معین ارشد امنیتی وزارت داخله میگوید که گروه تروریستی داعش فعالیتهای خود را در ولایتهای کنر و نورستان آغاز کرده است.
عبدالرحمن رحمن؛ معین ارشد امنیتی وزارت داخله روز سه شنبه در مجلس سنا گفت که مواضع داعش در ولایت ننگرهار کاملاً از بین برده شدهاست.
آقای رحمن افزود که این گروه تروریستی دیگر در ولسوالیهای «اچین» و «هسکهمینه» توان فعالیت ندارد.
او اما افزود که این گروه پس از شکست در ننگرهار، تحرکاتاش را در ولایتهای کنر و نورستان شروع کرده است.
در همین حال، شماری از نمایندگان ولایت نورستان در مجلس سنا از بدترشدن وضع امنیتی در این ولایت ابراز نگرانی کردند.
عبداللطیف نهضتیار؛ نماینده نورستان در مجلس سنا میگوید که فعالیتهای داعش مردم نورستان را نگران کرده است.
آقای نهضتیار افزود: داعش مردم را مجبور به ترک خانههای شان می کند. خانه های شان را به آتش می کشد، رعب و وحشت در این ولایت جریان دارد.
با این حال، به باور تحلیلگران مسایل نظامی، واقعیت ماجرا این است که با سخنان اخیر مقام های امنیتی و نیز نمایندگان مردم در شورای ملی در مورد شکست داعش در ننگرهار و نیز توسعه فعالیت های آن به کنر و نورستان، هم می توان موافق بود و هم مخالف.
موافقت با این سخن که داعش در ننگرهار به آسانی شکست خورده یا خواهد خورد از آنجا ناشی می شود که داعش به معنایی که در رقه و موصل سوریه و عراق سراغ داریم، ممکن است در ننگرهار قابل شناسایی نباشد؛ زیرا داعش در سوریه و عراق که سرزمین های اصلی بروز و ظهور اولیه این گروه تروریستی به حساب می آید، دارای نظامات و انتظاماتی است که در افغانستان از آن برخوردار نیست.
بخش های وسیعی از خاک دو کشور سوریه و عراق زیر سلطه مستقیم این گروه تروریستی قرار دارد که نظم نظامی، اداری، اقتصادی، عقیدتی و اجتماعی خاصی بر آن اعمال می شود.
این بخش از سرزمین های عراق و سوریه، دارای هسته های قدرت و مدیریت، پرچم مخصوص، نیروهای مسلح با یونیفورم های ویژه، قوانین، سیستم اداری، نظم اجتماعی، منابع مشخص درآمد و ثروت و... است؛ چیزی که در افغانستان، دست کم تاکنون سراغ نداریم.
براساس این فرمول، داعش واقعا در افغانستان حضور ندارد یا دست کم حتی اگر هوادارانی نیز داشته باشد که برای آرمان های داعش در کشور ما می جنگند، رابطه منطقی و قابل تاییدی میان آنها و هسته های تصمیم گیری داعش در شهرهایی مانند رقه، لاذقیه یا موصل در کشورهای سوریه و عراق برقرار نیست. با این حساب، تا این جای کار، می توان به آسانی ادعا کرد که داعش در ننگرهار شکست خورده است؛ یعنی شکست داعش در ننگرهار، امری غیر ممکن نیست و نیروهای امنیتی افغانستان نیز به تنهایی از عهده این امر برمی آیند.
اما از جهت دیگری می توان با نظر شکست قطعی و کامل داعش در ننگرهار، مخالف بود و چنین اظهار نظری را به نحو جدی به چالش کشید؛ زیرا ننگرهار مرکز اولیه داعش است و اینکه این گروه اکنون با استفاده از ننگرهار توانسته فعالیت های خود را به کنر و نورستان گسترش دهد، نشانگر آن است که قدرت مرکزی این گروه، هنوز منهدم و متلاشی نشده است؛ پس به آسانی در ننگرهار قابل احیا است. به ويژه در شرایطی که ننگرهار با پاکستان مرز مشترک طولانی دارد و داعش نیز از آنسوی مرز به این مناطق، نفوذ کرده است.
از سوی دیگر، گزارش های رسانه ای از ولایت ناآرام و آشوب زده غزنی و زابل، طی ماه های اخیر، حاکی بوده است که نیروهایی در بخش هایی از این ولایت ظهور کرده اند که لباس های یکدست و ویژه ای دارند، صورت های شان را می پوشانند، برخی از آنها به زبان های غیر بومی، سخن می گویند، پرچم های سیاه حمل می کنند و شعارهایی را نیز بر دیوارها در حمایت از داعش نوشته اند.
این نیروها همچنین در مواردی مسیرهای برخی ولسوالی ها را مسدود کرده و به مردم و رانندگان هشدار دادند که از رفت و آمد در این مسیرها خودداری کنند.
با این حساب و بر پایه این گزارش ها می توان با ادعای شکست کامل داعش در ننگرهار، مخالف بود و آن را عاری از واقعیت های جاری و میدانی در کشور دانست.
در این میان، پرسش این است که آیا داعش، زمینه و امکانی برای ظهور در افغانستان دارد یاخیر؟ و آیا صرف اینکه نیروهای همسو با داعش در افغانستان، به لحاظ سازمانی، امکان وابستگی به مراکز و هسته های تصمیم سازی این نیروی تروریستی در رقه و موصل را ندارند، می توان نتیجه گرفت که داعش به افغانستان نمی آید؟
به نظر می رسد امکان ظهور و نفوذ داعش در افغانستان را نباید از ارتباطات اولیه این گروه با القاعده، تفکیک کرد. داعش در عراق و سوریه، از دل القاعده ظهور کرد و در مناطق مرزی پاکستان نیز ارتباطات وثیق و مستحکمی میان القاعده و طالبان برقرار است؛ بنابراین، به لحاظ منطقی، هرگز بعید نیست که جریان های تندروتر و افراط گراتری از القاعده و طالبان، راه و رسم داعش را در پیش بگیرند و در هوای پیشرفت های داعش در عراق و سوریه، هوس سلطه بر بخش هایی از افغانستان را در سر بپرورند.
نکته دوم این است که برای عضویت یا تأسی از راه و رسم تروریستی داعش، لزوما عضویت رسمی، ارتباط ارگانیک و هماهنگی سازمانی میان اعضا و هواداران آن با کانون های مرکزی تصمیم گیری این گروه، شرط نیست؛ زیرا با این حساب، داعش در اردن، لبنان و حتی خود اروپا نیز نیرو و هوادار دارد؛ اما هیچ مدرک قابل تاییدی در زمینه ارتباط مستقیم مبتنی بر سلسله مراتب اداری مافوق و مادون میان آنها و رهبران داعش در عراق و سوریه، وجود ندارد؛ پس چرا در آن کشورها و مناطق، حضور و ظهور داعش، به عنوان یک فوریت امنیتی، جدی گرفته می شود؛ اما در افغانستان نمی شود؟
صرف نظر از اینها در سال ۹۳، شبکه امریکایی سیانان نقشهای از اهداف داعش در افغانستان را منتشر کرد که در آن ولایت های زابل، ننگرهار، فراه، میدان وردک و غزنی در اولویت های این گروه قرار دارند.
این ولایت ها در طول سال های گذشته، کانون اصلی فعالیت های تروریستی بوده اند و دولت و نیروهای خارجی نیز با وجود درک دقیق این مسأله، اقدامی اساسی و استراتژٰيک برای مهار خطرات بالقوه ناشی از وضعیت حاکم و جاری در این ولایت ها انجام نداده اند.
با انتشار آن ویدیو، نشانه های بیشتر و ملموس تری از ظهور و فعالیت داعش در افغانستان به دست آمد.
پیش از آن، اغلب گزارش ها مبتنی بر این ادعا بود که داعش در افغانستان، معلول تغییر رویکرد و پرچم نیروهای طالبان است نه یک نیروی تروریستی بیرونی و وارداتی؛ اما در این میان، نباید انکار کرد که وفاداری رسمی به امارت طالبان شاید تا زمانی که طالبان افغان و پاکستانی، مبنای مبارزه خود را حضور نیروهای خارجی در افغانستان تعریف می کنند از نظر سیاسی و مصلحتی، در رویکرد رسمی طالبان اعم از افغان یا پاکستانی، جایگاهی داشته باشد؛ اما این بدان معنا نیست که این امر از نقطه نظر ایدئولوژیک نیز می تواند جریان های افراطی تر و خشونت گراتر طالبان و تروریست ها را نیز اشباع کند و در نتیجه آنها کماکان رهبر طالبان را مثلا بر ابوبکر البغدادی ترجیح می دهند؛ زیرا ساز و کار و سازمانمندی روانی، تبلیغاتی و ایدئولوژیک تروریزم به گونه ای است که عناصر وابسته به آن، شیفته مدل ها و الگوهای پیچیده تر، پیشروتر و عمل گراتری از خشونت هستند؛ امری که داعش در حال حاضر، میداندار ابتکاری و انحصاری آن است.
از سوی دیگر، نباید از یاد برد که بهره ای که داعش از ابزارهای مدرن و مؤثر به منظور تبلیغات، سربازگیری، جلب و جذب نیرو و کسب حمایت های وسیع مالی و حتی دستیابی به منابع مدرن و پیشرفته تامین تسلیحاتی می برد در دیگر گروه های تروریستی مانند القاعده و طالبان، قابل ردیابی و شناسایی نیست و این مسایل نیز بخش هایی از این نیروها را تحت تأثیر قرار می دهد و برای عضویت یا دست کم حمایت و اعلام وفاداری و به صورت بالقوه، تلاش برای در پیش گرفتن راه و رسم عملی داعش، ترغیب و وسوسه می کند.
رسانه های تصویری و شبکه های اجتماعی نیز دیگر میدان های کارزار روانی داعش به منظور بزرگ نمایی قدرت خود و وسوسه عناصر و عوامل مستعد افراط گرایی و متمایل به ترور و وحشت و خشونت، محسوب می شوند.
داعش در گذشته نشان داده است که در استفاده از این ابزارها، بسیار مؤثر عمل می کند؛ موضوعی که گاه به دلیل بهره برداری تبلیغاتی گمراه کننده از انتشار صحنه های جنایت با استفاده از حرفه ای ترین روش های تصویربرداری از سوی این نیروی تروریستی، ظن همکاری سازمان های جاسوسی و اطلاعاتی غربی و شرقی با آن را تقویت کرده است.
همچنین رابطه مناسب این نیروی تروریستی با بنگاه های بزرگ خبری و رسانه ای نیز پرسش برانگیز است.
در هرحال، آنچه اکنون برای افغانستان به مثابه یک خطر تازه تروریستی، در حال ظهور و بروز و توسعه است، انتشار نشانه های بیشتری از فعالیت های تروریستی آن است.
نکته خوف انگیزتر در این میان این است که فعالان داعش در افغانستان، از همان ابتدا بنای فعالیت های تروریستی خود را بر مبنای تنش های قومی و مذهبی استوار کرده اند و این، در کشوری که هنوز زخم های خونین و چرکینی از این نوع تجربه ها را بر پیکره زخم خورده و آسیب پذیر خود دارد، بسیار خطرناک و مرگبار خواهد بود.
در این تردیدی نیست که طیف وسیعی از مردم افغانستان، هرگز از این نوع کنش ها و گرایش ها استقبال نخواهند کرد؛ اما به نظر میرسد که کارگزاران این گروه تروریستی، برای پیاده کردن این نقشه شوم خود، درست همان ولایت هایی را برای فعالیت های اولیه، برگزیده اند که سابقا مستعد چنین رویکردهایی بوده اند.
عبدالرحمن رحمن؛ معین ارشد امنیتی وزارت داخله روز سه شنبه در مجلس سنا گفت که مواضع داعش در ولایت ننگرهار کاملاً از بین برده شدهاست.
آقای رحمن افزود که این گروه تروریستی دیگر در ولسوالیهای «اچین» و «هسکهمینه» توان فعالیت ندارد.
او اما افزود که این گروه پس از شکست در ننگرهار، تحرکاتاش را در ولایتهای کنر و نورستان شروع کرده است.
در همین حال، شماری از نمایندگان ولایت نورستان در مجلس سنا از بدترشدن وضع امنیتی در این ولایت ابراز نگرانی کردند.
عبداللطیف نهضتیار؛ نماینده نورستان در مجلس سنا میگوید که فعالیتهای داعش مردم نورستان را نگران کرده است.
آقای نهضتیار افزود: داعش مردم را مجبور به ترک خانههای شان می کند. خانه های شان را به آتش می کشد، رعب و وحشت در این ولایت جریان دارد.
با این حال، به باور تحلیلگران مسایل نظامی، واقعیت ماجرا این است که با سخنان اخیر مقام های امنیتی و نیز نمایندگان مردم در شورای ملی در مورد شکست داعش در ننگرهار و نیز توسعه فعالیت های آن به کنر و نورستان، هم می توان موافق بود و هم مخالف.
موافقت با این سخن که داعش در ننگرهار به آسانی شکست خورده یا خواهد خورد از آنجا ناشی می شود که داعش به معنایی که در رقه و موصل سوریه و عراق سراغ داریم، ممکن است در ننگرهار قابل شناسایی نباشد؛ زیرا داعش در سوریه و عراق که سرزمین های اصلی بروز و ظهور اولیه این گروه تروریستی به حساب می آید، دارای نظامات و انتظاماتی است که در افغانستان از آن برخوردار نیست.
بخش های وسیعی از خاک دو کشور سوریه و عراق زیر سلطه مستقیم این گروه تروریستی قرار دارد که نظم نظامی، اداری، اقتصادی، عقیدتی و اجتماعی خاصی بر آن اعمال می شود.
این بخش از سرزمین های عراق و سوریه، دارای هسته های قدرت و مدیریت، پرچم مخصوص، نیروهای مسلح با یونیفورم های ویژه، قوانین، سیستم اداری، نظم اجتماعی، منابع مشخص درآمد و ثروت و... است؛ چیزی که در افغانستان، دست کم تاکنون سراغ نداریم.
براساس این فرمول، داعش واقعا در افغانستان حضور ندارد یا دست کم حتی اگر هوادارانی نیز داشته باشد که برای آرمان های داعش در کشور ما می جنگند، رابطه منطقی و قابل تاییدی میان آنها و هسته های تصمیم گیری داعش در شهرهایی مانند رقه، لاذقیه یا موصل در کشورهای سوریه و عراق برقرار نیست. با این حساب، تا این جای کار، می توان به آسانی ادعا کرد که داعش در ننگرهار شکست خورده است؛ یعنی شکست داعش در ننگرهار، امری غیر ممکن نیست و نیروهای امنیتی افغانستان نیز به تنهایی از عهده این امر برمی آیند.
اما از جهت دیگری می توان با نظر شکست قطعی و کامل داعش در ننگرهار، مخالف بود و چنین اظهار نظری را به نحو جدی به چالش کشید؛ زیرا ننگرهار مرکز اولیه داعش است و اینکه این گروه اکنون با استفاده از ننگرهار توانسته فعالیت های خود را به کنر و نورستان گسترش دهد، نشانگر آن است که قدرت مرکزی این گروه، هنوز منهدم و متلاشی نشده است؛ پس به آسانی در ننگرهار قابل احیا است. به ويژه در شرایطی که ننگرهار با پاکستان مرز مشترک طولانی دارد و داعش نیز از آنسوی مرز به این مناطق، نفوذ کرده است.
از سوی دیگر، گزارش های رسانه ای از ولایت ناآرام و آشوب زده غزنی و زابل، طی ماه های اخیر، حاکی بوده است که نیروهایی در بخش هایی از این ولایت ظهور کرده اند که لباس های یکدست و ویژه ای دارند، صورت های شان را می پوشانند، برخی از آنها به زبان های غیر بومی، سخن می گویند، پرچم های سیاه حمل می کنند و شعارهایی را نیز بر دیوارها در حمایت از داعش نوشته اند.
این نیروها همچنین در مواردی مسیرهای برخی ولسوالی ها را مسدود کرده و به مردم و رانندگان هشدار دادند که از رفت و آمد در این مسیرها خودداری کنند.
با این حساب و بر پایه این گزارش ها می توان با ادعای شکست کامل داعش در ننگرهار، مخالف بود و آن را عاری از واقعیت های جاری و میدانی در کشور دانست.
در این میان، پرسش این است که آیا داعش، زمینه و امکانی برای ظهور در افغانستان دارد یاخیر؟ و آیا صرف اینکه نیروهای همسو با داعش در افغانستان، به لحاظ سازمانی، امکان وابستگی به مراکز و هسته های تصمیم سازی این نیروی تروریستی در رقه و موصل را ندارند، می توان نتیجه گرفت که داعش به افغانستان نمی آید؟
به نظر می رسد امکان ظهور و نفوذ داعش در افغانستان را نباید از ارتباطات اولیه این گروه با القاعده، تفکیک کرد. داعش در عراق و سوریه، از دل القاعده ظهور کرد و در مناطق مرزی پاکستان نیز ارتباطات وثیق و مستحکمی میان القاعده و طالبان برقرار است؛ بنابراین، به لحاظ منطقی، هرگز بعید نیست که جریان های تندروتر و افراط گراتری از القاعده و طالبان، راه و رسم داعش را در پیش بگیرند و در هوای پیشرفت های داعش در عراق و سوریه، هوس سلطه بر بخش هایی از افغانستان را در سر بپرورند.
نکته دوم این است که برای عضویت یا تأسی از راه و رسم تروریستی داعش، لزوما عضویت رسمی، ارتباط ارگانیک و هماهنگی سازمانی میان اعضا و هواداران آن با کانون های مرکزی تصمیم گیری این گروه، شرط نیست؛ زیرا با این حساب، داعش در اردن، لبنان و حتی خود اروپا نیز نیرو و هوادار دارد؛ اما هیچ مدرک قابل تاییدی در زمینه ارتباط مستقیم مبتنی بر سلسله مراتب اداری مافوق و مادون میان آنها و رهبران داعش در عراق و سوریه، وجود ندارد؛ پس چرا در آن کشورها و مناطق، حضور و ظهور داعش، به عنوان یک فوریت امنیتی، جدی گرفته می شود؛ اما در افغانستان نمی شود؟
صرف نظر از اینها در سال ۹۳، شبکه امریکایی سیانان نقشهای از اهداف داعش در افغانستان را منتشر کرد که در آن ولایت های زابل، ننگرهار، فراه، میدان وردک و غزنی در اولویت های این گروه قرار دارند.
این ولایت ها در طول سال های گذشته، کانون اصلی فعالیت های تروریستی بوده اند و دولت و نیروهای خارجی نیز با وجود درک دقیق این مسأله، اقدامی اساسی و استراتژٰيک برای مهار خطرات بالقوه ناشی از وضعیت حاکم و جاری در این ولایت ها انجام نداده اند.
با انتشار آن ویدیو، نشانه های بیشتر و ملموس تری از ظهور و فعالیت داعش در افغانستان به دست آمد.
پیش از آن، اغلب گزارش ها مبتنی بر این ادعا بود که داعش در افغانستان، معلول تغییر رویکرد و پرچم نیروهای طالبان است نه یک نیروی تروریستی بیرونی و وارداتی؛ اما در این میان، نباید انکار کرد که وفاداری رسمی به امارت طالبان شاید تا زمانی که طالبان افغان و پاکستانی، مبنای مبارزه خود را حضور نیروهای خارجی در افغانستان تعریف می کنند از نظر سیاسی و مصلحتی، در رویکرد رسمی طالبان اعم از افغان یا پاکستانی، جایگاهی داشته باشد؛ اما این بدان معنا نیست که این امر از نقطه نظر ایدئولوژیک نیز می تواند جریان های افراطی تر و خشونت گراتر طالبان و تروریست ها را نیز اشباع کند و در نتیجه آنها کماکان رهبر طالبان را مثلا بر ابوبکر البغدادی ترجیح می دهند؛ زیرا ساز و کار و سازمانمندی روانی، تبلیغاتی و ایدئولوژیک تروریزم به گونه ای است که عناصر وابسته به آن، شیفته مدل ها و الگوهای پیچیده تر، پیشروتر و عمل گراتری از خشونت هستند؛ امری که داعش در حال حاضر، میداندار ابتکاری و انحصاری آن است.
از سوی دیگر، نباید از یاد برد که بهره ای که داعش از ابزارهای مدرن و مؤثر به منظور تبلیغات، سربازگیری، جلب و جذب نیرو و کسب حمایت های وسیع مالی و حتی دستیابی به منابع مدرن و پیشرفته تامین تسلیحاتی می برد در دیگر گروه های تروریستی مانند القاعده و طالبان، قابل ردیابی و شناسایی نیست و این مسایل نیز بخش هایی از این نیروها را تحت تأثیر قرار می دهد و برای عضویت یا دست کم حمایت و اعلام وفاداری و به صورت بالقوه، تلاش برای در پیش گرفتن راه و رسم عملی داعش، ترغیب و وسوسه می کند.
رسانه های تصویری و شبکه های اجتماعی نیز دیگر میدان های کارزار روانی داعش به منظور بزرگ نمایی قدرت خود و وسوسه عناصر و عوامل مستعد افراط گرایی و متمایل به ترور و وحشت و خشونت، محسوب می شوند.
داعش در گذشته نشان داده است که در استفاده از این ابزارها، بسیار مؤثر عمل می کند؛ موضوعی که گاه به دلیل بهره برداری تبلیغاتی گمراه کننده از انتشار صحنه های جنایت با استفاده از حرفه ای ترین روش های تصویربرداری از سوی این نیروی تروریستی، ظن همکاری سازمان های جاسوسی و اطلاعاتی غربی و شرقی با آن را تقویت کرده است.
همچنین رابطه مناسب این نیروی تروریستی با بنگاه های بزرگ خبری و رسانه ای نیز پرسش برانگیز است.
در هرحال، آنچه اکنون برای افغانستان به مثابه یک خطر تازه تروریستی، در حال ظهور و بروز و توسعه است، انتشار نشانه های بیشتری از فعالیت های تروریستی آن است.
نکته خوف انگیزتر در این میان این است که فعالان داعش در افغانستان، از همان ابتدا بنای فعالیت های تروریستی خود را بر مبنای تنش های قومی و مذهبی استوار کرده اند و این، در کشوری که هنوز زخم های خونین و چرکینی از این نوع تجربه ها را بر پیکره زخم خورده و آسیب پذیر خود دارد، بسیار خطرناک و مرگبار خواهد بود.
در این تردیدی نیست که طیف وسیعی از مردم افغانستان، هرگز از این نوع کنش ها و گرایش ها استقبال نخواهند کرد؛ اما به نظر میرسد که کارگزاران این گروه تروریستی، برای پیاده کردن این نقشه شوم خود، درست همان ولایت هایی را برای فعالیت های اولیه، برگزیده اند که سابقا مستعد چنین رویکردهایی بوده اند.