآنگاه وارد محوطه می شوند و به تیر اندازی می پردازند، دست به کشتار و خون ریزی می زنند.
این تعداد از چندین ایستگاه بازرسی می گذرند و چگونه خود را به محل رویداد می رسانند، جای پرسش های بی شماری دارد. دوم این که در سالیان گذشته طالبان نشان داده اند که به محل های این چنینی کمتر حمله کرده و غیر از رخداد چند سال قبل که در اطرف زیارتگاه حضرت ابوالفضل رخداد، هنوز کسی به یاد ندارد که طالبان بر این گونه مکان ها حمله کرده باشند.
آنچه از اهمیت فوق العاده برخوردار است و بر بار ابهام ها می افزاید چند نکته است. نخست اینکه به رغم این همه ایستگاه های بازرسی ای که وجود دارد، این افراد چگونه این همه مسیر را بدون کمترین نگرانی و موانع پیموده و وارد این محوطه شده اند.
دوم این که چگونه این افراد از چشم نیروهای کشفی به دور مانده و حتا مورد سوء ظن نیز قرار نه گرفته اند؟
اگر نیروهای کشفی این قدر در خواب غفلت فرو رفته باشند که تروریست ها از یک طرف شهر به طرف دیگرشهر به آرامی و بدون کمترین نگرانی خاطر، به گشت و گزار بپردازند، دو حالت در ذهن متبادر می شود؛ یک حالت آنست که این ها با هماهنگی نیروهای کشفی آمده و دست به عمل خشونت بار زده اند. دوم این که افراد کشفی به خواب رفته بودند، که تروریستان مسلح هرگز با کمترین بیم را دست به خشونت بردند در این صورت باید از ریاست امینت ملی پرسید که مسئولیت این نهاد در داخل شهر چیست؟ به رغم این همه هزینه هایی که بر حکومت تحمیل می کند، چرا باید در برابر مردم این گونه غیر مسئولانه عمل کند و به ایفای وظیفه خود نپردازد؟!
این ها پرسش هایی است که جز این که دستان پیدا و پنهان حکومت را در این رخداد دخیل بدانند، حل نمی شود. حکومت دو کانون خشونت ورز را در درون خود دارد، اولین کانون شخص کرزی است که سخنان غیر مسئولانه و خشونت ورزانه او تروریست ها را تشجیع و تحریص می کند.
دومین کانون خشونت ورز پیمان دوستی است که میان حکومت وحدت ملی و آقای حکمتیار بسته شده است.
پیام عید قربان حکمتیار هنوز از اذهان مردم نرفته است که خطاب به شیعیان هزاره گفته بود که آنها در هیچ جای کشور از امنیت برخودارانه خواهد بود.
این که هزاره های شیعه چه هیزمی تری به حکمتیار فروخته است آشکار نیست، آنچه که آشکار است این که حکمت یار هیچ گاه مواضع مستقل نداشته همواره در خدمت دیگران بوده است.
اگر چنین هم نباشد، صرفا اعلامیه حکمتیار باید حکومت را موظف دارد که افراد وابسته به حکمتیار را بیش از پیش زیر نظر قرار دهد واز تحرک آنها جلو گیری کند.
در مجموع آنچه تا حال از این رخداد به دست آمده آنست که وقتی طالبان مسئولیت آن حمله را بدوش نگیرند به معنای آنست که باید کسانی در زیر ریش همین حکومت دست به حمله زده باشند و این گونه به صورت فجیع سوگواران حسینی را به خاک و خون کشیده باشند.
حال انگیزه این کار چه باشد از اهمیت چندانی برخوردار نیست، به هر علت و انگیزه ای صورت گرفته باشد در اصل نتیجه تغیری وارد نمی گردد.
گرچه از حکومتی مبتلا به انواع بیماری هیچ انتظاری نمی توان داشت، اما اگر این حکومت بخواهد از میزان ناامنی ها بکاهد باید در ساختارهای امنیتی تجدید نظر کند و این همه سطحی نگری و سهل انگاری را فرو بنهد، مسئولانه به مشکلات کشور بنگرد.
رخداد غم بار قندوز لکه های سیاه بدنامی را در دامن حکومت وحدت ملی برجای نهاد، حادثه خونین شب عاشورای حسینی در کابل بر این لکه ها افزود و حکومت را در مظان اتهام بیشتر قرار داد.
مردم خواهان بیانیه های بلند بالا از طرف حکومت نیستند و توجیه گری های ناعاقلانه حکومت را نمی پذیرند، از حکومت می خواهند که صادقانه با مردم مواجه شود، اگر توان ایجاد امنیت مردم را ندارد، این کار مهم را به خود مردم واگذارند، تا مردم خود به دفاع خود همت گمارند. و بیش از این، مورد حمله های ددمنشانه مشتی تروریست های خون آشام قرار نگیرند.