وجود امام(ع) عرصه را بر هارون خلیفه عباسی تنگ کرده بود، زیرا خلیفه عباسی از اینکه می دید، مناقب و افتخارات امام بر سر زبان ها است و مردم مجالس خود را با یاد و نام او روشنی می بخشد، سبب شد تا تحمل خود را از دست داده و تصمیم به کشتن امام بگیرد.
امام موسی بن جعفر(ع) هفتمین پیشوای مسلمانان پس از پیامبر اسلام(ص)، یکی از پر چم ها ونشانه های هدایت الهی در جهان اسلام و خورشیدی فروزنده در میان بشریت است که همواره در این خاندان پرتو افشانی می کند. او از خاندانی پاکی است که پیامبر عظیم اسلام آنان را همسنگ قرآن خوانده، مأمن و پناه گاه الهی و ارکان مستحکم جهان دانسته است. امام موسی کاظم(ع) درخت بلند و تناور رسالت، ثمره بستان پر خیرو برکت علوی جایگاه و خزانه دانش ختمی مرتبت، دری از درهای وحی وایمان ومعدنی از معادن علم خداوند(ج) است. امام کاظم(ع) در اهمیت دادن به رسالت الهی ومصون داشتن آن از تباهی و تحریف، جدیت در حفظ و باز داشتن امت از فرو پاشی ونابودی، نبرد با ستمگران و حمایت از آمران به معروف، روش جدش رسول خدا(ص) و پدران معصوم خود را درپیش گرفت. امام موسی کاظم(ع) به عابد، تقی، باب الحوایج و به دلیل بردباری زیاد به کاظم شهرت یافت. او هرگز تسلیم فشار و ستم حاکمان عباسی که محدود کردن فعالیت الهی آن حضرت را می خواستند، نشد.
جلوه های شخصیتی وبر جستگی های امام در مورد علم و دانش امام کاظم(ع) همین بس که پدر بزرگوارش امام صادق(ع) بر علم سرشار آن حضرت گواهی داده و فرموده است اگر از این پسرم درباره آنچه در قرآن وجود دارد بپرسی به یقین عالمانه و آگاهانه پاسخت می دهد.(الارشاد جلد ۲ صفحه ۲۲۵) این امام همام در تقوی و پرهیزکاری، عبادت و پرستش خداوند یکتا، روزه داری و تلاوت قرآن، اهتمام به حج وآزاد کردن بردگان، زهد و دوری از مادیات دنیا، بخشندگی و سخاوت، حلم بردباری، هدایتگری ومدیریت جامعه نیکی وصله رحیم، شخصیت منحصر به فرد زمان خویش بود.
فعالیت امام کاظم(ع) در زندان امام که وظیفه رهبری وهدایتگری جامعه انسانی را به عهده داشت، در زندان نیز فعالیت های خود را ادامه میداد با این تفاوت که شیوه آن با خارج از زندان متمایز بود. یکی از فعالیت های امام(ع) در زندان هارون، راز ونیاز با خداوند بود ولحظه ای از یاد اوغافل نبود، این حالت امام زندانبانان، خادمان، کنیزکان آوازه خوان وحتی نزدیکترین افراد به دشمن خود را تحت تاثیر قرار میداد وآنان را گاهی موفق به توبه می کرد. (اختیار المعرفت الارجال – حدیث ۸۲۷)
توطئه قتل امام وجود امام(ع) عرصه را بر هارون خلیفه عباسی تنگ کرده بود، زیرا خلیفه عباسی از اینکه می دید، مناقب و افتخارات امام بر سر زبان ها است و مردم مجالس خود را با یاد و نام او روشنی می بخشد، سبب شد تا تحمل خود را از دست داده و تصمیم به کشتن امام بگیرد. هارون که جز کشتن امام چاره ای دیگر احساس نمی کرد، دانه خرمای رطب را با دست خود به زهرآلوده ساخت وبه خادم خود گفت: به امام بخوران وقتیکه خرماها را نزد امام آورد، نظر به گفته تاریخ نویسان هارون یک ماده سگ داشت که بسیار او را دوست میداشت، این حیوان زبان بسته خود را از قید زنجیر رها ساخت و در نزد امام آمد، آن حضرت خرمای زهر الود را پیش سگ انداخت. در اندک زمان آن زبان بسته به زمین افتاد و از پای در آمد. این بار توطئه هارون برای از میان بر داشتن امام با شکست رو برو گردید و خداوند(ج) آن حضرت را نجات داد.
توطئه قتل امام(ع) برای بار دوم تحمل حوادث نا گوار، شکنجه، در غول و زنجیر قرار داشتن، ممنوعیت تماس با مردم و بدرفتاری های طاقت سوز از اموری به شمار می رفت که از سوی هارون بر امام روا داشته میشد و حضرت موسی کاظم(ع) با آنها دست به گریبان بود. هارون ستمگر به همین مقدار بسنده نکرد، بلکه طرح بی سابقه ای برای تبرئه خود از ننگ کشتن امام ریخت، او به سند بن شاهک جانی یهودی پیشنهاد کشتن امام را داد و او هم پذیرفت وبه سنگین ترین و دردناکترین جنایت تاریخ اسلام دست زده، نواده بزرگ پیامبر(ص) را کشت. سند بن شاهک مقدار رطب فراهم کرد و به زهر کشنده آغشت، سپس آنرا برای امام برد، آن حضرت ده دانه از رطب را تناول کرد. سند به امام گفت بیشتر بخور، امام در جواب گفت: بس است به آنچه نیاز داشتی و امید بسته بودی رسیدی. امام پس از خوردن رطب آلوده به زهر دچار دردهای جانکاه ناشی از مسمومیت شد و زهر تمام وجود امام را فراگرفت، ماموران سنگدل خلیفه امام را در میان خود گرفتند و از رسیدن هر نوع کمک و دارویی به آن حضرت ممانعت کردند تا فرجامی که هارون برای امام در نظر گرفته بود سر رسید و این پیشوای زندانی در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ هجری قمری به درجه رفیعه شهادت نایل آمد. (بحار الانوار – جلد – ۴۸ – صفحه – ۱۴۸)