"نیکولاس هیسم؛ نماینده ویژه منشی عمومی ملل متحد برای افغانستان روز سه شنبه در شورای امنیت ملل متحد گفت:" بقای حکومت وحدت ملی در سال ۲۰۱۶، یک دست آورد تلقی می شود. می دانیم که بقا به معنی تعامل فعال با آزمون های چون مسایل امنیتی، اقتصادی، سیاسی و بیکاری می باشد.
حکومت باید با اقتصاد در حال انقباض با رشد پایین، میزان بلند بیکاری، خشونت رو به افزایش و "یک فضای سیاسی بی نهایت شکنند و منقسم سیاسی مجادله و مبارزه کند. اگر افغانستان در هریکی از پنج آزمون کوتاه بیاید با پیامد های شدید سیاسی و عواقب دیگر در تمام آن کشور مواجه خواهد شد."
شاید این جمله آقای هیسم که گفته:" بقای حکومت وحدت ملی در سال ۲۰۱۶، یک دست آورد تلقی می شود." در بدو نظر عجیب و مضحک به چشم بیاید و ممکن است این ابراز نظر واقع بینانه نماینده ویژه منشی عمومی ملل متحد برای افغانستان، برای آندسته از هموطنان ما که ملزم به رعایت قاعده و قانون ننگ افغانی هستند، مقداری سنگین تمام شود که چرا آقای هیسم در باره حکومت وحدت ملی یک چنین دیدگاهی دارد.
اما با اندک توجهی به کارنامه نه چندان موفق دولت وحدت ملی در عرض و طول عمر یک و نیم ساله آن و در تقریباً همه ی عرصه ها در کشور، به روشنی پی می بریم که اظهارات نماینده منشی ملل متحد در امور کشور ما نه تنها مضحک و عجیب نیست؛ بلکه عین واقعیتی است که ریشه در کارکرد غیر مسئولانه و پرسش بر انگیز سران حکومت وحدت ملی در یک و نیم سال اخیر در کشور دارد.
واقعیت آن است که حکومت به اصطلاح وحدت ملی در مدتی که از ایجاد و آغاز آن می گذرد، در هیچ یک از امور و عرصه های زیربنائی و اساسی و حتی روبنائی کشور اعم از امنیت، اقتصاد، سیاست، نظامی گری و گزینه های مهم و روبنائی وابسته به زیر بناها، نه تنها هیچ گونه فعالیت ملموس و مشهودی انجام نداده است؛ که بلکه در کشور ما در همه ی این زمینه ها، سیر قهقرائی و پس گشت نیز داشته است.
در عرصه امنیت که به همگان معلوم است؛ کارنامه دولت وحدت ملی ابداً برای مردم افغانستان پذیرفته نیست؛ چرا که غیر از آنکه در این مدت یعنی از زمان آغاز دوره کاری دولت وحدت ملی تا کنون که تقریباً یک سوم از عمر آن را در بر می گیرد، دامنه ناامنی و بد امنی در سراسر کشور گسترده شده است، سقوط شهر قندوز به عنوان یک لکه سیاه، بقای موفق حکومت و سران آن را با چالشی شدید و در عین حال پرسش برانگیزی مواجه ساخته است.
سقوط شهر راهبردی قندوز و آن هم با کیفیت مبهم و پرسش برانگیز، نه تنها مردم افغانستان که بلکه جهان را به شوک فرو برد و این سوال که چگونه می شود ولایتی که در یک و نیم دهه گذشته و در سخت ترین شرایط جنگی، در اختیار دولت بود، در نخستین ماههای عمر حکومت وحدت ملی و آنهم بدون هیچ گونه مقاومتی به مخالفان مسلح داخلی و خارجی واگذار می شود؟!
پرسشی که هر کسی پاسخی را برای آن آماده دارد و بیشتری از دیدگاهها نیز حلقه هایی را در درون حکومت وحدت ملی، باعث سقوط شهر قندوز می دانند که حتی در زمان فعلی نیز در درون نظام فعالند و هر از گاهی بلندگوی حنجره های مخالفان مسلح می شوند و وقیحانه از منافع نامشروع آنان دفاع می کنند!
با تاسف، بر رغم وعده هایی که از سوی رئیس جمهور مبنی بر پیشرفت و ترقی و شکوفایی کشور در همه ی زمینه ها داده می شود، اما در حیطه کار و عمل یک نوع سر در گمی گنگ و مبهم همه ی نظام را فرا گرفته و هیچ مسئول و مدیر و وزیری جایگاه دقیق و اصلی خویش را نمی شناسند و اگر هم بشناسند، از کارآئی درست و لازم در آن عرصه محروم و معذورند؛ معمائی که همه را گیج و منگ کرده و کمتر کسی می داند در این کشور چه چیزی در جریان است و این کشور را به کدام سمت و سو هدایت می کنند.
اقتصاد را نیز انحصاری کرده اند؛ به گونه ای که در یک کشور فرضاً ۳۰ میلیونی، فقط ۵ یا ۱۰ میلیون نفر آن مشغول به کار و کسب اند و مابقی آن که اکثریت قاطع مردم را شامل می شود همه بیکار و بدون برنامه در کشور راه می روند و این در حالی است که مقامات طراز اول کشور به جز دادن وعده و امید به فرداهای مترقی و متمدن، کار دیگری برای مردم گرسنه و بیکار انجام نمی دهند!
عرصه نظامی نیز که بواقع تاسفبار و رقت برانگیز است؛ هنوز پس از حدود ۱۶ سال از برقراری نظام جدید در کشور و با وجود انبوهی از تهدیدات امنیتی چه از سوی تروریزم و چه از ناحیه برخی از همسایگان شرور مانند پاکستان، دولت ما یک طیاره جنگی ندارد تا چه رسد به داشتن یک نظام و سیستم جنگی هوایی که لازمه عقلی و عرفی هر دولت و کشور مستقل و حتی غیر مستقل در همه دنیا است.
بر فرض که قبول کنیم در زمینه عدم تجهیز و تقویت لازم و مناسب نیروهای امنیتی به خصوص قوای هوایی کشور، دست اجانب به خصوص امریکائی ها و دیگران در کار باشد و آنان عمداً نخواهند تا افغانستان و دولت و ملت آن از این منظرهای خاص روی پای خویش بایستند و به خود متکی باشند؛ اما در زمینه های دیگر که خیلی یا اصلاً ربطی به خارجی ها ندارد، چرا دولتمردان حکومت وحدت ملی در فکر مردم نیستند و کاری برای آنان انجام نمی دهند؟!
در هر حال، می شود با بسیاری از سخنان نماینده منشی ملل متحد در امور افغانستان موافق بود و سخن را با تائید حرف ایشان به پایان برد که گفت:" اگر افغانستان در هریکی از پنج آزمون کوتاه بیاید با پیامد های شدید سیاسی و عواقب دیگر در تمام آن کشور مواجه خواهد شد."
حکومت باید با اقتصاد در حال انقباض با رشد پایین، میزان بلند بیکاری، خشونت رو به افزایش و "یک فضای سیاسی بی نهایت شکنند و منقسم سیاسی مجادله و مبارزه کند. اگر افغانستان در هریکی از پنج آزمون کوتاه بیاید با پیامد های شدید سیاسی و عواقب دیگر در تمام آن کشور مواجه خواهد شد."
شاید این جمله آقای هیسم که گفته:" بقای حکومت وحدت ملی در سال ۲۰۱۶، یک دست آورد تلقی می شود." در بدو نظر عجیب و مضحک به چشم بیاید و ممکن است این ابراز نظر واقع بینانه نماینده ویژه منشی عمومی ملل متحد برای افغانستان، برای آندسته از هموطنان ما که ملزم به رعایت قاعده و قانون ننگ افغانی هستند، مقداری سنگین تمام شود که چرا آقای هیسم در باره حکومت وحدت ملی یک چنین دیدگاهی دارد.
اما با اندک توجهی به کارنامه نه چندان موفق دولت وحدت ملی در عرض و طول عمر یک و نیم ساله آن و در تقریباً همه ی عرصه ها در کشور، به روشنی پی می بریم که اظهارات نماینده منشی ملل متحد در امور کشور ما نه تنها مضحک و عجیب نیست؛ بلکه عین واقعیتی است که ریشه در کارکرد غیر مسئولانه و پرسش بر انگیز سران حکومت وحدت ملی در یک و نیم سال اخیر در کشور دارد.
واقعیت آن است که حکومت به اصطلاح وحدت ملی در مدتی که از ایجاد و آغاز آن می گذرد، در هیچ یک از امور و عرصه های زیربنائی و اساسی و حتی روبنائی کشور اعم از امنیت، اقتصاد، سیاست، نظامی گری و گزینه های مهم و روبنائی وابسته به زیر بناها، نه تنها هیچ گونه فعالیت ملموس و مشهودی انجام نداده است؛ که بلکه در کشور ما در همه ی این زمینه ها، سیر قهقرائی و پس گشت نیز داشته است.
در عرصه امنیت که به همگان معلوم است؛ کارنامه دولت وحدت ملی ابداً برای مردم افغانستان پذیرفته نیست؛ چرا که غیر از آنکه در این مدت یعنی از زمان آغاز دوره کاری دولت وحدت ملی تا کنون که تقریباً یک سوم از عمر آن را در بر می گیرد، دامنه ناامنی و بد امنی در سراسر کشور گسترده شده است، سقوط شهر قندوز به عنوان یک لکه سیاه، بقای موفق حکومت و سران آن را با چالشی شدید و در عین حال پرسش برانگیزی مواجه ساخته است.
سقوط شهر راهبردی قندوز و آن هم با کیفیت مبهم و پرسش برانگیز، نه تنها مردم افغانستان که بلکه جهان را به شوک فرو برد و این سوال که چگونه می شود ولایتی که در یک و نیم دهه گذشته و در سخت ترین شرایط جنگی، در اختیار دولت بود، در نخستین ماههای عمر حکومت وحدت ملی و آنهم بدون هیچ گونه مقاومتی به مخالفان مسلح داخلی و خارجی واگذار می شود؟!
پرسشی که هر کسی پاسخی را برای آن آماده دارد و بیشتری از دیدگاهها نیز حلقه هایی را در درون حکومت وحدت ملی، باعث سقوط شهر قندوز می دانند که حتی در زمان فعلی نیز در درون نظام فعالند و هر از گاهی بلندگوی حنجره های مخالفان مسلح می شوند و وقیحانه از منافع نامشروع آنان دفاع می کنند!
با تاسف، بر رغم وعده هایی که از سوی رئیس جمهور مبنی بر پیشرفت و ترقی و شکوفایی کشور در همه ی زمینه ها داده می شود، اما در حیطه کار و عمل یک نوع سر در گمی گنگ و مبهم همه ی نظام را فرا گرفته و هیچ مسئول و مدیر و وزیری جایگاه دقیق و اصلی خویش را نمی شناسند و اگر هم بشناسند، از کارآئی درست و لازم در آن عرصه محروم و معذورند؛ معمائی که همه را گیج و منگ کرده و کمتر کسی می داند در این کشور چه چیزی در جریان است و این کشور را به کدام سمت و سو هدایت می کنند.
اقتصاد را نیز انحصاری کرده اند؛ به گونه ای که در یک کشور فرضاً ۳۰ میلیونی، فقط ۵ یا ۱۰ میلیون نفر آن مشغول به کار و کسب اند و مابقی آن که اکثریت قاطع مردم را شامل می شود همه بیکار و بدون برنامه در کشور راه می روند و این در حالی است که مقامات طراز اول کشور به جز دادن وعده و امید به فرداهای مترقی و متمدن، کار دیگری برای مردم گرسنه و بیکار انجام نمی دهند!
عرصه نظامی نیز که بواقع تاسفبار و رقت برانگیز است؛ هنوز پس از حدود ۱۶ سال از برقراری نظام جدید در کشور و با وجود انبوهی از تهدیدات امنیتی چه از سوی تروریزم و چه از ناحیه برخی از همسایگان شرور مانند پاکستان، دولت ما یک طیاره جنگی ندارد تا چه رسد به داشتن یک نظام و سیستم جنگی هوایی که لازمه عقلی و عرفی هر دولت و کشور مستقل و حتی غیر مستقل در همه دنیا است.
بر فرض که قبول کنیم در زمینه عدم تجهیز و تقویت لازم و مناسب نیروهای امنیتی به خصوص قوای هوایی کشور، دست اجانب به خصوص امریکائی ها و دیگران در کار باشد و آنان عمداً نخواهند تا افغانستان و دولت و ملت آن از این منظرهای خاص روی پای خویش بایستند و به خود متکی باشند؛ اما در زمینه های دیگر که خیلی یا اصلاً ربطی به خارجی ها ندارد، چرا دولتمردان حکومت وحدت ملی در فکر مردم نیستند و کاری برای آنان انجام نمی دهند؟!
در هر حال، می شود با بسیاری از سخنان نماینده منشی ملل متحد در امور افغانستان موافق بود و سخن را با تائید حرف ایشان به پایان برد که گفت:" اگر افغانستان در هریکی از پنج آزمون کوتاه بیاید با پیامد های شدید سیاسی و عواقب دیگر در تمام آن کشور مواجه خواهد شد."