تاریخ انتشار :دوشنبه ۴ ثور ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۰۰
کد مطلب : 141543
امام کاظم(ع) و مدیریت منسجم بحران

در بستر تاریخ این جهان همواره جان باختگانی ظهور نموده اند که در مسیر رسیدن به اهداف و آرمان های خویش ثابت قدم و استوار بوده باشند، اما شمار آنانی که بر اساس خط خدایی و در مسیر بندگی و عبودیت وی کار کرده باشند، اندک اند. ما این عده ی اندک را تنها در نزد اولیای بر حق الهی و شاگردان مکتب آنها می یابیم. همین ائمه ی معصومین علیهم السلام بوده اند که با دم مسیحایی خویش، روح تازه ای به کالبد خشکیده و ترک خورده ی تمدن و فرهنگ بشری دمیده و شیوه و منش نوینی را به پرچم داران نهضت های خدایی در طول قرن های متمادی عرضه نموده اند.

اگر در زندگی رسول اسلام(صل الله علیه و آله و سلم) مداقّه نماییم، در آن اسوه ی حسنه ای را می یابیم که سرشار از عرض اخلاص به درگاه الهی و اطمینان قلبی به وعده ی عنایت و رحمت واسعه ی پروردگار می باشد. پیامبر اکرم (ص) در راستای استمرار خط اجرایی و مکتب توحیدی خویش، امت را به تمسک به کتاب خداوند و ۱۲ تن از جانشینان خویش دعوت نموده و می فرمود، تا زمانی که به این دو امانتِ گران‌بها چنگ زده و همراه شان باشید، هرگز گمراه نخواهید شد.

پس مشخص شد ائمه ی معصومین (علیه السلام) اسوه های نیکویی برای ما می باشند. با کنش ها و واکنش‌های‌شان در قبال حوادث و پیش‌آمدها، با مدل عملکردشان چه در بحبوحه ی جنگ و چه در شرایط صلح، با چگونگی حرکات شان در برابر دوستان و دشمنان و بالاخره با قول و فعل و تقریر خویش، به ما سبک حیات توحیدی و مشی و خط حق را نشان می دهند.

یکی از مشکلات و دشواری های بزرگ دنیای اسلام در شناخت زندگی و مکتب حضرات معصومین (ع)، وجود دروغ پردازی ها و وارونه نمودن واقعیت ها از سوی دشمنان آگاه و دوستان ناآگاه می باشد. گاهی هم این طور بوده است که قصد و غرضی در کار نبوده، اما تلاش نویسندگان بر این بوده است که زندگی ائمه ی معصومین (ع) را صرفا در بُعد مظلومیت و عبادات ظاهری و ذکر سجایای اخلاقی شان خلاصه کنند و متأسفانه در بُعد سیاسی و مبارزاتی آن بزرگواران و خط فکری شان، اخبار روشنی را در اختبار نگذارده اند. نتیجه ی چنین رویکردی این شده است که بسیاری از اشخاصی که تشنه ی آشنایی با مکتب سیاسی و خط فکریِ معصومین (ع) می باشند، تصویر روشن و منابع مناسبی جهت رفع عطش بر حق ِشناختِ خویش نداشته باشند و این حقیقتا درد بزرگی است که امروز نه تنها مسلمانان، بلکه تمام بشریت بدان مبتلاست. راه رهایی از این مصیبت، مطالعه و بررسی همه جانبه ی - نه تک بعدی- سیره ی حیات آن حضرات می باشد.

نگاهی به زندگانی حضرت امام موسی کاظم علیه السلام
از آنجایی که در ایام سالروز شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام که هفتمین اختر فروزان از آن ۱۲ جانشین پیامبر ختمی مرتبت می باشند، قرار داریم، در این نوشتار سعی می شود تا ضمن ارائه ی مختصری از زندگانی مبارک آن امام همام، بیشتر به بّعد فعالیت های فرهنگی و سیاسی ایشان که کمتر بدان پرداخته می شود، اندک اشاره ای شود.

نام مبارک آن حضرت، موسی و لقب شان کاظم می باشد. پدرشان پیشوای ششم شیعیان، حضرت امام صادق علیه السلام و مادرش بانویی با فضیلت به نام حمیده بوده است. امام کاظم (ع) سال ۱۲۸ ه.ق در سرزمین "ابواء" ـیکی از روستاهای اطراف مدینه- چشم به جهان گشود و از سال ۱۴۸ هجری که امام صادق (ع) به شهادت رسید، دوران امامت او آغاز گردید و بنابر قول مشهور، در سال ۱۸۳ هجری به شهادت رسید.

دوران کودکی ایشان به صورتی آرام و نسبتا آسان گذشت. واقعه ی مهم سیاسی دوران کودکی او انتقال حکومت از بنی امیه به بنی عباس بود. امام کاظم (ع) حدود چهار سال داشت که بنی امیه سقوط کرد و بنی عباس به سرپرستی ابوالعباس سفاح به حکومت نشست. امام کاظم (ع) بیست سال از دوران زندگیِ پدر را درک کرد که برای او بسیار گرانقدر و پر ارج بود. محضر پدر برای او از آن بابت ارزنده بود که او قدر و منزلت پدرش امام صادق(ع) را می شناخت و از ارزش و بهای وجودش سر در می آورد. او افضلِ شاگردان مکتب جعفری بود. امام کاظم (ع) از همان دوران نوجوانی و جوانی آماده ی قبول مسئولیت ها در عرصه های گوناگون بود. در عرصه ی دینی آماده ی هرگونه بحث و اعلام نظر، و در تبیین مسایل علمی همه گاه پیشتاز و پیشگام بود.

هنگام شهادت امام صادق (ع) منصور دوانیقی خلیفه ی مشهور و ستمگر عباسی در اوج قدرت و تسلط بود. منصور کسی بود که برای تثبیت پایه های حکومت خود، انسان های فراوانی را به قتل رسانید. نه تنها شیعیان، بلکه فقها و شخصیت های بزرگ جهان تسنن نیز که با او مخالفت ورزیدند، سخت مورد آزار وی قرار می گرفتند. امام کاظم (ع) پس از شهادت پدر، در سن بیست سالگی با چنین زمام دار ستمگری رو به رو گردید که حاکم بلامنازع قلمرو اسلامی به شمار می رفت.

از سال ۱۴۸ هجری که امام صادق (ع) به شهادت رسید و امامت حضرت کاظم (ع) آغاز گردید. آن حضرت در دوران امامتش با چهار خلیفه ی عباسی به نام های منصور دوانیقی، مهدی، هادی و هارون الرشید معاصر بود. در مجموع کارنامه ی خلفای یادشده، سیاه و پر از جرم و جنایت است.

امروزه وقتی صحبت از امام موسی کاظم (ع) می شود عموما تصور می شود که یک آقای مظلوم، بی سر و صدا و سر به زیری در مدینه بوده که مأمورین عباسی رفتند و او به زور برده و زندانی نموده و بعد هم مسموم کردند و از دنیا رفت. همین و بس. اما قضیه این نبود. داستان زندگی امام کاظم (ع)، قضیه ی یک مبارزه ی طولانی بود؛ یک مبارزه ی کاملا تشکیلاتی که در تمامی آفاق اسلامی با هدایت آن امام همام و علاقمندان ایشان به صورت مستمر ادامه داشت.

در دوران خلافت عباسیان و با گسترش شیعیان در مناطق مختلف سرزمین اسلامی، نیاز به یک شبکه ی ارتباطی هر روز بیش از پیش احساس می شد و اهل بیت هم بر همین اساس، به تأسیس شبکه ی ارتباطات اقدام نمودند. این مسأله قبل از امام کاظم (ع) آغاز شده بود، ولی آن حضرت، شبکه را بر اساس نیاز شیعیان گسترش و پنهانی تر کرد. از جمله اقدامات گسترده و برنامه ریزی شده ی آن حضرت می توان به صورت فهرست وار به موارد زیر اشاره نمود:

ـ سازماندهی و برنامه ریزی اقتصادی جهت بهبود وضعیت معیشت شیعیان؛
ـ اتخاذ استراتژی استفاده از یاران نزدیک خود در مقام های حکومتی همزمان با اتخاذ استراتژی ستیز ـ عدم همکاریِ خود حضرت در امور حکومت ـ و غاصب خواندن و عدم مشروعیت دادن به حکومت خلفای عباسی؛
ـ خنثی سازی سیاست های فریب کارانه و عوام فریبانه ی سومین خلیفه ی عباسی با پیش کشیدن

اجرای فدک؛
ـ حمایت از جنبش های آزادی خواه مانند حمایت از قیام شهید فخّ؛
ـ گسترش سازمان وکالت که از زمان امام صادق (ع) به بعد عملی شد و مشکل فقدان تماس مستقیم میان امام و پیروان شان را حل نموده و نقش مذهبی سیاسیِ وکلا را افزایش می داد؛
ـ تربیت نخبگان علمی و بسیاری از برنامه های سازمان یافته ی دیگر.

هارون الرشید با زندانی کردن و سپس شهادت امام کاظم (ع)، به زعم خود در پی ناامیدی شیعیان و کنار گذاشتن بزرگ ترین مانع استمرار حکومت خاندان خود بر جامعه ی اسلامی بود، اما ساختار محکم سازمان وکالت، راه را بر توطئه های دشمنان بست، به گونه ای که بعدها در زمان خلافت مأمون، وی ناچار از دعوت امام رضا (ع) برای حضور بی واسطه در بالاترین جایگاه حاکمیتی بعد از خلیفه شد. مقایسه ی سپردن چنین جایگاه مهم حکومتی – با هر هدف و انگیزه ای - به فرزند امام کاظم(ع)، از ثمر بخشی راهبرد تشکیلاتی حضرت دارد؛ زیرا چنین تدبیری سبب افزایش نیروهای وفادار به ایشان و اهل بیت در درون حاکمیت و تاثیرگذاری آنان بر جهت دهی های خلیفه گردید، تا جایی که مأمون با هر انگیزه ای که داشت، به این نتیجه رسید که حداقل برای حفظ و استمرار حاکمیت خود، جای جانشین امام کاظم (ع)، نه در زندان، بلکه در کنار خود او و در منصب ولایت عهدی است.

خلاصه این که تاریخ تشیع، تشکل گرایی، سازمان سازی، مدیریت منسجم بحران و ایجاد تشکیلات سازمانی در میان شیعیان را به نام آن امام کاظم(ع) ثبت کرده است. این تشکیلات با به روز رسانی و بومی سازی در دوره های مختلف ادامه یافته و بارور شد تا فرزند خلف آن حضرت، امام خمینی(ره) با الگوگیری از تشکیلات مرجعیت و با شبکه ی نمایندگان آنان در سراسر سرزمین های اسلامی و تأسیس حکومتی بر اساس آموزه های دینی اهل بیت، نمونه ی عینی و نتیجه ی ملموس دوراندیشیِ امام کاظم (ع) در دوران حاضر است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در این مقاله از کتاب های زیر به عنوان منبع استفاده شده است:
سیره ی پیشوایان، مهدی پیشوایی
انسان ۲۵۰ ساله، امام خامنه ای حفظه الله
مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه ی حضرت امام کاظم علیه السلام

نویسنده: امیر حسینی

https://avapress.net/vdcfjydymw6djta.igiw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما