مبارزه با فساد و تامین عدالت، همواره یکی از دغدغه های اصلی دستگاه های قدرت از دیرباز تا امروز بوده است.
بشر از زمانی که قدرت و حکومت را مسؤول رتق و فتق امور قرار داده است، درگیر مبارزه با فساد و مظاهر آن و تامین عدالت و برقراری عدل و داد در جامعه بوده است.
در این میان، به باور بسیاری از تاریخ دانان، پنج سال درخشان و طلایی در تاریخ حکومت های انسانی وجود دارد که در آن، عدالت به تمام و کمال به اجرا درآمد؛ زیرا کسی که در رأس امور قرار داشت، بیش از همه حاکمان، نسبت به این دو امر مهم، دغدغه داشت و با درکی کامل و کافی از قانون و حق و عدل و شرع و معیارهای دادگستری و عدالت محوری، تمام تلاش و انگیزه و قدرت خود را صرف تحقق مبارزه با فساد و عوامل و مظاهر آن و تامین عدالت و داد بر پایه آنچه قرآن می فرمود و خدا و رسول اش می خواستند، کرد.
بزرگی، سال های زندگی امیر مؤمنان علی علیه السلام را به سه دوره تقسیم می کند: ۲۳ سال جهاد برای مکتب، ۲۵ سال سکوت برای وحدت، ۵ سال حکومت برای عدالت.
عدالت و مفهوم و معنای آن هم در حکمت و هم در حکومت علوی، بازتاب وسیع و صریحی داشته است؛ تا آنجا که گاه تصور می شود، ایشان در خلافت پنج ساله شان، دغدغه ای جز تحقق عدالت نداشتند.
تاریخ شهادت می دهد که حضرت امیر علیه السلام، پس از قتل خلیفه سوم و در پی هجوم مردم بر او برای بیعت با وی به عنوان خلیفه، هیچ علاقه ای به خلافت و حکومت نداشت و یکی از مهم ترین عوامل این اکراه و بی میلی و خویشتن داری، سختی ها و صعوبت های سنگین اجرای عدالت و مبارزه با فساد بود.
حضرت، در نخستین استدلالی که در باره اکراهش از پذیرش درخواست مردم برای حاکمیت و خلافت، مطرح کرد، فرمود: دل ها بر این امر استوار و عقل ها ثابت نمی ماند، چهره افق حقیقت را ابرهای تیره فساد گرفته و راه مستقیم، ناشناخته مانده است. آگاه باشید! اگر دعوت شما را اجابت کنم طبق آنچه خود می دانم با شما رفتار می کنم و به سخن این و آن و سرزنش سرزنش کنندگان گوش فرانخواهم داد. اگر مرا رها کنید، من چون یکی از شما هستم، شاید من شنواتر و مطیع تر از شما به امیر باشم. در این شرایط من وزیر و مشاور تان باشم بهتر از آن است که امیر و رهبر تان شوم.
این در شرایطی بود که با توجه به اوضاع آشفته و نابسامان جامعه اسلامی در آن زمان، به باور بسیاری از مردم، هیچ چیزی جز منطق و حکمت و تقوا و تعهد علوی، قادر به راست کردن کژی ها، برچیدن فساد و زدودن آلایش های حکومت اسلامی نبود.
اما امام، نگران مساله دیگری بود. ایشان می دانست که اجرای حق، استقرار و اقامه عدل و مبارزه با فساد، سختی های فراوانی دارد؛ سختی هایی که ممکن است مردمی که بر او برای پذیرش خلافت، هجوم برده بودند و بسیاری از سران و بزرگان آن روزگار جامعه و حکومت اسلامی، توان برتافتن آن را نداشته باشند.
امامی که به حق و عدل برگماشته شده بود نمی توانست مناصب حکومتی را بر پایه روابط شخصی، علایق فردی، نسبت های خانوادگی و... میان میراث خواران حکومت تقسیم کند، بیت المال را به صورت گزینشی و نه بر پایه اصل مساوات و یا بهره وری و لیاقت عادلانه افراد، بین افراد ذی نفوذ، ثروتمندان و حامیان قدرت حاکم، به صورت کم و زیاد، قسمت کند و به حراج بگذارد، فساد، ظلم، ستم، تبعیض، حیف و میل بیت المال مسلمین، نابرابری اجتماعی، فاصله عمیق فقرا و اغنیا و صدای ضعیف مظلومان، برای امام، قابل تحمل نبود و به همین دلیل، او می دانست وقتی عدالت به معنای دقیق کلمه آنگونه که خدا و پیامبر و قرآن فرموده بود به اجرا درآید، گروهی به مخالفت برخواهند خاست و سر ستیز و ناسازگاری در پیش خواهند گرفت.
برای شرایط آن روز جامعه اسلامی با توجه به درک عمیق و عاقبت اندیشانه ای که مولای خردمندان داشت، هزینه های اعمال عدالت، استقرار حق و برپایی عدل و داد و مبارزه با فساد و مفسدان، سنگین تر از آن بود که هواخواهان ایشان تصور می کردند...
ادامه دارد...
بشر از زمانی که قدرت و حکومت را مسؤول رتق و فتق امور قرار داده است، درگیر مبارزه با فساد و مظاهر آن و تامین عدالت و برقراری عدل و داد در جامعه بوده است.
در این میان، به باور بسیاری از تاریخ دانان، پنج سال درخشان و طلایی در تاریخ حکومت های انسانی وجود دارد که در آن، عدالت به تمام و کمال به اجرا درآمد؛ زیرا کسی که در رأس امور قرار داشت، بیش از همه حاکمان، نسبت به این دو امر مهم، دغدغه داشت و با درکی کامل و کافی از قانون و حق و عدل و شرع و معیارهای دادگستری و عدالت محوری، تمام تلاش و انگیزه و قدرت خود را صرف تحقق مبارزه با فساد و عوامل و مظاهر آن و تامین عدالت و داد بر پایه آنچه قرآن می فرمود و خدا و رسول اش می خواستند، کرد.
بزرگی، سال های زندگی امیر مؤمنان علی علیه السلام را به سه دوره تقسیم می کند: ۲۳ سال جهاد برای مکتب، ۲۵ سال سکوت برای وحدت، ۵ سال حکومت برای عدالت.
عدالت و مفهوم و معنای آن هم در حکمت و هم در حکومت علوی، بازتاب وسیع و صریحی داشته است؛ تا آنجا که گاه تصور می شود، ایشان در خلافت پنج ساله شان، دغدغه ای جز تحقق عدالت نداشتند.
تاریخ شهادت می دهد که حضرت امیر علیه السلام، پس از قتل خلیفه سوم و در پی هجوم مردم بر او برای بیعت با وی به عنوان خلیفه، هیچ علاقه ای به خلافت و حکومت نداشت و یکی از مهم ترین عوامل این اکراه و بی میلی و خویشتن داری، سختی ها و صعوبت های سنگین اجرای عدالت و مبارزه با فساد بود.
حضرت، در نخستین استدلالی که در باره اکراهش از پذیرش درخواست مردم برای حاکمیت و خلافت، مطرح کرد، فرمود: دل ها بر این امر استوار و عقل ها ثابت نمی ماند، چهره افق حقیقت را ابرهای تیره فساد گرفته و راه مستقیم، ناشناخته مانده است. آگاه باشید! اگر دعوت شما را اجابت کنم طبق آنچه خود می دانم با شما رفتار می کنم و به سخن این و آن و سرزنش سرزنش کنندگان گوش فرانخواهم داد. اگر مرا رها کنید، من چون یکی از شما هستم، شاید من شنواتر و مطیع تر از شما به امیر باشم. در این شرایط من وزیر و مشاور تان باشم بهتر از آن است که امیر و رهبر تان شوم.
این در شرایطی بود که با توجه به اوضاع آشفته و نابسامان جامعه اسلامی در آن زمان، به باور بسیاری از مردم، هیچ چیزی جز منطق و حکمت و تقوا و تعهد علوی، قادر به راست کردن کژی ها، برچیدن فساد و زدودن آلایش های حکومت اسلامی نبود.
اما امام، نگران مساله دیگری بود. ایشان می دانست که اجرای حق، استقرار و اقامه عدل و مبارزه با فساد، سختی های فراوانی دارد؛ سختی هایی که ممکن است مردمی که بر او برای پذیرش خلافت، هجوم برده بودند و بسیاری از سران و بزرگان آن روزگار جامعه و حکومت اسلامی، توان برتافتن آن را نداشته باشند.
امامی که به حق و عدل برگماشته شده بود نمی توانست مناصب حکومتی را بر پایه روابط شخصی، علایق فردی، نسبت های خانوادگی و... میان میراث خواران حکومت تقسیم کند، بیت المال را به صورت گزینشی و نه بر پایه اصل مساوات و یا بهره وری و لیاقت عادلانه افراد، بین افراد ذی نفوذ، ثروتمندان و حامیان قدرت حاکم، به صورت کم و زیاد، قسمت کند و به حراج بگذارد، فساد، ظلم، ستم، تبعیض، حیف و میل بیت المال مسلمین، نابرابری اجتماعی، فاصله عمیق فقرا و اغنیا و صدای ضعیف مظلومان، برای امام، قابل تحمل نبود و به همین دلیل، او می دانست وقتی عدالت به معنای دقیق کلمه آنگونه که خدا و پیامبر و قرآن فرموده بود به اجرا درآید، گروهی به مخالفت برخواهند خاست و سر ستیز و ناسازگاری در پیش خواهند گرفت.
برای شرایط آن روز جامعه اسلامی با توجه به درک عمیق و عاقبت اندیشانه ای که مولای خردمندان داشت، هزینه های اعمال عدالت، استقرار حق و برپایی عدل و داد و مبارزه با فساد و مفسدان، سنگین تر از آن بود که هواخواهان ایشان تصور می کردند...
ادامه دارد...