نشست صلح با گروه طالبان به پایان رسید. هیچ چشم انداز روشنی دیده نمی شود که گروه طالبان با حکومت افغانستان از در صلح در آید. افزون بر آن که آینده ای نمی توان دید، نکات مبهم فراوانی در بیانیه گروه طالبان به نظر می رسد که بدون زدودن این ابهام ها نمی توان به آینده صلح با این گروه امیدوار بود.
اما قبل از پرداختن به نکات مبهم لازم است به این مقدمه نیز اشاره شود که در تازه ترین جنایت های طالبان در بدخشان بیش از شانزده نفر از نیروهای امنیتی کشور توسط جلادان طالب کشته شده اند. در خبر دیگر آمده است که مسؤولان امنیتی افغانستان روز دوشنبه هفته جاری به مجلس نمایندگان کشور فراخوانده شده و در نشستی که میان مجلس نمایندگان و سران امنیتی مطرح شده است، مقام های امنیتی اذعان کرده اند که حکومت پاکستان هیچ گامی در راه صلح با طالبان برنداشته است. بدین معنا که وعده های حکومت پاکستان تا هنوز قبل از این که جنبه های عملی داشته باشد بازی با افکار عمومی مردم افغانستان از یک سو و به تمسخر گرفتن حکومت افغانستان از سوی دیگر بوده است.
بعد از ایجاد امیدواری ها از سوی حکومت پاکستان، برخی آگاهان به حکومت هشدار داده بودند که فریب حکومت پاکستان را نباید خورد، که آن حکومت ابلیسی در جامه آدمیان است. اما گفته شده بود که زمان تغییر یافته و حکومت پاکستان درک کرده است که ناامنی در افغانستان سبب ناامنی در آن کشور نیز خواهد شد. شش ماه از آن وعده ها گذشت، حال مقام های حکومت افغانستان اذعان می دارند که پاکستانی ها هیچ قدمی بر نداشته است.
به هر حال نکات مبهم فراوانی در بیانیه طالبان در قطر دیده می شود، لذا بسیار مهم است که هر دو طرف مذاکره وقتی فراهم می آیند که از موقعیت سیاسی و پایگاه اجتماعی و جایگاه بین المللی خود به درستی آگاه باشند. نخستین ابهام در اعلامیه گروه طالبان آنست که گروه طالبان اصلا فراموش کرده اند که چه کسانی هستند و با چه کسانی گرد میز نشسته و به گفت و گوی صلح مبادرت می ورزند. ابهام آمیزترین نکته ای که طالبان بدان اشاره داشته آنست که خود را نه در مقام یک گروه شورشی که در جایگاه یک حکومت مشروع و با اتوریته مردمی نشانده و چنان وانمود کرده اند که گویا یک حکومت با حکومت دیگر بر سر میز مذاکره نشسته برای ایجاد صلح تلاش می کنند!
حال این ابهام از کجا در ذهن طالبان رسوخ یافته و کدام عملکرد نیک، کدام محدوده جغرافیایی، و یا پایگاه اجتماعی آن گروه به این جمع بندی رسانده است که نه خود را یک گروه تروریستی بلکه یک حکومت بداند؛ کسی آگاه نیست. ولیک تا وقتی این روحیه و درک غلط یک گروه شورشی و نامشروع از خود وجود داشته باشد چگونه می توان با او از در صلح وارد شد؟ وقتی گروهی موقعیت خود را درک نکند حتما در مذاکره سیاسی توقع ها و خواسته هایی خواهد داشت که یک حکومت از حکومت دیگر دارد و در خواسته های طالبان منعکس شده است.
اولین خواست آن گروه نیز آنست که باید نیروهای خارجی افغانستان را ترک کنند. کسی از آنها نپرسیده است که رفتن و ماندن نیروهای خارجی چه تاثیری بر روند صلح خواهد گذاشت، و چرا همواره این بهانه از سوی طالبان مطرح می شود و سبب شده که افراد بی گناهی در گوشه و کنار کشور به دست تروریست های طالبانی کشته شوند.
از انگیزه های طالبان در این خواست ها نمی توان فهم دقیق ارائه کرد. اما از یک نکته نمی توان غفلت ورزید، این که بیرون شدن نیروهای خارجی از کانونی ترین خواست طالبان نیست، بلکه این خواسته حکومت پاکستان و سازمان "آی اس آی" آن کشور است تا بتواند افغانستان را بیش از این جولان گاه خود سازد و خواسته های خود را بر حکومت افغانستان تحمیل کند. زیرا در زمان حکومت حزب مردم و نخست وزیری رضا گیلانی، هیئاتی از آن کشور با بسته ای پیشنهادی به افغانستان آمد، یکی از خواسته های آن هیئات همین بود که اگر پیمان امنیتی با امریکا امضا نشود او(حکومت پاکستان) برای آوردن صلح تلاش خواهد کرد.
بنابراین سازمان استخبارات پاکستان گمان می برد، اگر نیروهای خارجی از افغانستان بیرون رود افغانستان تنها نیروهای خارجی را از دست نخواهد داد بلکه پشتوانه سیاسی بین المللی را از دست خواهد داد و این وضعیت مطلوب ترین وضعیت ممکن برای حکومت پاکستان است. با ایجاد این وضعیت پاکستان هر معامله ای که با حکومت افغانستان انجام دهد واکنش هیچ کشور خارجی را به دنبال نخواهد آورد، بنابراین خروج نیروهای خارجی، به هیچ عنوان پیش شرط و خواسته اصلی طالبان برای ایجاد صلح نیست، بلکه خواسته مهم پاکستانی ها است.
دومین نکته مبهم طالبان خواسته های طالبان از حکومت افغانستان است. در اعلامیه طالبان بدین نکته اشاره نرفته است که خواست مشخص آن گروه از حکومت چیست. خواسته یک گروه سیاسی، مشارکت در قدرت سیاسی و گنجانیدن اهداف خود در قانون اساسی یک کشور و به رسمیت شناختن فعالیت های آن گروه در چهارچوب نظام سیاسی است. اما گروه طالبان به هیچ کدام از این موارد اشاره نداشته است.
طالبان هم چنان گفته اند که پاکستان نباید به عنوان عامل تعین کننده صلح در افغانستان تلقی گردد.
"تازمانیکه کابل، کشور همسایه (پاکستان) را عامل اصلی تامین کننده صلح در افغانستان بداند، صلح در کشور تامین نخواهد شد.
گویا هرگاه پاکستان به عامل اصلی صلح در افغانستان نگریسته شود به اتوریته و شخصیت گروه طالبان برخورده است، پذیرفتن مزدوری برای طالبان دشوار آمده است. به نظر می رسد که طالبان جدیدا متوجه شده که آنها جز عاملی در دست حکومت پاکستان نیست، اراده و توانی مستقل از خود ندارند. یا آن که سر باز زدن حکومت پاکستان از کمک به عربستان سعودی و شرکای عرب آن کشور در جنگ با یمن باعث شده است که اینک اعراب پای پیش گذارند و طالبان را از قیمومیت حکومت پاکستان رها سازند. به هر حال هر چه باشد طالبان با این سخنان خود اعلام می کنند که وابستگی آنها به پاکستان کمتر از گمان است که خود از نکته های ابهام آمیز است. طالبان از حفظ و حراست اموال بیت المال نیز سخن گفته که آنها مال مشترک ملت است و باید حفظ و حراست شود!
کسی از سران آن گروه نپرسیده است که در این سیزده، چهارده سال چه کسی یا گروهی بوده که به تخریب مدارس، شفاخانه ها و... پرداخته که اینک طالبان سخن از حراست آنها می گویند؟
از جانب دیگر، آیا طالبان، حیات و زندگی یک انسان را بی ارزش تر و بی مقدارتر از حراست از اموال عمومی می دانند که در برابر جان انسان ها احساس مسئولیت نمی کنند اما نسبت به اموال بیت المال حساسیت به خرج می دهند، افزون بر آن آیا این اموال عمومی که طالبان از آن سخن می گویند توسط چه گروهی تخریب شده است؟.
گمان می رود که دو انگیزه باعث شده که سران طالبان این مطالب را عنوان کنند یکی از این جهت که خود را در مقام یک حکومت تصور می کنند. دوم آن که تلویحا می فهمانند که حکومت افغانستان نیز در تخریب اموال عمومی نقش داشته است تا اندکی بار جنایت ها را از دوش خود کمتر کنند.
طالبان هم چنان گفته است:
"متاسفانه هر وقتی که امارت اسلامی به سوی صلح قدم گذاشته است، در مقابلش زیر نام پیمان استراتژیک، قرارداد امنیتی مانع آن شده اند. برای تخریب صلح، تبلیغات بی اساس و مغرضانه صورت گرفته است، به بهانه های این و آن در مقابل صلح موانع ایجاد کرده اند، از سوی اداره ی کابل اقدامات صورت گرفته است که هم پروسه ی صلح را ناکام ساخته اند و هم به گمان آنان کسی آنان را ضد صلح نگویند".
نگارنده به تطویل این مطلب نمی پردازد فقط به نکاتی که مطرح شده اشاره می کند که طالبان از چه موضعی با حکومت سخن گفته اند. به نظر می رسد که تا این نکته های مبهم روشن نشود و طالبان از خود تعریف درستی ارائه ندهند و جایگاه واقعی خود را در معادلات منطقه ای به عنوان یک گروه مزدور و دست پرورده خارجی نشناسند، اهداف و خواسته های مشخص خود را از حکومت مطرح نکنند؛ بسیار دشوار است که بتوان راه صلح با آن گروه هموار شود. البته در متن گفته طالبان نکته های دیگری نیز به چشم می خورد که ناخود شناسی این گروه را به نمایش می گذارد.
اما قبل از پرداختن به نکات مبهم لازم است به این مقدمه نیز اشاره شود که در تازه ترین جنایت های طالبان در بدخشان بیش از شانزده نفر از نیروهای امنیتی کشور توسط جلادان طالب کشته شده اند. در خبر دیگر آمده است که مسؤولان امنیتی افغانستان روز دوشنبه هفته جاری به مجلس نمایندگان کشور فراخوانده شده و در نشستی که میان مجلس نمایندگان و سران امنیتی مطرح شده است، مقام های امنیتی اذعان کرده اند که حکومت پاکستان هیچ گامی در راه صلح با طالبان برنداشته است. بدین معنا که وعده های حکومت پاکستان تا هنوز قبل از این که جنبه های عملی داشته باشد بازی با افکار عمومی مردم افغانستان از یک سو و به تمسخر گرفتن حکومت افغانستان از سوی دیگر بوده است.
بعد از ایجاد امیدواری ها از سوی حکومت پاکستان، برخی آگاهان به حکومت هشدار داده بودند که فریب حکومت پاکستان را نباید خورد، که آن حکومت ابلیسی در جامه آدمیان است. اما گفته شده بود که زمان تغییر یافته و حکومت پاکستان درک کرده است که ناامنی در افغانستان سبب ناامنی در آن کشور نیز خواهد شد. شش ماه از آن وعده ها گذشت، حال مقام های حکومت افغانستان اذعان می دارند که پاکستانی ها هیچ قدمی بر نداشته است.
به هر حال نکات مبهم فراوانی در بیانیه طالبان در قطر دیده می شود، لذا بسیار مهم است که هر دو طرف مذاکره وقتی فراهم می آیند که از موقعیت سیاسی و پایگاه اجتماعی و جایگاه بین المللی خود به درستی آگاه باشند. نخستین ابهام در اعلامیه گروه طالبان آنست که گروه طالبان اصلا فراموش کرده اند که چه کسانی هستند و با چه کسانی گرد میز نشسته و به گفت و گوی صلح مبادرت می ورزند. ابهام آمیزترین نکته ای که طالبان بدان اشاره داشته آنست که خود را نه در مقام یک گروه شورشی که در جایگاه یک حکومت مشروع و با اتوریته مردمی نشانده و چنان وانمود کرده اند که گویا یک حکومت با حکومت دیگر بر سر میز مذاکره نشسته برای ایجاد صلح تلاش می کنند!
حال این ابهام از کجا در ذهن طالبان رسوخ یافته و کدام عملکرد نیک، کدام محدوده جغرافیایی، و یا پایگاه اجتماعی آن گروه به این جمع بندی رسانده است که نه خود را یک گروه تروریستی بلکه یک حکومت بداند؛ کسی آگاه نیست. ولیک تا وقتی این روحیه و درک غلط یک گروه شورشی و نامشروع از خود وجود داشته باشد چگونه می توان با او از در صلح وارد شد؟ وقتی گروهی موقعیت خود را درک نکند حتما در مذاکره سیاسی توقع ها و خواسته هایی خواهد داشت که یک حکومت از حکومت دیگر دارد و در خواسته های طالبان منعکس شده است.
اولین خواست آن گروه نیز آنست که باید نیروهای خارجی افغانستان را ترک کنند. کسی از آنها نپرسیده است که رفتن و ماندن نیروهای خارجی چه تاثیری بر روند صلح خواهد گذاشت، و چرا همواره این بهانه از سوی طالبان مطرح می شود و سبب شده که افراد بی گناهی در گوشه و کنار کشور به دست تروریست های طالبانی کشته شوند.
از انگیزه های طالبان در این خواست ها نمی توان فهم دقیق ارائه کرد. اما از یک نکته نمی توان غفلت ورزید، این که بیرون شدن نیروهای خارجی از کانونی ترین خواست طالبان نیست، بلکه این خواسته حکومت پاکستان و سازمان "آی اس آی" آن کشور است تا بتواند افغانستان را بیش از این جولان گاه خود سازد و خواسته های خود را بر حکومت افغانستان تحمیل کند. زیرا در زمان حکومت حزب مردم و نخست وزیری رضا گیلانی، هیئاتی از آن کشور با بسته ای پیشنهادی به افغانستان آمد، یکی از خواسته های آن هیئات همین بود که اگر پیمان امنیتی با امریکا امضا نشود او(حکومت پاکستان) برای آوردن صلح تلاش خواهد کرد.
بنابراین سازمان استخبارات پاکستان گمان می برد، اگر نیروهای خارجی از افغانستان بیرون رود افغانستان تنها نیروهای خارجی را از دست نخواهد داد بلکه پشتوانه سیاسی بین المللی را از دست خواهد داد و این وضعیت مطلوب ترین وضعیت ممکن برای حکومت پاکستان است. با ایجاد این وضعیت پاکستان هر معامله ای که با حکومت افغانستان انجام دهد واکنش هیچ کشور خارجی را به دنبال نخواهد آورد، بنابراین خروج نیروهای خارجی، به هیچ عنوان پیش شرط و خواسته اصلی طالبان برای ایجاد صلح نیست، بلکه خواسته مهم پاکستانی ها است.
دومین نکته مبهم طالبان خواسته های طالبان از حکومت افغانستان است. در اعلامیه طالبان بدین نکته اشاره نرفته است که خواست مشخص آن گروه از حکومت چیست. خواسته یک گروه سیاسی، مشارکت در قدرت سیاسی و گنجانیدن اهداف خود در قانون اساسی یک کشور و به رسمیت شناختن فعالیت های آن گروه در چهارچوب نظام سیاسی است. اما گروه طالبان به هیچ کدام از این موارد اشاره نداشته است.
طالبان هم چنان گفته اند که پاکستان نباید به عنوان عامل تعین کننده صلح در افغانستان تلقی گردد.
"تازمانیکه کابل، کشور همسایه (پاکستان) را عامل اصلی تامین کننده صلح در افغانستان بداند، صلح در کشور تامین نخواهد شد.
گویا هرگاه پاکستان به عامل اصلی صلح در افغانستان نگریسته شود به اتوریته و شخصیت گروه طالبان برخورده است، پذیرفتن مزدوری برای طالبان دشوار آمده است. به نظر می رسد که طالبان جدیدا متوجه شده که آنها جز عاملی در دست حکومت پاکستان نیست، اراده و توانی مستقل از خود ندارند. یا آن که سر باز زدن حکومت پاکستان از کمک به عربستان سعودی و شرکای عرب آن کشور در جنگ با یمن باعث شده است که اینک اعراب پای پیش گذارند و طالبان را از قیمومیت حکومت پاکستان رها سازند. به هر حال هر چه باشد طالبان با این سخنان خود اعلام می کنند که وابستگی آنها به پاکستان کمتر از گمان است که خود از نکته های ابهام آمیز است. طالبان از حفظ و حراست اموال بیت المال نیز سخن گفته که آنها مال مشترک ملت است و باید حفظ و حراست شود!
کسی از سران آن گروه نپرسیده است که در این سیزده، چهارده سال چه کسی یا گروهی بوده که به تخریب مدارس، شفاخانه ها و... پرداخته که اینک طالبان سخن از حراست آنها می گویند؟
از جانب دیگر، آیا طالبان، حیات و زندگی یک انسان را بی ارزش تر و بی مقدارتر از حراست از اموال عمومی می دانند که در برابر جان انسان ها احساس مسئولیت نمی کنند اما نسبت به اموال بیت المال حساسیت به خرج می دهند، افزون بر آن آیا این اموال عمومی که طالبان از آن سخن می گویند توسط چه گروهی تخریب شده است؟.
گمان می رود که دو انگیزه باعث شده که سران طالبان این مطالب را عنوان کنند یکی از این جهت که خود را در مقام یک حکومت تصور می کنند. دوم آن که تلویحا می فهمانند که حکومت افغانستان نیز در تخریب اموال عمومی نقش داشته است تا اندکی بار جنایت ها را از دوش خود کمتر کنند.
طالبان هم چنان گفته است:
"متاسفانه هر وقتی که امارت اسلامی به سوی صلح قدم گذاشته است، در مقابلش زیر نام پیمان استراتژیک، قرارداد امنیتی مانع آن شده اند. برای تخریب صلح، تبلیغات بی اساس و مغرضانه صورت گرفته است، به بهانه های این و آن در مقابل صلح موانع ایجاد کرده اند، از سوی اداره ی کابل اقدامات صورت گرفته است که هم پروسه ی صلح را ناکام ساخته اند و هم به گمان آنان کسی آنان را ضد صلح نگویند".
نگارنده به تطویل این مطلب نمی پردازد فقط به نکاتی که مطرح شده اشاره می کند که طالبان از چه موضعی با حکومت سخن گفته اند. به نظر می رسد که تا این نکته های مبهم روشن نشود و طالبان از خود تعریف درستی ارائه ندهند و جایگاه واقعی خود را در معادلات منطقه ای به عنوان یک گروه مزدور و دست پرورده خارجی نشناسند، اهداف و خواسته های مشخص خود را از حکومت مطرح نکنند؛ بسیار دشوار است که بتوان راه صلح با آن گروه هموار شود. البته در متن گفته طالبان نکته های دیگری نیز به چشم می خورد که ناخود شناسی این گروه را به نمایش می گذارد.