شهادت دکتر سیدعلیشاه موسوی گردیزی و جمعی از پاک باختگان نسل پیامبر(ص) و علی و اولاد او(علیهم السلام) در اثر حادثه انتحاری مسجد امام زمان(عج) در شهر گردیز بازتاب وسیعی ملی و منطقه ای داشت.
در کنار واکنش سایر جریان ها و شخصیتهای داخلی و خارجی، جناب حجت الاسلام والمسلمین سیدعیسی حسینی مزاری علاوه براینکه پیام مهم تسلیتی در این ارتباط منتشر کرد، خاطره جالبی نیز بیان داشته است که به مرور بخشی از آن می پردازیم:
به تازگی دستگیر شده بود، ایشان را از نزدیک ندیده بودم. دورادور میشناختم که وی یک شخصیت مبارز و مجاهد روزهای سخت است. پس از سقوط طالبان به کشور برگشته بود اما توسط نیروهای امریکایی به اتهام ارتباط داشتن با طالبان و القاعده دستگیر شده بود.
آری! دکتر سیدعلیشاه موسوی گردیزی با جهاد چهارده ساله افغانستان شناخته می شود و در جبهه های نبرد حق علیه باطل در ایران نیز سرد و گرمی چشیده بود و پا به پای رزمندگان ایرانی در جبهات جنگ علیه ارتش متجاوز بعثی عراق عرق ریخته و حاضر به خون دادن نیز بود.
وقتی خبر دستگیری وی را شنیدم در مشهد مقدس بودم و با همکاران در میان گذاشتم که با توجه به اینکه آقای گردیزی یک مبارز مسلمان است و نیز از نظر فکری همسو و هماهنگ، پس مربوط به کل جامعه اسلامی است و هر مسلمانی موظف به انجام وظیفه در قبال آزادی ایشان است. تمام همکاران رای شان براین بود که باید برای آزادی ایشان کاری کرد.
طرح براین شد که هرچه زودتر دست به کارشویم و اولین اقدام رسانه ای کردن دستگیری ایشان و بیان جنایت امریکایی ها در این قسمت و ایجاد فشار تبلیغاتی رسانه ای و درخواست جدی آزادی ایشان است و سپس به سرعت در کابل جمعیتی سازمان دهی گردد تا اعتراضات مدنی راه انداخته شود و آزادی دکتر مجاهد از قید امریکایی ها خواسته شود.
فعالیت های حقوقی نیز آغاز گردد و به هرحال از چند ناحیه و زاویه تلاش های آزاد کردن دکتر روی دست گرفته شود و با ایحاد فشار مضاعف روی امریکایی ها، زمینه آزادی دکتر فراهم گردد.
فوری ترین کار برقراری ارتباط با رسانه های داخلی و خارجی بود و در اولین اقدام با عاشق حسین طوری رییس رادیو پشتوی تهران تماس گرفته شد و موضوع باوی در میان گذاشته شد و ایشان با استقبال زیاد سریع آماده مصاحبه شد و حدود ۴۰ دقیقه با ایشان مصاحبه رادیویی صورت گرفت و بلافاصله شب همان روز بازتاب یافت.
دقیق یادم نیست اما یکی دو روز بعد در دفتر مرکز تبیان در مشهد مقدس نشسته بودم که یکی از رفقای دوران جبهه و جهاد به نام امان الله نظری با یک جوان نا آشنا وارد اتاقم شد.
در ابتدای صحبت به معرفی پرداخت و گفت ایشان داماد آقای موسوی گردیزی است. نامش را هم گرفت اما فعلا در خاطرم نیست. مجددا گرمتر با ایشان احوال پرسی کردم اما صحبت من تمام ناشده با صدای بلند و جدی پرسید که شما در رابطه با دکتر کدام مصاحبه انجام دادید؟
فکر کردم حتما ایشان مصاحبه رادیو پشتو را شنیده و خوشحال است و از من حد اقل تشکر خواهدکرد.
گفتم بلی من مصاحبه کردم.
با کمال ناباوری با صدای بسیار خشن و ناپسند داد کشید که به شما کی وظیفه داد مصاحبه کنید و چرا مصاحبه کردید؟! گفتم چرا چه خبر شده؟! ما که نیت خیر داشتیم و داریم و میخواهیم برای آزادی دکتر کاری انجام بدهیم، چون میدانید که آقای دکتر تنها مال شما و خانواده اش نیست. ایشان مال ملت و کل مردم مجاهد افعانستان است و ماهم در قبال آزادی ایشان وظیفه دینی و انسانی داریم.
گفت: نخیر کسی به شما این اجازه را نمی دهد که خودسرانه هرکاری که دلتان شد انجام بدهید!!! گفت: شما متوجه هستید که با این مصاحبه کار ایشان را خراب تر می کنید؟ گفتم مگر خرابتر ازین میشود که ایشان فعلا در چنگ امریکایی هاست؟! البته هنوزم ایشان در کابل است و میشود کاری کرد اما اگر یک وقت خدای ناخواسته ایشان را از کشور خارج کند کار قطعا سخت خواهد شد!
گفت: نخیر فعلا تلاش ادامه دارد که بی سر و صدا و مسالمت آمیز ایشان از بند امریکایی ها خلاص شود اما سر و صدا و جارو جنجال کار مارا سخت تر خواهد کرد. گفتم خوب است. ما ادامه فعالیت خود را متوقف میکنیم و امیدواریم که ایشان به همین راحتی آزاد شود ولی برداشت ما این است که اگر یک کار وسیع و اثر گزار در ارتباط با آزادی ایشان صورت نگیرد قطعا ازاد نخواهد شد. همین بود که مدتی بعد شنیدیم آقای دکتر را به گوانتانامو انتقال داده است.
شهادت دکتر سیدعلیشاه موسوی گردیزی و جمعی از فعالان عرصه دینی و فرهنگی ضایعه جبران ناپذیر برای مردم افغانستان به ویژه شیعیان افغانستان است.
موسوی سرمایه ارزشمند مردم افعانستان و بل امت مسلمه بود.
او اگرچه آرام و قرار نداشت و برای اسلام زحمت کشیده و باز می کشید اما قرار براین بود کارهای مهمتر و فراگیرتری انجام دهد.
دستگیری او به وسیله امریکایی ها
اگر چه آسیب سختی هم به جسم و روان او و هم به برنامه های مبارزاتی آن شهید وارد کرد اما قطعا پس از آزادی راحت ننشست و گوشه عزلت نگزید بلکه قلبش مالامال از عشق به اسلام و سرشار از انگیزه مبارزات رهایی بخش جامعه اسلامی افغانستان بود، اما اجل به او مهلت نداد و عاقبت بخیر شد و با دستان ناپاک شقی ترین انسانهای روی زمین به فیض عظمای شهادت رسید.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
در کنار واکنش سایر جریان ها و شخصیتهای داخلی و خارجی، جناب حجت الاسلام والمسلمین سیدعیسی حسینی مزاری علاوه براینکه پیام مهم تسلیتی در این ارتباط منتشر کرد، خاطره جالبی نیز بیان داشته است که به مرور بخشی از آن می پردازیم:
به تازگی دستگیر شده بود، ایشان را از نزدیک ندیده بودم. دورادور میشناختم که وی یک شخصیت مبارز و مجاهد روزهای سخت است. پس از سقوط طالبان به کشور برگشته بود اما توسط نیروهای امریکایی به اتهام ارتباط داشتن با طالبان و القاعده دستگیر شده بود.
آری! دکتر سیدعلیشاه موسوی گردیزی با جهاد چهارده ساله افغانستان شناخته می شود و در جبهه های نبرد حق علیه باطل در ایران نیز سرد و گرمی چشیده بود و پا به پای رزمندگان ایرانی در جبهات جنگ علیه ارتش متجاوز بعثی عراق عرق ریخته و حاضر به خون دادن نیز بود.
وقتی خبر دستگیری وی را شنیدم در مشهد مقدس بودم و با همکاران در میان گذاشتم که با توجه به اینکه آقای گردیزی یک مبارز مسلمان است و نیز از نظر فکری همسو و هماهنگ، پس مربوط به کل جامعه اسلامی است و هر مسلمانی موظف به انجام وظیفه در قبال آزادی ایشان است. تمام همکاران رای شان براین بود که باید برای آزادی ایشان کاری کرد.
طرح براین شد که هرچه زودتر دست به کارشویم و اولین اقدام رسانه ای کردن دستگیری ایشان و بیان جنایت امریکایی ها در این قسمت و ایجاد فشار تبلیغاتی رسانه ای و درخواست جدی آزادی ایشان است و سپس به سرعت در کابل جمعیتی سازمان دهی گردد تا اعتراضات مدنی راه انداخته شود و آزادی دکتر مجاهد از قید امریکایی ها خواسته شود.
فعالیت های حقوقی نیز آغاز گردد و به هرحال از چند ناحیه و زاویه تلاش های آزاد کردن دکتر روی دست گرفته شود و با ایحاد فشار مضاعف روی امریکایی ها، زمینه آزادی دکتر فراهم گردد.
فوری ترین کار برقراری ارتباط با رسانه های داخلی و خارجی بود و در اولین اقدام با عاشق حسین طوری رییس رادیو پشتوی تهران تماس گرفته شد و موضوع باوی در میان گذاشته شد و ایشان با استقبال زیاد سریع آماده مصاحبه شد و حدود ۴۰ دقیقه با ایشان مصاحبه رادیویی صورت گرفت و بلافاصله شب همان روز بازتاب یافت.
دقیق یادم نیست اما یکی دو روز بعد در دفتر مرکز تبیان در مشهد مقدس نشسته بودم که یکی از رفقای دوران جبهه و جهاد به نام امان الله نظری با یک جوان نا آشنا وارد اتاقم شد.
در ابتدای صحبت به معرفی پرداخت و گفت ایشان داماد آقای موسوی گردیزی است. نامش را هم گرفت اما فعلا در خاطرم نیست. مجددا گرمتر با ایشان احوال پرسی کردم اما صحبت من تمام ناشده با صدای بلند و جدی پرسید که شما در رابطه با دکتر کدام مصاحبه انجام دادید؟
فکر کردم حتما ایشان مصاحبه رادیو پشتو را شنیده و خوشحال است و از من حد اقل تشکر خواهدکرد.
گفتم بلی من مصاحبه کردم.
با کمال ناباوری با صدای بسیار خشن و ناپسند داد کشید که به شما کی وظیفه داد مصاحبه کنید و چرا مصاحبه کردید؟! گفتم چرا چه خبر شده؟! ما که نیت خیر داشتیم و داریم و میخواهیم برای آزادی دکتر کاری انجام بدهیم، چون میدانید که آقای دکتر تنها مال شما و خانواده اش نیست. ایشان مال ملت و کل مردم مجاهد افعانستان است و ماهم در قبال آزادی ایشان وظیفه دینی و انسانی داریم.
گفت: نخیر کسی به شما این اجازه را نمی دهد که خودسرانه هرکاری که دلتان شد انجام بدهید!!! گفت: شما متوجه هستید که با این مصاحبه کار ایشان را خراب تر می کنید؟ گفتم مگر خرابتر ازین میشود که ایشان فعلا در چنگ امریکایی هاست؟! البته هنوزم ایشان در کابل است و میشود کاری کرد اما اگر یک وقت خدای ناخواسته ایشان را از کشور خارج کند کار قطعا سخت خواهد شد!
گفت: نخیر فعلا تلاش ادامه دارد که بی سر و صدا و مسالمت آمیز ایشان از بند امریکایی ها خلاص شود اما سر و صدا و جارو جنجال کار مارا سخت تر خواهد کرد. گفتم خوب است. ما ادامه فعالیت خود را متوقف میکنیم و امیدواریم که ایشان به همین راحتی آزاد شود ولی برداشت ما این است که اگر یک کار وسیع و اثر گزار در ارتباط با آزادی ایشان صورت نگیرد قطعا ازاد نخواهد شد. همین بود که مدتی بعد شنیدیم آقای دکتر را به گوانتانامو انتقال داده است.
شهادت دکتر سیدعلیشاه موسوی گردیزی و جمعی از فعالان عرصه دینی و فرهنگی ضایعه جبران ناپذیر برای مردم افغانستان به ویژه شیعیان افغانستان است.
موسوی سرمایه ارزشمند مردم افعانستان و بل امت مسلمه بود.
او اگرچه آرام و قرار نداشت و برای اسلام زحمت کشیده و باز می کشید اما قرار براین بود کارهای مهمتر و فراگیرتری انجام دهد.
دستگیری او به وسیله امریکایی ها
اگر چه آسیب سختی هم به جسم و روان او و هم به برنامه های مبارزاتی آن شهید وارد کرد اما قطعا پس از آزادی راحت ننشست و گوشه عزلت نگزید بلکه قلبش مالامال از عشق به اسلام و سرشار از انگیزه مبارزات رهایی بخش جامعه اسلامی افغانستان بود، اما اجل به او مهلت نداد و عاقبت بخیر شد و با دستان ناپاک شقی ترین انسانهای روی زمین به فیض عظمای شهادت رسید.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.