به گزارش خبرگزاری صدای افغان (آوا)؛ حجتالاسلام والمسلمین سید عیسی حسینی مزاری رئیس عمومی مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان در اجتماعی از مهاجرین افغانستانی در حسینیۀ هراتیها شهر تهران به ایراد سخنرانی پرداخت.
حسینی مزاری در ابتدای سخنان خود در این مراسم، با امالمصائب دانستنِ حضور غربیها بویژه آمریکاییها در افغانستان، عنوان کرد: در گذشته این دیدگاه وجود داشته که اگر غربیها وارد افغانستان شوند و طالبانِ شرارت پیشه را از بین ببرند، صلح و امنیت برقرار میشود. در حقیقت اکثر افکار عامه حتی خواص جامعه، آمریکاییها را فرشتۀ نجات مردم افغانستان میپنداشتند. اما اعتقاد ما غیر از این بود.
وی ادامه داد: من از همان روزهای ابتدایی در کابل، هرات، مزار، داخل و خارج در اجلاسهای گوناگون طی سخنرانیهایی عنوان کردم که "آمریکاییها برای منافع مردم افغانستان نیامدهاند. آنان برای تأمین صلح و برقراری ثبات و ایجاد زمینههای رشد اقتصادی و فراهمسازی زمینههای آرامش و آسایش مردم افغانستان نیامدهاند. آمریکاییها به افغانستان آمدهاند چون در اینجا اهداف بلندمدتی دارند و سعی دارند از افغانستان صرفا به عنوان بستر و پایگاه استفاده کنند."
رئیس مرکز تبیان با طرح این موضوع که آمریکاییها به خاطر ما و امنیت ما به افغانستان نیامدهاند، اظهار داشت: سالها پیش سازمانهای اطلاعاتی آمریکا اعلام کردند که به زودی قدرت اقتصادی از غرب به شرق منتقل میشود و اگر آمریکاییها دست به کار نشوند دیری نخواهد گذشت که با معضلی جدی مواجه خواهند شد و از صحنههای بزرگ بازیگردانی باز خواهند ماند. آمریکاییها بعد از بررسی، افغانستان را بهترین نقطه در این راستا یافتند، چون افغانستان با روسیه و همپیمانان روسیه و ایران و چین هممرز است و هند نیز با فاصلۀ یک کشور مرتبط با مسائل افغانستان است. اینجا بود که به بهانۀ انفجار برجهای دوقلو که زیر نظر خودشان انجام شد، وارد افغانستان شدند.
وی با بیان این سوال که چرا افغانستان باید به عنوان بستری در اختیار غربیها باشد و چرا مانعی سد راه عوامل خارجی -که هر کاری بخواهند در افغانستان انجام میدهند- نیست و هر روز وضعیت کشور بدتر از دیروز میشود نیز گفت: تاکنون دو عامل داخلیِ سکوت یا خیانت خواص و انفعال و بیاهتمامی عوام، از مهمترین عوامل زمینهساز حضور غربیها در کشور و بدبختی مردم و ایجاد مشکلات در افغانستان بوده است.
حسینی مزاری با بیان اینکه سکوت و خیانت خواص عامل اول زمینهساز حضور خارجیها در کشور است، ریشۀ خیانت یا سکوت آنان را در سه عامل 1-پایین بودن یا نداشتن معرفت الهی، 2-وابستگی برخی از آنها به اجانب و 3- نداشتن تحلیل سیاسی دانست و گفت: اکثر شخصیتهای حوزوی و دانشگاهی و فرهنگی و هنریِ ما یا معرفت الهی ندارند و یا در این بخش دچار ضعفاند، برخی خواص نیز به اجانب وابسته هستند و به ظاهر مسلمان ولی در حقیقت به دشمن متصلاند. برخی خواص هم شاید از بخشهایی از معرفت الهی برخوردار باشند، اما نسبت به اوضاع جاری کشور تحلیل سیاسی نداشته و از جامعه شناخت درستی ندارند و بر اساس این شناخت نمیتوانند تحلیل مناسبی ارائه کنند.
وی در رابطه با عنصر بیتوجهی و بیاهتمامی مردم که آن را عامل دوم زمینهساز حضور دشمنان خارجی در کشور میداند، نیز گفت: اگر از مردم هم بپرسیم که شما چرا حرکت نمیکنید و در برابر دشمنان حرف نمیزنید و موضع نمیگیرید و در صحنه نیستید؛ میگویند بزرگان ما اینگونه هستند و ما هم متأثر از بزرگانمان هستیم؛ بله درست است که بزرگان در اجتماع تاثیرگذارند و در هر جامعهای که نگاه کنیم برخی بزرگانش مسیری انحرافی را طی میکنند، اما با این وجود این دلیلی کافی برای در صحنه نبودن مردم نیست.
این آگاه امور سیاسی تصریح کرد: قطعا خداوند در روز قیامت گریبان مردم را نیز رها نخواهد کرد. خواهد پرسید که هرچند بزرگان شما به انحراف رفتند و علمای شما و شخصیتهای شما وابستۀ به اجانب بودند، اما شما مردم چرا؟ شماهایی که مراسم عزاداری و سینهزنی دارید و مراسم دعا برگزار میکنید، شما چرا حرکت نکردید تا بفهمید؟ چرا این خواص را رها نکردید؟ چرا با وصف این که میدیدید فلان شخصِ خاص و برجسته خائن و قاتل و وابسته به دشمن و منفعل است و در صحنه سکوت میکند و نه تنها در افغانستان بلکه در ایرانِ امن و امان هم محافظهکاری میکند و حاضر نیست در رابطه با بیان حقایق حرفی بزند باز مرتبا دنبال چنین کسانی رفتید و آنها را تحویل گرفتید؟ چرا باعث تشویق آنها میشدید؟ چرا دعوتشان میکردید و در مسیرشان گاو و گوسفند میکشتید؟
حسینی مزاری اظهار داشت: برادران! راهحل معضلات ما این است که در جهت بیداری خواص حرکت کنیم، خواص باید به وظایف خودشان عمل کنند و اگر عمل نکردند مردم باید خواصِ بیعمل یا وابسته را رها کنند، اگر رها نکنند و حتی یک دانه برنج به اینها بدهند، خیانت و جنایت میکنند و باید روز قیامت پاسخگوی این عملکردشان باشند.
وی در بخش پایانی سخنان خود، با بیان اینکه مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان یکی از تشکلهایی است که چه خواصش و چه عناصری که در بدنۀ این تشکیلات به عنوان نیروهای مردمی بودهاند، به خوبی عمل کردهاند گفت: درست عمل کردن ما باعث شد که تاوان سنگینی پرداخت کنیم و البته باز هم حاضر به پرداختن این تاوان هستیم، در 7 جدی سال 96 دفتر ما مورد حمله داعش قرار گرفت و ۵۲ نفر از همکاران ما شهید و بیش از 90 نفر زخمی شدند. این نشانۀ صحت عمل ما در عرصه مسائل سیاسی و فرهنگی ما میباشد.
مشروح سخنان حجتالاسلام والمسلمین سیدعیسی حسینی مزاری در این مراسم به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
موضوعات مختلفی برای بحث وجود دارد که میتوان در جلسۀ امروز مطرح کرد، ولی گمان میکنم تمایل دارید تا از اوضاع و احوال افغانستان بشنوید. باید گفت شرایط کشور، شرایط حساس و خطرناکی است. حتما این سوال برای همۀ مردم بخصوص عزیزانی که در این جمع حضور دارند مطرح است که چرا این همه بحران؟ چرا این همه معضل؟ چرا این همه مشکل؟ چرا این همه جنگ و خونریزی و قتل و غارت و تخریبِ زیرساختهای کشور در عرصههای مختلف؟ و اینکه عوامل این همه معضل چه میتواند باشد؟
شما و همۀ مردم افغانستان میدانید که آنچه در شرایط فعلی به عنوان امالمصائب در کشور مطرح است، حضور غربیها بویژه آمریکاییها در افغانستان است. در گذشته این دیدگاه وجود داشته که اگر غربیها وارد افغانستان شوند و طالبان شرارت پیشه را از بین ببرند، صلح برقرار میشود. در حقیقت اکثر افکار عامه حتی خواص جامعه، آمریکاییها را فرشتۀ نجات مردم افغانستان میپنداشتند.
اما اعتقاد ما غیر از این بود. من از همان روزهای ابتدایی در کابل، هرات، مزار، داخل و خارج در اجلاسهای گوناگون طی سخنرانیهایی عنوان کردم که "آمریکاییها برای منافع مردم افغانستان نیامدهاند. آنان برای تأمین صلح و برقراری ثبات و ایجاد زمینههای رشد اقتصادی و فراهمسازی زمینههای آرامش و آسایش مردم افغانستان نیامدهاند. آمریکاییها به افغانستان آمدهاند چون در اینجا اهداف بلندمدتی دارند و سعی دارند از افغانستان صرفا به عنوان بستر و پایگاه استفاده کنند"، اما متاسفانه گوش شنوایی وجود نداشت.
بسیاری از خواص به دنبال آمریکاییها رفتند و جمعیت عظیمی از مردم فریب تبلیغات وسیع رسانههای آمریکایی و مراکز فکری و فرهنگی غرب را خوردند و گمان میکردند که امروز و فردا صلح برقرار خواهد شد. اما ما شاهد این بودیم که از روزی که آمریکاییها قدم نحس خود را در خاک افغانستان گذاشتند، روز به روز بر معضلات و مشکلات کشور افزوده شد و امروز فجایع وسیع و گستردهای در سطوح مختلف مشهود و کاملا ملموس است.
حتما این سوال برای شما مطرح خواهد شد که اگر آمریکاییها برای مردم افغانستان و بخاطر امنیت افغانستان نیامدهاند پس برای چه چیزی آمدهاند؟
سالها پیش سازمانهای اطلاعاتی آمریکا اعلام کردند که به زودی قدرت اقتصادی از غرب به شرق منتقل میشود و استوانههای قدرت اقتصادی شرق نیز چین، روسیه، ایران و هند خواهند بود و اگر آمریکاییها دست به کار نشوند دیری نخواهد گذشت که با معضلی جدی مواجه خواهند شد و از صحنههای بزرگ بازیگردانی باز خواهند ماند. اینجا بود که آنها بررسی کردند که باید چه کاری انجام دهند و به این نتیجه رسیدند که بایستی در منطقه حضور پیدا نموده و نسبت به انهدام و تخریب و تضعیف این چهار کشور و یا حداقل مهار این کشورها اقدام کنند.
آمریکاییها بعد از بررسی، افغانستان را بهترین نقطه در این راستا یافتند، چون افغانستان با روسیه و هم پیمانان روسیه و ایران و چین هممرز است و هند نیز با فاصلۀ یک کشور مرتبط با مسائل افغانستان است. اینجا بود که به بهانۀ انفجار برجهای دوقلو که زیر نظر خودشان انجام شد، وارد افغانستان شدند و طی این هجده و نوزده سال گذشته در راستای این هدف خود فعالیت میکنند.
شما امروز حتما سروصدای صلح آمریکایی را میشنوید. حتما بعضی مردم خوشحالند که آمریکاییها به دنبال صلحاند و با طالبان مذاکره می کنند و این گروه را پای میز مذاکره میآورند و غیره. اما اینطور نیست، اگر آمریکا با طالبان مذاکره دارد یا هرگونه تعاملی با هر دولت مرد افغانستانی و با هر جریان و هر گروهی یا هر کشوری دارد، صرفا در راستای منافع خودش است.
اگر چه امروز آمریکاییها حقیقتا مضطر و دستپاچه هستند و سرِ کلاف را گم کرده و نمیدانند که باید چکاری انجام بدهند، اما هر کاری را که در پیش دارند، در راستای هدف خودشان است.
حالا چرا آمریکاییها با طالبان مذاکره میکنند و چرا تاکنون در افغانستان به نتیجۀ مطلوب نرسیدهاند؟ نقش ایران، روسیه، چین، هند و سایر کشورها در این میان چه میتواند باشد؟ آیا آمریکاییها به اهداف خودشان خواهند رسید یا خیر؟ و روند شرایط افغانستان به کدام سمت و سو میرود، سوالاتی است که مطرح میشود.
این سوالات نیاز به تحلیل دارند و بنده تحلیلی هم در این زمینه دارم و بخشی از این تحلیل را چند شب پیش در یک مصاحبۀ زنده با رادیو ایران مطرح کردم و اگر فرصتی باقی بود در این رابطه به تدریج در جلسات آینده برای روشنسازی اذهان و افکار مردم عزیزمان بخصوص مهاجرین موضوعاتی را مطرح میکنم تا مسائل بیشتر باز شود و مردم دقیقا بدانند که در چه شرایطی قرار دارند و وضعیت افغانستان چگونه است و جریانات به کدام سمت و سو روانند و ما با چه دشمنانی مواجهیم و آنان چه جنایات و فجایعی را انجام دادهاند که اگر ما صد سال دیگر نیز به صورت شبانهروزی تلاش کنیم، رفع این فجایع به راحتی ممکن نخواهد بود.
عوامل زمینهساز حضور دشمنان غربی در افغانستان:
معمولا دو عامل باعث می گردد تا بستر افغانستان آماده بهره برداری اجانب شود.
الف- عامل اول: سکوت و خیانت خواص
سکوت خواص در بسیاری مقاطع و نیز خیانت برخی دیگر از آنها عامل مهمی در راستای بسترسازی حضور غربی ها و بهره برداری آنها جهت رسیدن به اهداف شان محسوب می گردد.
ریشههای سکوت و خیانت خواص جامعه؛
1- سطح پایین معرفت و یا نبود آن
ریشۀ سکوت یا خیانت خواص را باید در پایین بودن یا نداشتن معرفت الهی در وجود آنان جستجو کرد. اکثر شخصیتهای حوزوی و دانشگاهی و فرهنگی و هنریِ ما یا معرفت الهی ندارند و یا در این بخش دچار ضعفاند. اگر معرفت الهی بالا باشد، قطعا روحانی ما به وظیفۀ خود عمل میکند، وقتی بالای منبر پیامبر خدا قرار میگیرد حق و باطل را برای مردم تبیین میکند، توطئههای موجود در کشور را ریشهیابی و برای مردم بیان نموده و در راستای نظمدهی و انسجام مردم عمل میکند. اما چون این معرفت وجود ندارد و خواص ما در حوزۀ نظارت و حضور خدا قرار ندارند و در محور کار این شخصیتها هر چیزی جز خدا وجود دارد، بنابراین جامعه نیز از ثمرۀ کار و خدمت اکثر خواص بیبهره میماند.
2- وابستگی برخی از آنان به اجانب
از طرف دیگر، برخی خواص به اجانب وابسته هستند و به ظاهر مسلمان و در حقیقت به دشمن متصلاند و -آگاهانه یا ناآگاهانه- مطابق خطوط و توطئههای دشمن در حال حرکتاند.
3- نداشتن تحلیل سیاسی
برخی خواص نیز هرچند شاید از بخشهایی از معرفت الهی برخوردار باشند، اما نسبت به اوضاع جاری کشور تحلیل سیاسی نداشته و از جامعه شناخت درستی ندارند و بر اساس این شناخت نمیتوانند تحلیل کنند که منفعت و ضرر چیست؟ و دوست و دشمن کیست؟ و چه کارهایی در برابر آنها باید انجام داد؟ این نداشتن تحلیل باعث میشود که شخصیتهای ما حتی شخصیتهای متدین ما از حیز انتفاع باز بمانند. خواص اینچنین بیمعرفت، بیتحلیل و بیبصیرت همواره از صدر اسلام تاکنون باعث ضربه خوردن دین مقدس اسلام شدهاند. تاریخ زمان پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی (ع) و خوارج را مطالعه کنید. خوارج چه کسانی بودند؟ این گروهی که در برابر حضرت علی (ع) شمشیر کشیدند که بودند؟ حضرت امام علی (ع) از دست چه کسانی ناراحت بوده و از چه کسانی گلایه دارند؟
با وجود خواصی که قاری قرآن و پیشانی پینهبسته و نماز شبخوان بودند اما باز هم میبینیم که حضرت علی(ع) بییاور است. همچنین اگر خواص همراه با امام حسین (ع) بودند، قطعا ایشان شهید نمیشدند و در مسیر کارشان علیالظاهر شکست نمیخوردند. ایشان اگر در راه اقامۀ امر به معروف و نهی از منکر شهید نمیشدند، قطعا حکومت اسلامی تشکیل میدادند. اگر امام حسین (ع) حکومت اسلامی تأسیس میکردند، بقیۀ ائمه هم به نوبت حکومت تشکل میدادند و امروز اوضاع ما مسلمانان اینگونه نبود. این وضعیت خواص در طول تاریخ ادامه داشته است.
اما پیامد نبود معرفت یا ضعف آن؛
1- ترسِ از دست دادن جان و مال:
اولین پیامد ضعف یا نبود معرفت الهی، ترس نخبگان و شخصیتها از جان و مال خود خواهد بود.. میترسند که اگر به صحنه بیایند و حرف بزنند و موضع بگیرند و احکام الهی را بیان کنند ترور شوند. ممکن است بر اثر انتحاری از بین بروند، ممکن است دستگیر شوند و به پایگاه بگرام و گوانتانامو برده شوند، از جان خودشان میترسند، برخی طی 18 سال دوران جهاد به پولهای هنگفتی رسیدهاند و مال و ثروت پیدا کردند، این پولهای هنگفت به گونهای متمرکز شده که شاید در بانکهای افغانستان جا نگیرد و در بانکهای دبی و سوئیس و مکانهای دیگر ذخیره کنند. حالا اگر چنین شخصیتهایی در صحنه حضور پیدا کنند و حرف بزنند ممکن است پولها و امکاناتشان بلوکه شود، لذا از ترس اینکه امکاناتشان بلوکه نشود سکوت میکنند و حرفی نمیزنند.
2- ترسِ از دست دادن مناصب و موقعیتها
دومین پیامد ضعف یا نبود معارف الهی ترس از موقعیت و منصب است. برخی خواص از ترس اینکه موقعیت و منصب خود را از دست بدهند حرف نمی زنند و موضع نمی گیرند و برای دفاع از حق و مقابله با باطل وارد صحنه نمی شوند.
3- وابستگی برخی از خواص به دشمنان
ضعف یا نبود معرفت الهی باعث میشود که برخی شخصیتها، در دامهای پهنشدۀ دشمن در افغانستان گیر بیفتند و به عنوان عوامل آنها عمل کنند و نه تنها ساکت نمینشینند بلکه در راستای منافع دشمن فعالانه در تکاپو میافتند و علیه منافع اسلامی و ملی ما و به نفع اهداف دشمن کار میکنند. گاهی سر سفرۀ این کشور و گاهی سر سفرۀ آن وزارتخانه، گاهی سر سفرۀ این جریان و یا آن جریان مینشینند و شکمهایشان از مال حرام پر بوده و طبیعی است وقتی شکمشان از مال حرام پر شد، دیگر از حرف حق خبری نخواهد بود.
ب) عامل دوم: انفعال و بیاهتمامی مردم
انفعال مردم و بی اهتمامی آن ها عامل مهم دیگر برای فراهم شدن شرایط حضور غربیها در کشور و سؤ استفاده آنها از فضای پیشآمده است. اگر از مردم هم بپرسیم که شما چرا حرکت نمیکنید و در برابر دشمنان حرف نمیزنید و موضع نمیگیرید و در صحنه نیستید؟ میگویند بزرگان ما اینگونه هستند و ما هم متأثر از بزرگانمان هستیم؛ بله درست است که بزرگان در اجتماع تاثیرگذارند و در هر جامعهای که نگاه کنیم برخی بزرگانشان مسیر انحرافی را طی میکنند، اما با این وجود این دلیل کافی برای در صحنه نبودن مردم نیست.
قطعا خداوند در روز قیامت گریبان مردم را نیز رها نخواهد کرد. خواهد پرسید که هرچند بزرگان شما به انحراف رفتند و علمای شما و شخصیتهای شما وابستۀ به مزدوران بودند، اما شما مردم چرا؟ شماهایی که مراسم دعا برگزار میکنید و خود را متدین می شمارید که عمل تان نشان از این ادعا هم داشت، چرا حرکت نکردید تا بفهمید؟ چرا این خواص را رها نکردید؟ چرا با وصف این که میدیدید فلان شخصِ خاص و برجسته منفعل است و در صحنه سکوت می کند و نه تنها در افغانستان بلکه در ایرانِ امن و امان هم محافظهکاری میکند و حاضر نیست که در رابطه با بیان حقایق حرفی بزند باز مرتبا دنبال چنین کسانی رفتید و آنها را تحویل گرفتید؟ چرا باعث تشویق آنها میشوید؟ چرا دعوتشان میکنید و در مسیرشان گاو و گوسفند میکشید؟ و یا چرا از عدهای وابسته به دشمن که علیه منافع دینی و ملی شما عمل کردند، خائن و قاتل و وابسته به دشمن بودند از آنها حساب بردید و کوچکترین حرکتی علیه آنها نکردید؟!
باید مردم در روز قیامت به این پرسشها پاسخ بدهند. چون اکنون صحنه به گونهای نیست که مردم محصور باشند و نتوانند راه رهایی و تعالی را پیدا نکنند، بخصوص امروزه مهاجرین ما که در جمهوری اسلامی ایران حضور دارند، در حالی که تلویزیون اینجا دانشگاه است و دانشگاهها، مدارس و مجالس نیز این مباحث را بیان میکنند، چرا مهاجرین به هوش نمیشوند و به حال نمیآیند؟
مهاجرین کاملا منفعل و از مسایل سیاسی و اجتماعی افغانستان غافلاند
به عنوان مثال در جمهوری اسلامی ایران وقتی وضعیت مهاجرین را مطالعه میکنید میبینید که چقدر منفعل و دور از مباحث سیاسی و اجتماعی افغانستان و تحلیلهای سیاسی هستند. آنچنان پراکنده و متفرقاند که حتی معضلاتی که در همینجا برایشان وجود دارد قابل حل نیست، ما میدانیم مهاجرین ما در ایران مشکل دارند، میدانیم که معضلاتی در مسیر مهاجرین وجود دارد، اما چرا قابل حل نیست؟ آیا شما فکر میکنید ایرانیها آنقدر بیانصافند که میدانند این مشکلات وجود دارد اما به دنبال حل آن نیستند؟
نظام جمهوری اسلامی ایران بیش از 30 سال در اختیار مهاجرین بوده و بهترین پذیرایی را از جمعیت بیش از 3 میلیونی مردم ما داشته است، جمعیتی که میدانید اگر در یک کشور به عنوان مهاجر وجود داشته باشد، بایستی چقدر در مدیریت این نیروها کار صورت بگیرد. نظامی که هرگونه مشکلاتی که از این ناحیه میبینند ساکتاند. دیروز با یکی از مسئولین ایرانی صحبت داشتم، بیشترین کسانی که در حاشیه شهر تهران هنگام اغتشاشات معترض بودند و دلار پخش میکردند و بانک آتش میزدند از مهاجرین افغانستانی بودند، اگر هر کشور دیگری بود با مهاجرین تسویهحساب میکرد. چند روز پیش حدود 50 الی 60 نفر موتورسوار افغانستانی که وارد شهر شده و در حال مانور دادن بودند را دستگیر کردند و به اردوگاه بردند اما با این وجود با آنها با ملاطفت برخورد کردند تا آزادشان کنند.
با این اوصاف نگاه جمهوری اسلامی ایران به مهاجرین مثبت است، اما معضلات موجود هم باید پیگیری شود. شخصیتهای افغانستانی باید در رفع مشکلاتی که در مسیر مهاجرین وجود دارد کار و تلاش کنند و حرف بزنند. اینجا کشور اسلامی است. ما هم مردمی مسلمان و شیعه هستیم که در آن حضور داریم، اما چرا این مشکلات وجود دارد؟ چرا در بحث اقامت، گواهینامه، بیمارستان و مباحث مختلف مشکل داشته باشیم؟ حل این مشکلات برای کشور ایران آسان است، اما برای من مهاجر حتی کوچکترین مشکل هم بزرگ است، رانندههای ما گواهینامه ندارند و همچنین برخی مشکلات دیگر. چرا این مشکلات قابل حل نیستند؟ حل آنها به دست خود مهاجرین صورت میگیرد، مهاجرین نباید منفعل عمل کنند و بیحال باشند، نباید از صحنه پرت باشند و به گونهای عمل کنند که انگار در این کشور زندگی نمیکنند.
گاهی اوقات مهاجرینی را میبینم که غیر نقزدن و انتقاد از نظام کار دیگری نمیکنند. شما چه کاری انجام دادید که این همه نق میزنید؟ مشکلت را قانونی پیگیری کن که قابل حل باشد، ما بیش از 20 هزار روحانی در اینجا داریم، آنها در حوزۀ علمیه قم و مشهد چه کار میکنند؟ در سطح مهاجرین چند کلاس برگزار میکنند؟ افغانستان نروید و جمعیت 3 میلیونی مهاجرین را دریابید. امروزه معضلات و فجایع خانوادگی و اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی متعددی میان مهاجرین وجود دارد.
نخبگانِ رسوبکرده در ایران، مهاجرین را دریابند
نخبگان ما کجا هستند؟ چرا مهاجرین را نمییابند و به دنبال کار آنها نیستند؟ اگر این تعداد روحانی یا اشخاص دانشگاهی دیگری که در اینجا رسوب کردهاند، هرکدام کلاس 20 نفره تشکیل بدهند و مرتبط با 20 نفر مهاجر باشند، این 3 میلیون مهاجر به عنوان کادر مدیر درجه یک تربیت میشوند و حضورشان هم در ایران به نفع کشور ایران و هم به نفع مردم افغانستان است.
چرا مهاجرین ما از این فرصت استفاده نمیکنند؟ چرا در راستای سازندگی خود و دیگران و کشورمان استفاده نمیکنند؟ فرصت و شرایط عالی وجود دارد، همین وضعیت هم در افغانستان وجود دارد. مشاهده کنید مردم چقدر بیاهتمامی و منفعل هستند، صحنههای اصلی و سیاسی و فرهنگی را رها کردهاند و در اختیار غربیها و وهابیت و سکولاریسم گذاشتهاند، امروزه وهابیت و سکولاریسم به عنوان دو تیغۀ قیچی در حال قلع و قمع کردن مردم افغانستان هستند. این دلیل قانعکنندهای نیست که بگوئیم چون خواص گرفتارند پس به ما نمیرسد؛ خیر! مردم هم وظایفی دارند که بایستی به وظایف خودشان رسیدگی کنند.
مردم باید دست از حمایت از خواصِ بیعمل بردارند.
برادران! راهحل این است که باید در جهت بیداری خواص عمل نمائیم، خواص باید به وظایف خودشان عمل کنند و اگر عمل نکردند مردم باید خواصِ بیعمل یا وابسته را رها کنند، اگر رها نکنند و حتی یک دانه برنج به اینها بدهند، خیانت و جنایت میکنند و باید در روز قیامت پاسخگوی این عملکردشان باشند، وقتی روحانی را دعوت میکنید به ایشان روحانی موضوع بدهید که در رابطه با آن در زمینههای دینی، عرفانی، اخلاقی و مسائل روز سخنرانی کند. مردم افغانستان از مباحث روز عقباند. برخی شخصیتهای حوزوی و دانشگاهی وقتی در مجالس و محافل صحبت میکنند واقعا تاسف میخورم که چرا چنین فرصتی در اختیار این چنین روحانی و یا دانشگاهی قرار داده میشود. چرا زحمت نمیکشند و خوب تحلیل نمیکنند؟ چرا خوب مطالعه نمیکنند؟ چرا در جهت هدایت و ساماندهی مردم کاری صورت نمیگیرد؟ چرا مردم مهاجر ما همینطور معطل ماندهاند و با این همه مشکل و معضل دستشان به هیچ جایی نمیرسد؟
در این بین، مرکز تبیان یکی از تشکلهایی است که چه خواصش و چه عناصری که در بدنۀ این تشکیلات به عنوان نیروهای مردمی بودهاند، خوب عمل کردهاند. اگر صحبتهای مرا قبول ندارید در گوگل جستجو کنید و ببینید که نیروهای ما در کابل، هرات و سایر شهرهای افغانستان چگونه کار و فعالیت میکنند و در راستای روشنگری چه مسیری را طی کردهاند. درست عمل کردن ما باعث شد که تاوان سنگینی پرداخت کنیم و البته باز هم حاضر به پرداختن این تاوان هستیم. حتما دوستان در جریان هستند که در 7 جدی سال 96 دفتر ما مورد حمله داعش قرار گرفت و ۵۲ نفر از همکاران ما شهید و بیش از 90 نفر زخمی شدند. این نشانۀ صحت عمل ما در عرصه مسائل سیاسی و فرهنگی ما میباشد.
تاوان دادن، از لوازم حضور خالصانه در عرصۀ مبارزه و جهاد است.
شاید شما بگویید اگر ما بخواهیم اینگونه عمل کنیم و اینطور تاوان بدهیم، بهتر است که هیچ فعالیتی نداشته باشیم، بله عرصه مبارزه و جهاد، ساختن کشور، فراهم کردن رفاه برای مردم و مبارزه با دشمنان این تاوانها را دارد و باید آن را پرداخت کنیم. من در مصاحبهها و میزگردهایی که در افغانستان داشتم همیشه گفتهام که مبارزه بدون تاوان دادن نمیشود و ما آمادۀ این تاوان دادن هستیم.
بعد از حادثه 7 جدی به هیچ وجه فعالیتهای ما متوقف نشده است و ما امروز به عنوان یک جریان تاثیرگذار در سطح افغانستان فعال هستیم. خبرگزاری ما در شهرهای قم، مشهد و تهران فعال میباشد. طی ۳۰ سال که مرکز تبیان تأسیس شده و در ایران دفتر دارد، بیشترین حجم حمایت از حقوق مهاجرین توسط ما صورت گرفته است. بیشترین فریادرسی از طرف مهاجرین برای جمهوری اسلامی و مقامات ایرانی توسط ما صورت گرفته است. وقتی میگوییم ما این کار را کردهایم، اسناد داریم و شما میتوانید در خبرگزاری ما صدها مطلب، مصاحبه و سخنرانی در این رابطه پیدا کنید.
از شما حضرات دارای هر فکر و اندیشهای که باشید دعوت میکنم که با مرکز تبیان همکاری کنید. چه در افغانستان و چه در ایران، در صحنه باشید و با دفاتر ما در شهرهای مختلف مرتبط شوید. انشاءالله سعی میکنیم به زودی دفتر مرکز تبیان را در شهر تهران نیز تأسیس نمائیم.
دفاتر ما در جمهوری اسلامی ایران چند هدف عمده را پیگیری میکنند؛ 1- تبیین شخصیت و چهرۀ مردم افغانستان در ایران. 2- حمایت از حقوق مهاجرین و پیگیری موضوعات مربوط به آنها.
دفتر ما در شهر مقدس مشهد مصدر خدمات زیادی برای مهاجرین میباشد. ما تنها در این شهر بیش از 46 هزار جوان را با زبان انگلیسی و کامپیوتر آشنا کردیم. اولین تشکیلاتی که اولین بار مهاجرین را در دنیا با کامپیوتر آشنا کرد تشکیلات مرکز تبیان است، حتی ایرانیها آن زمان خیلی کم با کامپیوتر آشنا بودند. در مشهد کامپیوتر کمیاب بود، اما ما در مرکز تبیان با همکاری سازمان ملل و اداره اتباع مشهد، این آموزشگاه بزرگ را تاسیس کردیم و تا سال 85 بیش از 46 هزار نفر را آموزش دادیم که از این تعداد تقریبا 30 هزار نفر در رشته کامپیوتر و زبان انگلیسی و 5 هزار نفر در رشتههای علوم قرآنی بودند. همچنین ما 350 نفر خبرنگار پرورش دادیم که امروزه در قالب خبرگزاری صدای افغان (آوا) و سایر رسانهها فعالیت میکنند.
بنابراین مرکز تبیان در ایران مصدر خدمات خوبی برای مهاجرین بوده است و امیدواریم دفتر ما در اینجا -تهران- هم افتتاح شود و بتوانیم مصدر خدمت به شما عزیزان شویم. شناسایی عناصر نخبه و تربیت و آموزش آنها به عنوان مدیر برای کشورمان و همچنین تلاش برای نزدیکی دو ملت ایران و افغانستان و رساندن صدای مردم ما از بستر جمهوری اسلامی از دیگر اهداف دفاتر ما در ایران است.
امیدواریم شما عزیزان با هر حرفه و شغل و از هر قشری که هستید از امروز فکر کنید و با حضور در محافل و کمکهای اقتصادی برای تأسیس دفاتر دیگر، در راستای همکاری قدم بگذارید. مطمئن باشید که حضور در مرکز تبیان حضور در ولاییترین تشکیلات دنیاست. مرکز تبیان متدینترین و ولاییترین تشکیلات در سطح دنیاست که هم در عمل و هم در محتوا و فعالیتهای رسانهای به این شعار عمل میکند. ما در افغانستان و ایران حتی در اجلاسها و سخنرانیهایی که در اروپا داشتیم در این رابطه صحبت کردهایم.
جناب آقای حبیبی که اینجا حضور دارند هماکنون مسئول دفتر مشهد مقدس است که قبلا به مدت 12 سال در اروپا نمایندۀ ما در این عرصه بود و حالا هم سالی یک بار برای ارتباط گرفتن با همکارانمان در آنجا به اروپا سفر میکند. جناب آقای سادات مسئول دفتر خبرگزاری آوا در تهران و آقای سیدعباس حسینی که در حال عکس گرفتن است یکی از شخصیتهای برجستۀ ما در رسانههای افغانستان است. مدتی تدوینگر و سردبیر تلویزیون طلوع بود، نویسنده است و در حال حاضر از کادرهای ارشد تشکیلات میباشد.
بنده بیش از این وقت عزیزان را نمیگیرم. در آینده اگر فرصتی شد در سایر مباحث افغانستان و مهاجرین و خدمات زیادی که تاکنون انجام دادهایم و برنامههایی که برای آینده داریم صحبت خواهیم کرد.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
حسینی مزاری در ابتدای سخنان خود در این مراسم، با امالمصائب دانستنِ حضور غربیها بویژه آمریکاییها در افغانستان، عنوان کرد: در گذشته این دیدگاه وجود داشته که اگر غربیها وارد افغانستان شوند و طالبانِ شرارت پیشه را از بین ببرند، صلح و امنیت برقرار میشود. در حقیقت اکثر افکار عامه حتی خواص جامعه، آمریکاییها را فرشتۀ نجات مردم افغانستان میپنداشتند. اما اعتقاد ما غیر از این بود.
وی ادامه داد: من از همان روزهای ابتدایی در کابل، هرات، مزار، داخل و خارج در اجلاسهای گوناگون طی سخنرانیهایی عنوان کردم که "آمریکاییها برای منافع مردم افغانستان نیامدهاند. آنان برای تأمین صلح و برقراری ثبات و ایجاد زمینههای رشد اقتصادی و فراهمسازی زمینههای آرامش و آسایش مردم افغانستان نیامدهاند. آمریکاییها به افغانستان آمدهاند چون در اینجا اهداف بلندمدتی دارند و سعی دارند از افغانستان صرفا به عنوان بستر و پایگاه استفاده کنند."
رئیس مرکز تبیان با طرح این موضوع که آمریکاییها به خاطر ما و امنیت ما به افغانستان نیامدهاند، اظهار داشت: سالها پیش سازمانهای اطلاعاتی آمریکا اعلام کردند که به زودی قدرت اقتصادی از غرب به شرق منتقل میشود و اگر آمریکاییها دست به کار نشوند دیری نخواهد گذشت که با معضلی جدی مواجه خواهند شد و از صحنههای بزرگ بازیگردانی باز خواهند ماند. آمریکاییها بعد از بررسی، افغانستان را بهترین نقطه در این راستا یافتند، چون افغانستان با روسیه و همپیمانان روسیه و ایران و چین هممرز است و هند نیز با فاصلۀ یک کشور مرتبط با مسائل افغانستان است. اینجا بود که به بهانۀ انفجار برجهای دوقلو که زیر نظر خودشان انجام شد، وارد افغانستان شدند.
وی با بیان این سوال که چرا افغانستان باید به عنوان بستری در اختیار غربیها باشد و چرا مانعی سد راه عوامل خارجی -که هر کاری بخواهند در افغانستان انجام میدهند- نیست و هر روز وضعیت کشور بدتر از دیروز میشود نیز گفت: تاکنون دو عامل داخلیِ سکوت یا خیانت خواص و انفعال و بیاهتمامی عوام، از مهمترین عوامل زمینهساز حضور غربیها در کشور و بدبختی مردم و ایجاد مشکلات در افغانستان بوده است.
حسینی مزاری با بیان اینکه سکوت و خیانت خواص عامل اول زمینهساز حضور خارجیها در کشور است، ریشۀ خیانت یا سکوت آنان را در سه عامل 1-پایین بودن یا نداشتن معرفت الهی، 2-وابستگی برخی از آنها به اجانب و 3- نداشتن تحلیل سیاسی دانست و گفت: اکثر شخصیتهای حوزوی و دانشگاهی و فرهنگی و هنریِ ما یا معرفت الهی ندارند و یا در این بخش دچار ضعفاند، برخی خواص نیز به اجانب وابسته هستند و به ظاهر مسلمان ولی در حقیقت به دشمن متصلاند. برخی خواص هم شاید از بخشهایی از معرفت الهی برخوردار باشند، اما نسبت به اوضاع جاری کشور تحلیل سیاسی نداشته و از جامعه شناخت درستی ندارند و بر اساس این شناخت نمیتوانند تحلیل مناسبی ارائه کنند.
وی در رابطه با عنصر بیتوجهی و بیاهتمامی مردم که آن را عامل دوم زمینهساز حضور دشمنان خارجی در کشور میداند، نیز گفت: اگر از مردم هم بپرسیم که شما چرا حرکت نمیکنید و در برابر دشمنان حرف نمیزنید و موضع نمیگیرید و در صحنه نیستید؛ میگویند بزرگان ما اینگونه هستند و ما هم متأثر از بزرگانمان هستیم؛ بله درست است که بزرگان در اجتماع تاثیرگذارند و در هر جامعهای که نگاه کنیم برخی بزرگانش مسیری انحرافی را طی میکنند، اما با این وجود این دلیلی کافی برای در صحنه نبودن مردم نیست.
این آگاه امور سیاسی تصریح کرد: قطعا خداوند در روز قیامت گریبان مردم را نیز رها نخواهد کرد. خواهد پرسید که هرچند بزرگان شما به انحراف رفتند و علمای شما و شخصیتهای شما وابستۀ به اجانب بودند، اما شما مردم چرا؟ شماهایی که مراسم عزاداری و سینهزنی دارید و مراسم دعا برگزار میکنید، شما چرا حرکت نکردید تا بفهمید؟ چرا این خواص را رها نکردید؟ چرا با وصف این که میدیدید فلان شخصِ خاص و برجسته خائن و قاتل و وابسته به دشمن و منفعل است و در صحنه سکوت میکند و نه تنها در افغانستان بلکه در ایرانِ امن و امان هم محافظهکاری میکند و حاضر نیست در رابطه با بیان حقایق حرفی بزند باز مرتبا دنبال چنین کسانی رفتید و آنها را تحویل گرفتید؟ چرا باعث تشویق آنها میشدید؟ چرا دعوتشان میکردید و در مسیرشان گاو و گوسفند میکشتید؟
حسینی مزاری اظهار داشت: برادران! راهحل معضلات ما این است که در جهت بیداری خواص حرکت کنیم، خواص باید به وظایف خودشان عمل کنند و اگر عمل نکردند مردم باید خواصِ بیعمل یا وابسته را رها کنند، اگر رها نکنند و حتی یک دانه برنج به اینها بدهند، خیانت و جنایت میکنند و باید روز قیامت پاسخگوی این عملکردشان باشند.
وی در بخش پایانی سخنان خود، با بیان اینکه مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان یکی از تشکلهایی است که چه خواصش و چه عناصری که در بدنۀ این تشکیلات به عنوان نیروهای مردمی بودهاند، به خوبی عمل کردهاند گفت: درست عمل کردن ما باعث شد که تاوان سنگینی پرداخت کنیم و البته باز هم حاضر به پرداختن این تاوان هستیم، در 7 جدی سال 96 دفتر ما مورد حمله داعش قرار گرفت و ۵۲ نفر از همکاران ما شهید و بیش از 90 نفر زخمی شدند. این نشانۀ صحت عمل ما در عرصه مسائل سیاسی و فرهنگی ما میباشد.
مشروح سخنان حجتالاسلام والمسلمین سیدعیسی حسینی مزاری در این مراسم به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
موضوعات مختلفی برای بحث وجود دارد که میتوان در جلسۀ امروز مطرح کرد، ولی گمان میکنم تمایل دارید تا از اوضاع و احوال افغانستان بشنوید. باید گفت شرایط کشور، شرایط حساس و خطرناکی است. حتما این سوال برای همۀ مردم بخصوص عزیزانی که در این جمع حضور دارند مطرح است که چرا این همه بحران؟ چرا این همه معضل؟ چرا این همه مشکل؟ چرا این همه جنگ و خونریزی و قتل و غارت و تخریبِ زیرساختهای کشور در عرصههای مختلف؟ و اینکه عوامل این همه معضل چه میتواند باشد؟
شما و همۀ مردم افغانستان میدانید که آنچه در شرایط فعلی به عنوان امالمصائب در کشور مطرح است، حضور غربیها بویژه آمریکاییها در افغانستان است. در گذشته این دیدگاه وجود داشته که اگر غربیها وارد افغانستان شوند و طالبان شرارت پیشه را از بین ببرند، صلح برقرار میشود. در حقیقت اکثر افکار عامه حتی خواص جامعه، آمریکاییها را فرشتۀ نجات مردم افغانستان میپنداشتند.
اما اعتقاد ما غیر از این بود. من از همان روزهای ابتدایی در کابل، هرات، مزار، داخل و خارج در اجلاسهای گوناگون طی سخنرانیهایی عنوان کردم که "آمریکاییها برای منافع مردم افغانستان نیامدهاند. آنان برای تأمین صلح و برقراری ثبات و ایجاد زمینههای رشد اقتصادی و فراهمسازی زمینههای آرامش و آسایش مردم افغانستان نیامدهاند. آمریکاییها به افغانستان آمدهاند چون در اینجا اهداف بلندمدتی دارند و سعی دارند از افغانستان صرفا به عنوان بستر و پایگاه استفاده کنند"، اما متاسفانه گوش شنوایی وجود نداشت.
بسیاری از خواص به دنبال آمریکاییها رفتند و جمعیت عظیمی از مردم فریب تبلیغات وسیع رسانههای آمریکایی و مراکز فکری و فرهنگی غرب را خوردند و گمان میکردند که امروز و فردا صلح برقرار خواهد شد. اما ما شاهد این بودیم که از روزی که آمریکاییها قدم نحس خود را در خاک افغانستان گذاشتند، روز به روز بر معضلات و مشکلات کشور افزوده شد و امروز فجایع وسیع و گستردهای در سطوح مختلف مشهود و کاملا ملموس است.
حتما این سوال برای شما مطرح خواهد شد که اگر آمریکاییها برای مردم افغانستان و بخاطر امنیت افغانستان نیامدهاند پس برای چه چیزی آمدهاند؟
سالها پیش سازمانهای اطلاعاتی آمریکا اعلام کردند که به زودی قدرت اقتصادی از غرب به شرق منتقل میشود و استوانههای قدرت اقتصادی شرق نیز چین، روسیه، ایران و هند خواهند بود و اگر آمریکاییها دست به کار نشوند دیری نخواهد گذشت که با معضلی جدی مواجه خواهند شد و از صحنههای بزرگ بازیگردانی باز خواهند ماند. اینجا بود که آنها بررسی کردند که باید چه کاری انجام دهند و به این نتیجه رسیدند که بایستی در منطقه حضور پیدا نموده و نسبت به انهدام و تخریب و تضعیف این چهار کشور و یا حداقل مهار این کشورها اقدام کنند.
آمریکاییها بعد از بررسی، افغانستان را بهترین نقطه در این راستا یافتند، چون افغانستان با روسیه و هم پیمانان روسیه و ایران و چین هممرز است و هند نیز با فاصلۀ یک کشور مرتبط با مسائل افغانستان است. اینجا بود که به بهانۀ انفجار برجهای دوقلو که زیر نظر خودشان انجام شد، وارد افغانستان شدند و طی این هجده و نوزده سال گذشته در راستای این هدف خود فعالیت میکنند.
شما امروز حتما سروصدای صلح آمریکایی را میشنوید. حتما بعضی مردم خوشحالند که آمریکاییها به دنبال صلحاند و با طالبان مذاکره می کنند و این گروه را پای میز مذاکره میآورند و غیره. اما اینطور نیست، اگر آمریکا با طالبان مذاکره دارد یا هرگونه تعاملی با هر دولت مرد افغانستانی و با هر جریان و هر گروهی یا هر کشوری دارد، صرفا در راستای منافع خودش است.
اگر چه امروز آمریکاییها حقیقتا مضطر و دستپاچه هستند و سرِ کلاف را گم کرده و نمیدانند که باید چکاری انجام بدهند، اما هر کاری را که در پیش دارند، در راستای هدف خودشان است.
حالا چرا آمریکاییها با طالبان مذاکره میکنند و چرا تاکنون در افغانستان به نتیجۀ مطلوب نرسیدهاند؟ نقش ایران، روسیه، چین، هند و سایر کشورها در این میان چه میتواند باشد؟ آیا آمریکاییها به اهداف خودشان خواهند رسید یا خیر؟ و روند شرایط افغانستان به کدام سمت و سو میرود، سوالاتی است که مطرح میشود.
این سوالات نیاز به تحلیل دارند و بنده تحلیلی هم در این زمینه دارم و بخشی از این تحلیل را چند شب پیش در یک مصاحبۀ زنده با رادیو ایران مطرح کردم و اگر فرصتی باقی بود در این رابطه به تدریج در جلسات آینده برای روشنسازی اذهان و افکار مردم عزیزمان بخصوص مهاجرین موضوعاتی را مطرح میکنم تا مسائل بیشتر باز شود و مردم دقیقا بدانند که در چه شرایطی قرار دارند و وضعیت افغانستان چگونه است و جریانات به کدام سمت و سو روانند و ما با چه دشمنانی مواجهیم و آنان چه جنایات و فجایعی را انجام دادهاند که اگر ما صد سال دیگر نیز به صورت شبانهروزی تلاش کنیم، رفع این فجایع به راحتی ممکن نخواهد بود.
عوامل زمینهساز حضور دشمنان غربی در افغانستان:
معمولا دو عامل باعث می گردد تا بستر افغانستان آماده بهره برداری اجانب شود.
الف- عامل اول: سکوت و خیانت خواص
سکوت خواص در بسیاری مقاطع و نیز خیانت برخی دیگر از آنها عامل مهمی در راستای بسترسازی حضور غربی ها و بهره برداری آنها جهت رسیدن به اهداف شان محسوب می گردد.
ریشههای سکوت و خیانت خواص جامعه؛
1- سطح پایین معرفت و یا نبود آن
ریشۀ سکوت یا خیانت خواص را باید در پایین بودن یا نداشتن معرفت الهی در وجود آنان جستجو کرد. اکثر شخصیتهای حوزوی و دانشگاهی و فرهنگی و هنریِ ما یا معرفت الهی ندارند و یا در این بخش دچار ضعفاند. اگر معرفت الهی بالا باشد، قطعا روحانی ما به وظیفۀ خود عمل میکند، وقتی بالای منبر پیامبر خدا قرار میگیرد حق و باطل را برای مردم تبیین میکند، توطئههای موجود در کشور را ریشهیابی و برای مردم بیان نموده و در راستای نظمدهی و انسجام مردم عمل میکند. اما چون این معرفت وجود ندارد و خواص ما در حوزۀ نظارت و حضور خدا قرار ندارند و در محور کار این شخصیتها هر چیزی جز خدا وجود دارد، بنابراین جامعه نیز از ثمرۀ کار و خدمت اکثر خواص بیبهره میماند.
2- وابستگی برخی از آنان به اجانب
از طرف دیگر، برخی خواص به اجانب وابسته هستند و به ظاهر مسلمان و در حقیقت به دشمن متصلاند و -آگاهانه یا ناآگاهانه- مطابق خطوط و توطئههای دشمن در حال حرکتاند.
3- نداشتن تحلیل سیاسی
برخی خواص نیز هرچند شاید از بخشهایی از معرفت الهی برخوردار باشند، اما نسبت به اوضاع جاری کشور تحلیل سیاسی نداشته و از جامعه شناخت درستی ندارند و بر اساس این شناخت نمیتوانند تحلیل کنند که منفعت و ضرر چیست؟ و دوست و دشمن کیست؟ و چه کارهایی در برابر آنها باید انجام داد؟ این نداشتن تحلیل باعث میشود که شخصیتهای ما حتی شخصیتهای متدین ما از حیز انتفاع باز بمانند. خواص اینچنین بیمعرفت، بیتحلیل و بیبصیرت همواره از صدر اسلام تاکنون باعث ضربه خوردن دین مقدس اسلام شدهاند. تاریخ زمان پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی (ع) و خوارج را مطالعه کنید. خوارج چه کسانی بودند؟ این گروهی که در برابر حضرت علی (ع) شمشیر کشیدند که بودند؟ حضرت امام علی (ع) از دست چه کسانی ناراحت بوده و از چه کسانی گلایه دارند؟
با وجود خواصی که قاری قرآن و پیشانی پینهبسته و نماز شبخوان بودند اما باز هم میبینیم که حضرت علی(ع) بییاور است. همچنین اگر خواص همراه با امام حسین (ع) بودند، قطعا ایشان شهید نمیشدند و در مسیر کارشان علیالظاهر شکست نمیخوردند. ایشان اگر در راه اقامۀ امر به معروف و نهی از منکر شهید نمیشدند، قطعا حکومت اسلامی تشکیل میدادند. اگر امام حسین (ع) حکومت اسلامی تأسیس میکردند، بقیۀ ائمه هم به نوبت حکومت تشکل میدادند و امروز اوضاع ما مسلمانان اینگونه نبود. این وضعیت خواص در طول تاریخ ادامه داشته است.
اما پیامد نبود معرفت یا ضعف آن؛
1- ترسِ از دست دادن جان و مال:
اولین پیامد ضعف یا نبود معرفت الهی، ترس نخبگان و شخصیتها از جان و مال خود خواهد بود.. میترسند که اگر به صحنه بیایند و حرف بزنند و موضع بگیرند و احکام الهی را بیان کنند ترور شوند. ممکن است بر اثر انتحاری از بین بروند، ممکن است دستگیر شوند و به پایگاه بگرام و گوانتانامو برده شوند، از جان خودشان میترسند، برخی طی 18 سال دوران جهاد به پولهای هنگفتی رسیدهاند و مال و ثروت پیدا کردند، این پولهای هنگفت به گونهای متمرکز شده که شاید در بانکهای افغانستان جا نگیرد و در بانکهای دبی و سوئیس و مکانهای دیگر ذخیره کنند. حالا اگر چنین شخصیتهایی در صحنه حضور پیدا کنند و حرف بزنند ممکن است پولها و امکاناتشان بلوکه شود، لذا از ترس اینکه امکاناتشان بلوکه نشود سکوت میکنند و حرفی نمیزنند.
2- ترسِ از دست دادن مناصب و موقعیتها
دومین پیامد ضعف یا نبود معارف الهی ترس از موقعیت و منصب است. برخی خواص از ترس اینکه موقعیت و منصب خود را از دست بدهند حرف نمی زنند و موضع نمی گیرند و برای دفاع از حق و مقابله با باطل وارد صحنه نمی شوند.
3- وابستگی برخی از خواص به دشمنان
ضعف یا نبود معرفت الهی باعث میشود که برخی شخصیتها، در دامهای پهنشدۀ دشمن در افغانستان گیر بیفتند و به عنوان عوامل آنها عمل کنند و نه تنها ساکت نمینشینند بلکه در راستای منافع دشمن فعالانه در تکاپو میافتند و علیه منافع اسلامی و ملی ما و به نفع اهداف دشمن کار میکنند. گاهی سر سفرۀ این کشور و گاهی سر سفرۀ آن وزارتخانه، گاهی سر سفرۀ این جریان و یا آن جریان مینشینند و شکمهایشان از مال حرام پر بوده و طبیعی است وقتی شکمشان از مال حرام پر شد، دیگر از حرف حق خبری نخواهد بود.
ب) عامل دوم: انفعال و بیاهتمامی مردم
انفعال مردم و بی اهتمامی آن ها عامل مهم دیگر برای فراهم شدن شرایط حضور غربیها در کشور و سؤ استفاده آنها از فضای پیشآمده است. اگر از مردم هم بپرسیم که شما چرا حرکت نمیکنید و در برابر دشمنان حرف نمیزنید و موضع نمیگیرید و در صحنه نیستید؟ میگویند بزرگان ما اینگونه هستند و ما هم متأثر از بزرگانمان هستیم؛ بله درست است که بزرگان در اجتماع تاثیرگذارند و در هر جامعهای که نگاه کنیم برخی بزرگانشان مسیر انحرافی را طی میکنند، اما با این وجود این دلیل کافی برای در صحنه نبودن مردم نیست.
قطعا خداوند در روز قیامت گریبان مردم را نیز رها نخواهد کرد. خواهد پرسید که هرچند بزرگان شما به انحراف رفتند و علمای شما و شخصیتهای شما وابستۀ به مزدوران بودند، اما شما مردم چرا؟ شماهایی که مراسم دعا برگزار میکنید و خود را متدین می شمارید که عمل تان نشان از این ادعا هم داشت، چرا حرکت نکردید تا بفهمید؟ چرا این خواص را رها نکردید؟ چرا با وصف این که میدیدید فلان شخصِ خاص و برجسته منفعل است و در صحنه سکوت می کند و نه تنها در افغانستان بلکه در ایرانِ امن و امان هم محافظهکاری میکند و حاضر نیست که در رابطه با بیان حقایق حرفی بزند باز مرتبا دنبال چنین کسانی رفتید و آنها را تحویل گرفتید؟ چرا باعث تشویق آنها میشوید؟ چرا دعوتشان میکنید و در مسیرشان گاو و گوسفند میکشید؟ و یا چرا از عدهای وابسته به دشمن که علیه منافع دینی و ملی شما عمل کردند، خائن و قاتل و وابسته به دشمن بودند از آنها حساب بردید و کوچکترین حرکتی علیه آنها نکردید؟!
باید مردم در روز قیامت به این پرسشها پاسخ بدهند. چون اکنون صحنه به گونهای نیست که مردم محصور باشند و نتوانند راه رهایی و تعالی را پیدا نکنند، بخصوص امروزه مهاجرین ما که در جمهوری اسلامی ایران حضور دارند، در حالی که تلویزیون اینجا دانشگاه است و دانشگاهها، مدارس و مجالس نیز این مباحث را بیان میکنند، چرا مهاجرین به هوش نمیشوند و به حال نمیآیند؟
مهاجرین کاملا منفعل و از مسایل سیاسی و اجتماعی افغانستان غافلاند
به عنوان مثال در جمهوری اسلامی ایران وقتی وضعیت مهاجرین را مطالعه میکنید میبینید که چقدر منفعل و دور از مباحث سیاسی و اجتماعی افغانستان و تحلیلهای سیاسی هستند. آنچنان پراکنده و متفرقاند که حتی معضلاتی که در همینجا برایشان وجود دارد قابل حل نیست، ما میدانیم مهاجرین ما در ایران مشکل دارند، میدانیم که معضلاتی در مسیر مهاجرین وجود دارد، اما چرا قابل حل نیست؟ آیا شما فکر میکنید ایرانیها آنقدر بیانصافند که میدانند این مشکلات وجود دارد اما به دنبال حل آن نیستند؟
نظام جمهوری اسلامی ایران بیش از 30 سال در اختیار مهاجرین بوده و بهترین پذیرایی را از جمعیت بیش از 3 میلیونی مردم ما داشته است، جمعیتی که میدانید اگر در یک کشور به عنوان مهاجر وجود داشته باشد، بایستی چقدر در مدیریت این نیروها کار صورت بگیرد. نظامی که هرگونه مشکلاتی که از این ناحیه میبینند ساکتاند. دیروز با یکی از مسئولین ایرانی صحبت داشتم، بیشترین کسانی که در حاشیه شهر تهران هنگام اغتشاشات معترض بودند و دلار پخش میکردند و بانک آتش میزدند از مهاجرین افغانستانی بودند، اگر هر کشور دیگری بود با مهاجرین تسویهحساب میکرد. چند روز پیش حدود 50 الی 60 نفر موتورسوار افغانستانی که وارد شهر شده و در حال مانور دادن بودند را دستگیر کردند و به اردوگاه بردند اما با این وجود با آنها با ملاطفت برخورد کردند تا آزادشان کنند.
با این اوصاف نگاه جمهوری اسلامی ایران به مهاجرین مثبت است، اما معضلات موجود هم باید پیگیری شود. شخصیتهای افغانستانی باید در رفع مشکلاتی که در مسیر مهاجرین وجود دارد کار و تلاش کنند و حرف بزنند. اینجا کشور اسلامی است. ما هم مردمی مسلمان و شیعه هستیم که در آن حضور داریم، اما چرا این مشکلات وجود دارد؟ چرا در بحث اقامت، گواهینامه، بیمارستان و مباحث مختلف مشکل داشته باشیم؟ حل این مشکلات برای کشور ایران آسان است، اما برای من مهاجر حتی کوچکترین مشکل هم بزرگ است، رانندههای ما گواهینامه ندارند و همچنین برخی مشکلات دیگر. چرا این مشکلات قابل حل نیستند؟ حل آنها به دست خود مهاجرین صورت میگیرد، مهاجرین نباید منفعل عمل کنند و بیحال باشند، نباید از صحنه پرت باشند و به گونهای عمل کنند که انگار در این کشور زندگی نمیکنند.
گاهی اوقات مهاجرینی را میبینم که غیر نقزدن و انتقاد از نظام کار دیگری نمیکنند. شما چه کاری انجام دادید که این همه نق میزنید؟ مشکلت را قانونی پیگیری کن که قابل حل باشد، ما بیش از 20 هزار روحانی در اینجا داریم، آنها در حوزۀ علمیه قم و مشهد چه کار میکنند؟ در سطح مهاجرین چند کلاس برگزار میکنند؟ افغانستان نروید و جمعیت 3 میلیونی مهاجرین را دریابید. امروزه معضلات و فجایع خانوادگی و اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی متعددی میان مهاجرین وجود دارد.
نخبگانِ رسوبکرده در ایران، مهاجرین را دریابند
نخبگان ما کجا هستند؟ چرا مهاجرین را نمییابند و به دنبال کار آنها نیستند؟ اگر این تعداد روحانی یا اشخاص دانشگاهی دیگری که در اینجا رسوب کردهاند، هرکدام کلاس 20 نفره تشکیل بدهند و مرتبط با 20 نفر مهاجر باشند، این 3 میلیون مهاجر به عنوان کادر مدیر درجه یک تربیت میشوند و حضورشان هم در ایران به نفع کشور ایران و هم به نفع مردم افغانستان است.
چرا مهاجرین ما از این فرصت استفاده نمیکنند؟ چرا در راستای سازندگی خود و دیگران و کشورمان استفاده نمیکنند؟ فرصت و شرایط عالی وجود دارد، همین وضعیت هم در افغانستان وجود دارد. مشاهده کنید مردم چقدر بیاهتمامی و منفعل هستند، صحنههای اصلی و سیاسی و فرهنگی را رها کردهاند و در اختیار غربیها و وهابیت و سکولاریسم گذاشتهاند، امروزه وهابیت و سکولاریسم به عنوان دو تیغۀ قیچی در حال قلع و قمع کردن مردم افغانستان هستند. این دلیل قانعکنندهای نیست که بگوئیم چون خواص گرفتارند پس به ما نمیرسد؛ خیر! مردم هم وظایفی دارند که بایستی به وظایف خودشان رسیدگی کنند.
مردم باید دست از حمایت از خواصِ بیعمل بردارند.
برادران! راهحل این است که باید در جهت بیداری خواص عمل نمائیم، خواص باید به وظایف خودشان عمل کنند و اگر عمل نکردند مردم باید خواصِ بیعمل یا وابسته را رها کنند، اگر رها نکنند و حتی یک دانه برنج به اینها بدهند، خیانت و جنایت میکنند و باید در روز قیامت پاسخگوی این عملکردشان باشند، وقتی روحانی را دعوت میکنید به ایشان روحانی موضوع بدهید که در رابطه با آن در زمینههای دینی، عرفانی، اخلاقی و مسائل روز سخنرانی کند. مردم افغانستان از مباحث روز عقباند. برخی شخصیتهای حوزوی و دانشگاهی وقتی در مجالس و محافل صحبت میکنند واقعا تاسف میخورم که چرا چنین فرصتی در اختیار این چنین روحانی و یا دانشگاهی قرار داده میشود. چرا زحمت نمیکشند و خوب تحلیل نمیکنند؟ چرا خوب مطالعه نمیکنند؟ چرا در جهت هدایت و ساماندهی مردم کاری صورت نمیگیرد؟ چرا مردم مهاجر ما همینطور معطل ماندهاند و با این همه مشکل و معضل دستشان به هیچ جایی نمیرسد؟
در این بین، مرکز تبیان یکی از تشکلهایی است که چه خواصش و چه عناصری که در بدنۀ این تشکیلات به عنوان نیروهای مردمی بودهاند، خوب عمل کردهاند. اگر صحبتهای مرا قبول ندارید در گوگل جستجو کنید و ببینید که نیروهای ما در کابل، هرات و سایر شهرهای افغانستان چگونه کار و فعالیت میکنند و در راستای روشنگری چه مسیری را طی کردهاند. درست عمل کردن ما باعث شد که تاوان سنگینی پرداخت کنیم و البته باز هم حاضر به پرداختن این تاوان هستیم. حتما دوستان در جریان هستند که در 7 جدی سال 96 دفتر ما مورد حمله داعش قرار گرفت و ۵۲ نفر از همکاران ما شهید و بیش از 90 نفر زخمی شدند. این نشانۀ صحت عمل ما در عرصه مسائل سیاسی و فرهنگی ما میباشد.
تاوان دادن، از لوازم حضور خالصانه در عرصۀ مبارزه و جهاد است.
شاید شما بگویید اگر ما بخواهیم اینگونه عمل کنیم و اینطور تاوان بدهیم، بهتر است که هیچ فعالیتی نداشته باشیم، بله عرصه مبارزه و جهاد، ساختن کشور، فراهم کردن رفاه برای مردم و مبارزه با دشمنان این تاوانها را دارد و باید آن را پرداخت کنیم. من در مصاحبهها و میزگردهایی که در افغانستان داشتم همیشه گفتهام که مبارزه بدون تاوان دادن نمیشود و ما آمادۀ این تاوان دادن هستیم.
بعد از حادثه 7 جدی به هیچ وجه فعالیتهای ما متوقف نشده است و ما امروز به عنوان یک جریان تاثیرگذار در سطح افغانستان فعال هستیم. خبرگزاری ما در شهرهای قم، مشهد و تهران فعال میباشد. طی ۳۰ سال که مرکز تبیان تأسیس شده و در ایران دفتر دارد، بیشترین حجم حمایت از حقوق مهاجرین توسط ما صورت گرفته است. بیشترین فریادرسی از طرف مهاجرین برای جمهوری اسلامی و مقامات ایرانی توسط ما صورت گرفته است. وقتی میگوییم ما این کار را کردهایم، اسناد داریم و شما میتوانید در خبرگزاری ما صدها مطلب، مصاحبه و سخنرانی در این رابطه پیدا کنید.
از شما حضرات دارای هر فکر و اندیشهای که باشید دعوت میکنم که با مرکز تبیان همکاری کنید. چه در افغانستان و چه در ایران، در صحنه باشید و با دفاتر ما در شهرهای مختلف مرتبط شوید. انشاءالله سعی میکنیم به زودی دفتر مرکز تبیان را در شهر تهران نیز تأسیس نمائیم.
دفاتر ما در جمهوری اسلامی ایران چند هدف عمده را پیگیری میکنند؛ 1- تبیین شخصیت و چهرۀ مردم افغانستان در ایران. 2- حمایت از حقوق مهاجرین و پیگیری موضوعات مربوط به آنها.
دفتر ما در شهر مقدس مشهد مصدر خدمات زیادی برای مهاجرین میباشد. ما تنها در این شهر بیش از 46 هزار جوان را با زبان انگلیسی و کامپیوتر آشنا کردیم. اولین تشکیلاتی که اولین بار مهاجرین را در دنیا با کامپیوتر آشنا کرد تشکیلات مرکز تبیان است، حتی ایرانیها آن زمان خیلی کم با کامپیوتر آشنا بودند. در مشهد کامپیوتر کمیاب بود، اما ما در مرکز تبیان با همکاری سازمان ملل و اداره اتباع مشهد، این آموزشگاه بزرگ را تاسیس کردیم و تا سال 85 بیش از 46 هزار نفر را آموزش دادیم که از این تعداد تقریبا 30 هزار نفر در رشته کامپیوتر و زبان انگلیسی و 5 هزار نفر در رشتههای علوم قرآنی بودند. همچنین ما 350 نفر خبرنگار پرورش دادیم که امروزه در قالب خبرگزاری صدای افغان (آوا) و سایر رسانهها فعالیت میکنند.
بنابراین مرکز تبیان در ایران مصدر خدمات خوبی برای مهاجرین بوده است و امیدواریم دفتر ما در اینجا -تهران- هم افتتاح شود و بتوانیم مصدر خدمت به شما عزیزان شویم. شناسایی عناصر نخبه و تربیت و آموزش آنها به عنوان مدیر برای کشورمان و همچنین تلاش برای نزدیکی دو ملت ایران و افغانستان و رساندن صدای مردم ما از بستر جمهوری اسلامی از دیگر اهداف دفاتر ما در ایران است.
امیدواریم شما عزیزان با هر حرفه و شغل و از هر قشری که هستید از امروز فکر کنید و با حضور در محافل و کمکهای اقتصادی برای تأسیس دفاتر دیگر، در راستای همکاری قدم بگذارید. مطمئن باشید که حضور در مرکز تبیان حضور در ولاییترین تشکیلات دنیاست. مرکز تبیان متدینترین و ولاییترین تشکیلات در سطح دنیاست که هم در عمل و هم در محتوا و فعالیتهای رسانهای به این شعار عمل میکند. ما در افغانستان و ایران حتی در اجلاسها و سخنرانیهایی که در اروپا داشتیم در این رابطه صحبت کردهایم.
جناب آقای حبیبی که اینجا حضور دارند هماکنون مسئول دفتر مشهد مقدس است که قبلا به مدت 12 سال در اروپا نمایندۀ ما در این عرصه بود و حالا هم سالی یک بار برای ارتباط گرفتن با همکارانمان در آنجا به اروپا سفر میکند. جناب آقای سادات مسئول دفتر خبرگزاری آوا در تهران و آقای سیدعباس حسینی که در حال عکس گرفتن است یکی از شخصیتهای برجستۀ ما در رسانههای افغانستان است. مدتی تدوینگر و سردبیر تلویزیون طلوع بود، نویسنده است و در حال حاضر از کادرهای ارشد تشکیلات میباشد.
بنده بیش از این وقت عزیزان را نمیگیرم. در آینده اگر فرصتی شد در سایر مباحث افغانستان و مهاجرین و خدمات زیادی که تاکنون انجام دادهایم و برنامههایی که برای آینده داریم صحبت خواهیم کرد.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته