"عبدالباری جهانی، وزیر اطلاعات و فرهنگ کشور در صفحهی رسمی فیسبوک خود از استعفایش خبر داده است.
به گزارش رسانه ها، آقای جهانی استعفانامهی خود را به آدرس رییس جمهوری فرستاده و علت این کنارهگیری را بیماری عنوان کرده است.
او همچنین نگاشته است که استعفانامهاش را روز شنبهی هفتهی گذشته، هشتم عقرب، به دفتر ریاست جمهوری فرستاده ، ولی تا اکنون جواب دریافت نکرده است.
مژگان مصطفوی، معین نشرات این وزارت در گفتوگو با تلویزیون ۱ بیان کرد که آقای جهانی از دو تا سه ماه به این سو در امریکا به سر میبرد؛ ولی او خبر استعفای جهانی را رد یا تایید نکرد".
وزارت فرهنگ هر کشوری، نماد و آیینه تمام نمای فرهنگ و متفرعات متنوع و بومی و ملی مردم آن کشور است و می توان این وزارت را به تذکره و شناسنامه هویتی یک ملت و کشور نیز تشبیه کرد. بنابراین، خرد و منطق سالم حکم می کند تا یک چنین نهاد و اداره راهبردی، حتی الامکان برتر و برگزیده ترین فرد را به عنوان وزیر در خود بپذیرد.
سران و حاکمان هر کشور و مملکتی وظیفه دارند و بالاتر از آن مسئول اند تا شایسته و بایسته ترین عضو کابینه خویش را که تخصص لازم در پست مذکور را داشته باشد، راهی این وزارت خانه کنند. به نظر می رسد پس از شایستگی های علمی و هنری جهت احراز یک چنین وزارت خانه راهبردی و اساسی، آراسته بودن فرد به سجایای انسانی و اخلاقی؛ به گونه ای که ذهن و فکر وی خالی از هر نوع عصبیت های قومی و زبانی و مذهبی باشد، لازم و ضروری می نماید؛ آنهم در کشوری هایی که اقوام با زبانهای متفاوت و مذاهب گوناگون در کنار هم زندگی می کنند.
لازمه حکومت کردن در یک چنین کشورهایی، رعایت دقیق و مناسب گزینه هایی است که برای هر یک از اقوام و پیروان مذاهب و زبانهای متفاوت، مهم و قابل ارج و احترام است و همین جهت ایجاب می کند تا سران و حاکمان این کشورها در انتخاب و یا انتصاب افراد به عنوان وزیر و وکیل و امثال آن، حد نهایت دقت و وسواس را داشته باشند.
واقعیت آن است که دنیای امروز و مللی که در آن زندگی می کنند، به هیچ عنوان تبعیض و تعصبات کور کورانه و قرون وسطایی را نمی پذیرند و کسانی که با اندیشه های سخیف و مبتذل قوم و تبار و مذهب و زبان گرایی، رشد کرده و بزرگ شده اند، جایی در جغرافیای متمدنانه و انسانی امروزی ندارند و به تعبیر رساتر، تاریخ مصرف آنان منقضی شده و بایستی با افکار و اوهام جاهلانه شان به زباله دان تاریخ ملتها و کشورها سپرده شوند.!
مردم افغانستان به عنوان یک ملت که روزگاران دور و درازی را در کنار همدیگر زندگی کرده اند و بر رغم تفاوت در زبان و قوم و مذهب، توانسته اند زیست معقول و منطقی ای را با هم تجربه کنند، تافته جدا بافته از سایر ملل و نحل انسانی و بشری نیستند و چنانکه ملتهای دیگر در عرصه های گوناگون تمدن و حقوق شهروندی به رشد کافی رسیده اند، این مردم نیز به پیشرفت و بالندگی های قابل لمسی در این عرصه ها دست یازیده اند؛ لذا و با مد توجه قرار دادن یک چنین واقعیت های غیر قابل انکاری، ممکن نیست به احدی از حاکمان و سران شان اجازه قومی و زبانی و غیر دموکراتیک عمل کردن را بدهند.
تا جایی که به فرهنگ پنج هزار ساله مردم افغانستان مربوط می شود، این فرهنگ در عرض و طول اعصار و قرون متمادی و متعدد و با سعی و تلاش روح فرسا و همه جانبه نخبگان و دانشمندان هر یک از اقوام و پیروان مذاهب و اهالی زبانهای متفاوت، به رشد و بالندگی مقبول و افتخار آمیز رسیده است و بی شک هر کدام از فرزانگان منتسب به اقوام و مذاهب و زبانهای موجود در کشور در افتخارات پویا و بالنده ی ملت و کشور سهم خود را داشته اند و همه با هم کشوری را بنا نهاده اند بنام افغانستان که البته پیش از این بنام های دیگری نیز از آن یاد می شده است.
بی هیچ گونه تعارف و ظاهر سازی ای باید گفت که وزیر مستعفی وزارت اطلاعات و فرهنگ کشور، در اساس برای این وزارت حساس و راهبردی به هیچ عنوان مناسب نبوده و کارنامه نه چندان موفق و بلکه پرسش برانگیز ایشان در طول مدت مسئولیت وی در وزارت فرهنگ کشور، خود دلیل و گواه روشنی است بر اشتباه بودن انتصاب وی در پست فوق العاده با اهمیت و حساسی چون وزارت اطلاعات و فرهنگ!.
به نظر می رسد استعفای آقای جهانی از وزارت اطلاعات و فرهنگ کشور، در عرض و طول استعفاهایی که تا کنون در این کشور رخ داده، از بجا و مناست ترین استعفاها بوده که می بایستی آن را به فال نیک گرفت و غنیمتی دانست بحال فرهنگ و متفرعات فرهنگی مردم در این آب و خاک و ایجاب می کند تا سران و حاکمان دولت وحدت ملی از استعفای وزیر فرهنگ درس عبرت گرفته و بیش از این با انتخاب و انتصاب هم تیمی های غیر شایسته و نامناسب شان، در حق فرهنگ و تمدن افغانها جفا نکنند و به کسانی جهت احراز یک چنین پست های کلیدی و حساس فکر کنند که شایتسگی و توانایی تصدی آنها را دارا می باشند.