اشاره: انتخابات ریاست جمهوری افغانستان پس از اما و اگرهای فراوانی که در پی تحولات مرتبط با روند صلح ایجاد شد، سرانجام قرار است به تاریخ ۶ میزان سال جاری برگزار شود.
خبرگزاری آوا طی سلسله مطالب اختصاصی، بهمنظور ارائه تصویری روشنتر از سوابق و کارنامههای گذشته و برنامههای آینده نامزدها، سعی میکند ضمن ترغیب مردم به مشارکت در انتخابات، به آنها در انتخاب دقیق، آگاهانه و مسؤولانه نامزد مورد نظرشان کمک کند.
آنچه در ادامه میآید نخستین بخش از این مطالب است که بهطور پیوسته تا روز برگزاری انتخابات، منتشر خواهد شد.
نوررحمان لیوال؛ بارزگان و مالک یکی از شرکتهای فناوری از جمله افرادی بود که در آخرین دقایق مهلت ثبت نام، برای رقابت در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرد.
آقای لیوال، عبدالهادی ذوالحکمت و یحیا ویار را به عنوان معاونان خود در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان معرفی کرد.
نوررحمان لیوال پیش از ثبت نام رسمی در انتخابات با ارائه پوستری از انتخاب ۱۴ معاون که نیمی از آنان را زنان تشکیل می دادند خبر داده بود.
آقای لیوال که صاحب تلویزیون «پشتون» نیز می باشد، معتقد است که از هر قوم باید یک معاون داشته باشد.
پشتون، بلوچ، ازبک، هزاره، ترکمن، تاجیک، عرب، گوجر، پامیری، براهوی، نورستانی، قزلباش، ایماق و پشه ای، اقوامی هستند که نام شان در پوستر آقای لیوال به عنوان ۱۴ قوم افغانستان که هرکدام باید یک معاون رییس جمهور در دولت او داشته باشند، ذکر شده است.
کاملا بدیهی است که همه کسانی که در انتخابات شرکت می کنند، لزوما برای رسیدن به کرسی مورد نظر، تقلا نمی کنند؛ زیرا آنها می دانند که از نامزدهای از پیش باخته ای هستند که از رقابت با غول های مسلط بر عرصه سیاست و قدرت، ناتوان اند؛ اما علیرغم درک این حقیقت، همچنان می خواهند در صحنه حضور داشته باشند و از فرصتی که مردم سالاری در اختیار شان قرار می دهد، استفاده کنند.
برای این گونه افراد، رسیدن به شهرت و نام آوری، دست یافتن به ثروت و پول از راه معامله با دیگر نامزدها در آستانه برگزاری انتخابات و مواردی از این دست، جای دعوای تصاحب قدرت را می گیرد و به آنها انگیزه می بخشد تا با وجود درک ناکامی محتوم خویش، در انتخابات شرکت کنند.
شاید نوررحمان لیوال را نیز بتوان یکی از همین افراد به شمار آورد. آقای لیوال، تاجر است و کمتر تاجری شانس این را خواهد یافت که همانند دونالد ترامپ به مقام ریاست جمهوری برسد. به بیان دیگر، ترامپ در این زمینه، پیش از آنکه قاعده باشد، استثنا است. دلیل آن نیز واضح است؛ زیرا پول، همیشه تعیین کننده نیست. ممکن است با پول بتوان چیزهای زیادی را خرید و بدون شک با پول بیشتر، می توان چیزهای بهتری هم به دست آورد؛ اما کمتر می توان افکار افراد، تشخیص و انتخاب توده ها و نتایج روندهای ملی مانند انتخابات را مورد خرید و فروش و معامله قرار داد و یا روی آنها تأثیر گذاشت.
با این حال، انتخابات به ویژه در افغانستان که در قانون اساسی آن حتی برای شرکت در رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری هم معیارهای حداقلی و آسان گیرانه ای مطرح شده، این مجال را به افرادی مانند آقای لیوال اعطا می کند که فانتزی ها و تصورات انتزاعی شان را به صورت علنی مطرح کنند و به این ترتیب، توجه توده، رسانه و افکار عمومی را به خود جلب کنند و کسب شهرت نمایند.
یکی از فانتزی های آقای لیوال، ایجاد دولتی با ۱۴ معاون رییس جمهور از ۱۴ قومیت کشور است. ممکن است این تصمیم، ناشی از مفکوره ملی گرایانه و فکر فراقومی او باشد؛ اما واقعیت این است که فرمول منحط تقسیم و توزیع قومی قدرت در افغانستان که سال های اخیر باب شده، به اندازه ای، فراگیر شده و رواج پیدا کرده که حتی افرادی به این فکر می افتند که برای نمایش چهره ای وحدت گرا و ملی از خود، می توانند به ساختن دولتی با ۱۴ معاون رییس جمهور از ۱۴ قوم هم فکر کنند و آن را به عنوان یکی از فانتزی های شخصی شان به عرصه کار سیاسی و کارزارهای انتخاباتی هم تعمیم و تسری دهند.
این در حالی است که وحدت ملی و دولت ملی از راه استخدام معاونان بیشتر از سایر اقوام و یا حتی حضور عناصر وابسته به اقوام گوناگون در سمت های مختلف دولتی به وجود نمی آید. وحدت ملی و دولت ملی زمانی شکل می گیرد که در تقسیم و توزیع قدرت، قومیت حتی موضوعیت هم نداشته باشد.
اینکه به صورت میکانیکی، رییس جمهورِ پشتون باید معاونان غیر پشتون استخدام کند و یا بالعکس، نه تنها وحدت ملی را نمایش نمی دهد و تأمین نمی کند؛ بلکه حساسیت های قومی بیشتری را برمی انگیز و ناخودآگاه، افکار جمعی را به این سمت و سو، هدایت می کند که چرا فلان قوم در این سمت و آن قوم دیگر در آن سمت، گماشته شده و یا این قوم از آن مقام دولتی، محروم شده است.
معیار باید در قدم اول، شایستگی، دانش و برنامه افراد برای دولت داری، مدیریت و خدمات دولتی به مردم باشد و در قدم دوم، تعهد ملی و فکر فراقومی آنها مورد سنجش و ارزیابی قرار بگیرد تا به این ترتیب، یک دولت ملی به معنای واقعی کلمه ایجاد شود و زمینه ساز ایجاد وحدت ملی شود.
اینکه در جریان انتخابات ریاست جمهوری امسال، به علاوه دو معاون از دو قوم متفاوت برای نامزد ریاست جمهوری که از یک قوم دیگر است، معرفی یک «نماینده فوق العاده» از یک قومیت سوم هم باب شده، نشان می دهد که فرمول تقسیم و توزیع میکانیکی قدرت میان اقوام، به یک قاعده همگانی تبدیل شده و این امر، خطر قومی شدن بیشتر قدرت و سیاست را تشدید می کند. فراگیری همین الگو، به افرادی مانند نوررحمان لیوال این ایده هرچند غیرعملی و تا حدودی مضحک را القا می کند که از هریک از ۱۴ قوم، یک معاون داشته باشد تا هیچکس، اعتراض نکند که چرا در میان معاونان رییس جمهوری، کسی از قوم متبوع او حضور ندارد!
فراگیری این فکر و رواج همگانی این قاعده، انتخابات و مردم سالاری را هم به دوئلی ریاکارانه میان اقوام بدل خواهد کرد و به جای آنکه با ایجاد یک روند ملی، مانع از قوم گرایی شود، آن را تقویت و ترویج کرده و مانع از شکل گیری یک ملی گرایی واقعی فراقومی می شود.