تاریخ انتشار :يکشنبه ۵ ثور ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۱۸
کد مطلب : 125425
صدای دیده بان حقوق بشر هم درآمد!
حکومت با گِل نژاد درهم آمیخته و ملغمه ای که به نام حکومت بوجود آمده است نه در خور جامعه بین المللی است و نه هم در خور مردم افغانستان. در خور جامعه بین المللی نیست چون نمی تواند در برابر تعهداتی که سپرده است عمل کند، در خور جامعه افغانستان نیست چون نگاه عدالت محور به حکومت و قدرت سیاسی ندارد.
گفته‌اند که خوش‌بخت کسانی است که از تجربه دیگران می آموزند و بدبخت کسانی که خود تجربه می‌کنند.
بی هیچ تردید ما از همان بدبخت هایی هستیم که نه یک روز یا دو روز که سالهای متمادی است چشم خود را بر بسیاری از واقعیت ها بسته ایم و هر روز به مرگ خود اشک می ریزیم.

آنگاه گاه صدها انسان بی گناه به خاک خون افتادند، تدبیر می اندیشیم و تصمیم می گیریم، اشک می ریزیم گاه بر قبرستانها می رویم و گاهی پرچم کشور خود را نیمه افراشته می کنیم تا مصیبتی را که بر ما وارد آمده است بیان داریم.

این ها همه تجربیات تلخی است که بر ما می گذرد و ما را مبتلای خود ساخته است. آنگاه که این ابتلا بوجود آمد، دست به کار می شویم، آسمان و ریسمان را بهم می بافیم. خود تجربه کردن و از تجربه های دیگران نیاموختن معنای دیگر هم دارد و آن "خودزنی" است.

کسانی که خود را بدست خود آسیب می رسانند. روز ۳۱ حمل بیش از سه صد نفر از هموطنان بی گناه ما به خاک افتادند، حکومت به جای آنکه از خود بپرسد که با شکاف های درونی، خود را چگونه رفو کند تا این گونه تلخی ها تکرار نشود، صرف به ظواهر توجه می کند و از خود نمی پرسد چرا رخنه های خود را در نیابد، چرا راه و آسیب ها را نبندد و چرا ریخته شدن خون مردم را جدی نگیرد؟

شاید دو هفته قبل بود که سفارت امریکا در کابل از حمله انتحاری خبر داده بود، اما دولت به جای توجه و سد کردن راه نفوذ دشمنان مردم، بی توجه از کنار این هشدارها گذشت تا این که فاجعه ای به این بزرگی رخداد و صدها تن کشته و مجروح برجای گذاشت؟

بی تفاوتی در برابر خون مردم از زمان کرزی شروع شد، آنگاه که او طالبان جنایت کار را برادر خطاب کرد و نام برادران ناراضی به آنها داد و از هر فرصتی سود جست تا چهره های کریه و ناموزون این آدمکشان مزدور بی هویت را از جنایت پاک کند و چهره موجه و معصومانه ای برای این گره بدهد. حال این بی تفاوتی آن چنان افزایش پیدا کرده است که صدای سازمان دیده بان حقوق بشر هم در آمده است. در کشوری که مجازاتی برای جنایت کاران و مکافاتی برای نیکوکاران و خدمت گزاران وجود نداشته باشد، سرنوشتی جز این نخواهد داشت.

کرزی صدها نفر از افراد طالبان را از زندان های کشور از جمله قندهار، کابل و بگرام آزاد کرد تا نام خود را به عنوان قهرمان قوم پشتون به ثبت برساند، او لقب قهرمانی را کسب نکرد اما نام منفوری از عدالت گریزی را در کارنامه سیاسی خود برجای نهاد.

سازمان دیده بان حقوق بشر در نامه ای که عنوان اشرف غنی نوشته است: مجازات نشدن جنایت کاران و خشونت ورزان را تخطی از حقوق بشری خوانده است و خواستار پایان بخشیدن به این گونه مصؤنیت ها شده است. این تنها سخنان نهادهای مدافع حقوق بشر نیست، بلکه مردم آسیب دیده و رنج کشیده افغانستان همیشه از حکومت کرزی وهم چنان از حکومت کنونی در خواست های مکرر داشته اند و دارند که حکومت با محوریت عدالت بر جای می ماند و نه بر محوریت قومیت. که باید عاملان جنایت ها ترور و انتحارها مجازات شوند اما تا هنوز هیچ نشانی از این شدت عمل دیده نشده است.

گرچه در این نامه عنوان نشده است که راه مجازات عاملان جنایت در افغانستان چیست، اما مردم افغانستان می دانند که کانونی ترین مشکلی که در افغانستان وجود دارد آنست که هنوز نهاد مستقلی که بر محوریت عدالت بوجود آمده باشد ایجاد نشده است. درست است که حکومت افغانستان با کثیری از سازمان های بین المللی تعهد کرده است، اما متاسفانه آنچه این حکومت را از عمل به تعهدات خود بازداشته و می دارد، عدم تعهد به عدالت ورزی است. این نهاد بین المللی گفته است که حکومت افغانستان از ۲۰۰۳عضو دیوان بین المللی کیفری شده است اما تا کنون ۱۳ سال می گذرد اما تا حالا هیچ اقدام عملی برای انجام تعهداتش به عنوان عضو این دیوان انجام نداده است.

شاید نهادهای قضایی بین المللی وقوف داشته باشند که ساختار حکومت و قوه قضایه افغانستان با چه مشکلات ساختاری مواجه است ولیکن مردم افغانستان می دانند که آنچه حکومت افغانستان را واداشته است که به تعهد خود عمل نکند ساختار قومی این حکومت است.

در این که حکومت، ساختار کنونی را دارد، علت تنها توسعه نایافتگی سیاسی و فرهنگی جامعه افغانستان نیست و آنچه که پایه های این حکومت را استحکام بخشیده و توانسته و بر مردم افغانستان تحمیل کند، بی تفاوتی همین نهادهای بین المللی و حامیان حکومت افغانستان نیز بوده است. تصور مردم افغانستان آنست که اگر قدرت هایی که نشست بن را در سال۲۰۰۱ بوجود آوردند، قدرت را به حامد کرزی بخشیدند. اگر قدرت های بزرگ جهانی به جای تقسیم قدرت به سران اقوام، به شرایط بین المللی از یک طرف و خواست واقعی مردم افغانستان از طرف دیگر توجه می کردند و حکومت را به عنوان یک نهاد مدنی می نگریسند، نه یک نهاد قومی، شاید وضعیت کنونی افغانستان بهتر از امروز بود.

در ثانی وقتی تخلف های آشکار حکومت کرزی را مشاهده کردند لب فرو بستند. هیچ نهاد بین المللی و کشورهای حامی حکومت افغانستان لب به اعتراض نگشودند، دست حکومت را در تضعیف نهادهای ملی باز گذاشتند. به جای تذکر به حکومت کرزی از او یک قهرمان ساختند. همین رسانه های غربی بودند که در توصیف "چپن و کلاه کرزی" ده یا حتا صد سطر مطلب نوشتند، او را خوش لباس ترین سیاست مدار لقب دادند! حکومت کنونی هم وارث همان کرزی گذشته است، آب از سرچشمه گل آلود است.

حکومت با گِل نژاد درهم آمیخته و ملغمه ای که به نام حکومت بوجود آمده است نه در خور جامعه بین المللی است و نه هم در خور مردم افغانستان. در خور جامعه بین المللی نیست چون نمی تواند در برابر تعهداتی که سپرده است عمل کند، در خور جامعه افغانستان نیست چون نگاه عدالت محور به حکومت و قدرت سیاسی ندارد. اگر ناکار آمدی این حکومت، نهادهای بین المللی را متضرر کرده است و هم در اداره افغانستان عاجز مانده علت، آنست ـ متاسفانه - این حکومت بر محور قومیت بنا یافته است.

حداقل یکی از علت های عمده ناکار آمدی آنست که این حکومت قومی عمل کرده و می کند. چه سازمان ملل متحد و نهادهای وابسته آن را بپذیرد یا نه، این حکومت و حکومت هایی این چنینی هیچ گاه نه کارکرد ملی خواهند داشت و نه اتوریته و مشروعیت بین المللی کسب خواهند کرد.

بهتر است نهادهای بین المللی به جای نامه نگاری، حکومت را به وظایف اصلی آن که رعایت عدالت است تذکر دهند شاید در وضعیت کنونی افغانستان بهبودی حاصل شود، این زخم پر عفونت در اندام جامعه بین المللی التیام یابد.
مولف : سید مظفر دره صوفی
https://avapress.net/vdcgxn9qnak9xt4.rpra.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما