به گزارش خبرگزاری صدای افغان (آوا)؛ استاد مرادی تهرانی در مراسم هفتگی دعای توسل در مرکز تبیان در مشهد مقدس، در رابطه با "عرفانهای کاذب و اهمیت تفکر در عبادات" سخنرانی کرد.
آقای مرادی تهرانی اظهار داشت: خداوند متعال برای انسان در کنار بعد حیوانی، یک بعد روحانی و فطرت پاک الهی نیز عنایت کرده است. این فطرت پاک الهی که در آن تبدیل و تردیدی نیست و مهمترین وجه تمایز انسانها از حیوانات بشمار میرود؛ انسان را در هر زمان و مکانی، متوجه اسرار خلقت میکند. (حیوانات همیشه به فکر ارضاء شهواتشان هستند ولی انسانهای بیدار به خلقت فکر میکنند و پاسخ به این که اسرار و پشت پردهی هستی و مخلوقات چیست؟)
وی در تکمیل مطلب فوق افزود: همیشه فطرتهای پاک به پشت پرده توجه دارند و از خویش میپرسند: از کجا آمدهام؟ برای چی آمدم؟ به کجا خواهم رفت؟ پشت پرده خلقت کیست که در وجود میلیاردها انسان نفس میدمد. به علمی که توجه انسان را به پشت پرده، ملکوت هستی، اسرار و جوهر ذات اصلی معطوف میکند، علم عرفان میگویند، و به شخصی که به این علم میپردازد، عارف گفته میشود.
به گفتۀ آقای مرادی، علم عرفان مانند دیگر علوم، راه کسب خاص خودش را دارد؛ علوم حسی از طریق حس، علوم تجربی از راه تجربه ، علوم فهمی و عقلی مانند فلسفه و حکمت از طریق عقل به دست میآید. ولی بزرگان فلسفه به این مهم معترفاند که برای کشف بسیاری از اسرار پشت پردهی خلقت، عقل نیز جوابگو نیست و باید شیوهی دیگری برگزید. لذا علم عرفان خواندنی، حسی و تجربی نیست، بلکه به این علم باید از شیوۀ "علمی-تربیتی و علمی-عملی" دست یافت. انسان باید دورههای تربیتی منظم را بگذراند و تغییراتی را در خود عالمانه بیاورد تا به شهود برسد.
به گفتۀ استاد مرادی تهرانی، شیطان همیشه در کمین کسانی است که راه صراط المستقیم راه میپیمایند. ابلیس بر درب مساجد و حسینهها و محافل عرفانی و دعا مینشیند و کمین میکند؛ پس باید مراقب بود تا خدای نکرده در دام فرقههای انحرافی گرفتار نشویم.
وی 6 ویژگی مهم از ویژگیهای عرفانهای کاذب را برشمرد که از نظر شما خوانندگان گرامی میگذرد.
1- خدای دروغین با اوصاف دروغین:
یکی از ابزارهای شیطان این است که خدای دروغین به ما معرفی میکند، خدا را آنطور که خودش خودش را معرفی کرده است، معرفی نمیکنند. به عنوان نمونه، قهر و غضب خداوند را انکار میکنند و فقط از رحمانیت خدا میگویند، در حدّی که شخص به این باور میرسد که جهنمی در کار نیست، مگر میشود خدایی با این مهربانی کسی را در آتش جهنم بسوزاند؟ در این موارد ما باید اوصاف خدا را در کلام خدا و کلام کسانی بجوئیم که دارای مقام عصمتاند، تا دچار انحراف نشویم.
2- زیر سوال بردن عصمت رسول الله (ص):
مکر دیگرِ فرقههای انحرافی در عرفان، زیر سوال بردن عصمت پیامبر و بینیاز خواندن مردم از رسول گرامی اسلام است. از همان صدر اسلام کسانی گفتند که ما را به وصیت رسول (ص) احتیاجی نیست، کلام خدا کفایت میکند. الآن هم میگویند انسان خودش موجود کاملی است، عقل دارد، به وحی نیاز نیست. در حالی که قرآن میفرماید: تبعیت کنید از آن نوری که من نازل کردم!؛ انبیاء (ع) نورند، اهل بیت (ع) نورند. عقل؛ چشم بینای ماست، ولی در تاریکی چیزی را نمیبیند، باید به دنبال انوار الهی رفت تا عقل کار کند.
یا بعضی دیگر برعکس تبلیغ میکنند که عقل مانع و حجاب رسیدن به خداست، عقل را کنار بگذارید. در حالی که چقدر قرآن کریم عقل را تمجید کرده است. و گاهی به دروغ هم تبلیغ میکنند که فلاسفه و حکماء با عرفان مخالفند، در حالی که برترین عرفای ما، برترین فلاسفه و حکمای ما هستند. به عنوان نمونه حضرت امام راحل (ره)، شهید مطهری (ره) و ... همهی جامعهی علمی اینان و آثارشان را به حکمت و مباحث عقلی-فلسفی میشناسند؛ از برترین عرفا بودند.
3- بازداشتن مردم از پیمودن ادامۀ راه انبیای و اوصیای الهی (ولایت فقیه):
به گفتۀ آقای مرادی، حقه سوم در عرفانهای کاذب این است که پیروانش را از راه انبیاء و اوصیاء که همان ولایت فقیه است، دور میکنند، وی خطاب به حاضرین تأکید کرد: "هر کس، در هر لباس که ادعای عرفان و تقدس کند و با ولایت فقیه فاصله داشته باشد؛ او خود شیطان و دنباله شیطان است. میگویند: دین از سیاست جداست. خدا لعنتتان کند، مگر رسول الله حکومت تشکیل نداد؟ مگر امام زمان (ع) که تشریف بیاورد حکومت تشکیل نمیدهد؟ چگونه دین از حکومت و سیاست جداست؟. دین عین حکومت است. عرفان عین حکومت است و حکومت عین عرفان، اگر در راس حکومت بودی، رهبر جامعه اسلامی بودی و در عین حال عارف هم بودی هنر کردی.
یکی از نشانههای عرفان کاذب همین است که گوشهای بنشینی، به حکومت و سیاست کار نداشته باشی؛ میبینید که نوک پیکانشان بر علیه ولایت فقیه، جامعهی روحانیت و حکومت اسلامیست، اما تا آخر عمرشان دو منبر درست و حسابی و تیز و تند بر علیه مستکبرین نرفتند.
4- جدا کردن علم از عرفان:
یکی دیگر از مهمترین ویژگیهای عرفانهای کاذب و دروغین، جداکردن مومنین از طبقهی مراجع تقلید، فقها و علماست؛ علم را حجاب میدانند، تشویق میکنند که از علم دور باشید، علم حجاب اکبر است. در حالی که چقدر قرآن بر اهمیت علم و فقه تأکید و توجه کرده است. به فرموده امام باقر (ع)؛ "وجود یک فقیه برای شیطان از هزار عابد -که شب تا صبح به عبادت بپردازد، روزها روزه باشد و قرآن بخواند- سنگینتر است."
مردم را نسبت به فقها دلسرد میکنند، چون میدانند اگر این فقها و این پاسبانها باشند، نمیتوانند مردم را گمراه کنند. در حالی که عارف حقیقی، عارفی ست که در مکتب اهل بیت تربیت شده باشد. میگویند از فقها فاصله بگیرید، احکام خدا را مسخره میکنند، که این شریعت و احکام پوست، ظاهر و جسم است، عرفان مغز است و ما به مغز رسیدهایم دیگر نماز نمیخوانیم، دیگر تقلید نمیکنیم، در حالی که باید پرسید، پس چرا امیرالمومنین نماز میخواند؟ پس چرا ایشان هر روز عبادتشان بیشتر میشد؟. مگر نه این است که خدا فرمود: ما فقط از متقین قبول میکنیم.
5- افراط در حلال و حرام الهی:
حیلهی زشتتر بعضی از عرفانهای کاذب؛ افراط در اجرای احکام الهی است. مثلا میگوید گوشت گوساله نخورید، و یا حلالهای دیگری را برایشان مطلقاً حرام میکنند، از سیره و منش اهل بیت دور شدند، از عرفانهای حقیقی دور شدند، و با توجه به این مورد؛ ما همگی خصوصا جلسهایها، مذهبیها، هیئتیها در معرض خطر ابتلاء به افراط و تفریط قرار داریم.
6- استفاده از کرامات ساختگی:
بیشترین حیلهای که شیاطین برای انداختن معتقدین و مومنین به دام عرفانهای کاذب از آن کار میگیرند، استفاده از بعضی کرامات ساختگی است که از طریق علوم غریبه مانند سحر و جادو یا ریاضتها بدست میآید و از این طریق قلوب مردم بخصوص خانمها، جوانان و انسانهای ساده را متوجه خودشان میکنند، کار خارقالعادهای نشان میدهند، گاهی حتی خبرهایی از چند روز و چند هفتهی بعد میدهند، خواب را تعبیر میکنند اما این دلیل نمیشود حالا چون مثلا تعبیر خواب بلدند؛ عقاید فلسفی، فقهی و احکاممان را از او بپرسیم، مسائل سیاسی و حکومتی را از او جویا شویم.
احکام شرعی را باید از مجتهد پرسید. حالا این شخص یک کاری کرده یک گناهی را انجام نداده از یک حرامی دوری کرده، خداوند برایش فضیلتی داده، حالا به واسطه این فضیلت، فریب خورده و دیگران را هم بازی میدهد و خیال میکند منم و منم که میتوانم همهی امت را هدایت کنم؛ سامری از این طریق امت موسی را گوسالهپرست کرد.
وی در قسمت دیگر سخنانش پیرامون اهمیت تفکر در عبادت سخنرانی کرد و عبادت بدون تفکر را عاری از خیر و برکت خواند و گفت: حضرت علی (ع)، میفرماید: "در عبادتی که در او تفکر نباشد، خیری نیست." پس خیر و عدم خیر در دعای توسل نیز دست خود ماست، چون اگر دعا توأم با تفکر باشد، در او خیر و برکت خواهد بود. اما این دعا اگر خوانده شد و تفکری در آن صورت نگرفت، طبق فرموده مولای ما، در این عبادت خیری نیست.
مرادی در تأیید و تأکید بر مطلب فوق، به فرمودۀ دیگری از امیرموءمنان علی (ع) اشاره کرد که آن حضرت میفرماید: در عبادتی که در او تفکر و تدبر نباشد، عبادتکننده مانند الاغی ست که شیطان چشم او را بسته و بیهوده دور سنگ آسیاب میچرخد. (این الاغ هر چقدر که دور خودش میچرخد پیشرفتی در کارش حاصل نمیشود، لذا میایستد، سپس چشمهای این حیوان را میبندند تا دیگر متوجه نشود که بیهوده دور خودش میچرخد).
استاد مرادی با ذکر این نکته که تمام عبادات بایستی توأم با اندیشه و تفکر صورت گیرد، افزود: دعای توسل، نماز، روزه، صدقه و هر کار خیری که انجام میدهیم بایستی با تفکر و اندیشه بعد از انجام؛ آن عبادت را به درجه قبولی رسانده و پیوسته رشد و ارتقایش دهیم، تا بتواند نزد ذوّات مقدسه شفیع ما قرار گیرد.
با توجه به بیانات آقای مرادی؛ ما باید از خود بپرسیم که چرا ما در دعای توسل چهارده بار به اهلبیت عصمت و طهارت متوسل میشویم؟ چرا ما فقط شفاعت را از این خاندان میخواهیم؟ چرا این قدر مهم است که به خاطرش پرودگار دربهای اجابت را برای ما باز کرده است؟ جواب این است که ما پیمان میبندیم که خود را "شبیه" شما میکنیم، توجه ما به شماست و از جنس شما خواهیم شد، و توّسّلنا؛ یعنی: ما با ذوات مقدس پیمان میبندیم که خود را از جنس شما کنیم و عاشقانه با آرمانها، افکار و افعال شما پیوند برقرار کرده و دست خود را به دست غیر شما نمیدهیم.
آقای مرادی تهرانی در اخیر خاطرنشان ساخت: ما با اهل بیت عهد میبندیم که گرفتار این دامها نشویم. عرفان حقیقی، آن عرفانی است که پیر و مرادش ما را فقط و فقط به قرآن و به دامن اهلبیت عصمت و طهارت و در ذیل سایه، حمایت و مراقبت علما و فقها دعوت کند.