«امارت اسلامی» مراسمی را برای بزرگداشت خروج آخرین نظامیان اشغالگر امریکایی از افغانستان در پایگاه بگرام برگزار کرد. همزمان، لوید آستین؛ وزیر دفاع امریکا به همین مناسبت گفته که ماموریت امریکا در مبارزه علیه تروریزم هنوز پایان نیافته و اکنون توجه بر امر مبارزه علیه ریشههای دهشت افکنی متمرکز است.
آقای آستین در بیانیه ای که به مناسبت خروج آخرین نظامی امریکایی از افغانستان منتشر کرده، گفته است: «می دانیم که هنوز این کار تکمیل نشده است. ما باید تمرکز بیامان خود را بر ضد تروریزم حفظ کنیم و این کار را میکنیم.»
او هدف ماموریت ۲۰ ساله در افغانستان را حفظ امنیت امریکا، تلاش برای ساختن آینده روشن برای مردم افغانستان و ایستادگی برای ازادی، دموکراسی و حاکمیت قانون خوانده است.
آستین در عین حال گفته که سؤالهای سختی در مورد خروج از افغانستان مطرح است که باید روی آن بحث شود.
بیانیه وزیر دفاع امریکا پر از تناقض و تضاد است و ابهام ها و پرسش هایی که درباره مأموریت شکست خورده و خروج فاجعه بار نظامیان امریکایی در افغانستان وجود دارد را بیشتر می کند.
او در حالی ادعا می کند که امریکا همچنان با «تروریزم» مبارزه می کند که در طول ۲۰ سال گذشته، افغانستان به کانون رشد و پرورش بیش از ۲۰ گروه تروریستی تبدیل شد و این بدون شک، بی ارتباط با استراتژی بی ثبات کننده امریکا و ناتو در راستای استفاده ابزاری از گروه های تروریستی به منظور پیشبرد و پیروزی پروژه های امپریالیستی خود علیه کشورهای هدف نبوده است.
یکی از مخوف ترین نیروهای اهریمنی که در نتیجه حضور ۲۰ ساله امریکا در افغانستان سر برآورد، داعش بود؛ گروهی شیطانی که با حمایت های پیدا و پنهان استخبارات غرب از پاکستان وارد افغانستان شد و روز به روز قدرتمندتر گشت، جان هزاران نفر را گرفت و هنوزهم ماشین کشتار و ترور آن فعال است؛ زیرا امریکا از آن حمایت می کند.
این مضحک است که امریکا طی ۲۰ سال حضور نظامی مستقیم و استقرار هزاران نظامی آموزش دیده و صرف هزاران میلیارد دالر «نتوانست» با تروریزم مقابله کند؛ اما اکنون که شکست خورده، از کشور اخراج شده و مناطق اشغال شده خود را از دست داده و پایگاه های نظامی اش را ترک کرده، ادعای مقابله با تروریزم می کند.
این صرفا یک ادعای تبلیغاتی برای فرار از پذیرش شکست است؛ چون امریکا هنوزهم نمی خواهد با واقعیت رو به رو شود و پیامدهای سهمگین این رویداد را تحمل کند.
رهبران امریکایی می بینند که نیرویی که ۲۰ سال با آنها جنگیده بود، اکنون در پایگاه استراتژيک بگرام، رژه نظامی برگزار می کند و پیروزی بزرگ اش را بر بزرگترین قدرت نظامی جهان و نیرومندترین ائتلاف امنیتی حال حاضر دنیا جشن می گیرد، و این برای آنها بسیار تلخ و تحمل ناپذیر است.
بنابراین آنان مجبور اند برای فرار از پیامدهای شرم آور پذیرش شکست آشکارشان در جنگ افغانستان، پشت نقاب دروغین مبارزه با تروریزم پنهان شوند و چه بسا تحرکات تجاوزکارانه اخیرشان مبنی بر پرواز پهپادهای تجسسی و تهاجمی در آسمان افغانستان، تلاشی تازه برای نشان دادن قدرت و توانایی خود برای بازگشت به افغانستان و تقویت این ادعا بوده باشد که آنها هرگز شکست نخورده اند.
واقعیت اما این است که امریکا دیگر هیچگاه رویای بازگشت به افغانستان را در سر نمی پروراند. این سرنوشت همه ابرقدرت هایی است که آرزوی سلطه دایمی بر افغانستان را به گور برده اند و پس از هر تلاشی با خفت و خواری، زمینگیر شده اند.
با این حال، میان وقوع شکست و پذیرش آن از سوی طرفی که متحمل شکست شده، تفاوت وجود دارد. امریکایی ها می دانند که پذیرش شکست شان در افغانستان به سرعت جایگاه استراتژیک آنها در معادلات جهانی را متزلزل می کند و به جا به جایی های شدید در قطب های بین المللی قدرت منجر می شود.
آنها به ویژه تجربه شکست شوروی در افغانستان و فروپاشی بلوک شرق را در پیش روی خود دارند؛ تجربه ای که به وضوح نشان می دهد چگونه یک ابرقدرت شکست می خورد و دوران پس از شکست در صورتی که با تدبیر و دوراندیشی مدیریت نشود منجر به فروپاشی بزرگ خواهد شد.
با اینهمه، واشنگتن با حملات پهپادی بر افغانستان به کمک یک همسایه متخاصم شاید بتواند تا حدودی از زیر بار پذیرش پیامدهای شکست شانه خالی کند؛ اما این تا ابد استمرار نخواهد یافت؛ زیرا پس از شکست امریکا در افغانستان، روند فروپاشی اقتدار جهانی ایالات متحده هم کلید خورده و رهبران امریکایی اکنون با چنگ و دندان در تلاش اند تا با خلق بحران های تازه و درگیر کردن رقبا و دشمنان شان مانند روسیه و چین در جنگ های فرسایشی مانند آنچه امروز در اوکراین جریان دارد و فردا احتمالا در تایوان هم شروع خواهد شد، این روند را مهار کنند یا دست کم به عقب بیاندازند.