تولد و تحصیل
شهید انجنیر عبدالرحمان اندیشور فرزند میرزاحسین به سال 1374 شمسی در منطقه سیدبچه کوه بیرون ولسوالی مرکز بهسود مربوط ولایت میدان وردک در یک خانواده مذهبی و مؤمن دیده به جهان گشود.
وی قسمتی از دوره ابتدائیه را در مکتب متوسطه سیدبچه گذراند و سپس به کابل آمده و در مکتب همایون شهید شامل درس گردید.
شهید عبدالرحمان دوره لیسه را از صنف 10 تا 12 در لیسه عالی عبدالرحیم شهید سپری نمود.
آقای اندیشور دوره مکتب را به پایان رساند و موفق به اخذ دیپلوم از لیسه عالی عبدالرحیم شهید شد.
این شهید تحصیلات عالی را در دانشگاه بینالمللی پلیتکنیک کابل در رشته انجنیری ساختمانی به پایان رساند.
این جوان پرتلاش و در جستجوی علم و دانش که تربیتشده در یک خانواده مؤمن بود هیچگاه از کسب معارف اهلبیت(ع) و دروس حوزوی غافل نبود.
او همزمان با دوره ابتدائیه مکتب، دروس حوزوی را نیز در مدرسه مهدویه کوه بیرون آغاز کرد و با دو بال به صورت متوازن در فضای بیکران دانش پرواز کرده و مراحل علمی را یکی پس از دیگری طی نمود.
وی پس از آنکه به کابل آمد در مدرسه حضرت امام علی(ع) مشغول درس و تحصیل گردیده و سیوطی، المنطق و... خواند.
او همزمان با ادامه دروس حوزه و دانشگاه، زبان انگلیسی را در مرکز آموزشی آذرخش فراگرفت و بر آن تسلط پیدا کرد و در عین حال با زبانهای روسی و پشتو نیز آشنایی داشت.
شهید عبدالرحمن اندیشور در سال 1396 شمسی شامل مدرسه حضرت امام امیرالمؤمنین(ع) در کابل گردید و تحت نظر مدیر مدبر شهید سید عندلیب ضیایی، فصل جدیدی را در عرصه علماندوزی و کسب دانش آغاز نمود.
به گفته پدر شهید اندیشور، او به درس و فراگیری علم علاقه بیش از حد داشت و لحظهای از زندگی خویش را بیهوده هدر نمیداد. همواره یا مباحثه میکرد و یا در حال مطالعه بود.
شهید اندیشور دارای استعداد عالی بود. او در عین اینکه در مکتب، حوزه و دانشگاه نمرات بالا داشت در فن خطاطی و نقاشی نیز مهارت داشت.
اخلاق و برخورد با مردم و خانواده
او دارای اخلاقی نیکو و قلبی رؤوف و مهربان بود و هرگز راضی نبود کسی از او ناراحت شود و همچنین نمیخواست بدگویی و غیبت دیگران را حتی بشنود.
او علاوه بر اینکه خود به نماز جمعه و جماعات اهتمام ورزیده و به نماز اول وقت و تهجد شب پایبند بود، پدر و اعضای خانواده را نیز به نماز شب تشویق میکرد.
شهادتطلبی و جهاد در راه خدا با خون او عجین شده بود و گاه به پدرش میگفت شهادت بالاترین مقام نزد خداوند است که نصیب هر کسی نمیشود.
او یک هفته قبل از شهادت، به خانه خاله اش رفته و یادآوری کرده بود که ایکاش در فرجام زندگی، خداوند شهادت را نصیب ما کند که بعد از یک هفته به آرزوی خود رسید.
او همواره به برادرانش توصیه میکرد که عمر انسان در دنیا بسیار اندک است پس کوشش کنید که در این مدت کوتاه سعادت دنیا و آخرت را به دست بیاورید.
وی تاکید میکرد که بیشتر درس بخوانید و مطالعه کنید؛ زیرا تنها دانش و تقوا است که تضمینکننده سعادت زندگی در دنیا و آخرت می باشد. شما بهجای نگاه کردن تلویزیون و فلمهای مزخرف، کتاب بخوانید.
شهید اندیشور با وجودی که سخت مصروف درسهای خویش بود؛ اما در عین حال عضو فعال و برجسته مجمع فرهنگی اجتماعی طلاب و محصلین کوه بیرون بود و درعرصه فرهنگی با جدیت فعالیت میکرد.
خاطرهای شیرین و به یاد ماندنی
محمد حسن رضایی؛ از همصنفی های شهید اندیشور میگوید؛ در سال سوم دانشگاه باهم در یک اتاق زندگی میکردیم، یکوقت سفری پیش آمد و همراه با دو تن از رفقای دیگر به سمت پروان رفتیم. این سفر سه روز به طول انجامید و در مدت مذکور در منزل پدر شهید اندیشور بودیم. یادم نمیرود که او با وجود اینکه از همه ما کوچکتر بود؛ اما مانند بزرگان نصیحت میکرد و به امورات دینی و مذهبی بیشتر تشویق مینمود. مدت سه روز که در آنجا بودیم نماز خود را در مدرسه به جماعت میخواند و تاکید میکرد که در هر شرایط و زمان نباید فرصتها را از دست بدهیم و از لحظه لحظه زندگی باید بهره برد.
به گفته آقای رضایی، شهید اندیشور میگفت: اگر من شهید شدم به پدرم بگویید که جسدم را به زادگاهم منتقل کند و در کنار قبر پدربزرگم دفن کند.
او با همهکس صمیمی بود و رفاقت را دوست داشت. نظرش این بود که پیدا کردن دوست مشکل است؛ اما در یک دقیقه می توان صدها دشمن پیدا کرد.
یکوقت پدرش به او پیشنهاد ازدواج کرد، در جواب گفت: خوب است؛ اما من عروسی مفصل نمیگیرم که رنگ اسراف و تبذیر را داشته باشد؛ بلکه یک عروسی ساده و مطابق شرایط زندگی کنونی باید گرفته شود.
رضایی میگوید: وقتی رفقا به تفریح می رفتند تفریحگاه شهید اندیشور، زیارت سخی و یا ابوالفضل مرادخوانی بود.
سرانجام این جوان بااستعداد و آیندهنگر، مؤمن و متدین بهتاریخ هفتم جدی سال 1396 شمسی در حالی که در نشست گفتمان علمی پژوهشی هفتگی در سالن اجتماعات دفتر مرکزی مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان در کابل شرکت ورزیده بود، توسط حملهکننده انتحاری منسوب به گروه منفور و مزدور داعش با جمعی از همفکرانش به درجه رفیع شهادت نائل شد.
بدن پاک این شهید والامقام طبق وصیت خودش از کابل به زادگاهش منتقل و در کنار قبر پدربزرگش به خاک سپرده شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
شهید انجنیر عبدالرحمان اندیشور فرزند میرزاحسین به سال 1374 شمسی در منطقه سیدبچه کوه بیرون ولسوالی مرکز بهسود مربوط ولایت میدان وردک در یک خانواده مذهبی و مؤمن دیده به جهان گشود.
وی قسمتی از دوره ابتدائیه را در مکتب متوسطه سیدبچه گذراند و سپس به کابل آمده و در مکتب همایون شهید شامل درس گردید.
شهید عبدالرحمان دوره لیسه را از صنف 10 تا 12 در لیسه عالی عبدالرحیم شهید سپری نمود.
آقای اندیشور دوره مکتب را به پایان رساند و موفق به اخذ دیپلوم از لیسه عالی عبدالرحیم شهید شد.
این شهید تحصیلات عالی را در دانشگاه بینالمللی پلیتکنیک کابل در رشته انجنیری ساختمانی به پایان رساند.
این جوان پرتلاش و در جستجوی علم و دانش که تربیتشده در یک خانواده مؤمن بود هیچگاه از کسب معارف اهلبیت(ع) و دروس حوزوی غافل نبود.
او همزمان با دوره ابتدائیه مکتب، دروس حوزوی را نیز در مدرسه مهدویه کوه بیرون آغاز کرد و با دو بال به صورت متوازن در فضای بیکران دانش پرواز کرده و مراحل علمی را یکی پس از دیگری طی نمود.
وی پس از آنکه به کابل آمد در مدرسه حضرت امام علی(ع) مشغول درس و تحصیل گردیده و سیوطی، المنطق و... خواند.
او همزمان با ادامه دروس حوزه و دانشگاه، زبان انگلیسی را در مرکز آموزشی آذرخش فراگرفت و بر آن تسلط پیدا کرد و در عین حال با زبانهای روسی و پشتو نیز آشنایی داشت.
شهید عبدالرحمن اندیشور در سال 1396 شمسی شامل مدرسه حضرت امام امیرالمؤمنین(ع) در کابل گردید و تحت نظر مدیر مدبر شهید سید عندلیب ضیایی، فصل جدیدی را در عرصه علماندوزی و کسب دانش آغاز نمود.
به گفته پدر شهید اندیشور، او به درس و فراگیری علم علاقه بیش از حد داشت و لحظهای از زندگی خویش را بیهوده هدر نمیداد. همواره یا مباحثه میکرد و یا در حال مطالعه بود.
شهید اندیشور دارای استعداد عالی بود. او در عین اینکه در مکتب، حوزه و دانشگاه نمرات بالا داشت در فن خطاطی و نقاشی نیز مهارت داشت.
اخلاق و برخورد با مردم و خانواده
او دارای اخلاقی نیکو و قلبی رؤوف و مهربان بود و هرگز راضی نبود کسی از او ناراحت شود و همچنین نمیخواست بدگویی و غیبت دیگران را حتی بشنود.
او علاوه بر اینکه خود به نماز جمعه و جماعات اهتمام ورزیده و به نماز اول وقت و تهجد شب پایبند بود، پدر و اعضای خانواده را نیز به نماز شب تشویق میکرد.
شهادتطلبی و جهاد در راه خدا با خون او عجین شده بود و گاه به پدرش میگفت شهادت بالاترین مقام نزد خداوند است که نصیب هر کسی نمیشود.
او یک هفته قبل از شهادت، به خانه خاله اش رفته و یادآوری کرده بود که ایکاش در فرجام زندگی، خداوند شهادت را نصیب ما کند که بعد از یک هفته به آرزوی خود رسید.
او همواره به برادرانش توصیه میکرد که عمر انسان در دنیا بسیار اندک است پس کوشش کنید که در این مدت کوتاه سعادت دنیا و آخرت را به دست بیاورید.
وی تاکید میکرد که بیشتر درس بخوانید و مطالعه کنید؛ زیرا تنها دانش و تقوا است که تضمینکننده سعادت زندگی در دنیا و آخرت می باشد. شما بهجای نگاه کردن تلویزیون و فلمهای مزخرف، کتاب بخوانید.
شهید اندیشور با وجودی که سخت مصروف درسهای خویش بود؛ اما در عین حال عضو فعال و برجسته مجمع فرهنگی اجتماعی طلاب و محصلین کوه بیرون بود و درعرصه فرهنگی با جدیت فعالیت میکرد.
خاطرهای شیرین و به یاد ماندنی
محمد حسن رضایی؛ از همصنفی های شهید اندیشور میگوید؛ در سال سوم دانشگاه باهم در یک اتاق زندگی میکردیم، یکوقت سفری پیش آمد و همراه با دو تن از رفقای دیگر به سمت پروان رفتیم. این سفر سه روز به طول انجامید و در مدت مذکور در منزل پدر شهید اندیشور بودیم. یادم نمیرود که او با وجود اینکه از همه ما کوچکتر بود؛ اما مانند بزرگان نصیحت میکرد و به امورات دینی و مذهبی بیشتر تشویق مینمود. مدت سه روز که در آنجا بودیم نماز خود را در مدرسه به جماعت میخواند و تاکید میکرد که در هر شرایط و زمان نباید فرصتها را از دست بدهیم و از لحظه لحظه زندگی باید بهره برد.
به گفته آقای رضایی، شهید اندیشور میگفت: اگر من شهید شدم به پدرم بگویید که جسدم را به زادگاهم منتقل کند و در کنار قبر پدربزرگم دفن کند.
او با همهکس صمیمی بود و رفاقت را دوست داشت. نظرش این بود که پیدا کردن دوست مشکل است؛ اما در یک دقیقه می توان صدها دشمن پیدا کرد.
یکوقت پدرش به او پیشنهاد ازدواج کرد، در جواب گفت: خوب است؛ اما من عروسی مفصل نمیگیرم که رنگ اسراف و تبذیر را داشته باشد؛ بلکه یک عروسی ساده و مطابق شرایط زندگی کنونی باید گرفته شود.
رضایی میگوید: وقتی رفقا به تفریح می رفتند تفریحگاه شهید اندیشور، زیارت سخی و یا ابوالفضل مرادخوانی بود.
سرانجام این جوان بااستعداد و آیندهنگر، مؤمن و متدین بهتاریخ هفتم جدی سال 1396 شمسی در حالی که در نشست گفتمان علمی پژوهشی هفتگی در سالن اجتماعات دفتر مرکزی مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان در کابل شرکت ورزیده بود، توسط حملهکننده انتحاری منسوب به گروه منفور و مزدور داعش با جمعی از همفکرانش به درجه رفیع شهادت نائل شد.
بدن پاک این شهید والامقام طبق وصیت خودش از کابل به زادگاهش منتقل و در کنار قبر پدربزرگش به خاک سپرده شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.