بازی استعمار با امت اسلامی کار امروز و فردا نیست؛ از زمانی که تاریخ این امت بیاد دارد این استعمار و استکبار بوده که به اشکال گوناگون و شیوه های متفاوت، منافع مسلمانان و کشورهای آنان را مورد اهداف شوم و دخالت جویانه شان قرار داده اند.
استعمار هر روز به رنگ و لباسی در میاید و در هر صورت و چهره ای فقط یک استراتژی را دنبال می کند و آن ضربه وارد کردن به اساسات و بنیانهای زیربنایی و حیاتی دولت و ملت و کشورهای اسلامی در سراسر جهان است.
استعمار و استکبار در عرض و طول حیات نامبارک و دخالت جویانه خویش، توانسته است بسیاری از سران کشورهای اسلامی را با خود همگام و همراه کند و با انواع لطایف الحیل و مکرهای سیاسی به آنان چنین القاء کرده اند که گویا سران استکباری و استعماری شرق و غرب، شرکای مطمئن و قابل اعتمادی برای آنان است و اگر آنها بجای اعتماد به مردم و ملتهای خویش، به سران استکبار و استعمار امریکایی، اروپایی و شرقی توجه کرده و حلقه غلامی آنها را در گوش کنند، به مراتب به خیر و صلاح آنان خواهد بود.
بیشتری از سران کشورهای اسلامی و به دلیل سنخیتی که با سران استعمار و استکبار دارند و نیز به علت ترس و وحشتی که از آنها در دل دارند، هیچگاه نخواسته اند تا در برابر آنان به اتخاذ مواضعی مبادرت ورزند که در نهایت به سود دولت و ملت و کشور خود شان و نیز امت اسلامی تمام شود.
سران کشورهای اسلامی و به خصوص دول عربی با تاسف همواره در جهت استیفای منافع نامشروع استعمار و استکبار جهانی گام برداشته و همیشه یاری گر مناسبی برای اهداف شوم آنان در منطقه و جهان بوده اند. در بیشتر پروژه های بزرگ و خطرناک استعمار و استکبار علیه اسلام و مسلمانان، همواره این دولتهای عربی در منطقه هستند که پیشگام بوده اند و تا توانسته اند برای تضعیف اسلام و امت اسلامی با آنان همکاری و همیاری کرده اند!.
با نگاهی به تاریخ نه چندان دور در میابیم که جنگ ۸ ساله رژیم بعث عراق علیه جمهوری نوپای اسلامی در ایران، با تحریک و تهییج و خط دهی استعمار و استکبار شرقی و غربی و امریکایی در سه دهه پیش بود که می شود گفت تمام استکبار و استعمار و با همه ی عوامل و وابستگان منطقه ای خویش در این نبرد ظالمانه و نابرابر به میدان آمده بودند و هدف نهایی و قطعی آنها نیز انهدام کامل انقلاب مردم ایران و سرنگونی نظام اسلامی در آن کشور بود.
پس از آنکه تیر استکبار در ایران به خاک اصابت کرد و صدام با شرمساری عراق را به جهنمی از خون و آتش برای مردم خویش تبدیل کرد و خود نیز به هلاکت رسید؛ پروژه القاعده به وسیله امریکا و اروپا و نیز کمکهای مالی و تسلیحاتی برخی از دول عربی چون عربستان و قطر پا به عرصه ظهور گذاشت.
القاعده جنایات زیادی را در عراق مرتکب شد و در حال حاضر نیز می شود؛ اما به نظر می رسید القاعده نتواسته است انتظارات مورد نظر استکبار و استعمار امریکایی- اروپایی- عربی را چنانکه باید برآورده سازد؛ چرا که هدف از ایجاد آن ساقط کردن دولت جدید در عراقِ بعد از صدام بود؛ لذا سران استکبار و عوامل عرب منطقه ای آنها بدین نتیجه می رسند که در کنار القاعده و برای تمام کردن کار دولت مردمی عراق، گروه وحشی و سفاک دیگری بنام داعش باید وارد میدان شود.
این گروه چنانکه خانم کلینتون وزیر امور خارجه سابق امریکا می گوید با طرح و نقشه امریکایی- غربی-عربی و با هدف تجزیه کشور عراق و سوریه و تقسیم این دو کشور به کشورهای ضعیف و پارچه پارچه، وارد این دو کشور اسلامی می شوند و در این جهت و برای نیل بدان اهداف، از هیچ ستم و جنایتی در حق مردمان مظلوم سوریه و عراق چشم پوشی نمی کنند.
از سویی نیز طالبان با آنکه سالهاست در افغانستان خار چشم مردم و دولت آن شده اند؛ اما به دلیل آنکه استعمار امریکایی- پاکستانی و بریتانیایی نخواستند، نتوانستند به موفقیتهای چشمگیری دست پیدا کنند؛ چرا که فلسفه وجودی و حضوری آنان در افغانستان ایجاب بیش از مقدار را نمی کرد و نمی کند.
از نظر استعمار امریکایی- غربی و پاکستانی، مصلحت حکم می کند که پای ستم و جنایت داعش عربی- ترکی، به افغانستان نیز کشیده شود و همگام با طالبان، گروه دیگری نیز با ایجاد رعب و دهشت و ناامنی، توجیه گر حضور دخالت جویانه نیروهای امریکایی و شرکای جهانی آن در افغانستان و منطقه باشند.
نکته جالب نیز همین است که بیش از آنکه دولت و نیروهای امنیتی افغانستان از داعش و حضور و وجود آن در افغانستان حرف بزنند و اظهار نگرانی بکنند، این مقامات امریکایی و اروپایی به خصوص بریتانیایی و عوامل خاین داخلی آنها هستند که مردم و دولت افغانستان از حضور داعش در کشور شان می ترسانند!.
به نظر می رسد همین امر و موضوع، خود روشن تر دلیلِ بر آن باشد که پشت پروژه حضور داعش در افغانستان، اراده و عمل خطرناک و اهریمنی سران طراز اول استکبار و استعمار جهانی و منطقه ای، وجود داشته باشد؛ تا با یک تیر دو نشان زده باشند؛ اول آنکه حضور دوامدار و شاید هم دایمی خویش را توجیه کنند و دوم آنکه ضربات نهایی خویش را بر پیکره اسلام و امت اسلامی هر چه کارا و موثرتر وارد سازند که امید است با هوشیاری و بیداری ملل اسلامی و دولتهای آزاده جهان، در اهداف نامشروع شان عقیم بمانند.
استعمار هر روز به رنگ و لباسی در میاید و در هر صورت و چهره ای فقط یک استراتژی را دنبال می کند و آن ضربه وارد کردن به اساسات و بنیانهای زیربنایی و حیاتی دولت و ملت و کشورهای اسلامی در سراسر جهان است.
استعمار و استکبار در عرض و طول حیات نامبارک و دخالت جویانه خویش، توانسته است بسیاری از سران کشورهای اسلامی را با خود همگام و همراه کند و با انواع لطایف الحیل و مکرهای سیاسی به آنان چنین القاء کرده اند که گویا سران استکباری و استعماری شرق و غرب، شرکای مطمئن و قابل اعتمادی برای آنان است و اگر آنها بجای اعتماد به مردم و ملتهای خویش، به سران استکبار و استعمار امریکایی، اروپایی و شرقی توجه کرده و حلقه غلامی آنها را در گوش کنند، به مراتب به خیر و صلاح آنان خواهد بود.
بیشتری از سران کشورهای اسلامی و به دلیل سنخیتی که با سران استعمار و استکبار دارند و نیز به علت ترس و وحشتی که از آنها در دل دارند، هیچگاه نخواسته اند تا در برابر آنان به اتخاذ مواضعی مبادرت ورزند که در نهایت به سود دولت و ملت و کشور خود شان و نیز امت اسلامی تمام شود.
سران کشورهای اسلامی و به خصوص دول عربی با تاسف همواره در جهت استیفای منافع نامشروع استعمار و استکبار جهانی گام برداشته و همیشه یاری گر مناسبی برای اهداف شوم آنان در منطقه و جهان بوده اند. در بیشتر پروژه های بزرگ و خطرناک استعمار و استکبار علیه اسلام و مسلمانان، همواره این دولتهای عربی در منطقه هستند که پیشگام بوده اند و تا توانسته اند برای تضعیف اسلام و امت اسلامی با آنان همکاری و همیاری کرده اند!.
با نگاهی به تاریخ نه چندان دور در میابیم که جنگ ۸ ساله رژیم بعث عراق علیه جمهوری نوپای اسلامی در ایران، با تحریک و تهییج و خط دهی استعمار و استکبار شرقی و غربی و امریکایی در سه دهه پیش بود که می شود گفت تمام استکبار و استعمار و با همه ی عوامل و وابستگان منطقه ای خویش در این نبرد ظالمانه و نابرابر به میدان آمده بودند و هدف نهایی و قطعی آنها نیز انهدام کامل انقلاب مردم ایران و سرنگونی نظام اسلامی در آن کشور بود.
پس از آنکه تیر استکبار در ایران به خاک اصابت کرد و صدام با شرمساری عراق را به جهنمی از خون و آتش برای مردم خویش تبدیل کرد و خود نیز به هلاکت رسید؛ پروژه القاعده به وسیله امریکا و اروپا و نیز کمکهای مالی و تسلیحاتی برخی از دول عربی چون عربستان و قطر پا به عرصه ظهور گذاشت.
القاعده جنایات زیادی را در عراق مرتکب شد و در حال حاضر نیز می شود؛ اما به نظر می رسید القاعده نتواسته است انتظارات مورد نظر استکبار و استعمار امریکایی- اروپایی- عربی را چنانکه باید برآورده سازد؛ چرا که هدف از ایجاد آن ساقط کردن دولت جدید در عراقِ بعد از صدام بود؛ لذا سران استکبار و عوامل عرب منطقه ای آنها بدین نتیجه می رسند که در کنار القاعده و برای تمام کردن کار دولت مردمی عراق، گروه وحشی و سفاک دیگری بنام داعش باید وارد میدان شود.
این گروه چنانکه خانم کلینتون وزیر امور خارجه سابق امریکا می گوید با طرح و نقشه امریکایی- غربی-عربی و با هدف تجزیه کشور عراق و سوریه و تقسیم این دو کشور به کشورهای ضعیف و پارچه پارچه، وارد این دو کشور اسلامی می شوند و در این جهت و برای نیل بدان اهداف، از هیچ ستم و جنایتی در حق مردمان مظلوم سوریه و عراق چشم پوشی نمی کنند.
از سویی نیز طالبان با آنکه سالهاست در افغانستان خار چشم مردم و دولت آن شده اند؛ اما به دلیل آنکه استعمار امریکایی- پاکستانی و بریتانیایی نخواستند، نتوانستند به موفقیتهای چشمگیری دست پیدا کنند؛ چرا که فلسفه وجودی و حضوری آنان در افغانستان ایجاب بیش از مقدار را نمی کرد و نمی کند.
از نظر استعمار امریکایی- غربی و پاکستانی، مصلحت حکم می کند که پای ستم و جنایت داعش عربی- ترکی، به افغانستان نیز کشیده شود و همگام با طالبان، گروه دیگری نیز با ایجاد رعب و دهشت و ناامنی، توجیه گر حضور دخالت جویانه نیروهای امریکایی و شرکای جهانی آن در افغانستان و منطقه باشند.
نکته جالب نیز همین است که بیش از آنکه دولت و نیروهای امنیتی افغانستان از داعش و حضور و وجود آن در افغانستان حرف بزنند و اظهار نگرانی بکنند، این مقامات امریکایی و اروپایی به خصوص بریتانیایی و عوامل خاین داخلی آنها هستند که مردم و دولت افغانستان از حضور داعش در کشور شان می ترسانند!.
به نظر می رسد همین امر و موضوع، خود روشن تر دلیلِ بر آن باشد که پشت پروژه حضور داعش در افغانستان، اراده و عمل خطرناک و اهریمنی سران طراز اول استکبار و استعمار جهانی و منطقه ای، وجود داشته باشد؛ تا با یک تیر دو نشان زده باشند؛ اول آنکه حضور دوامدار و شاید هم دایمی خویش را توجیه کنند و دوم آنکه ضربات نهایی خویش را بر پیکره اسلام و امت اسلامی هر چه کارا و موثرتر وارد سازند که امید است با هوشیاری و بیداری ملل اسلامی و دولتهای آزاده جهان، در اهداف نامشروع شان عقیم بمانند.