سیده مژگان مصطفوی، معین امور نشراتی وزارت اطلاعات و فرهنگ در اعتراض به ثبت مثنوی به عنوان میراث فرهنگی ایران و ترکیه، گفته است، میراثدارِ راستین مولانا افغانستان است.
بهگزارش خبرگزاری آوا، خانم مصطفوی در بیانیهای نوشت: میراثداران راستین مولانا، شاعران و هنرمندان بزرگیاند که مخصوصا در افغانستان سهم به سزایی در ماندگاری اثر گرانسنگ مثنوی معنوی، و پاسداری از آن داشتهاند.
وی تاکید کرد که مثنوی معنوی مولانا باید به عنوان میراث مشترک فرهنگی هر سه کشور افغانستان، ایران و ترکیه ثبت یونسکو شود.
متن کامل بیانهی استاد سیده مژگان مصطفوی
ریاست محترم سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل(یونسکو)، و مسؤولان محترم فرهنگی جمهوری اسلامی ایران و جمهوری ترکیه!
بدون شک مثنوی معنوی مولانا جلالالدین محمد بلخی، در زمرهی آثار ماندگار و بینظیر ادب و معرفت بشری بوده، و عظمت علمی ـ عرفانی او فراتر از مرزهای اعتباری سیاسی است. مولانا به اندازهای بزرگ است که پهنهی گیتی برای او کوچک و اندک است، و گنجاندن او در حصار انحصار یکی دو کشور، به تعبیر خود مولانا همانند «گنجاندن بحر در کوزه» است.
هم از آنجا که فراگیری پیام مولانا گسترهای به وسعت قلمرو زیست انسان را دربرمیگیرد ـ بدون توجه به زبان و فرهنگ و باورهای دینی او ـ، انحصار و اختصاص اثر جاودانهی خداوندگار بلخ، به میراث فرهنگی ـ معنوی تنها دو کشور، جفایی آشکار در حق مواریث ارزشمند و بینظیر معارف بشری و به ویژه زبان و ادبیات فارسی است.
اگر قونیه زیستگاه مولانا بوده و هماکنون پیکر مطهر او در آنجا مدفون است، بلخ هم زادگاه وی است و شخصیت او در خانوادهی فرزانه و دانشمندی شکل گرفته که در رأس آن بهاءالدین ولد پدر بزرگوار و فاضل مولانا قرار داشته، و او را اینچنین بزرگ و برازنده، پرورده است.
افزون بر این میراثداران راستین مولانا، شاعران و هنرمندان بزرگیاند که مخصوصا در افغانستان سهم به سزایی در ماندگاری اثر گرانسنگ مثنوی معنوی، و پاسداری از آن داشتهاند.
در عصری که منطقه و جهان ما بیش از همیشه به همدلی و همگرایی نیازمند است، و اهرمهای زیادی برای بیگانهسازی و بریدن رابطهی خویشاوندی تاریخی ما و دامنزدن به ناهمسویی میان ما به کار گرفته شدهاند، اقدام برای ثبت مثنوی معنوی به عنوان میراث معنوی دو کشور جمهوری اسلامی ایران و جمهوری ترکیه، در مغایرت آشکار و آگاهانه با روح همگرایی منطقهای، و نیاز فوری و حیاتی مردمان این منطقه به بردباری همدگرپذیرانه و برادری دینی ـ فرهنگی قرار دارد.
و در حالی که مأموریت و مسؤولیتی که مولانا خود بر عهدهی ما گذارده است وصل کردن دلها به یکدیگر است، نه ایجاد فاصله و جدایی میان آنها: ـ تو برای وصل کردن آمدی / نی برای فصل کردن آمدی ـ؛ این اقدام به مثابهی نقض و نفی اندیشهی مولانا و بیباوری به باورهای متعالی انسانی اوست.
با وجود این، آیا درستتر این نیست که مثنوی معنوی به مثابهی حلقهی وصلی برای حداقل مردمان قلمرو زبان فارسی و جغرافیای فرهنگی متأثر از اندیشههای مولانا قرار گیرد؟
برای همین است که اختصاص انحصاری مثنوی مولانا جلالالدین محمد بلخی به دو کشور ایران و ترکیه، و از قلمانداختن افغانستان در سهمداشتن در این میراث بیبدیل و تکرارناپذیر، به دور از انصاف و عدالت بوده و زمینههای پرظرفیت رنجش خاطر میلیونها انسانی را فراهم میآورد که تاریخی آمیخته با مثنوی و مولانا داشته و از علم و عرفان و ادب و حکمت او بهرههای بایسته و برترازنده برده است.
بنابراین آنچه از سازمان محترم آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل(یونسکو)، و نیز از مسؤولان محترم فرهنگی کشورهای جمهوری اسلامی ایران و جمهوری ترکیه انتظار میرود آن است که این اثر ارجمند معنوی را منتسب به هر سه کشور افغانستان، ایران و ترکیه بدانند، و با پرهیز از ثبت انحصاری آن به نام دو کشور ایران و ترکیه، مثنوی معنوی مولانا جلالالدین محمد بلخی را به عنوان فرصتی بینظیر برای تقویت برادری و همسویی و همبستگی فرهنگی ـ معنوی میان مردمان این سه کشور بسازند.
با احترامات فایقه
سیده مژگان مصطفوی
معین امور نشرات وزارت اطلاعات و فرهنگ جمهوری اسلامی افغانستان
بهگزارش خبرگزاری آوا، خانم مصطفوی در بیانیهای نوشت: میراثداران راستین مولانا، شاعران و هنرمندان بزرگیاند که مخصوصا در افغانستان سهم به سزایی در ماندگاری اثر گرانسنگ مثنوی معنوی، و پاسداری از آن داشتهاند.
وی تاکید کرد که مثنوی معنوی مولانا باید به عنوان میراث مشترک فرهنگی هر سه کشور افغانستان، ایران و ترکیه ثبت یونسکو شود.
متن کامل بیانهی استاد سیده مژگان مصطفوی
ریاست محترم سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل(یونسکو)، و مسؤولان محترم فرهنگی جمهوری اسلامی ایران و جمهوری ترکیه!
بدون شک مثنوی معنوی مولانا جلالالدین محمد بلخی، در زمرهی آثار ماندگار و بینظیر ادب و معرفت بشری بوده، و عظمت علمی ـ عرفانی او فراتر از مرزهای اعتباری سیاسی است. مولانا به اندازهای بزرگ است که پهنهی گیتی برای او کوچک و اندک است، و گنجاندن او در حصار انحصار یکی دو کشور، به تعبیر خود مولانا همانند «گنجاندن بحر در کوزه» است.
هم از آنجا که فراگیری پیام مولانا گسترهای به وسعت قلمرو زیست انسان را دربرمیگیرد ـ بدون توجه به زبان و فرهنگ و باورهای دینی او ـ، انحصار و اختصاص اثر جاودانهی خداوندگار بلخ، به میراث فرهنگی ـ معنوی تنها دو کشور، جفایی آشکار در حق مواریث ارزشمند و بینظیر معارف بشری و به ویژه زبان و ادبیات فارسی است.
اگر قونیه زیستگاه مولانا بوده و هماکنون پیکر مطهر او در آنجا مدفون است، بلخ هم زادگاه وی است و شخصیت او در خانوادهی فرزانه و دانشمندی شکل گرفته که در رأس آن بهاءالدین ولد پدر بزرگوار و فاضل مولانا قرار داشته، و او را اینچنین بزرگ و برازنده، پرورده است.
افزون بر این میراثداران راستین مولانا، شاعران و هنرمندان بزرگیاند که مخصوصا در افغانستان سهم به سزایی در ماندگاری اثر گرانسنگ مثنوی معنوی، و پاسداری از آن داشتهاند.
در عصری که منطقه و جهان ما بیش از همیشه به همدلی و همگرایی نیازمند است، و اهرمهای زیادی برای بیگانهسازی و بریدن رابطهی خویشاوندی تاریخی ما و دامنزدن به ناهمسویی میان ما به کار گرفته شدهاند، اقدام برای ثبت مثنوی معنوی به عنوان میراث معنوی دو کشور جمهوری اسلامی ایران و جمهوری ترکیه، در مغایرت آشکار و آگاهانه با روح همگرایی منطقهای، و نیاز فوری و حیاتی مردمان این منطقه به بردباری همدگرپذیرانه و برادری دینی ـ فرهنگی قرار دارد.
و در حالی که مأموریت و مسؤولیتی که مولانا خود بر عهدهی ما گذارده است وصل کردن دلها به یکدیگر است، نه ایجاد فاصله و جدایی میان آنها: ـ تو برای وصل کردن آمدی / نی برای فصل کردن آمدی ـ؛ این اقدام به مثابهی نقض و نفی اندیشهی مولانا و بیباوری به باورهای متعالی انسانی اوست.
با وجود این، آیا درستتر این نیست که مثنوی معنوی به مثابهی حلقهی وصلی برای حداقل مردمان قلمرو زبان فارسی و جغرافیای فرهنگی متأثر از اندیشههای مولانا قرار گیرد؟
برای همین است که اختصاص انحصاری مثنوی مولانا جلالالدین محمد بلخی به دو کشور ایران و ترکیه، و از قلمانداختن افغانستان در سهمداشتن در این میراث بیبدیل و تکرارناپذیر، به دور از انصاف و عدالت بوده و زمینههای پرظرفیت رنجش خاطر میلیونها انسانی را فراهم میآورد که تاریخی آمیخته با مثنوی و مولانا داشته و از علم و عرفان و ادب و حکمت او بهرههای بایسته و برترازنده برده است.
بنابراین آنچه از سازمان محترم آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل(یونسکو)، و نیز از مسؤولان محترم فرهنگی کشورهای جمهوری اسلامی ایران و جمهوری ترکیه انتظار میرود آن است که این اثر ارجمند معنوی را منتسب به هر سه کشور افغانستان، ایران و ترکیه بدانند، و با پرهیز از ثبت انحصاری آن به نام دو کشور ایران و ترکیه، مثنوی معنوی مولانا جلالالدین محمد بلخی را به عنوان فرصتی بینظیر برای تقویت برادری و همسویی و همبستگی فرهنگی ـ معنوی میان مردمان این سه کشور بسازند.
با احترامات فایقه
سیده مژگان مصطفوی
معین امور نشرات وزارت اطلاعات و فرهنگ جمهوری اسلامی افغانستان