جان کری؛ وزیر خارجه امریکا هفته جاری، پیش از شرکت در نشست کشورهای عضو ائتلاف ضد داعش در ایتالیا از پیوستن افغانستان به این ائتلاف خبر داد و از این تصیم کابل استقبال کرد.
گفته می شود افزایش تهدیدهای داعش در بخش هایی از افغانستان، حکومت را وادار کرده تا به ائتلاف جهانی ضد داعش بپیوندد.
جان کری گفت:"افغانستان چالش های خود را دارد که بیشتر ما در کمک به حل آن دخیل هستیم. "
در همین حال، باب کورکر؛ سناور جمهوری خواه امریکایی خواستار سرکوب داعش در کشورهای افغانستان و لیبیا شد.
او گفت که امریکا در مبارزه برای سرکوب داعش دیر کرده و این گروه باید پیش از این از بین می رفت.
کورکر احتمال داده است که در افغانستان و لیبیا برخی مقامات بلندپایه باشند که در مبارزه و سرکوب داعش اختلاف نظر داشته باشند.
کورکر تاکید کرد که نباید این گروه خونخوار را «دولت اسلامی» خطاب کنیم؛ زیرا به گفته او «دولت اسلامی» قانون و مقرارت پسندیده تر از این دارد و این گروه باید «داعش» خطاب شود.
با توجه به این موضع گیری ها کارشناسان هم می گویند که ظاهرا یک مساله جدی دیگر در کنار سایر مسایل مبتلا به جهان بر فهرست گرفتاری های بین المللی و تهدیدهای موجود در برابر صلح و امنیت جهانی اضافه شده است و آن ظهور جدی تر داعش در افغانستان است.
این به عقیده آگاهان البته بدان معنا نیست که جامعه جهانی و در رأس آن، جریانی به نام ائتلاف ضد داعش به رهبری امریکا که خود را در برابر داعش و تروریزم تکفیری تعریف می کند، ظهور و فعالیت داعش در افغانستان را به اندازه کافی جدی گرفته باشد.
به باور ناظران، هنوز نه مقام های امنیتی افغانستان و نه تصمیم گیرندگان اصلی در زمینه امنیت بین المللی، ظهور داعش در افغانستان را آن گونه که انتظار می رفت، به مثابه یک خطر بالفعل و تهدیدی آنی برای کلیت امنیت و ثبات در ابعاد بین المللی، جدی نگرفته اند.
اظهارات سناتور امریکایی نیز اشاره به همین امر دارد.
این امر، شاید ریشه در دو مساله نه چندان عمده و مهم داشته باشد: یکی عدم فعالیت نظامی جدی فعالان داعش در افغانستان به گونه ای که بتوانند یا بخواهند خطری را در برابر دولت مرکزی حتی در سطح محدود و محلی ایجاد کنند و دوم القای فراگیر این ذهنیت که داعش به آن معنا که در عراق و سوریه و اردن و لبنان و لیبیا و... قابل شناسایی است در افغانستان وجود ندارد؛ بلکه فعالیت های جسته و گریخته زیر نام داعش بیش تر از سوی کسانی صورت می گیرد که سابقا عضویت گروه طالبان را داشته اند؛ اما اینک بنا به هر دلیلی، از این گروه فاصله گرفته و با گروه داعش، اعلام بیعت و تبعیت کرده اند.
از جانب دیگر، اگرچه در همان ابتدا، خبرهایی از موضع گیری تند و شدید ابوبکر بغدادی؛ خلیفه داعش در برابر ملا عمر؛ امیر المؤمنین وقت طالبان، منتشر شد و از سوی دیگر، گفته شد که داعش فرماندهی بخش افغانستان و پاکستان خود یا همان «ولایت خراسان» را با معرفی فردی که در گذشته عضو تحریک طالبان پاکستان بوده، تعیین کرده است؛ اما این تصور در ماه های نخست، به قوت خود باقی بود که تصمیم گیرندگان اصلی و فرماندهان مرکزی گروه تروریستی داعش، هنوز به گونه جدی و واقعی، فعالیت در جنوب آسیا و افغانستان را در چشم انداز خود قرار نداده اند. دست کم رسانه های وابسته به غرب، این گونه وانمود می کردند و عملا در تلاشی پنهان کارانه، فعالیت های داعش در افغانستان و پاکستان را یک موضوع حاشیه ای و کمرنگ وانمود می نمودند؛ کاری که پیش از این در پی سکوت این رسانه ها در قبال فعالیت های نه چندان زیرزمینی داعش در عراق و سوریه نیز انجام گرفت و با ظهور یکباره و قدرمند آن، همین رسانه ها به مثابه تریبون های رایگان تبلیغات داعش، ظاهر شدند.
بر این اساس، تصور می شود سیاست رسمی غرب در ابتدای امر این بوده است که داعش در افغانستان، از سطح ابراز نگرانی های لفظی، موضع گیری های سیاسی، گفتگوهای دوجانبه دیپلماتیک و گزارش های کوتاه و حاشیه ای رسانه ای، فراتر نرود و داعش نیز در هماهنگی با همین سیاست، ظاهرا بنا نداشت به عنوان یک جریان پرقدرت نظامی و تروریستی در افغانستان و پاکستان، به چشم بیاید. به همین دلیل، گزارش ها در خصوص فعالیت این گروه، پیش از موضع گیری های رسمی این گروه، بیشتر بر محور افواهات، ابراز نظرهای مقامات محلی و گزارش های خبری می چرخید.
در این میان، روسیه و سایر کشورهای تحت نفوذ بلوک شرق، از فعالیت های زیرزمینی داعش در افغانستان از همان آغاز به شدت نگران بودند و این نگرانی ناشی از احساس خطر این کشور، از نقشه غرب و اعراب برای توسعه تروریزم از مسیر پاکستان به افغانستان و از آنجا به آسیای مرکزی و نزدیک مرزهای روسیه بود.
اما از مدتی به این سو به نظر می رسد امریکا به صورت جدی تری حول محور داعش در افغانستان، مانور تبلیغاتی می دهد و همه روزه فرماندهان نظامی، مقام های سیاسی و کانون های تصمیم ساز امریکایی نسبت به قدرت گیری و فراگیر شدن خطر داعش در افغانستان برای سراسر منطقه، هشدار می دهند.
اعلام عضویت افغانستان در ائتلاف امریکایی ضد داعش هم در راستای همین مانور تبلیغاتی، قابل ارزیابی است؛ اما منتقدان می گویند که این امر، به جز این که به امریکا در برابر روسیه، امکان می دهد تا رقم کشورهای عضو در ائتلاف خود را بیشتر از رقم کشورهای عضو در ائتلاف مشابه به رهبری روسیه نشان دهد، هیچ کمکی به مبارزه با داعش در افغانستان نخواهد کرد.
افغانستان اگر در پی مبارزه ای واقعی با داعش است باید به سراغ قدرت هایی برود که داعش، در نظر دارد به سراغ آنها برود؛ نه کشورهایی که از یک سو خود متهم به ایجاد و حمایت داعش اند و از سوی دیگر، بر علیه آن، ائتلاف تشکیل می دهند.
تجربیات عراق و سوریه نیز به خوبی می تواند به افغانستان در تشخیص این امر، کمک کند.
گفته می شود افزایش تهدیدهای داعش در بخش هایی از افغانستان، حکومت را وادار کرده تا به ائتلاف جهانی ضد داعش بپیوندد.
جان کری گفت:"افغانستان چالش های خود را دارد که بیشتر ما در کمک به حل آن دخیل هستیم. "
در همین حال، باب کورکر؛ سناور جمهوری خواه امریکایی خواستار سرکوب داعش در کشورهای افغانستان و لیبیا شد.
او گفت که امریکا در مبارزه برای سرکوب داعش دیر کرده و این گروه باید پیش از این از بین می رفت.
کورکر احتمال داده است که در افغانستان و لیبیا برخی مقامات بلندپایه باشند که در مبارزه و سرکوب داعش اختلاف نظر داشته باشند.
کورکر تاکید کرد که نباید این گروه خونخوار را «دولت اسلامی» خطاب کنیم؛ زیرا به گفته او «دولت اسلامی» قانون و مقرارت پسندیده تر از این دارد و این گروه باید «داعش» خطاب شود.
با توجه به این موضع گیری ها کارشناسان هم می گویند که ظاهرا یک مساله جدی دیگر در کنار سایر مسایل مبتلا به جهان بر فهرست گرفتاری های بین المللی و تهدیدهای موجود در برابر صلح و امنیت جهانی اضافه شده است و آن ظهور جدی تر داعش در افغانستان است.
این به عقیده آگاهان البته بدان معنا نیست که جامعه جهانی و در رأس آن، جریانی به نام ائتلاف ضد داعش به رهبری امریکا که خود را در برابر داعش و تروریزم تکفیری تعریف می کند، ظهور و فعالیت داعش در افغانستان را به اندازه کافی جدی گرفته باشد.
به باور ناظران، هنوز نه مقام های امنیتی افغانستان و نه تصمیم گیرندگان اصلی در زمینه امنیت بین المللی، ظهور داعش در افغانستان را آن گونه که انتظار می رفت، به مثابه یک خطر بالفعل و تهدیدی آنی برای کلیت امنیت و ثبات در ابعاد بین المللی، جدی نگرفته اند.
اظهارات سناتور امریکایی نیز اشاره به همین امر دارد.
این امر، شاید ریشه در دو مساله نه چندان عمده و مهم داشته باشد: یکی عدم فعالیت نظامی جدی فعالان داعش در افغانستان به گونه ای که بتوانند یا بخواهند خطری را در برابر دولت مرکزی حتی در سطح محدود و محلی ایجاد کنند و دوم القای فراگیر این ذهنیت که داعش به آن معنا که در عراق و سوریه و اردن و لبنان و لیبیا و... قابل شناسایی است در افغانستان وجود ندارد؛ بلکه فعالیت های جسته و گریخته زیر نام داعش بیش تر از سوی کسانی صورت می گیرد که سابقا عضویت گروه طالبان را داشته اند؛ اما اینک بنا به هر دلیلی، از این گروه فاصله گرفته و با گروه داعش، اعلام بیعت و تبعیت کرده اند.
از جانب دیگر، اگرچه در همان ابتدا، خبرهایی از موضع گیری تند و شدید ابوبکر بغدادی؛ خلیفه داعش در برابر ملا عمر؛ امیر المؤمنین وقت طالبان، منتشر شد و از سوی دیگر، گفته شد که داعش فرماندهی بخش افغانستان و پاکستان خود یا همان «ولایت خراسان» را با معرفی فردی که در گذشته عضو تحریک طالبان پاکستان بوده، تعیین کرده است؛ اما این تصور در ماه های نخست، به قوت خود باقی بود که تصمیم گیرندگان اصلی و فرماندهان مرکزی گروه تروریستی داعش، هنوز به گونه جدی و واقعی، فعالیت در جنوب آسیا و افغانستان را در چشم انداز خود قرار نداده اند. دست کم رسانه های وابسته به غرب، این گونه وانمود می کردند و عملا در تلاشی پنهان کارانه، فعالیت های داعش در افغانستان و پاکستان را یک موضوع حاشیه ای و کمرنگ وانمود می نمودند؛ کاری که پیش از این در پی سکوت این رسانه ها در قبال فعالیت های نه چندان زیرزمینی داعش در عراق و سوریه نیز انجام گرفت و با ظهور یکباره و قدرمند آن، همین رسانه ها به مثابه تریبون های رایگان تبلیغات داعش، ظاهر شدند.
بر این اساس، تصور می شود سیاست رسمی غرب در ابتدای امر این بوده است که داعش در افغانستان، از سطح ابراز نگرانی های لفظی، موضع گیری های سیاسی، گفتگوهای دوجانبه دیپلماتیک و گزارش های کوتاه و حاشیه ای رسانه ای، فراتر نرود و داعش نیز در هماهنگی با همین سیاست، ظاهرا بنا نداشت به عنوان یک جریان پرقدرت نظامی و تروریستی در افغانستان و پاکستان، به چشم بیاید. به همین دلیل، گزارش ها در خصوص فعالیت این گروه، پیش از موضع گیری های رسمی این گروه، بیشتر بر محور افواهات، ابراز نظرهای مقامات محلی و گزارش های خبری می چرخید.
در این میان، روسیه و سایر کشورهای تحت نفوذ بلوک شرق، از فعالیت های زیرزمینی داعش در افغانستان از همان آغاز به شدت نگران بودند و این نگرانی ناشی از احساس خطر این کشور، از نقشه غرب و اعراب برای توسعه تروریزم از مسیر پاکستان به افغانستان و از آنجا به آسیای مرکزی و نزدیک مرزهای روسیه بود.
اما از مدتی به این سو به نظر می رسد امریکا به صورت جدی تری حول محور داعش در افغانستان، مانور تبلیغاتی می دهد و همه روزه فرماندهان نظامی، مقام های سیاسی و کانون های تصمیم ساز امریکایی نسبت به قدرت گیری و فراگیر شدن خطر داعش در افغانستان برای سراسر منطقه، هشدار می دهند.
اعلام عضویت افغانستان در ائتلاف امریکایی ضد داعش هم در راستای همین مانور تبلیغاتی، قابل ارزیابی است؛ اما منتقدان می گویند که این امر، به جز این که به امریکا در برابر روسیه، امکان می دهد تا رقم کشورهای عضو در ائتلاف خود را بیشتر از رقم کشورهای عضو در ائتلاف مشابه به رهبری روسیه نشان دهد، هیچ کمکی به مبارزه با داعش در افغانستان نخواهد کرد.
افغانستان اگر در پی مبارزه ای واقعی با داعش است باید به سراغ قدرت هایی برود که داعش، در نظر دارد به سراغ آنها برود؛ نه کشورهایی که از یک سو خود متهم به ایجاد و حمایت داعش اند و از سوی دیگر، بر علیه آن، ائتلاف تشکیل می دهند.
تجربیات عراق و سوریه نیز به خوبی می تواند به افغانستان در تشخیص این امر، کمک کند.