حجتالاسلام والمسلمین سیدعیسی حسینی مزاری رئیس مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان، در مراسم فاتحه مرحومه مغفوره مرادی، حول موضوعاتی نظیر اهمیت برگزاری مراسم یادبود برای اموات و زیارت اهل قبور، دیدگاه وهابیت در این رابطه و تفاوت آن با نگاه اسلام، مسایل روز کشور از جمله مسئلۀ انتخابات و همچنین بررسی وضعیت مهاجرین به ایراد سخنرانی پرداخت.
خبرگزاری صدای افغان (آوا) –تهران: حجتالاسلام والمسلمین حسینی مزاری در ابتدای سخنان خود، با اشاره به دیدگاه وهابیت مبنی بر شرک دانستن مراسم ختم، زیارت اهل قبور و همچنین زیارت مشاهد مشرفه و سایر شعائر اسلامی، گفت: اما اندیشهی اسلام دقیقا بر خلاف این تفکر است. اسلام بر تشییع جنازه و ساختن مقبره تاکید دارد، بر مجالس و محافل تعزیه و ختم قرآن و فرستادن درود و صلوات بر روح یا ارواح درگذشتگان تاکید دارد، اسلام برای زیارت اهل قبور و همچنان مشاهد مشرفه ثوابهای زیادی برشمرده و بر پرداختن به سایر شعائر الهی تاکیدات فراوانی دارد.
حسینی مزاری در رابطه با فلسفۀ برگزاری مراسم فاتحه و یادبود برای اموات، به مواردی از جمله فایده رسیدن به روح اموات، تقویت رابطهی مومنین با یکدیگر و خداوند و دین و همچنین افزایش شکوه تعظیم شعایر الهی اشاره کرد و توضیحاتی پیرامون آنها ارائه داد.
وی با بیان اینکه وهابیت فرقهای کاملا ضد اسلام و ساخته همان قدرتهایی است که آن قدرتها در طرف دیگر قضیه، حرکتهای سکولاریستی را ترویج میکنند، خاطرنشان کرد: وظیفهی وهابیت همانی است که امروز سکولاریسم در جهان اسلام دنبال میکند و وظیفهی سکولاریسم نیز همان است که وهابیها در جهان اسلام دنبال میکنند. هر دو در برابر دین بوده و در تلاش هستند تا دینزدایی نمایند و دین و اسلام و مذهب و مکتب را از درون جوامع اسلامی بردارند. حالا وهابیها با استفاده از سوژههای دینی و با استفاده از رنگ و لعاب مذهبی، اما سکولاریسم با استفاده از ابتذالات فرهنگی و با استفاده از روند حرکتهای فکری و فرهنگی و ترویج فسق و فجور و فحشا و تزریق تفکر جدایی دین از سیاست.
این عالم دینی ضمن تاکید بر این نکته که خطر وهابیت حتی از سکولاریسم هم بیشتر است، اظهار داشت: در حقیقت ضرباتی را که دنیای اسلام از طریق وهابیت خورده، از ناحیۀ حرکتهای سکولاریستی نخورده است. چون حرکت سکولاریستی اساسا موافق با فطرت و ذات انسان نیست، لذا انسان بلافاصله علیه شخص سکولار و سکولاریسم موضع میگیرد، اما وهابیت با چهرهی دین و با خواندن آیات قرآن میآید، با مطرح کردن روایتی از بزرگان دینی میآید و باعث میشود جمعی از مسلمانانی که سطح فرهنگ و برداشتشان از دین پایین است فریب خورده و در جبههی او قرار بگیرند.
حسینی مزاری در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به وضعیت افغانستان و اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری گفت: حتما در رابطه با اوضاع افغانستان اطلاعاتی دارید و میدانید که داغ ترین مبحث روزهای اخیر کشورمان موضوع انتخابات ریاست جمهوری است. در بحث انتخابات افغانستان از آغاز روند آن تا حالا را حتما عزیزان مطالعه کردهاند. یک روند کاملا مفتضح و یک روند بی آبرو کننده که طی چندین ماه که از آغازش میگذرد تاکنون ما را گرفتار بحران و جنجال کرده و مشکلات و معضلات متعددی را متوجهِ مردم افغانستان نموده است.
وی ادامه داد: البته اینجا نکتهای که مطرح میشود این است که در بحث انتخابات ریاست جمهوری افغانستان آبروی دموکراسی که غرب عنوان میکرد از بین رفت. البته از ابتدا هم آبرویی نداشت، چون ما میدانستیم غربیها اجازه نمیدهند در افغانستان چیزی به نام دموکراسی به این معنا که مردم در صحنه حضور داشته و مشارکت داشته باشند و مطابق خواست مردم حرکتی صورت بگیرد تحقق بیابد. لذا از ابتدا هم اعتقاد ما این بود و دربارۀ آن صحبت میکردیم و موضِع و حرف داشتیم. ما همواره میگفتیم که غربیها صرفا به خاطر منافع خودشان به کشور ما آمدهاند و تمام معضلات و مشکلات ما به دست آنها رقم میخورد.
رئیس مرکز تبیان با بیان اینکه فاصله گرفتن مردم افغانستان از فرهنگ اصیل اسلام؛ عامل اصلی سلطهی آمریکا بر کشورمان میباشد، گفت: مردم افغانستان از فرهنگ اصیل اسلام فاصله گرفتهاند، واقعیت هم همین است. چون اگر مردم بر اساس فرهنگ اصیل اسلام کار بکنند شرایط مثل امروز نخواهد بود و ما صاحبِ هست و بود و کشور خود خواهیم شد. صاحب تمام دار و ندار زمینی و زیرزمینی کشور خود خواهیم بود؛ اما امروز ما صاحب هیچ چیزی نیستیم، مردم ما هیچ سلطهای بر دارایی خود ندارند، شخصیتهای ما هیچ تسلطی ندارند، دولت و حاکمیت افغانستان هیچ اشرافی بر سرزمین افغانستان ندارد.
حسینی مزاری ضمن اشاره به این نکته که مهاجرین افغانستانی در صحنه حضور فعالی نداشته و به بد و خوب جامعۀ انصار کاری ندارند، خاطرنشان کرد: مهاجرین ما با وصف اینکه نظام اسلامی ایران زحمات زیادی در رابطه با پذیرایی از آنها متقبل میشود، اما مشکلات و معضلات بسیاری دارند که ناشی از ضعف خودمان است. به این خاطر که ما مهاجرین مردمی پویا، فعال، سر زنده و حاضر در صحنه نیستیم، وقتی که فعال نیستیم و تنها مشغول کار و بار خود هستیم، وقتی که سرمان در لاک خودمان باشد و به بد و خوب کسی کاری نداشته باشیم، دیگران هم به بد و خوب شما کاری نخواهند داشت.
وی ادامه داد: البته من نمیگویم که نظام اسلامی توجهی به رفع معضلات مهاجرین ما نکند، چرا که باید توجه نموده و کارشناسانی را در رابطه با رفع و رجوع مشکلات مهاجرین بگذارند. اینها موضوعاتی است که من در جلسات مختلف با مقامات مختلف جمهوری اسلامی مطرح کردهام. هم در جلسات خصوصی و هم از طریق رسانهها گفتم و باز هم میگویم و حتی بارها عنوان کردم که جای خجالت است که بعد از چهل سال هنوز هم مهاجرین ما مشکل مدرک و اقامت داشته باشند.
رئیس مرکز تبیان با تاکید بر این نکته که شخصیتهای حوزوی و دانشگاهی ما به جای پرداختن به مشکلات شخصیشان باید مشکلات مهاجرین را به مسئولین مربوطه منتقل کرده و همچنین از ظرفیتهای عظیم مهاجرین استفاده کنند، اظهار داشت: آیا زبان روحانیت ما و دانشمندان ما بریده شده است که بیایند مشکلات مهاجرین را مطرح کنند و در رابطه با بالا بردن فرهنگشان کار نمایند؟ امروز ظرفیت خوبی در عرصهی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و آموزشی میان مهاجرین وجود دارد که میطلبد شخصیتهای ما این ظرفیتها را محاسبه نموده و هم برای افغانستان و هم برای بهبود و ایجاد تحول در عرصۀ مهاجرین مورد بهرهبرداری قرار دهند.
مشروح سخنان حجتالاسلام والمسلمین حسینی مزاری در این مراسم به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ابتدا درگذشت مرحومه مغفوره مرادی را خدمت خانوادههای محترم و معزز صابری، مرادی و اکبرزاده تسلیت میگویم و امیدوار هستم که ثواب ختم قرآن و درود و صلواتهای روزهای قبل و روزها و ماهها و سالهای آینده به روح مطهر این خانم مؤمنه نثار گردد و بازماندگان از بلیات سماوی و ارضی مصئون باشند و توفیق پیدا کنند تا در راه دین و مکتب و مذهب قدم بردارند و برای آخرت خود توشه آماده کنند. جلسه و مراسم ختم قرآن برای هفتمین روز درگذشت مادر مؤمنه ای برگزار شده است، قطعا موضوعات مرتبط زیاد است و میتوان حول نکات بسیار مهمی در این رابطه پرداخت اما من لازم میدانم که از این فضا و فرصت استفاده کنم و در رابطه با بخشی از اندیشۀ وهابیت در رابطه با برگزاری اینچنین مراسم و محافلی و همچنین حول برخی موضوعات دیگر از قبیل انتخابات افغانستان و وضعیت مهاجرین صحبت کنم.
تفاوت بنیادین تفکر انحرافی وهابیت با اندیشهی اسلامی:
اندیشهی وهابیت عنوان میکند که نباید برای میت تشییع جنازه برگزار شود و نباید برای میت مقبره درست کرد. برگزاری مجالس ختم و سایر محافل تعزیه از نظر وهابیت مردود بوده و شرک به حساب میآید. چنانچه وهابیها معتقدند که زیارت اهل قبور و همچنین زیارت مشاهد مشرفه و سایر شعائر اسلامی حرام است. اما اندیشهی اسلام دقیقا بر خلاف این تفکر است. اسلام بر تشییع جنازه و ساختن مقبره تاکید دارد، بر مجالس و محافل تعزیه و ختم قرآن و فرستادن درود و صلوات بر روح یا ارواح درگذشتگان تاکید دارد، اسلام برای زیارت اهل قبور و همچنان مشاهد مشرفه ثوابهای زیادی برشمرده و بر پرداختن به سایر شعائر الهی تاکیدات فراوانی دارد.
فلسفۀ زیارت اهل قبور و برگزاری مراسم فاتحه برای اموات از نگاه اسلام:
1-فایده برای اموات:
ابتدا به فلسفهی اندیشه اسلام در این رابطه بپردازیم. چرا اسلام مؤمنین و مسلمانان را به تأکید و تمرکز بر این امور تشویق میکند؟ یکی از فلسفههای برگزاری مجلس امشب این است که این مجلس برای میت فایده دارد. جمعی از مؤمنین گردهم می آیند و برای تشیع جنازه از خانه تا مسجد و از مسجد تا مقبره با ذکر درود و صلوات میت را تا خانه آخرتش بدرقه میکنند، این برای میت فایده و ثواب دارد. هر صلواتی که شما میفرستید، هر دعایی که میکنید بر روح اموات نثار میشود. مثلا مراسم اینچنینی که شما امشب دایر کردید از ابتدا تا حالا هر مقدار قرآن خواندید و حمد و سوره قرائت کردید و صلوات گفتید، اینها قطعا بر روح مطهره خانم مؤمنه نثار میشود. ما در این زمینه روایات بسیار زیادی از ائمه معصومین علیهمالسلام داریم. بنابراین میت یا اموات از این حرکت مؤمنینی که زنده هستند بهره میبرند حتی کسانی که در مقبرههای دیگر دفن هستند. شما وقتی بالای مقبره حاضر میشوید و حمد و سوره قرائت میکنید یا دعایی که میفرمائید برای آن میت، برای سایر قبور هم فایده دارد.
2-تقویت رابطه مومنین با یکدیگر و همچنین با خداوند و دین:
فلسفه دوم این است که ما با حضور در چنین برنامههایی رابطهی خود را با اسلام و با خدا بیشتر میکنیم. وقتی در تشییع جنازه مؤمنین شرکت میکنیم به یاد مرگ میافتیم و خودِ یاد مرگ باعث میشود که ما به دنبال خودسازی و ساختن باشیم، به دنبال این باشیم که راهکاری پیدا کنیم تا قبل از اینکه بمیریم توشهای برداریم و برای آخرت خود آماده کنیم.
وقتی شما در چنین مراسمی شرکت می کنید لحظاتی پای منبر مینشینید و روحانی یا سخنران مطالبی عنوان میکند و مداح اشعاری جذاب میخواند، اینها برای ساختن انسان و برای برقراری روابط انسان با خدا تاثیر دارد، بنابراین طبیعی است که چنین مجالسی مفید باشند. علاوه بر آن وقتی شما جمع میشوید همدیگر را میبینید و با همدیگر مصافحه میکنید، کینه و کدورتها رفع میشود و زمینههای هم سویی و وحدت فراهم می شود. این دومین فلسفه پرداختن به این امور.
3-افزایش شکوه تعظیم شعایر الهی:
سومین فلسفه این است که ما با اهتمام ورزیدن به این مسایل، شکوه و عظمت و جوشش و خروش حرکتهای دینی و اسلامی را افزایش می دهیم. ما سعی میکنیم که با برگزاری چنین برنامههایی نام اسلام بیشتر زنده شده و نام مکتب بیشتر مطرح و فراگیر شود، شما اگر یک روز، دو روز، یک هفته، یک ماه، یک سال، در رابطه با این مباحث توجه نکنید آهسته آهسته میبینید که شعائر اسلام فراموش میشود. بنابراین است که شما وقتی در یک تشییع جنازه و یا مجالس فاتحه شرکت میکنید و به یک میتی که شخصیت عادی یا شخصیتی برجسته باشد ارج میگذارید و یا مثلا به زیارت اهل قبور یا مشاهد مشرفه میروید یا مناسبت های دیگر را دایر میکنید، در حقیقت شعائر الهی را گرامی میدارید.
وقتی شما در مراسم، مجالس و اجتماعاتی که به مناسبت ایام محرم و صفر برگزار می گردد و یا در رابطه با سالروز شهادت ها و ولادتهای ائمه معصومین علیهمالسلام ، سالگرد ارتحال و ولادت حضرت امام خمینی"ره"، تظاهراتهای مثل تظاهرات 22بهمن، تظاهرات روز قدس و یا سایر تظاهراتها اجتماعاتی برپا میشود و شما حضور پیدا میکنید، این حضور باعث شکوهمندی اسلام و باعث اقتدار و عظمت اسلام میشود. در این رابطه بنده به همین سه مورد اکتفا میکنم.
چرایی مخالفت وهابیت با این امور:
وهابیت ضد اسلام و ساخته همان قدرتهایی است که آن قدرتها در طرف دیگر قضیه، حرکتهای سکولاریستی را ترویج میکنند. وظیفهی وهابیت همانی است که امروز سکولاریسم در جهان اسلام دنبال میکند و وظیفهی سکولاریسم نیز همان است که وهابیها در جهان اسلام دنبال میکنند. هر دو در برابر دین بوده و در تلاش هستند تا دینزدایی نمایند و دین و اسلام و مذهب و مکتب را از درون جوامع اسلامی بردارند. حالا وهابیها با استفاده از سوژههای دینی و با استفاده از رنگ و لعاب مذهبی، اما سکولاریسم با استفاده از ابتذالات فرهنگی و با استفاده از روند حرکتهای فکری و فرهنگی و ترویج فسق و فجور و فحشا و تزریق تفکر جدایی دین از سیاست.
بنابراین ما امروز معتقد هستیم که اگر چه وهابیت شعائر دینی دارند، اگر چه ریش میگذارند و عمامه دارند، اگر چه خود را خادم حرمین شریفین عنوان میکنند، اگر چه خود را ظاهرالصلاح میگیرند؛ اما در حقیقت ضد دین و مذهب و مکتب هستند و خودشان و تفکرشان و تمام فرهنگ و کنش و واکنششان ضد خدا و پیامبر و ائمه معصومین علیهمالسلام است. در یک کلمه ما میتوانیم بگوییم وهابیت از جمله کافران حربی هستند که در برابر امت مسلمه ایستادهاند.
خطر وهابیت از خطر سکولاریسم بیشتر است.
در حقیقت ضرباتی را که دنیای اسلام از طریق وهابیت خورده، از ناحیۀ حرکتهای سکولاریستی نخورده است. چون حرکت سکولاریستی اساسا موافق با فطرت و ذات انسان نیست، انسان بلافاصله علیه شخص سکولار و سکولاریسم موضع میگیرد، اما وهابیت با چهرهی دین و با خواندن آیات قرآن میآید، با مطرح کردن روایتی از بزرگان دینی میآید و باعث میشود جمعی از مسلمانانی که سطح فرهنگ و برداشت شان از دین پایین است فریب خورده و در جبههی او قرار بگیرند. شما این حرکتها را در افغانستان مشاهده کردید. این حرکتها قبل از افغانستان در پاکستان بود، شما مشاهده کردید که افراطیها چه تعداد از مردم ما را کشتند و به شهادت رساندند. در سالهای اخیر در عراق و سوریه و یمن دیدید و حالا در لبنان مشاهده میکنید که چگونه عمل میکنند و دمار از جامعهی اسلامی در میآورند. بنابراین ضربه و زهر وهابیت علیه اسلام و مسلمین کشندهتر و مرگبارتر است. به همین لحاظ است که امروز وهابیت برنامه هایی را شرک بداند و مردود به حساب آورد که منافع زیادی به حال مسلمین دارد.
اهل تشیع و اهل سنت نسبت به نفوذ جریانهای افراطی در میان خود هوشیار باشند.
اینجاست که لازم است جامعهی اسلامی هوشیار باشد. اگر چه دست وهابیت در جامعهی شیعی نه جایگاهی و نه پایگاهی دارد و اگرچه با توجه به نوع بستر شیعه دشمنان ما و شما افکار و جریان افراطی دیگری از جنس خود ما علیه افکار و فرهنگ و مذهب ما ایجاد کردهاند که امروز بلای جان ما شده است، اما تفکر وهابیت در بین جامعه شیعی جایگاهی ندارد و هرچه از جامعه مسلمین سرباز دریافت کرده از سطح جامعه برادران و خواهران اهل سنت ما بوده است. لذا در شرایط موجود شیعیان ما حواسشان جمع باشد و زمینهی رشد و نمو و حرکت جریانهای افراطی را فراهم نکنند و برادران و خواهران اهل سنت ما نیز در این راستا حواسشان جمع باشد. این نکتۀ اول که در رابطه با دیدگاه وهابیت و تفاوت آن با اندیشه اسلام و همچنین وظیفۀ مسلمانان در رابطه با افکار افراطی بود که برای شما عزیزان عنوان کردم .
نکتهی دوم بحث بهتر است در مورد مسایل افغانستان باشد. شما حتما در رابطه با اوضاع افغانستان اطلاعات دارید. داغترین مبحث روزهای اخیر کشورمان موضوع انتخابات ریاست جمهوری است. در بحث انتخابات افغانستان از آغاز روند آن تا حالا را حتما عزیزان مطالعه کردهاند. یک روند کاملا مفتضح و یک روند بی آبرو کننده که طی چندین ماه که از آغازش میگذرد تاکنون ما را گرفتار بحران و جنجال کرده و مشکلات و معضلات متعددی را متوجهِ مردم افغانستان نموده است.
در بحث انتخابات افغانستان آبروی دموکراسی غربی کاملا از بین رفت.
اینجا نکتهای که مطرح است این است که آبروی دموکراسی که غرب مطرح میکرد از بین رفته است. البته از ابتدا هم آبرویی نداشت، چون ما میدانستیم غربیها اجازه نمیدهند که در افغانستان چیزی به نام دموکراسی به این معنا که مردم در صحنه حضور داشته و مشارکت داشته باشند و مطابق خواست مردم حرکتی صورت بگیرد تحقق بیابد. لذا از ابتدا هم اعتقاد ما این بود و دربارۀ آن صحبت میکردیم و موضِع و حرف داشتیم، اما افکار عمومی قبول نمیکرد، میگفتند اکنون بهترین فرصت و شرایط پیشآمده و مردم در انتخابات حضور مییابند، رأی میدهند و افراد منتخب خود را به مجلس و به ارگ میفرستند و آهسته آهسته افغانستان رو به رشد خواهد رفت. اما متأسفانه دیدید که چنین چیزی در افغانستان حقیقت نیافت. چرا که اگر حقیقت مییافت، جامعه افغانستانی که 30 میلیون جمعیت دارد، از این تعداد 10 میلیون واجد شرایط که هست، شما در انتخابات دیدید که چه تعداد شرکت کردند، زیر دو میلیون نفر، آن هم 300 هزارتای آن محل اشکال و جنجال بود که تقلبی است و موضوع مورد کشمکش بین جناحهای مختلف افغانستان شد. اینجاست که ما به چهره کاذب غرب پی میبریم. غربیها از ابتدا هم به خاطر کسب منافع خودشان وارد افغانستان شدند و حالا هم در همین راستا حرکت میکنند.
آمریکاییها؛ نقطهی محوری بحران افغانستان
این را هم بدانید که نقطه محوری بحران افغانستان آمریکاییها هستند. اگر انتخابات ما به نتیجه نمیرسد، اگر امنیت در افغانستان برقرار نمیشود، اگر ابتذالات فرهنگی وجود دارد، اگر ناامنی در سطح گسترده وجود دارد، اگر مشکلات اقتصادی و فرهنگی در کشورمان وجود دارد، همه و همه فعلا با محوریت آمریکاییها شکل پیدا میکند و نتیجه میدهد و از مردم افغانستان قربانی میگیرد. حتما این سوال پیش میآید که اگر این فهم وجود دارد که عامل اصلی همهی بدبختیها فعلا آمریکا میباشد چرا کسی جلویش را نمیگیرد، چرا جلوی این همه جنایتِ جنایتکار قرن در افغانستان گرفته نمیشود، این سوالِ به حقی است.
پاسخ این سوال هم این است که مردم، شخصیتها و جریانهای سیاسی و اسلامی افغانستان باید در برابر این توطئهها و حرکات مشمئزکنندهی غربیها بایستند و مثل مردم عراق استقلال خودشان را به دست بگیرند. شما در عراق شاهد هستید که جریانها و شخصیتهای عراقی چگونه در برابر آمریکاییها ایستادند و تصویب کردند که باید آمریکاییها از عراق اخراج شوند. شما تظاهرات میلیونی عراقی ها را هم شاهد بودید و دیدید که چگونه شرایط را برای غربیها ضیق کردند. امروز آمریکاییها به دنبال ایناند که از عراق خارج شوند، اگر خارج نشوند تمام جناحها، جریانها و تودههای مردم عراق به شمول مرجعیت و حتی دولتیها منسجم و متمرکزند که باید آمریکاییها را خارج کنند، چون تا زمانی که آمریکاییها در عراق حضور داشته باشند عراقیها روی خوشی را نخواهند دید.
آمریکاییها قطعا ذلیلانه از منطقه خارج خواهند شد.
بزرگترین جنایتی که در عراق با محوریت آمریکاییها به وجود آمد و بهترین شخصیتها را در آنجا به شهادت رساندند در نتیجهی حضور و سلطۀ آمریکاییها در این کشور بود. شهادت سردار سلیمانی، شهادت ابومهدی المهندس و همراهانشان ضایعه بسیار بزرگ و اثرگذار و تکاندهندهای در سطح جامعه و امت اسلامی و تمام بشریت آزادیخواه بود. هرچند شهادت ایشان برای جامعه اسلامی برکات و خیراتی داشت، اما واقعا ضایعه بسیار جبرانناپذیری بود. این جنایت و جنایات متعدد دیگری به خاطر حضور آمریکاییها بوده و هست. لذا اینجاست که مردم عراق همه دست به دست هم دادند تا شر آمریکاییها را از کشورشان کم نمایند که ان شاءالله آن روز دیر نیست و زود خواهد بود. آمریکاییها قطعا از عراق و سوریه و منطقه رخت بر خواهند بست و ذلیلانه از این منطقه خارج خواهند شد.
فاصله گرفتن مردم افغانستان از فرهنگ اصیل اسلام؛ عامل سلطهی آمریکاست.
اما این انسجام چرا در افغانستان اتفاق نمیافتد؟ به خاطر اینکه جناحها و مردم ما منفعلاند، با انفعال که نمیشود کاری کرد. خب چرا مردم منفعلاند؟ چرا شخصیتهای ما منفعلاند؟ چرا این همه جنایاتی که در افغانستان از سوی آمریکا اتفاق میافتد مردم و جریانها صدایی بیرون نمیکنند؟ این همه آدمهایی که آمریکاییها میکشند و ترور میکنند، این همه آدمهایی که زندانی میکنند، تمام زیرساختهای افغانستان از طریق عملیاتهای خودسرانهی آمریکاییها تخریب شده است، چرا حرکتی وجود ندارد؟ به دلیل اینکه مردم افغانستان از فرهنگ اصیل اسلام فاصله گرفتهاند، واقعیت هم همین است. چون اگر مردم بر اساس فرهنگ اصیل اسلام کار بکنند شرایط مثل امروز نخواهد بود و ما صاحب هست و بود و کشور خود خواهیم بود. صاحب تمام دار و ندار روی زمین و زیرزمینی کشور خود خواهیم بود؛ اما امروز ما صاحب هیچ چیزی نیستیم، مردم ما هیچ سلطهای بر دارایی خود ندارند، شخصیتهای ما هیچ تسلطی ندارند، دولت و حاکمیت افغانستان هیچ اشرافی بر سرزمین افغانستان ندارد.
قدرت آمریکاییها پوشالی و کاذب است.
امروز اگر آمریکا در افغانستان نقش ایفا میکند و یک نیروی خطرناک علیه تمامیت ارضی و استقلال و حاکمیت اسلامی ما میباشد به خاطر این است که این زمینه و این فرصت به دلیل انفعال مردم آماده شده و الّا آمریکاییها قدرتی نیستند و توانی ندارند. اگر توان میداشتند در برابر جمهوری اسلامی جواب میدادند، وقتی موشکها به عینالاسد اصابت میکند و ضربات سنگین و سهمگین وارد میشود آمریکاییها حداقل یک کار کوچک میکردند، اما آنها توان ندارند و قدرت شان پوشالی و کاذب است. آمریکاییها تنها از طریق تبلیغات غولهای رسانهای که در اختیارشان است سعی میکنند مردم را بترسانند، هیاهو کنند و جنجال بیافرینند. اما اگر مردم واقعا به فرهنگ اسلام تکیه کنند قطعا میتوانند در افغانستان با یدِ واحده در برابر آمریکاییها عمل نمایند. امروز آمریکاییها با استفاده از همین فرصت و زمینه است که در امور انتخابات ما دخالت دارند، قطعا شک نداشته باشید برادران و خواهران که جنجال اخیر انتخاباتی زیر سر آمریکاییهاست تا فضایی ایجاد نمایند که در پناه این فضای متشنج به اهداف نامیمون خودشان برسند، قطعا آمریکاییها در رابطه با طالبان و داعش و سازمانهای تروریستی در افغانستان طرح و نقشه دارند تا پروژهی دیگری روی دست گرفته و شرایط دیگری در افغانستان ایجاد نمایند.
معضلات و جنجالهای انتخاباتی توسط آمریکا سازماندهی میشود.
از شخصیتهای افغانستان همانهایی که ممکن بود کم و بیش به مسائل آمریکا بپردازند و سر و صدا نمایند، همگی درگیر جنجالهای داخلی شدند. آقای اشرف غنی با آن وضعیت و آرای محدود رئیسجمهور شد و از این طرف هم حکومت موازی اعلام کردند. شما هر روز میبینید که از یک طرف جنجال و هیاهو هست و از طرف دیگر در ولایات مختلف جشن و میتینگ و مراسم پایکوبی و مرگ گفتن و زنده باد گفتن برپاست. این گرفتاری و شرایط توسط آمریکاییها سازماندهی شده تا از این فضا سوءاستفاده نموده و بهره ببرند.
مردم ما باید در رابطه با مباحث دینی و فرهنگی توجه نمایند .ما باید به اسلام و به فرهنگ مکتبی و مذهبی خود برگردیم و به خدا توکل کرده و به ائمه معصومین علیهمالسلام توسل کنیم. خدا شاهد است اگر مردم به خدا توکل و به ائمه معصومین توسل نمایند تمام مشکلاتشان برطرف خواهد شد. اگر مشکلات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و همۀ معضلات به صورت صد درصد از بین نروند حداقل کاهش چشمگیری پیدا خواهند کرد.
هیچ نظامی مستقلتر از نظام جمهوری اسلامی ایران در جهان وجود ندارد.
ما در این زمینه نمونهی واضحی در دنیا داریم. حکومتی که تکیهگاهش خداست. حاکمیتی که منبع غنی فکر و فرهنگ و قانون و آییننامههای داخلی و عرصههای مختلفش فکر و فرهنگ ائمه معصومین علیهمالسلام است. امروز شما در دنیا مستقلتر از جمهوری اسلامی پیدا نمیکنید، با وصف اینکه در داخل این نظام معضلات گوناگونی وجود دارد، اما جمهوری اسلامی نظام قدرتمندی در سطح دنیا میباشد. چرا ما از این الگوها بهرهبرداری نمیکنیم، چرا در بین ما تعصبات ملیتی وجود دارد، چرا مدام افغانی ایرانی میگوئیم. بگذارید که عناصر ملیگرای ناسیونالیستِ منحرف این حرفها را بگویند، آنها در زمین دشمن بازی میکنند، چه از جامعۀ ایرانی باشند و چه از جامعۀ افغانستانی.
ما صدها کیلومتر مرز مشترک و زبان و فرهنگ مشترک با جمهوری اسلامی داریم. بیش از سه میلیون مهاجر ما طی بیش از چهل سال در ایران حضور داشته و رفت و آمد دارند. اینها امتیازات کمی نیست، اما چرا برای بهره بردن از شرایط و فضای این کشور و همچنین برای تاثیرگذاری حتی در سطح فکر و فرهنگ ایرانیها کاری نمیکنیم. ما نه تنها در افغانستان ضعف داریم و نمیتوانیم از این الگوهای عملی در سطح کشورمان استفاده نموده و خود را از بحران نجات بدهیم و در برابر استکبار عمل نمائیم، بلکه در سطح مهاجرین داخل ایران هم ماندهایم.
مهاجرین در صحنه حضور فعالی نداشته و به بد و خوب جامعۀ انصار کاری ندارند
مهاجرین ما با وصف اینکه نظام اسلامی ایران زحمات زیادی در رابطه با پذیرایی از آنها متقبل میشود، اما مشکلات و معضلات بسیاری دارند که ناشی از ضعف خودمان است. ما هر مشکلی که داریم نباید تحت هیچ شرایطی نظام اسلامی ایران و حکومت جمهوری اسلامی، وزارت کشور و سایر ارگانها را محکوم کنیم، به این خاطر که ما مهاجرین مردمی پویا، فعال، سر زنده و حاضر در صحنه نیستیم، وقتی که فعال نیستیم و تنها مشغول کار و بار خود هستیم، وقتی که سرمان در لاک خودمان باشد و به بد و خوب کسی کاری نداشته باشیم، دیگران هم به بد و خوب شما کاری نخواهند داشت.
در رابطه با قضاوت وضعیت مهاجرین، باید تفاوتهای ایران و کشورهای اروپایی لحاظ شود.
خود ایرانیها اگر در هر شهر نمایندگانی حضور نداشته باشند و این نمایندگان در مجلس شورای اسلامی به نفع آن مردم که نمایندهی آنها هستند عمل نکنند، مشکلاتشان حل نمیشود و معضل سر جای خود باقی میماند. ما که این همه مهاجر در سرتاسر ایران بدون انسجام و بدون سازماندهی و تحرک داریم چگونه توقع داشته باشیم که همهی مشکلات ما حل شود. شاید شما بگویید مهاجرینی که در اروپا و آمریکا هستند نه تحرکی داشته و نه فعالیتی دارند اما مشکلاتشان حل میشود. باید توجه داشت که ما تفاوتهایی که بین اروپا و آمریکا و کشورهای غربی با ایران وجود دارد را در نظر داشته باشیم. چند سال پیش سیل مهاجرت مهاجرین به سمت اروپا که تعدادشان به صدهزار نفر هم نرسیده بود چیزی نمانده بود که اتحادیه اروپا از هم بپاشد. صدهزار نفر برای چند ده کشور اروپایی، اما در یک ایران سه میلیون مهاجر حضور دارد. آنجا اروپا اقتصاد برتر دنیا نه تحریم است و نه جنگ و ترور دارد و نه مشکلات دیگر دارد، اما ایران 41 سال است که تحریم و محاصره است. ایرانیها صدها مشکل اساسی دارند که مهاجرین یکی از آنهاست.
من نمیگویم که نظام اسلامی توجهی به رفع معضلات مهاجرین ما نکند، چرا که باید توجه نموده و کارشناسانی را در رابطه با رفع و رجوع مشکلات مهاجرین بگذارند. اینها موضوعاتی است که من در جلسات مختلف با مقامات مختلف جمهوری اسلامی مطرح کردهام. هم در جلسات خصوصی و هم از طریق رسانهها گفتم و باز هم میگویم و حتی بارها عنوان کردم که جای خجالت است که بعد از چهل سال هنوز هم مهاجرین ما مشکل مدرک و اقامت داشته باشند.
مهاجرت پدیدهای کاملا طبیعی است.
این طبیعی است که در هرجایی از جهان، اگر تفاوت اقتصادی و امنیتی بین دو کشور وجود داشته باشد، قطعا مردم کشور فقیر و ناامن به کشور دارای اقتصاد و امنیت قوی مهاجرت میکنند. این مهاجرت طبیعی است و در کل دنیا هست و تنها منحصر به افغانستان هم نیست. ما هم خیلی ممنون نیستیم که بالاخره چون افغانی هستیم و دوستان ایرانی ما را جای دادهاند هر روز تشکر، نخیر این یک حرکت طبیعی است. اما وظیفه ما در این میان چیست، ما چه مسئولیتی داریم، ما چه تشکل و انسجامی داریم، ما در سطح جمهوری اسلامی چه اقتداری داریم که از این فضا و از این فرصت و از این شرایط به نحو مطلوب بهرهبرداری نمائیم؟
شخصیتهای ما به جای تعریف و تمجیدها، مشکلات مهاجرین را به مسئولین منتقل کنند.
مشکلات مهاجرین باید بازتاب پیدا کند و من مطمئنم که برادران جمهوری اسلامی ایران قطعا در رابطه با مشکلات مهاجرین توجه دارند و سعی دارند که این مشکلات برطرف شود. اما متاسفانه مشکل از ناحیۀ شخصیتهای ماست. متاسفانه شخصیتهای ما به بهانه رفع گرفتاری مهاجرین به ارگانهای ایرانی مراجعه میکنند و به محض اینکه مشکل خودشان رفع شد مشکلات دیگران را رها میکنند میگویند وضعیت مهاجرین به ما چه ارتباطی دارد. یا اینکه در جلسات با مسئولین ایرانی آنچنان آن مسئول را تعریف میکنند که منجر به اغوایشان میشود و برای آنان این تصور ایجاد میشود که وضعیت مهاجرین چقدر خوب است و اصلا مشکل و معضلی وجود ندارد.
مهاجرین از زوایای مختلف دارای مشکلات و معضلات متعددی هستند.
مردم ما از نگاه فرهنگی، اجتماعی، اقامتی و غیره مشکل دارند. معضلات مختلفی وجود دارد که باید توسط شخصیتهای ما منتقل شوند. این همه روحانیتی که در قم نشستهاند چه کار میکنند؟ ما بیش از 30 هزار روحانی در ایران و هزاران روحانی دیگر در داخل افغانستان داریم، اینها چه کار میکنند؟ همچنین هزاران مهندس و کارشناس و کارشناس ارشد و دکتر در ایران داریم که اینها بایستی درس میخواندند و وارد افغانستان میشدند و خدمت میکردند، اما نرفتند! حال که نرفتند حداقل در بین مهاجرین که حضور دارند، اینجا خدمت کنند، چرا بیکار نشستهاند؟ چرا در راستای انسجام و اقتدار عمل نمیکنند؟ برادران و خواهران من معتقدم شرایطی که در افغانستان وجود دارد، ناشی از ضعف و نقص خود ما است. ما کاری نمیکنیم، خودمان در صحنه حضور نداریم و به دنبال احقاق حق خود نیستیم و صحنه را رها کردهایم.
رویگردانی از دین و بیتقوایی، عامل اصلی گرفتاریها و معضلات ماست.
یک عده از مردم ما به اروپا رفتند، یک عده هم به ایران و پاکستان آمدند، یک عده هم که در داخل هستند موضعی ندارند و سر سفره هر کسی مینشینند و پلو خود را میخورند، عمامه و عبا و پول خود را میگیرند و پی کار خودشان میروند، در هر مجلسی هم که حضور دارند ثناگو اند. این است که وضعیت افغانستان امروز اینچنین است، شرایط مهاجرین ما هم به خاطر این وضعیت اینگونه است. ما اگر بخواهیم وضعیت ما متحول شود باید وارد صحنه شویم، و پیش از اینکه وارد صحنه شویم، در رابطه با کسب معارف الهی تلاش نمائیم. باید خدایی شویم، باید محور عمل ما تقوا شود، وقتی متقی شدیم خداوند در کنار ما خواهد بود و اراده او به اراده ما تعلق میگیرد. اما اگر تقوا نداشته باشیم، خداوند چگونه به ما کمک کند؟ چگونه معضلات ما را برطرف کند؟ شما شک نکنید بیش از 90 درصد از گرفتاریهای ما و معضلاتی که در سطح افغانستان و مهاجرین وجود دارد، ناشی از رویگردانی ما از دین و ناشی از بی تقواییهای ما است.
در حال حاضر در بسیاری از خانوادههای ما ماهواره و زمینه های لهو و لعب و موسیقیهای مبتذل وجود دارد. از نماز و قرآن خواندن خبری نیست، اگر هم هست خیلی محدود و بیتاثیر است. شما شاید اشکال بگیرید که آقا همهی مردم ما مسلمان، مجاهد، قرآنخوان و روضهخوان اند؛ حرف شما صحیح است، پس نتیجهاش کجاست؟ اگر ایمان قوی در جامعهای وجود داشته باشد، نتیجه و ثمرات خوبی برای بهبود وضعیت جامعه و اقتصاد و شرایط فکری و فرهنگی دارد. اما چرا در جامعۀ ما اثر ندارد و اوضاع روز به روز بدتر و کشور ناامنتر میشود؟ چرا روز به روز وضعیت اقتصادی ما به صفر تنزل میکند؟ اینها همه نتیجۀ این است که ما به محورها و مبانی و معیارهای دینی خود اعتنا نداشته و به آنها تکیه نمیکنیم.
لزوم بازگشت به دستورات قرآن و ائمهی معصومین (ع)
اگر به قرآن و ائمه معصومین علیهمالسلام برگردیم و از دستورات آنها استفاده کنیم، قطعا مردمی قوی و قدرتمند خواهیم شد. البته ما همان مردمی هستیم که برای اولین بار انگلیسها را شکست دادیم، ما برای اولین بار بساط انگلیس را جمع کردیم، مردم افغانستان اولین مردمی هستند که برای اولین بار بزرگترین قدرت منطقهای شرق را با شکست مواجهه کردند، اما امروز چه شده است که ما واماندهایم؟ مردم سوریه از ما پیشی گرفتهاند، امروز ما را چه شده است که عراقیها از ما پیشی گرفته و قدرتمندترند؟ امروز چه شده است که یمنیهای پابرهنه با وسایل اندک خود قهرمانان جهان اسلام شدهاند اما مردم افغانستان قهرمان، ذلیل و خاکنشین گردیدهاند؟ آنهایی که در داخل افغانستاناند منتظرند هر لحظه انتحاری داعش و طالب بیاید اینها را سر ببرد و شکم بدرد. یک عده دیگر هم که اینجا مهاجریم، منتظریم که مشکلی بر مشکلات ما افزوده شود تا فقط در دل خود ناله کنیم و زار بزنیم و زبانی هم برای گفتن نداشته باشیم.
شخصیتهای حوزوی و دانشگاهی ما باید از ظرفیتهای عظیم مهاجرین استفاده کنند.
آیا زبان روحانیت ما و دانشمندان ما بریده شده است که بیایند مشکلات مهاجرین را مطرح کنند و در رابطه با بالا بردن فرهنگ شان کار نمایند؟ امروز ظرفیت خوبی در عرصه مهاجرین ما وجود دارد، در عرصهی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و آموزشی ظرفیتهای برجسته و بزرگی وجود دارد. شخصیت های ما باید این ظرفیتها را محاسبه نموده و هم برای افغانستان و هم برای بهبود و ایجاد تحول در عرصۀ مهاجرین مورد بهره برداری قرار دهند.
در این زمینه صحبت زیاد است و وقتی که اختصاص داده شده را مجبورم تکمیل کنم، ان شاءالله از این مجالس و محافل بهرههای کافی را ببریم و جلسات ما صرفا جلسات روضه و گریه و بر سر زدن و ناله کردن نباشد، بلکه عمل در مسیر آن ناله و روضههایی که خوانده میشود باشد و رفتار در مسیر یکایک بیتهای مداحان عزیزمان باشد که خوانده میشود. اگر این مجالس و محافل خروجی عملی داشته باشد و ما توانستیم در صحنهی عمل در راستای ایجاد تحول حرکتی کنیم قطعا روزگار ما و وضعیت کشور ما بهتر خواهد شد.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
خبرگزاری صدای افغان (آوا) –تهران: حجتالاسلام والمسلمین حسینی مزاری در ابتدای سخنان خود، با اشاره به دیدگاه وهابیت مبنی بر شرک دانستن مراسم ختم، زیارت اهل قبور و همچنین زیارت مشاهد مشرفه و سایر شعائر اسلامی، گفت: اما اندیشهی اسلام دقیقا بر خلاف این تفکر است. اسلام بر تشییع جنازه و ساختن مقبره تاکید دارد، بر مجالس و محافل تعزیه و ختم قرآن و فرستادن درود و صلوات بر روح یا ارواح درگذشتگان تاکید دارد، اسلام برای زیارت اهل قبور و همچنان مشاهد مشرفه ثوابهای زیادی برشمرده و بر پرداختن به سایر شعائر الهی تاکیدات فراوانی دارد.
حسینی مزاری در رابطه با فلسفۀ برگزاری مراسم فاتحه و یادبود برای اموات، به مواردی از جمله فایده رسیدن به روح اموات، تقویت رابطهی مومنین با یکدیگر و خداوند و دین و همچنین افزایش شکوه تعظیم شعایر الهی اشاره کرد و توضیحاتی پیرامون آنها ارائه داد.
وی با بیان اینکه وهابیت فرقهای کاملا ضد اسلام و ساخته همان قدرتهایی است که آن قدرتها در طرف دیگر قضیه، حرکتهای سکولاریستی را ترویج میکنند، خاطرنشان کرد: وظیفهی وهابیت همانی است که امروز سکولاریسم در جهان اسلام دنبال میکند و وظیفهی سکولاریسم نیز همان است که وهابیها در جهان اسلام دنبال میکنند. هر دو در برابر دین بوده و در تلاش هستند تا دینزدایی نمایند و دین و اسلام و مذهب و مکتب را از درون جوامع اسلامی بردارند. حالا وهابیها با استفاده از سوژههای دینی و با استفاده از رنگ و لعاب مذهبی، اما سکولاریسم با استفاده از ابتذالات فرهنگی و با استفاده از روند حرکتهای فکری و فرهنگی و ترویج فسق و فجور و فحشا و تزریق تفکر جدایی دین از سیاست.
این عالم دینی ضمن تاکید بر این نکته که خطر وهابیت حتی از سکولاریسم هم بیشتر است، اظهار داشت: در حقیقت ضرباتی را که دنیای اسلام از طریق وهابیت خورده، از ناحیۀ حرکتهای سکولاریستی نخورده است. چون حرکت سکولاریستی اساسا موافق با فطرت و ذات انسان نیست، لذا انسان بلافاصله علیه شخص سکولار و سکولاریسم موضع میگیرد، اما وهابیت با چهرهی دین و با خواندن آیات قرآن میآید، با مطرح کردن روایتی از بزرگان دینی میآید و باعث میشود جمعی از مسلمانانی که سطح فرهنگ و برداشتشان از دین پایین است فریب خورده و در جبههی او قرار بگیرند.
حسینی مزاری در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به وضعیت افغانستان و اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری گفت: حتما در رابطه با اوضاع افغانستان اطلاعاتی دارید و میدانید که داغ ترین مبحث روزهای اخیر کشورمان موضوع انتخابات ریاست جمهوری است. در بحث انتخابات افغانستان از آغاز روند آن تا حالا را حتما عزیزان مطالعه کردهاند. یک روند کاملا مفتضح و یک روند بی آبرو کننده که طی چندین ماه که از آغازش میگذرد تاکنون ما را گرفتار بحران و جنجال کرده و مشکلات و معضلات متعددی را متوجهِ مردم افغانستان نموده است.
وی ادامه داد: البته اینجا نکتهای که مطرح میشود این است که در بحث انتخابات ریاست جمهوری افغانستان آبروی دموکراسی که غرب عنوان میکرد از بین رفت. البته از ابتدا هم آبرویی نداشت، چون ما میدانستیم غربیها اجازه نمیدهند در افغانستان چیزی به نام دموکراسی به این معنا که مردم در صحنه حضور داشته و مشارکت داشته باشند و مطابق خواست مردم حرکتی صورت بگیرد تحقق بیابد. لذا از ابتدا هم اعتقاد ما این بود و دربارۀ آن صحبت میکردیم و موضِع و حرف داشتیم. ما همواره میگفتیم که غربیها صرفا به خاطر منافع خودشان به کشور ما آمدهاند و تمام معضلات و مشکلات ما به دست آنها رقم میخورد.
رئیس مرکز تبیان با بیان اینکه فاصله گرفتن مردم افغانستان از فرهنگ اصیل اسلام؛ عامل اصلی سلطهی آمریکا بر کشورمان میباشد، گفت: مردم افغانستان از فرهنگ اصیل اسلام فاصله گرفتهاند، واقعیت هم همین است. چون اگر مردم بر اساس فرهنگ اصیل اسلام کار بکنند شرایط مثل امروز نخواهد بود و ما صاحبِ هست و بود و کشور خود خواهیم شد. صاحب تمام دار و ندار زمینی و زیرزمینی کشور خود خواهیم بود؛ اما امروز ما صاحب هیچ چیزی نیستیم، مردم ما هیچ سلطهای بر دارایی خود ندارند، شخصیتهای ما هیچ تسلطی ندارند، دولت و حاکمیت افغانستان هیچ اشرافی بر سرزمین افغانستان ندارد.
حسینی مزاری ضمن اشاره به این نکته که مهاجرین افغانستانی در صحنه حضور فعالی نداشته و به بد و خوب جامعۀ انصار کاری ندارند، خاطرنشان کرد: مهاجرین ما با وصف اینکه نظام اسلامی ایران زحمات زیادی در رابطه با پذیرایی از آنها متقبل میشود، اما مشکلات و معضلات بسیاری دارند که ناشی از ضعف خودمان است. به این خاطر که ما مهاجرین مردمی پویا، فعال، سر زنده و حاضر در صحنه نیستیم، وقتی که فعال نیستیم و تنها مشغول کار و بار خود هستیم، وقتی که سرمان در لاک خودمان باشد و به بد و خوب کسی کاری نداشته باشیم، دیگران هم به بد و خوب شما کاری نخواهند داشت.
وی ادامه داد: البته من نمیگویم که نظام اسلامی توجهی به رفع معضلات مهاجرین ما نکند، چرا که باید توجه نموده و کارشناسانی را در رابطه با رفع و رجوع مشکلات مهاجرین بگذارند. اینها موضوعاتی است که من در جلسات مختلف با مقامات مختلف جمهوری اسلامی مطرح کردهام. هم در جلسات خصوصی و هم از طریق رسانهها گفتم و باز هم میگویم و حتی بارها عنوان کردم که جای خجالت است که بعد از چهل سال هنوز هم مهاجرین ما مشکل مدرک و اقامت داشته باشند.
رئیس مرکز تبیان با تاکید بر این نکته که شخصیتهای حوزوی و دانشگاهی ما به جای پرداختن به مشکلات شخصیشان باید مشکلات مهاجرین را به مسئولین مربوطه منتقل کرده و همچنین از ظرفیتهای عظیم مهاجرین استفاده کنند، اظهار داشت: آیا زبان روحانیت ما و دانشمندان ما بریده شده است که بیایند مشکلات مهاجرین را مطرح کنند و در رابطه با بالا بردن فرهنگشان کار نمایند؟ امروز ظرفیت خوبی در عرصهی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و آموزشی میان مهاجرین وجود دارد که میطلبد شخصیتهای ما این ظرفیتها را محاسبه نموده و هم برای افغانستان و هم برای بهبود و ایجاد تحول در عرصۀ مهاجرین مورد بهرهبرداری قرار دهند.
مشروح سخنان حجتالاسلام والمسلمین حسینی مزاری در این مراسم به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ابتدا درگذشت مرحومه مغفوره مرادی را خدمت خانوادههای محترم و معزز صابری، مرادی و اکبرزاده تسلیت میگویم و امیدوار هستم که ثواب ختم قرآن و درود و صلواتهای روزهای قبل و روزها و ماهها و سالهای آینده به روح مطهر این خانم مؤمنه نثار گردد و بازماندگان از بلیات سماوی و ارضی مصئون باشند و توفیق پیدا کنند تا در راه دین و مکتب و مذهب قدم بردارند و برای آخرت خود توشه آماده کنند. جلسه و مراسم ختم قرآن برای هفتمین روز درگذشت مادر مؤمنه ای برگزار شده است، قطعا موضوعات مرتبط زیاد است و میتوان حول نکات بسیار مهمی در این رابطه پرداخت اما من لازم میدانم که از این فضا و فرصت استفاده کنم و در رابطه با بخشی از اندیشۀ وهابیت در رابطه با برگزاری اینچنین مراسم و محافلی و همچنین حول برخی موضوعات دیگر از قبیل انتخابات افغانستان و وضعیت مهاجرین صحبت کنم.
تفاوت بنیادین تفکر انحرافی وهابیت با اندیشهی اسلامی:
اندیشهی وهابیت عنوان میکند که نباید برای میت تشییع جنازه برگزار شود و نباید برای میت مقبره درست کرد. برگزاری مجالس ختم و سایر محافل تعزیه از نظر وهابیت مردود بوده و شرک به حساب میآید. چنانچه وهابیها معتقدند که زیارت اهل قبور و همچنین زیارت مشاهد مشرفه و سایر شعائر اسلامی حرام است. اما اندیشهی اسلام دقیقا بر خلاف این تفکر است. اسلام بر تشییع جنازه و ساختن مقبره تاکید دارد، بر مجالس و محافل تعزیه و ختم قرآن و فرستادن درود و صلوات بر روح یا ارواح درگذشتگان تاکید دارد، اسلام برای زیارت اهل قبور و همچنان مشاهد مشرفه ثوابهای زیادی برشمرده و بر پرداختن به سایر شعائر الهی تاکیدات فراوانی دارد.
فلسفۀ زیارت اهل قبور و برگزاری مراسم فاتحه برای اموات از نگاه اسلام:
1-فایده برای اموات:
ابتدا به فلسفهی اندیشه اسلام در این رابطه بپردازیم. چرا اسلام مؤمنین و مسلمانان را به تأکید و تمرکز بر این امور تشویق میکند؟ یکی از فلسفههای برگزاری مجلس امشب این است که این مجلس برای میت فایده دارد. جمعی از مؤمنین گردهم می آیند و برای تشیع جنازه از خانه تا مسجد و از مسجد تا مقبره با ذکر درود و صلوات میت را تا خانه آخرتش بدرقه میکنند، این برای میت فایده و ثواب دارد. هر صلواتی که شما میفرستید، هر دعایی که میکنید بر روح اموات نثار میشود. مثلا مراسم اینچنینی که شما امشب دایر کردید از ابتدا تا حالا هر مقدار قرآن خواندید و حمد و سوره قرائت کردید و صلوات گفتید، اینها قطعا بر روح مطهره خانم مؤمنه نثار میشود. ما در این زمینه روایات بسیار زیادی از ائمه معصومین علیهمالسلام داریم. بنابراین میت یا اموات از این حرکت مؤمنینی که زنده هستند بهره میبرند حتی کسانی که در مقبرههای دیگر دفن هستند. شما وقتی بالای مقبره حاضر میشوید و حمد و سوره قرائت میکنید یا دعایی که میفرمائید برای آن میت، برای سایر قبور هم فایده دارد.
2-تقویت رابطه مومنین با یکدیگر و همچنین با خداوند و دین:
فلسفه دوم این است که ما با حضور در چنین برنامههایی رابطهی خود را با اسلام و با خدا بیشتر میکنیم. وقتی در تشییع جنازه مؤمنین شرکت میکنیم به یاد مرگ میافتیم و خودِ یاد مرگ باعث میشود که ما به دنبال خودسازی و ساختن باشیم، به دنبال این باشیم که راهکاری پیدا کنیم تا قبل از اینکه بمیریم توشهای برداریم و برای آخرت خود آماده کنیم.
وقتی شما در چنین مراسمی شرکت می کنید لحظاتی پای منبر مینشینید و روحانی یا سخنران مطالبی عنوان میکند و مداح اشعاری جذاب میخواند، اینها برای ساختن انسان و برای برقراری روابط انسان با خدا تاثیر دارد، بنابراین طبیعی است که چنین مجالسی مفید باشند. علاوه بر آن وقتی شما جمع میشوید همدیگر را میبینید و با همدیگر مصافحه میکنید، کینه و کدورتها رفع میشود و زمینههای هم سویی و وحدت فراهم می شود. این دومین فلسفه پرداختن به این امور.
3-افزایش شکوه تعظیم شعایر الهی:
سومین فلسفه این است که ما با اهتمام ورزیدن به این مسایل، شکوه و عظمت و جوشش و خروش حرکتهای دینی و اسلامی را افزایش می دهیم. ما سعی میکنیم که با برگزاری چنین برنامههایی نام اسلام بیشتر زنده شده و نام مکتب بیشتر مطرح و فراگیر شود، شما اگر یک روز، دو روز، یک هفته، یک ماه، یک سال، در رابطه با این مباحث توجه نکنید آهسته آهسته میبینید که شعائر اسلام فراموش میشود. بنابراین است که شما وقتی در یک تشییع جنازه و یا مجالس فاتحه شرکت میکنید و به یک میتی که شخصیت عادی یا شخصیتی برجسته باشد ارج میگذارید و یا مثلا به زیارت اهل قبور یا مشاهد مشرفه میروید یا مناسبت های دیگر را دایر میکنید، در حقیقت شعائر الهی را گرامی میدارید.
وقتی شما در مراسم، مجالس و اجتماعاتی که به مناسبت ایام محرم و صفر برگزار می گردد و یا در رابطه با سالروز شهادت ها و ولادتهای ائمه معصومین علیهمالسلام ، سالگرد ارتحال و ولادت حضرت امام خمینی"ره"، تظاهراتهای مثل تظاهرات 22بهمن، تظاهرات روز قدس و یا سایر تظاهراتها اجتماعاتی برپا میشود و شما حضور پیدا میکنید، این حضور باعث شکوهمندی اسلام و باعث اقتدار و عظمت اسلام میشود. در این رابطه بنده به همین سه مورد اکتفا میکنم.
چرایی مخالفت وهابیت با این امور:
وهابیت ضد اسلام و ساخته همان قدرتهایی است که آن قدرتها در طرف دیگر قضیه، حرکتهای سکولاریستی را ترویج میکنند. وظیفهی وهابیت همانی است که امروز سکولاریسم در جهان اسلام دنبال میکند و وظیفهی سکولاریسم نیز همان است که وهابیها در جهان اسلام دنبال میکنند. هر دو در برابر دین بوده و در تلاش هستند تا دینزدایی نمایند و دین و اسلام و مذهب و مکتب را از درون جوامع اسلامی بردارند. حالا وهابیها با استفاده از سوژههای دینی و با استفاده از رنگ و لعاب مذهبی، اما سکولاریسم با استفاده از ابتذالات فرهنگی و با استفاده از روند حرکتهای فکری و فرهنگی و ترویج فسق و فجور و فحشا و تزریق تفکر جدایی دین از سیاست.
بنابراین ما امروز معتقد هستیم که اگر چه وهابیت شعائر دینی دارند، اگر چه ریش میگذارند و عمامه دارند، اگر چه خود را خادم حرمین شریفین عنوان میکنند، اگر چه خود را ظاهرالصلاح میگیرند؛ اما در حقیقت ضد دین و مذهب و مکتب هستند و خودشان و تفکرشان و تمام فرهنگ و کنش و واکنششان ضد خدا و پیامبر و ائمه معصومین علیهمالسلام است. در یک کلمه ما میتوانیم بگوییم وهابیت از جمله کافران حربی هستند که در برابر امت مسلمه ایستادهاند.
خطر وهابیت از خطر سکولاریسم بیشتر است.
در حقیقت ضرباتی را که دنیای اسلام از طریق وهابیت خورده، از ناحیۀ حرکتهای سکولاریستی نخورده است. چون حرکت سکولاریستی اساسا موافق با فطرت و ذات انسان نیست، انسان بلافاصله علیه شخص سکولار و سکولاریسم موضع میگیرد، اما وهابیت با چهرهی دین و با خواندن آیات قرآن میآید، با مطرح کردن روایتی از بزرگان دینی میآید و باعث میشود جمعی از مسلمانانی که سطح فرهنگ و برداشت شان از دین پایین است فریب خورده و در جبههی او قرار بگیرند. شما این حرکتها را در افغانستان مشاهده کردید. این حرکتها قبل از افغانستان در پاکستان بود، شما مشاهده کردید که افراطیها چه تعداد از مردم ما را کشتند و به شهادت رساندند. در سالهای اخیر در عراق و سوریه و یمن دیدید و حالا در لبنان مشاهده میکنید که چگونه عمل میکنند و دمار از جامعهی اسلامی در میآورند. بنابراین ضربه و زهر وهابیت علیه اسلام و مسلمین کشندهتر و مرگبارتر است. به همین لحاظ است که امروز وهابیت برنامه هایی را شرک بداند و مردود به حساب آورد که منافع زیادی به حال مسلمین دارد.
اهل تشیع و اهل سنت نسبت به نفوذ جریانهای افراطی در میان خود هوشیار باشند.
اینجاست که لازم است جامعهی اسلامی هوشیار باشد. اگر چه دست وهابیت در جامعهی شیعی نه جایگاهی و نه پایگاهی دارد و اگرچه با توجه به نوع بستر شیعه دشمنان ما و شما افکار و جریان افراطی دیگری از جنس خود ما علیه افکار و فرهنگ و مذهب ما ایجاد کردهاند که امروز بلای جان ما شده است، اما تفکر وهابیت در بین جامعه شیعی جایگاهی ندارد و هرچه از جامعه مسلمین سرباز دریافت کرده از سطح جامعه برادران و خواهران اهل سنت ما بوده است. لذا در شرایط موجود شیعیان ما حواسشان جمع باشد و زمینهی رشد و نمو و حرکت جریانهای افراطی را فراهم نکنند و برادران و خواهران اهل سنت ما نیز در این راستا حواسشان جمع باشد. این نکتۀ اول که در رابطه با دیدگاه وهابیت و تفاوت آن با اندیشه اسلام و همچنین وظیفۀ مسلمانان در رابطه با افکار افراطی بود که برای شما عزیزان عنوان کردم .
نکتهی دوم بحث بهتر است در مورد مسایل افغانستان باشد. شما حتما در رابطه با اوضاع افغانستان اطلاعات دارید. داغترین مبحث روزهای اخیر کشورمان موضوع انتخابات ریاست جمهوری است. در بحث انتخابات افغانستان از آغاز روند آن تا حالا را حتما عزیزان مطالعه کردهاند. یک روند کاملا مفتضح و یک روند بی آبرو کننده که طی چندین ماه که از آغازش میگذرد تاکنون ما را گرفتار بحران و جنجال کرده و مشکلات و معضلات متعددی را متوجهِ مردم افغانستان نموده است.
در بحث انتخابات افغانستان آبروی دموکراسی غربی کاملا از بین رفت.
اینجا نکتهای که مطرح است این است که آبروی دموکراسی که غرب مطرح میکرد از بین رفته است. البته از ابتدا هم آبرویی نداشت، چون ما میدانستیم غربیها اجازه نمیدهند که در افغانستان چیزی به نام دموکراسی به این معنا که مردم در صحنه حضور داشته و مشارکت داشته باشند و مطابق خواست مردم حرکتی صورت بگیرد تحقق بیابد. لذا از ابتدا هم اعتقاد ما این بود و دربارۀ آن صحبت میکردیم و موضِع و حرف داشتیم، اما افکار عمومی قبول نمیکرد، میگفتند اکنون بهترین فرصت و شرایط پیشآمده و مردم در انتخابات حضور مییابند، رأی میدهند و افراد منتخب خود را به مجلس و به ارگ میفرستند و آهسته آهسته افغانستان رو به رشد خواهد رفت. اما متأسفانه دیدید که چنین چیزی در افغانستان حقیقت نیافت. چرا که اگر حقیقت مییافت، جامعه افغانستانی که 30 میلیون جمعیت دارد، از این تعداد 10 میلیون واجد شرایط که هست، شما در انتخابات دیدید که چه تعداد شرکت کردند، زیر دو میلیون نفر، آن هم 300 هزارتای آن محل اشکال و جنجال بود که تقلبی است و موضوع مورد کشمکش بین جناحهای مختلف افغانستان شد. اینجاست که ما به چهره کاذب غرب پی میبریم. غربیها از ابتدا هم به خاطر کسب منافع خودشان وارد افغانستان شدند و حالا هم در همین راستا حرکت میکنند.
آمریکاییها؛ نقطهی محوری بحران افغانستان
این را هم بدانید که نقطه محوری بحران افغانستان آمریکاییها هستند. اگر انتخابات ما به نتیجه نمیرسد، اگر امنیت در افغانستان برقرار نمیشود، اگر ابتذالات فرهنگی وجود دارد، اگر ناامنی در سطح گسترده وجود دارد، اگر مشکلات اقتصادی و فرهنگی در کشورمان وجود دارد، همه و همه فعلا با محوریت آمریکاییها شکل پیدا میکند و نتیجه میدهد و از مردم افغانستان قربانی میگیرد. حتما این سوال پیش میآید که اگر این فهم وجود دارد که عامل اصلی همهی بدبختیها فعلا آمریکا میباشد چرا کسی جلویش را نمیگیرد، چرا جلوی این همه جنایتِ جنایتکار قرن در افغانستان گرفته نمیشود، این سوالِ به حقی است.
پاسخ این سوال هم این است که مردم، شخصیتها و جریانهای سیاسی و اسلامی افغانستان باید در برابر این توطئهها و حرکات مشمئزکنندهی غربیها بایستند و مثل مردم عراق استقلال خودشان را به دست بگیرند. شما در عراق شاهد هستید که جریانها و شخصیتهای عراقی چگونه در برابر آمریکاییها ایستادند و تصویب کردند که باید آمریکاییها از عراق اخراج شوند. شما تظاهرات میلیونی عراقی ها را هم شاهد بودید و دیدید که چگونه شرایط را برای غربیها ضیق کردند. امروز آمریکاییها به دنبال ایناند که از عراق خارج شوند، اگر خارج نشوند تمام جناحها، جریانها و تودههای مردم عراق به شمول مرجعیت و حتی دولتیها منسجم و متمرکزند که باید آمریکاییها را خارج کنند، چون تا زمانی که آمریکاییها در عراق حضور داشته باشند عراقیها روی خوشی را نخواهند دید.
آمریکاییها قطعا ذلیلانه از منطقه خارج خواهند شد.
بزرگترین جنایتی که در عراق با محوریت آمریکاییها به وجود آمد و بهترین شخصیتها را در آنجا به شهادت رساندند در نتیجهی حضور و سلطۀ آمریکاییها در این کشور بود. شهادت سردار سلیمانی، شهادت ابومهدی المهندس و همراهانشان ضایعه بسیار بزرگ و اثرگذار و تکاندهندهای در سطح جامعه و امت اسلامی و تمام بشریت آزادیخواه بود. هرچند شهادت ایشان برای جامعه اسلامی برکات و خیراتی داشت، اما واقعا ضایعه بسیار جبرانناپذیری بود. این جنایت و جنایات متعدد دیگری به خاطر حضور آمریکاییها بوده و هست. لذا اینجاست که مردم عراق همه دست به دست هم دادند تا شر آمریکاییها را از کشورشان کم نمایند که ان شاءالله آن روز دیر نیست و زود خواهد بود. آمریکاییها قطعا از عراق و سوریه و منطقه رخت بر خواهند بست و ذلیلانه از این منطقه خارج خواهند شد.
فاصله گرفتن مردم افغانستان از فرهنگ اصیل اسلام؛ عامل سلطهی آمریکاست.
اما این انسجام چرا در افغانستان اتفاق نمیافتد؟ به خاطر اینکه جناحها و مردم ما منفعلاند، با انفعال که نمیشود کاری کرد. خب چرا مردم منفعلاند؟ چرا شخصیتهای ما منفعلاند؟ چرا این همه جنایاتی که در افغانستان از سوی آمریکا اتفاق میافتد مردم و جریانها صدایی بیرون نمیکنند؟ این همه آدمهایی که آمریکاییها میکشند و ترور میکنند، این همه آدمهایی که زندانی میکنند، تمام زیرساختهای افغانستان از طریق عملیاتهای خودسرانهی آمریکاییها تخریب شده است، چرا حرکتی وجود ندارد؟ به دلیل اینکه مردم افغانستان از فرهنگ اصیل اسلام فاصله گرفتهاند، واقعیت هم همین است. چون اگر مردم بر اساس فرهنگ اصیل اسلام کار بکنند شرایط مثل امروز نخواهد بود و ما صاحب هست و بود و کشور خود خواهیم بود. صاحب تمام دار و ندار روی زمین و زیرزمینی کشور خود خواهیم بود؛ اما امروز ما صاحب هیچ چیزی نیستیم، مردم ما هیچ سلطهای بر دارایی خود ندارند، شخصیتهای ما هیچ تسلطی ندارند، دولت و حاکمیت افغانستان هیچ اشرافی بر سرزمین افغانستان ندارد.
قدرت آمریکاییها پوشالی و کاذب است.
امروز اگر آمریکا در افغانستان نقش ایفا میکند و یک نیروی خطرناک علیه تمامیت ارضی و استقلال و حاکمیت اسلامی ما میباشد به خاطر این است که این زمینه و این فرصت به دلیل انفعال مردم آماده شده و الّا آمریکاییها قدرتی نیستند و توانی ندارند. اگر توان میداشتند در برابر جمهوری اسلامی جواب میدادند، وقتی موشکها به عینالاسد اصابت میکند و ضربات سنگین و سهمگین وارد میشود آمریکاییها حداقل یک کار کوچک میکردند، اما آنها توان ندارند و قدرت شان پوشالی و کاذب است. آمریکاییها تنها از طریق تبلیغات غولهای رسانهای که در اختیارشان است سعی میکنند مردم را بترسانند، هیاهو کنند و جنجال بیافرینند. اما اگر مردم واقعا به فرهنگ اسلام تکیه کنند قطعا میتوانند در افغانستان با یدِ واحده در برابر آمریکاییها عمل نمایند. امروز آمریکاییها با استفاده از همین فرصت و زمینه است که در امور انتخابات ما دخالت دارند، قطعا شک نداشته باشید برادران و خواهران که جنجال اخیر انتخاباتی زیر سر آمریکاییهاست تا فضایی ایجاد نمایند که در پناه این فضای متشنج به اهداف نامیمون خودشان برسند، قطعا آمریکاییها در رابطه با طالبان و داعش و سازمانهای تروریستی در افغانستان طرح و نقشه دارند تا پروژهی دیگری روی دست گرفته و شرایط دیگری در افغانستان ایجاد نمایند.
معضلات و جنجالهای انتخاباتی توسط آمریکا سازماندهی میشود.
از شخصیتهای افغانستان همانهایی که ممکن بود کم و بیش به مسائل آمریکا بپردازند و سر و صدا نمایند، همگی درگیر جنجالهای داخلی شدند. آقای اشرف غنی با آن وضعیت و آرای محدود رئیسجمهور شد و از این طرف هم حکومت موازی اعلام کردند. شما هر روز میبینید که از یک طرف جنجال و هیاهو هست و از طرف دیگر در ولایات مختلف جشن و میتینگ و مراسم پایکوبی و مرگ گفتن و زنده باد گفتن برپاست. این گرفتاری و شرایط توسط آمریکاییها سازماندهی شده تا از این فضا سوءاستفاده نموده و بهره ببرند.
مردم ما باید در رابطه با مباحث دینی و فرهنگی توجه نمایند .ما باید به اسلام و به فرهنگ مکتبی و مذهبی خود برگردیم و به خدا توکل کرده و به ائمه معصومین علیهمالسلام توسل کنیم. خدا شاهد است اگر مردم به خدا توکل و به ائمه معصومین توسل نمایند تمام مشکلاتشان برطرف خواهد شد. اگر مشکلات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و همۀ معضلات به صورت صد درصد از بین نروند حداقل کاهش چشمگیری پیدا خواهند کرد.
هیچ نظامی مستقلتر از نظام جمهوری اسلامی ایران در جهان وجود ندارد.
ما در این زمینه نمونهی واضحی در دنیا داریم. حکومتی که تکیهگاهش خداست. حاکمیتی که منبع غنی فکر و فرهنگ و قانون و آییننامههای داخلی و عرصههای مختلفش فکر و فرهنگ ائمه معصومین علیهمالسلام است. امروز شما در دنیا مستقلتر از جمهوری اسلامی پیدا نمیکنید، با وصف اینکه در داخل این نظام معضلات گوناگونی وجود دارد، اما جمهوری اسلامی نظام قدرتمندی در سطح دنیا میباشد. چرا ما از این الگوها بهرهبرداری نمیکنیم، چرا در بین ما تعصبات ملیتی وجود دارد، چرا مدام افغانی ایرانی میگوئیم. بگذارید که عناصر ملیگرای ناسیونالیستِ منحرف این حرفها را بگویند، آنها در زمین دشمن بازی میکنند، چه از جامعۀ ایرانی باشند و چه از جامعۀ افغانستانی.
ما صدها کیلومتر مرز مشترک و زبان و فرهنگ مشترک با جمهوری اسلامی داریم. بیش از سه میلیون مهاجر ما طی بیش از چهل سال در ایران حضور داشته و رفت و آمد دارند. اینها امتیازات کمی نیست، اما چرا برای بهره بردن از شرایط و فضای این کشور و همچنین برای تاثیرگذاری حتی در سطح فکر و فرهنگ ایرانیها کاری نمیکنیم. ما نه تنها در افغانستان ضعف داریم و نمیتوانیم از این الگوهای عملی در سطح کشورمان استفاده نموده و خود را از بحران نجات بدهیم و در برابر استکبار عمل نمائیم، بلکه در سطح مهاجرین داخل ایران هم ماندهایم.
مهاجرین در صحنه حضور فعالی نداشته و به بد و خوب جامعۀ انصار کاری ندارند
مهاجرین ما با وصف اینکه نظام اسلامی ایران زحمات زیادی در رابطه با پذیرایی از آنها متقبل میشود، اما مشکلات و معضلات بسیاری دارند که ناشی از ضعف خودمان است. ما هر مشکلی که داریم نباید تحت هیچ شرایطی نظام اسلامی ایران و حکومت جمهوری اسلامی، وزارت کشور و سایر ارگانها را محکوم کنیم، به این خاطر که ما مهاجرین مردمی پویا، فعال، سر زنده و حاضر در صحنه نیستیم، وقتی که فعال نیستیم و تنها مشغول کار و بار خود هستیم، وقتی که سرمان در لاک خودمان باشد و به بد و خوب کسی کاری نداشته باشیم، دیگران هم به بد و خوب شما کاری نخواهند داشت.
در رابطه با قضاوت وضعیت مهاجرین، باید تفاوتهای ایران و کشورهای اروپایی لحاظ شود.
خود ایرانیها اگر در هر شهر نمایندگانی حضور نداشته باشند و این نمایندگان در مجلس شورای اسلامی به نفع آن مردم که نمایندهی آنها هستند عمل نکنند، مشکلاتشان حل نمیشود و معضل سر جای خود باقی میماند. ما که این همه مهاجر در سرتاسر ایران بدون انسجام و بدون سازماندهی و تحرک داریم چگونه توقع داشته باشیم که همهی مشکلات ما حل شود. شاید شما بگویید مهاجرینی که در اروپا و آمریکا هستند نه تحرکی داشته و نه فعالیتی دارند اما مشکلاتشان حل میشود. باید توجه داشت که ما تفاوتهایی که بین اروپا و آمریکا و کشورهای غربی با ایران وجود دارد را در نظر داشته باشیم. چند سال پیش سیل مهاجرت مهاجرین به سمت اروپا که تعدادشان به صدهزار نفر هم نرسیده بود چیزی نمانده بود که اتحادیه اروپا از هم بپاشد. صدهزار نفر برای چند ده کشور اروپایی، اما در یک ایران سه میلیون مهاجر حضور دارد. آنجا اروپا اقتصاد برتر دنیا نه تحریم است و نه جنگ و ترور دارد و نه مشکلات دیگر دارد، اما ایران 41 سال است که تحریم و محاصره است. ایرانیها صدها مشکل اساسی دارند که مهاجرین یکی از آنهاست.
من نمیگویم که نظام اسلامی توجهی به رفع معضلات مهاجرین ما نکند، چرا که باید توجه نموده و کارشناسانی را در رابطه با رفع و رجوع مشکلات مهاجرین بگذارند. اینها موضوعاتی است که من در جلسات مختلف با مقامات مختلف جمهوری اسلامی مطرح کردهام. هم در جلسات خصوصی و هم از طریق رسانهها گفتم و باز هم میگویم و حتی بارها عنوان کردم که جای خجالت است که بعد از چهل سال هنوز هم مهاجرین ما مشکل مدرک و اقامت داشته باشند.
مهاجرت پدیدهای کاملا طبیعی است.
این طبیعی است که در هرجایی از جهان، اگر تفاوت اقتصادی و امنیتی بین دو کشور وجود داشته باشد، قطعا مردم کشور فقیر و ناامن به کشور دارای اقتصاد و امنیت قوی مهاجرت میکنند. این مهاجرت طبیعی است و در کل دنیا هست و تنها منحصر به افغانستان هم نیست. ما هم خیلی ممنون نیستیم که بالاخره چون افغانی هستیم و دوستان ایرانی ما را جای دادهاند هر روز تشکر، نخیر این یک حرکت طبیعی است. اما وظیفه ما در این میان چیست، ما چه مسئولیتی داریم، ما چه تشکل و انسجامی داریم، ما در سطح جمهوری اسلامی چه اقتداری داریم که از این فضا و از این فرصت و از این شرایط به نحو مطلوب بهرهبرداری نمائیم؟
شخصیتهای ما به جای تعریف و تمجیدها، مشکلات مهاجرین را به مسئولین منتقل کنند.
مشکلات مهاجرین باید بازتاب پیدا کند و من مطمئنم که برادران جمهوری اسلامی ایران قطعا در رابطه با مشکلات مهاجرین توجه دارند و سعی دارند که این مشکلات برطرف شود. اما متاسفانه مشکل از ناحیۀ شخصیتهای ماست. متاسفانه شخصیتهای ما به بهانه رفع گرفتاری مهاجرین به ارگانهای ایرانی مراجعه میکنند و به محض اینکه مشکل خودشان رفع شد مشکلات دیگران را رها میکنند میگویند وضعیت مهاجرین به ما چه ارتباطی دارد. یا اینکه در جلسات با مسئولین ایرانی آنچنان آن مسئول را تعریف میکنند که منجر به اغوایشان میشود و برای آنان این تصور ایجاد میشود که وضعیت مهاجرین چقدر خوب است و اصلا مشکل و معضلی وجود ندارد.
مهاجرین از زوایای مختلف دارای مشکلات و معضلات متعددی هستند.
مردم ما از نگاه فرهنگی، اجتماعی، اقامتی و غیره مشکل دارند. معضلات مختلفی وجود دارد که باید توسط شخصیتهای ما منتقل شوند. این همه روحانیتی که در قم نشستهاند چه کار میکنند؟ ما بیش از 30 هزار روحانی در ایران و هزاران روحانی دیگر در داخل افغانستان داریم، اینها چه کار میکنند؟ همچنین هزاران مهندس و کارشناس و کارشناس ارشد و دکتر در ایران داریم که اینها بایستی درس میخواندند و وارد افغانستان میشدند و خدمت میکردند، اما نرفتند! حال که نرفتند حداقل در بین مهاجرین که حضور دارند، اینجا خدمت کنند، چرا بیکار نشستهاند؟ چرا در راستای انسجام و اقتدار عمل نمیکنند؟ برادران و خواهران من معتقدم شرایطی که در افغانستان وجود دارد، ناشی از ضعف و نقص خود ما است. ما کاری نمیکنیم، خودمان در صحنه حضور نداریم و به دنبال احقاق حق خود نیستیم و صحنه را رها کردهایم.
رویگردانی از دین و بیتقوایی، عامل اصلی گرفتاریها و معضلات ماست.
یک عده از مردم ما به اروپا رفتند، یک عده هم به ایران و پاکستان آمدند، یک عده هم که در داخل هستند موضعی ندارند و سر سفره هر کسی مینشینند و پلو خود را میخورند، عمامه و عبا و پول خود را میگیرند و پی کار خودشان میروند، در هر مجلسی هم که حضور دارند ثناگو اند. این است که وضعیت افغانستان امروز اینچنین است، شرایط مهاجرین ما هم به خاطر این وضعیت اینگونه است. ما اگر بخواهیم وضعیت ما متحول شود باید وارد صحنه شویم، و پیش از اینکه وارد صحنه شویم، در رابطه با کسب معارف الهی تلاش نمائیم. باید خدایی شویم، باید محور عمل ما تقوا شود، وقتی متقی شدیم خداوند در کنار ما خواهد بود و اراده او به اراده ما تعلق میگیرد. اما اگر تقوا نداشته باشیم، خداوند چگونه به ما کمک کند؟ چگونه معضلات ما را برطرف کند؟ شما شک نکنید بیش از 90 درصد از گرفتاریهای ما و معضلاتی که در سطح افغانستان و مهاجرین وجود دارد، ناشی از رویگردانی ما از دین و ناشی از بی تقواییهای ما است.
در حال حاضر در بسیاری از خانوادههای ما ماهواره و زمینه های لهو و لعب و موسیقیهای مبتذل وجود دارد. از نماز و قرآن خواندن خبری نیست، اگر هم هست خیلی محدود و بیتاثیر است. شما شاید اشکال بگیرید که آقا همهی مردم ما مسلمان، مجاهد، قرآنخوان و روضهخوان اند؛ حرف شما صحیح است، پس نتیجهاش کجاست؟ اگر ایمان قوی در جامعهای وجود داشته باشد، نتیجه و ثمرات خوبی برای بهبود وضعیت جامعه و اقتصاد و شرایط فکری و فرهنگی دارد. اما چرا در جامعۀ ما اثر ندارد و اوضاع روز به روز بدتر و کشور ناامنتر میشود؟ چرا روز به روز وضعیت اقتصادی ما به صفر تنزل میکند؟ اینها همه نتیجۀ این است که ما به محورها و مبانی و معیارهای دینی خود اعتنا نداشته و به آنها تکیه نمیکنیم.
لزوم بازگشت به دستورات قرآن و ائمهی معصومین (ع)
اگر به قرآن و ائمه معصومین علیهمالسلام برگردیم و از دستورات آنها استفاده کنیم، قطعا مردمی قوی و قدرتمند خواهیم شد. البته ما همان مردمی هستیم که برای اولین بار انگلیسها را شکست دادیم، ما برای اولین بار بساط انگلیس را جمع کردیم، مردم افغانستان اولین مردمی هستند که برای اولین بار بزرگترین قدرت منطقهای شرق را با شکست مواجهه کردند، اما امروز چه شده است که ما واماندهایم؟ مردم سوریه از ما پیشی گرفتهاند، امروز ما را چه شده است که عراقیها از ما پیشی گرفته و قدرتمندترند؟ امروز چه شده است که یمنیهای پابرهنه با وسایل اندک خود قهرمانان جهان اسلام شدهاند اما مردم افغانستان قهرمان، ذلیل و خاکنشین گردیدهاند؟ آنهایی که در داخل افغانستاناند منتظرند هر لحظه انتحاری داعش و طالب بیاید اینها را سر ببرد و شکم بدرد. یک عده دیگر هم که اینجا مهاجریم، منتظریم که مشکلی بر مشکلات ما افزوده شود تا فقط در دل خود ناله کنیم و زار بزنیم و زبانی هم برای گفتن نداشته باشیم.
شخصیتهای حوزوی و دانشگاهی ما باید از ظرفیتهای عظیم مهاجرین استفاده کنند.
آیا زبان روحانیت ما و دانشمندان ما بریده شده است که بیایند مشکلات مهاجرین را مطرح کنند و در رابطه با بالا بردن فرهنگ شان کار نمایند؟ امروز ظرفیت خوبی در عرصه مهاجرین ما وجود دارد، در عرصهی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و آموزشی ظرفیتهای برجسته و بزرگی وجود دارد. شخصیت های ما باید این ظرفیتها را محاسبه نموده و هم برای افغانستان و هم برای بهبود و ایجاد تحول در عرصۀ مهاجرین مورد بهره برداری قرار دهند.
در این زمینه صحبت زیاد است و وقتی که اختصاص داده شده را مجبورم تکمیل کنم، ان شاءالله از این مجالس و محافل بهرههای کافی را ببریم و جلسات ما صرفا جلسات روضه و گریه و بر سر زدن و ناله کردن نباشد، بلکه عمل در مسیر آن ناله و روضههایی که خوانده میشود باشد و رفتار در مسیر یکایک بیتهای مداحان عزیزمان باشد که خوانده میشود. اگر این مجالس و محافل خروجی عملی داشته باشد و ما توانستیم در صحنهی عمل در راستای ایجاد تحول حرکتی کنیم قطعا روزگار ما و وضعیت کشور ما بهتر خواهد شد.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته