دور دوم نشست چهار جانبه صلح برای افغانستان در کابل، همه را امیدوار ساخته و مردم افغانستان آرزو می کند که نتیجه این نشستها همان چیزی باشد که سالهاست در انتظار آن به سر می برند؛ یعنی برقراری صلح و ثبات دایمی در کشور شان! اما آیا این آرزوی مردم جامه عمل خواهد پوشید و این رویای شیرین و دست نیافتنی به تعبیر گوارا خواهد نشست، پرسشی است که همه ذهنها را بخود مشغول داشته است.
چنانکه از اخبار بر میاید ماحصل هر دو نشست چهارجانبه به منظور پیدا کردن "نقشه راه" برای برقراری صلح و ثبات در افغانستان، در این حد خلاصه شده که " نمایندگان چهار کشور افغانستان، پاکستان، امریکا و چین، در پایان دومین نشست خود برای بحث در مورد نقشه راه روند صلح افغانستان، از گروههای طالبان خواستند با حکومت این کشور گفتوگو کنند.
در اعلامیه پایانی این نشست که روز دوشنبه، ٢٨ جدی (دی)، در کابل برگزار شد، از این گروهها خواسته شده تا برای حل و فصل تمام "اختلافات سیاسی، مطابق با اراده و آرمانهای ملت افغانستان و خواست و حمایت کشورهای عضو گروه هماهنگی چهارجانبه برای تامین صلح پایدار در افغانستان"، با حکومت این کشور وارد گفتوگو شوند."
البته چیزهای دیگری هم در نشست مذکور و از سوی هر یک از نمایندگان چهار کشور گفته شده که بیشتر آنها را می توان در شمار دیالوگهای نمایشی و سیاسی و صد البته بدون پشتوانه واقعی و عملی قرار داد و خیلی به آنها اعتنا نکرد؛ شبیه فراز زیر که در اعلامیه پایانی نشست کابل گنجانیده شده و توضیح خواهیم داد که بار چندانی از واقعیت را با خود به همراه ندارد:
"کشورهای عضو گروه هماهنگی چهارجانبه با تاکید بر اینکه تمام انواع تروریسم، تهدیدی جدی برای منطقه و جهان محسوب میشود، تعهد کردند که برای از بین بردن تمام "گروههای تروریستی، صرف نظر از تابعیت و فعالیتهای آنها در قلمرو خود" تلاش کنند."
بدون آنکه بخواهیم ساز مخالف کوک کنیم و مرد م را نسبت به نتیجه و آینده این مذاکرات و نشستها، مایوس و بدبین سازیم، باید توجه دهیم که به غیر از چین و افغانستان که هر کدام به نوعی اما چین کمتر و افغانستان بیشتر از همه، قربانی تروریزم و دهشت آفرینی هستند، دو دولت امریکا و پاکستان که چهره موجه و بشردوست به خود گرفته اند، خود از حامیان اصلی و پرورش دهندگان ترور و دهشت و وحشت در سراسر جهان و منطقه هستند.
امریکا و متحدان اروپایی آن در ناتو به گونه مشخص و سیستماتیک در سوریه و عراق و یمن و همچنین در نزاع میان فلسطینی ها و صهیونیست ها، از تروریزم منطقه ای حمایت می کنند و در این پشتیبانی برخی از دولتهای دیکتاتور عرب را نیز با خود دارند.
حمایت سران امریکایی از رژیم های دیکتاتوری ضد بشری در سراسر جهان و منطقه، نوعی پشتیبانی از تروریزم دولتی است که کارنامه دولتمردان کاخ سفید را سیاه تر از همیشه به نمایش گذاشته است.
افغانستان هم مکانی است که به گونه شفاف و واضح گواهی می دهد که امریکا و متحدان آن در ناتو در عرض و طول ۱۵ سال تمام، مبارزه دقیق و واقعی با تروریزم نداشته و نه تنها چنین چیزی نبوده که اخیرا و در یکی دو سال پسین شاهد حمایت ها و پشتیبانی های تاسف بار نیروهای امریکایی از جنایت کاران داعش در افغانستان نیز بوده ایم.
از یک سو امریکایی ها در افغانستان با مخالفان مسلح دولت افغانستان نجنگیدند و بر عکس به آنان اجازه رشد و قوی شدن داده شد و از طرف دیگر دولت امریکا به پرورش گروه دیگری بنام داعش در افغانستان همت گماشت؛ تا از این دو رهگذر حضور دوامدار و نامشروع خویش را در افغانستان و منطقه توجیه کند.
اما از سوی دیگر این دولت اسلام آباد است که نفع و بقا خویش را در حفظ و نگهداری مخالفان مسلح دولت افغانستان به خصوص طالبان می بیند و با توجه به این دیدگاه است که هرگز راضی نمی شود تا طالبان بر سر میز مذاکره با دولت افغانستان بنشینند و در نتیجه صلح و ثبات در این کشور اسلامی براقرار شود.
برفرض اگر بپذیریم که پاکستان صلح در افغانستان را می پذیرد، این پذیرش فقط در یک صورت منحصر می شود و آن گرفتن زمام امور افغانستان به دست سران اسلام آباد البته بوسیله عوامل طالب و غیر آن است که این هم شدنی نیست و در غیر آن هم پاکستان راضی شدنی نیست.
واقعیت این است که امریکا و پاکستان یک هدف را در افغانستان دنبال می کنند و آن سکوی پرش قرار دادن افغانستان است برای رسیدن به اهدافی از قبل تعیین شده؛ که البته هدف امریکا بزرگتر و درازمدت تر و از پاکستان کوچکتر و کوتاه مدت تر است که همانا امریکا کل منطقه را می خواهد و آقایی و سروری بر همه جهان را و اما سران اسلام آباد برای فعلاً به تصاحب همین افغانستان و غارت منابع و معادن آن قانع اند؛ تا ببنند بعد چه پیش خواهد آمد و چکارهای دیگری از دست شان ساخته خواهد بود.
چنانچه در اعلامیه منتشر شده از سوی نشست "نقشه راه" برای رسیدن به صلح در کابل آمده است، نشست از طالبان و مخالفان مسلح دولت افغانستان می خواهد که سلاح ها را بر زمین گذاشته و به صلح با دولت افغانستان بپیوندند! دعوتی که ۱۵ سال است که به گونه مکرر و مرتب از طالبان صورت می گیرد و آنها هر بار پاسخ این دعوت ها را با سرب و گلوله می دهند!.
این واقعیت ها چیزی نیست که سران اسلام آباد و واشنگتن از آن بی اطلاع باشند و اگر بخواهیم دقیق تر باشیم در واقع این همان چیزهایی است که امریکایی ها و پاکستانی ها از مخالفان مسلح دولت افغانستان می خواهند و آنها را در جنگ طلبی و خشونت آفرینی های شان تشویق و ترغیب می کنند؛ دقیقاً مانند کاری که امریکایی ها در پرورش و تقویت داعش در ننگرهار می کنند و جنرال های پاکستانی در تحریک و تشجیع فرماندهان طالب در بدخشان!
در هر حال و با این رویکردی که امریکا و پاکستان نسبت به افغانستان و دولت و ملت آن دارند، با تاسف باید گفت که امید چندانی به این گونه نشستهای نمایشی و ریاکارانه نیست؛ چرا که اگر امریکا و پاکستان بواقع خواهان برقراری صلح در افغانستان باشند، طالبان را وادار به پذیرش صلح باید بکنند، نه آنکه از یک سو از آنان دعوت کنند و اما از سوی دیگر، آنها را به ادامه جنگ و خشونت آفرینی، تشویق و ترغیب کنند.
چنانکه از اخبار بر میاید ماحصل هر دو نشست چهارجانبه به منظور پیدا کردن "نقشه راه" برای برقراری صلح و ثبات در افغانستان، در این حد خلاصه شده که " نمایندگان چهار کشور افغانستان، پاکستان، امریکا و چین، در پایان دومین نشست خود برای بحث در مورد نقشه راه روند صلح افغانستان، از گروههای طالبان خواستند با حکومت این کشور گفتوگو کنند.
در اعلامیه پایانی این نشست که روز دوشنبه، ٢٨ جدی (دی)، در کابل برگزار شد، از این گروهها خواسته شده تا برای حل و فصل تمام "اختلافات سیاسی، مطابق با اراده و آرمانهای ملت افغانستان و خواست و حمایت کشورهای عضو گروه هماهنگی چهارجانبه برای تامین صلح پایدار در افغانستان"، با حکومت این کشور وارد گفتوگو شوند."
البته چیزهای دیگری هم در نشست مذکور و از سوی هر یک از نمایندگان چهار کشور گفته شده که بیشتر آنها را می توان در شمار دیالوگهای نمایشی و سیاسی و صد البته بدون پشتوانه واقعی و عملی قرار داد و خیلی به آنها اعتنا نکرد؛ شبیه فراز زیر که در اعلامیه پایانی نشست کابل گنجانیده شده و توضیح خواهیم داد که بار چندانی از واقعیت را با خود به همراه ندارد:
"کشورهای عضو گروه هماهنگی چهارجانبه با تاکید بر اینکه تمام انواع تروریسم، تهدیدی جدی برای منطقه و جهان محسوب میشود، تعهد کردند که برای از بین بردن تمام "گروههای تروریستی، صرف نظر از تابعیت و فعالیتهای آنها در قلمرو خود" تلاش کنند."
بدون آنکه بخواهیم ساز مخالف کوک کنیم و مرد م را نسبت به نتیجه و آینده این مذاکرات و نشستها، مایوس و بدبین سازیم، باید توجه دهیم که به غیر از چین و افغانستان که هر کدام به نوعی اما چین کمتر و افغانستان بیشتر از همه، قربانی تروریزم و دهشت آفرینی هستند، دو دولت امریکا و پاکستان که چهره موجه و بشردوست به خود گرفته اند، خود از حامیان اصلی و پرورش دهندگان ترور و دهشت و وحشت در سراسر جهان و منطقه هستند.
امریکا و متحدان اروپایی آن در ناتو به گونه مشخص و سیستماتیک در سوریه و عراق و یمن و همچنین در نزاع میان فلسطینی ها و صهیونیست ها، از تروریزم منطقه ای حمایت می کنند و در این پشتیبانی برخی از دولتهای دیکتاتور عرب را نیز با خود دارند.
حمایت سران امریکایی از رژیم های دیکتاتوری ضد بشری در سراسر جهان و منطقه، نوعی پشتیبانی از تروریزم دولتی است که کارنامه دولتمردان کاخ سفید را سیاه تر از همیشه به نمایش گذاشته است.
افغانستان هم مکانی است که به گونه شفاف و واضح گواهی می دهد که امریکا و متحدان آن در ناتو در عرض و طول ۱۵ سال تمام، مبارزه دقیق و واقعی با تروریزم نداشته و نه تنها چنین چیزی نبوده که اخیرا و در یکی دو سال پسین شاهد حمایت ها و پشتیبانی های تاسف بار نیروهای امریکایی از جنایت کاران داعش در افغانستان نیز بوده ایم.
از یک سو امریکایی ها در افغانستان با مخالفان مسلح دولت افغانستان نجنگیدند و بر عکس به آنان اجازه رشد و قوی شدن داده شد و از طرف دیگر دولت امریکا به پرورش گروه دیگری بنام داعش در افغانستان همت گماشت؛ تا از این دو رهگذر حضور دوامدار و نامشروع خویش را در افغانستان و منطقه توجیه کند.
اما از سوی دیگر این دولت اسلام آباد است که نفع و بقا خویش را در حفظ و نگهداری مخالفان مسلح دولت افغانستان به خصوص طالبان می بیند و با توجه به این دیدگاه است که هرگز راضی نمی شود تا طالبان بر سر میز مذاکره با دولت افغانستان بنشینند و در نتیجه صلح و ثبات در این کشور اسلامی براقرار شود.
برفرض اگر بپذیریم که پاکستان صلح در افغانستان را می پذیرد، این پذیرش فقط در یک صورت منحصر می شود و آن گرفتن زمام امور افغانستان به دست سران اسلام آباد البته بوسیله عوامل طالب و غیر آن است که این هم شدنی نیست و در غیر آن هم پاکستان راضی شدنی نیست.
واقعیت این است که امریکا و پاکستان یک هدف را در افغانستان دنبال می کنند و آن سکوی پرش قرار دادن افغانستان است برای رسیدن به اهدافی از قبل تعیین شده؛ که البته هدف امریکا بزرگتر و درازمدت تر و از پاکستان کوچکتر و کوتاه مدت تر است که همانا امریکا کل منطقه را می خواهد و آقایی و سروری بر همه جهان را و اما سران اسلام آباد برای فعلاً به تصاحب همین افغانستان و غارت منابع و معادن آن قانع اند؛ تا ببنند بعد چه پیش خواهد آمد و چکارهای دیگری از دست شان ساخته خواهد بود.
چنانچه در اعلامیه منتشر شده از سوی نشست "نقشه راه" برای رسیدن به صلح در کابل آمده است، نشست از طالبان و مخالفان مسلح دولت افغانستان می خواهد که سلاح ها را بر زمین گذاشته و به صلح با دولت افغانستان بپیوندند! دعوتی که ۱۵ سال است که به گونه مکرر و مرتب از طالبان صورت می گیرد و آنها هر بار پاسخ این دعوت ها را با سرب و گلوله می دهند!.
این واقعیت ها چیزی نیست که سران اسلام آباد و واشنگتن از آن بی اطلاع باشند و اگر بخواهیم دقیق تر باشیم در واقع این همان چیزهایی است که امریکایی ها و پاکستانی ها از مخالفان مسلح دولت افغانستان می خواهند و آنها را در جنگ طلبی و خشونت آفرینی های شان تشویق و ترغیب می کنند؛ دقیقاً مانند کاری که امریکایی ها در پرورش و تقویت داعش در ننگرهار می کنند و جنرال های پاکستانی در تحریک و تشجیع فرماندهان طالب در بدخشان!
در هر حال و با این رویکردی که امریکا و پاکستان نسبت به افغانستان و دولت و ملت آن دارند، با تاسف باید گفت که امید چندانی به این گونه نشستهای نمایشی و ریاکارانه نیست؛ چرا که اگر امریکا و پاکستان بواقع خواهان برقراری صلح در افغانستان باشند، طالبان را وادار به پذیرش صلح باید بکنند، نه آنکه از یک سو از آنان دعوت کنند و اما از سوی دیگر، آنها را به ادامه جنگ و خشونت آفرینی، تشویق و ترغیب کنند.
مولف : سیدفاضل محجوب