تاریخ انتشار :يکشنبه ۱۲ دلو ۱۳۹۳ ساعت ۲۱:۱۲
کد مطلب : 106261
پيدا و پنهان طالبان از زبان متوکل
بیش از یک دهه است که طالبان از بدنه سياسي قدرت حذف اما در صحنه امنيتي افغانستان باقي مانده است.
هم ائتلاف غرب تحت رهبري امريكا در افغانستان و هم دولت مركزي اين حقيقت را پذيرفته است كه براي تامين امنيت بايد با طالبان وارد مذاكره شد؛ مذاكره‌اي كه به گفته مولوي وكيل احمد متوكل، وزير امور خارجه دولت طالبان بايد به شكل غيرمستقيم و با دخالت يك ميانجي صورت گيرد.

به گزارش خبرگزاری آوا، مولوی متوکل در گفت‌وگوي تفصيلي با خبرنگار روزنامه ایرانی "اعتماد" كه در منزل شخصي‌اش در كابل صورت گرفت هم از اشتباهات طالبان در حكمراني در آن سال‌ها گفت و هم به ريشه‌هاي دلايل مبارزه اين گروه به سبك و سياق امروز اشاره كرد که از نظر می گذرد:

شما مدتي وزير امور خارجه طالبان و از مسوولان اين جريان بوديد، اگر به گذشته بازگرديد كدام يك از سياست‌هاي طالبان را مورد انتقاد قرار مي‌دهيد و مانع از انجام آن خواهيد شد؟
هر جريان سياسي و فعالي طبيعتا جنبه‌هاي مثبت و منفي بسياري دارد. طالبان از اين نظر كه گروهي بود كه از دانشجويان و طلبه‌هاي دانشجو شكل گرفته بود از اين مشكل رنج مي‌برد كه استادي در ميان آنها وجود نداشت. با نبود استادهاي كافي، جريان شاگردها آغاز شد. پس از آنكه اين جريان فعاليت‌هاي خود را از قندهار به آرامي شروع كرده و به سمت كابل آمد، تنها مساله‌اي كه رسيدگي و تحقق آن بسيار مشكل بود صلح با مخالفين وقت بود، هرچند تلاش‌هاي بسياري در اين خصوص انجام شد اما با اين وجود دستاورد و كاميابي در اين خصوص به دست نيامد. به نظر من در آن زمان مهم‌ترين معضلي كه در افغانستان وجود داشت مشكل داخلي و مساله جنگ بود كه هر دو طرف به خصوص جريان طالبان كه حاكميت را در دست داشت در تحقق صلح ناكام ماند. اين ناكامي بزرگ‌ترين افسوس است.

در شرايطي كه طالبان امريكا را نيرويي اشغالگر در افغانستان مي‌دانست و كماكان مي‌داند، چرا حاضر به مذاكره با آنان شديد؟ هدف طالبان از اين مذاكرات چه بود و چرا مذاكره نمايندگان طالبان با امريكا پيش نرفت؟
مساله امريكايي‌ها با مشكلات داخلي كه در سوال بالا هم به آن اشاره كردم متفاوت است. اختلاف‌هايي كه امريكايي‌ها با طالبان داشتند، بيشتر بهانه‌گيري بود. افرادي كه در زمان جنگ با اتحاد جماهير شوروي سابق مورد اعتماد امريكايي‌ها و مورد حمايت آنها بودند زماني كه مخالف سياست‌هاي امريكا شدند به دشمن اين كشور بدل شدند. دولت اسلامي در زمان خود مساله مذاكره با امريكايي‌ها را پيشنهاد كرده بود و البته امريكايي‌ها هم همواره پيشنهادهايي در اين خصوص ارايه مي‌كردند اما حاضر به عملي كردن آن و وارد شدن به شكل جدي به روند مذاكره نبودند. دليل آنها از اين امتناع هم اين بود كه ما با شما (دولت اسلامي طالبان) تعامل ديپلماتيك نداريم.

موضع طالبان در قبال دولت جديد در افغانستان چيست ؟ چرا تاكنون حاضر به مذاكره مستقيم با دولت نشده‌اند؟
اصل موضوع چندجانبه است و تنها مساله جنگ با افغان‌ها نيست. جنگ دو بعد دارد: بعد خارجي و داخلي. زماني كه دولت وحدت ملي با عجله و بي‌صبرانه توافقنامه امنيتي با امريكا را امضا كرده و در سايه آن مجوز باقي‌ماندن پايگاه‌هاي امريكايي در افغانستان را به آنها داد، توقع براي مذاكره رودررو ميان دولت وحدت ملي و طالبان عملا از ميان برده شد و ديگر انتظار هم نمي‌رود كه دو طرف بتوانند به شكل مستقيم مذاكراتي را با هم آغاز كنند. در حال حاضر زمان آن است كه دولت وحدت ملي درون خود يكصدا شده و با اتخاذ يك موضع واحد وارد مذاكرات غيرمستقيم با طالبان شود. اين مذاكرات بايد با وجود يك ميانجي صورت گيرد. عملا غيرممكن است كه طالبان بدون آنكه وارد پروسه صلح با دولت شود به داخل حكومت راه پيدا كند.

آيا در مدت سه ماه و اندي كه از عمر دولت وحدت ملي گذشته است تماسي ميان طالبان و دولت برقرار شده است؟
تا آنجايي كه من اطلاع دارم خير. دولت در حال حاضر بيشتر وقت خود را صرف كارهاي اوليه و بنياديني مانند تشكيل كابينه كرده است.

پيش‌شرط‌هاي طالبان براي ورود به مذاكره با دولت مركزي چيست؟

پيش شرط‌ها همواره مانع مذاكرات هستند. ما يك پيش‌شرط داريم و يك هدف. تا آنجا كه از موضع‌گيري‌هاي امارات اسلامي مي‌توان نتيجه‌گيري كرد همواره دو موضوع كلان را مطرح مي‌كنند: موضوع خارجي و موضوع داخلي. در موضوع خارجي مساله آنها نبود نيروهاي نظامي بيگانه در خاك افغانستان است كه متاسفانه همچنان در افغانستان وجود دارد. دومين مساله هم مطالبه تشكيل حكومت اسلامي است كه موضوعي كاملا داخلي است و چندان هم در مقايسه با مساله اول كه حضور نيروهاي خارجي است غيرقابل حل نيست.

به نظر شما طالبان اين آمادگي را دارد كه وارد پروسه شراكت در قدرت شود؟ پيش از ٢٠٠١ طالبان يكه‌تاز عرصه سياسي در افغانستان بود. در حال حاضر شرايط در افغانستان به گونه‌اي است كه مردم در انتخابات شركت مي‌كنند و به نوعي پروسه تشكيل دولت متفاوت از پيش از ٢٠٠١ شده است. ساختار حكومتي مد نظر طالبان چيست؟

در شرايطي كه صلح در سايه ابتدا مذاكرات غيرمستقيم و سپس مستقيم محقق شود، هر دو طرف تمايل خواهند داشت كه به نوعي مطالبه‌هاي كلان خود را محقق كنند. يك طرف به دنبال اجرايي كردن نظام امارت اسلامي و حكومت اسلامي است و طرف ديگر به دنبال عملي كردن نظام جمهوري رياستي است. به نظر من كه البته نظر شخصي من است دو طرف مي‌توانند بر سر يك نظام پارلماني به نتيجه برسند. شكي نيست كه اگر سيستمي پذيرفته شود و انتخابات صورت بگيرد، گروهي كه برنده اين انتخابات شود حكومت مدنظر خود را تشكيل خواهد داد و طرف مقابل هم به عنوان اپوزيسيون به فعاليت خود ادامه خواهد داد.

چه ارتباطي ميان طالبان افغانستان و پاكستان وجود دارد؟

اين دو گروه شعارهاي مختلف و جغرافياي مختلف دارند اما مشتركاتي هم با هم دارند. هر دو از يك گروه بندي مذهبي كه سني حنفي هستند سرچشمه مي‌گيرند و در دو طرف مرز به يك زبان صحبت مي‌كنند. با اين‌همه اهداف آنها با هم كاملا تفاوت دارد. طالبان افغانستان اعتقاد دارند كه در حال حاضر اشغال كشور همچنان در جريان است و بايد استقلال افغانستان حفظ شود. اين در حالي است كه در داخل پاكستان عمدتا اين‌گونه مطرح مي‌شود كه بايد شريعت محمدي اجرايي شود.

چندي پيش طالبان پاكستان با حمله به يك مدرسه در پيشاور تعداد بسياري از دانش‌آموزان را به رگبار بست. اتفاقي كه خشم جهاني را برانگيخت. كشتن كودكان بي‌گناه نه در چارچوب حفظ استقلال يك كشور و نه در قاموس شريعت محمدي است. چرا كودكان هدف قرار گرفتند؟
در جنگ عمدا يا سهوا اين مشكلات به وجود مي‌آيد . واضح است كه كشته شدن بيگناهان قابل توجيه نيست. هم حكومت افغانستان و هم طالبان اين مساله در سطح كلان و اتفاق پيشاور را رد كرده و تقبيح كردند. اين مساله هرچند به دليل نقض حقوق بشر جنبه عمومي هم پيدا مي‌كند اما از آنجا كه در آن سوي مرزهاي افغانستان و در پاكستان رخ داده يك مساله پاكستاني است.

فكر مي‌كنيد نگاه مردم افغانستان به طالبان چگونه است؟ حملات طالبان بسياري از غيرنظامي‌ها را در افغانستان هم به كشتن داده و مردم به اين گروه و نيت آن بدبين شده‌اند.

موضع مردم در روستاها با شهرهاي بزرگ متفاوت است. در شهرها به اين دليل كه دولت مركزي تسلط دارد و مطبوعات هم نقش پررنگي دارند مي‌توانند بر افكار مردم تاثيرگذار باشند و همين مسائل به اندكي بدبيني به طالبان در ميان مردم شهرهاي بزرگ منتهي شده است. اما در روستاها مردم به نحوي از طالبان پشتيباني مي‌كنند به اين دليل كه از عملكرد خارجي‌ها و عملكرد مسوولان محلي كه نااهل هستند ناراضي‌اند. مردم افغانستان مستاصل و سال‌هاست قرباني جنگ شده‌اند و مي‌خواهند از سكون و آرامش نسبي در كشور خود برخوردار باشند. در اين شرايط هر گروه و هر جرياني كه اين آرامش نسبي را به آنها بدهد مورد قبول آنها خواهد بود.

چرا در جريان انتخابات افرادي كه براي شركت در انتخابات به حوزه‌هاي راي‌گيري رفتند بعضا تهديد شدند يا انگشت عده‌اي قطع شد؟ چرا يك افغان بايد به دليل اختلاف سياسي يا سهم‌خواهي خود با يك افغان ديگر چنين رفتاري بكند؟

اين موضوعات بسيار پيچيده است. در افغانستان حدود ٤٠ كشور خارجي حضور دارند و پديده‌هاي استخباري آنها هم حضور دارند. به نظر نمي‌رسد كه طالبان هم اين مساله را بپذيرند كه اين قبيل اقدام‌ها همواره از سوي نمايندگان آنها انجام مي‌شود. گروه‌هاي خودسر و ديگر گروه‌هاي شبه‌نظامي حاضر در افغانستان و حتي گروه‌هاي استخباراتي همگي مي‌توانند در اين امر دست داشته باشند.

گفته مي‌شود رابطه نزديكي ميان طالبان يا حداقل بخش‌هايي از آن با برخي بخش‌هاي نظامي در پاكستان ازسال‌هاي گذشته وجود داشته و كماكان ادامه دارد و در واقع هدف‌گذاري درگيري فعلي در افغانستان لزوم نيات طالبان نيست. آيا با اين موضوع موافقيد؟

اين موضوع بسيار متنازع است چرا كه حكومت افغانستان همواره شكايت دارد كه گروه‌هاي استخباراتي از پاكستان، طالبان را مورد حمايت قرار مي‌دهند و البته هم گروه‌هاي استخباراتي پاكستان و هم طالبان اين مساله را تكذيب مي‌كنند. در مقابل وجود نيروهاي خارجي در افغانستان حركت غيرقابل انكاري است چرا كه هم ما حضور خارجي‌ها را به چشم مي‌بينيم و هم اينكه دولت در افغانستان اين مساله را به صراحت اعلام مي‌كند كه ما از حمايت‌هاي بيروني برخوردار هستيم. در حال جنگ همواره تبادل اين‌گونه اتهام‌ها وجود دارد و اميدوار هستيم هر چه سريع‌تر صلح برقرار شود چرا كه در زمان صلح شرايط هم به سكون و آرامش نسبي مي‌رسد.

شما از ضرورت وجود ميانجيگري ميان طالبان و دولت مركزي سخن گفتيد. به نظر شما چه كشوري مي‌تواند نقش اين ميانجي را بهتر و موثرتر بازي كند؟

به نظر من ميانجيگري داخلي مهم‌تر از ميانجيگري خارجي است چرا كه افغان‌ها در جريان اصل موضوع قرار دارند و دلسوز ماجرا هستند. با اين همه كشورهاي همسايه به خصوص كشورهايي كه بي‌طرف هستند در كنار نهادهاي بين‌المللي مي‌توانند از روند اين مذاكرات حمايت كنند.

نظر شما در خصوص ميانجيگري عربستان سعودي چيست؟

در حال حاضر عربستان سعودي چندان مطرح نيست. پيش از اين يك‌بار تلاش شد كه عربستان سعودي وارد صحنه مذاكرات شود اما به اين دليل كه پاي پيش‌شرط قطع رابطه طالبان با القاعده به ميان آمد، ره به جايي برده نشد. پس از اين اتفاق نام قطر به ميان آمد و در حال حاضر هم نام چين به گوش مي‌رسد.

چرا چين؟ چه ويژگي در چين اين كشور را به گزينه مطلوب بدل كرده است؟

چين هم همسايه ما است و هم وزنه اقتصادي و سياسي قابل توجهي به حساب مي‌آيد. بر همين اساس چيني‌ها مي‌توانند شاهد و ضامن خوبي براي مذاكرات باشند. چيني‌ها هم نياز اقتصادي به افغانستان دارند و هم نياز امنيتي آنها در تامين امنيت داخلي در افغانستان است. در شرايطي كه افغان‌ها اراده‌اي براي صلح داشته باشند چيني‌ها مي‌توانند كمك شاياني به ما بكنند.

چه ارتباطي ميان القاعده و طالبان وجود دارد؟ آيا همچنان بيعت نانوشته‌اي ميان آنها وجود دارد؟
القاعده سازماني است كه تا به امروز جغرافيا نداشته و اهداف بين‌المللي را هم دنبال مي‌كند اما طالبان داراي جغرافيا هستند و همچنين اهداف ملي را هم دنبال مي‌كنند. در اين شكي نيست كه دشمن دشمن با هم همسنگر مي‌شوند. به دليل وحدت فكري كه در مقابل امريكا ميان طالبان و القاعده به چشم مي‌خورد به نظر مي‌رسد كه يك دوستي اخلاقي بين اين دو گروه باشد.

در شرايطي كه وارد پروسه شراكت در قدرت شويد، آيا باز هم به اتحاد با القاعده ادامه خواهيد داد؟

چنين پيماني وجود نداشته و ضرورتي هم ندارد. زماني بود كه سران القاعده در افغانستان دست به جهاد زده بودند و در مقابل اتحاد جماهير شوروي سابق هم ايستاده بودند. بنابراين زماني كه طالبان برخي مناطق را به سيطره خود درآوردند، آنها هم در اين خاك حضور داشتند. مهمان‌نوازي افغان‌ها و اينكه بالاخره القاعده شريك روزهاي جهاد بود منجر به پذيرش آنها شد. با اين همه هم سعودي‌ها و هم امريكايي‌ها خواهان خارج شدن آنها از افغانستان بودند. به هرحال مهماني القاعده در افغانستان و ميزباني طالبان در اين كشور به پايان رسيده است. اما فعاليت‌هاي اين گروه در عراق و برخي كشورهاي عربي كه تشنج وجود دارد همچنان ادامه دارد چرا كه اين گروه مي‌تواند به دليل همزباني و در برخي موارد هم عقيده بودن با برخي از گروه‌ها در اين كشورها به حيات خود ادامه دهد. همچنين در برخي مناطق مرزي پاكستان هم اين گروه به فعاليت‌هاي خود ادامه مي‌دهد و تا زماني كه صلح به افغانستان برسد به نظر مي‌رسد كه آنها هم جايگزين‌هايي به جاي افغانستان براي خود داشته باشند.

شما از لزوم خروج نيروهاي خارجي از افغانستان سخن مي‌گوييد. اين در حالي است كه ارتش و نيروهاي امنيتي افغانستان چندان قادر به تامين امنيت كشور به شكل مستقل نيستند. چگونه چنين مطالبه‌اي را در نبود قواي امنيتي كافي مطرح مي‌كنيد؟

اگر حالت جنگ در افغانستان ادامه پيدا كند طبيعتا بقاي خارجي‌ها مي‌تواند از منظر خارجي براي ادامه آن به صرفه‌تر باشد. اما اگر به سمت شرايط صلح در حال حركت هستيم طبيعي است كه به نيروهاي خارجي نيازي نداريم و به نيروهاي مدافع نياز داريم. اگر تمام افغان‌ها سر يك محور جمع شوند و وحدت ملي وجود داشته باشد شكي نخواهد بود كه افغان‌ها مي‌توانند كار را به خوبي پيش ببرند. نگراني اصلي بسياري از سياستمداران افغان اين است كه اين ارتشي كه در حال تربيت شدن است براي شرايط جنگ تربيت مي‌شود و ‌اي كاش اين وضعيت جنگ به صلح بدل شود.

اگر امروز انتخاباتي برگزار شود فكر مي‌كنيد كه طالبان راي قابل توجهي را به خود اختصاص دهد؟

پاسخ اين مساله را بايد در تحولات آينده جست‌وجو كنيم كه آيا اين گروه طرح‌هاي خوبي ارايه خواهد كرد؟ از يك طرف دولت فعلي در افغانستان به فساد متهم است و اين فساد و عملكرد ضعيف و البته مساله قاچاق مواد مخدر و همچنين دوتابعه بودن بسياري از وزراي پيشنهادي به مجلس مي‌تواند به بهبود وجه طالبان كمك كند. شايد تمام افغانستان پشت سر طالبان قرار نگيرد اما احتمال دارد كه رقم قابل توجهي از آنها حمايت كنند.

آيا در شرايطي كه طالبان وارد پروسه قدرت شود و در انتخابات شركت كرده و برگ برنده را به رقيب واگذار كند، اين عقلانيت سياسي در اين گروه به وجود آمده است كه كنار بكشد و باز هم افغانستان را به سمت آشوب و بي‌ثباتي پيش نبرد؟

بحث ما اشغال است؛ اگر اشغال خاتمه پيدا كند شرايط هم فرق خواهد كرد. طالبان در ابتدا دچار انحراف شد چرا كه كار از دست اساتيد خارج شده و به دست شاگردان افتاد. در شرايطي كه در كشور ثبات و آرامش وجود داشته باشد دليلي براي جنگ وجود نخواهد داشت. برخي گمان مي‌كنند كه طالبان جنگجو هستند اما در حال حاضر مي‌بينيم كه هم پيش از طالبان جنگ وجود داشت و هم پس از آن وجود دارد. پيش از حضور نيروهاي خارجي هم جنگ بود و شايد پس از رفتن آنها از افغانستان هم جنگ ادامه پيدا كند. همه‌چيز به شرايط و انگيزه‌ها براي ادامه جنگ بستگي دارد. اگر نظام سياسي ثابتي داشته باشيم و افغانستان هم افغانيزه شود و خارجي هم وجود نداشته باشد دليلي وجود نخواهد داشت كه جنگ ادامه پيدا كند. پس از اين مدت طولاني جنگ و تجربه‌هاي تلخ ما اعتقاد داريم كه جنگ يك هوس و يك انتخاب نيست بلكه يك مجبوريت است. اگر سيستم واحدي ايجاد شود و استثناها از ميان برود مي‌توان به وجود آينده‌اي درخشان براي افغانستان اميدوار بود.

جنگ با نيروهاي خارجي و هدف قرار دادن آنها با اسم استقلال شايد توجيه پذير باشد اما چرا طالبان براي نشان دادن مخالفت خود با نيروهاي خارجي، هموطن خود را كه غيرنظامي است، هدف قرار مي‌دهد؟
در حال حاضر جنگ پيچيده و چندجانبه‌اي در جريان است. فردي كه چند كيلو باروت را به خود مي‌بندد و خود را منفجر مي‌كند تنها براي آسيب رساندن به خود و خودكشي نيست كه اين كار را در ملاءعام مي‌كند بلكه در شرايط جنگ هستيم. من رفتارهاي طالبان را تاييد نمي‌كنم اما به دنبال بيان ريشه‌هاي اين رفتارها هستم. ما در جنگي غيرمتوازن هستيم و شايد اين رفتارها نوعي برابري در ميان دو طرف ايجاد كند. پيش از حضور امريكايي‌ها در افغانستان هم جنگ بود اما هيچگاه عمليات‌هاي انتحاري انجام نمي‌گرفت. انگيزه بسيار مهم است چه در فلسطين و چه در افغانستان. باز هم مي‌گويم كه اگر شرايط فراهم و عدالت برقرار شود احتمالا اين مسائل هم از ميان خواهد رفت.
موضع طالبان در خصوص جمهوري اسلامي ايران چيست؟ به هرحال ايران، طالبان را به رسميت نشناخت.
جمهوري اسلامي ايران زماني كه جهاد افغان‌ها عليه اتحاد جماهير شوروي سابق ادامه داشت كنار ملت افغانستان ايستاد. از سوي ديگر ايراني‌ها پس از طالبان هم ميزبان افغان‌هاي بسياري بودند و هنوز هم هستند. ايران هم كشوري است كه در آن قوانين اسلامي اعمال مي‌شود اما در زمان حاكميت طالبان به اين دليل كه جمهوري اسلامي ايران به استاد رباني بسيار بيش از حد نزديك بود باعث تشنج و جنجال شد. بالاخره در انتها مقداري پيشرفت در مورد تجارت و ترانزيت صورت گرفت كه چشمگير بود. در ايران شكي وجود داشت و عده‌اي مي‌گفتند كه طالبان پروژه امريكايي‌ها هستند. وقتي كه امريكايي‌ها به افغانستان آمدند با كساني هماهنگ شدند كه زماني همپيمان‌هاي ايران بودند. شايد اين شك هم تا حدودي از بين رفته باشد. مساله دوم، مساله مذهب است. در اين شكي نيست كه اكثريت مردم افغانستان سني هستند ولي مسلمان هستند و جهان اسلام هم مذاهب متفاوتي را در خود جاي داده است. ايران و طالبان در شرايط صلح مي‌توانند بر اساس دين واحد، زبان واحد و اعتقاد به يك سري موازين واحد همكاري‌ها با يكديگر را ادامه دهند زيرا طالبان سياست ملي دارند و معتقد به احترام متقابل هستند و همزيستي قابل تبديل به چيز ديگري نيست، جغرافيا تغيير نمي‌كند و ما در اين مورد اين‌قدر بد بين نيستيم.

طالبان در دوران تسلط خود بر افغانستان محدوديت‌هاي وسيعي را براي زنان در جامعه اعمال كردند.
آيا جنابعالي شخصا هنوز اعمال اين محدوديت‌ها را جايز مي‌دانيد ؟ آيا رهبري طالبان يا افراد شاخص آن هنوز بر اين باورند ؟
اگر اصطلاح غربي‌ها مبني بر حق مساوي زن و مرد را مد نظر بگيريد بايد بگويم كه اين مساله در ايران هم وجود ندارد. خوشبختانه يا متاسفانه بايد بگويم كه در عربستان سعودي هم وجود ندارد. به نظر من مهم تامين عدالت است. برابري دو جنس از هر لحاظ غيرعادلانه است. اما حقوق معتدل كه تبعيضي قايل نشويم و زنان هم تحقير نشوند حق مسلمي است كه خداوند هم براي زنان و هم براي مردان در نظر گرفته است. نه ظلم زن به مرد و نه مرد به زن نبايد وجود داشته باشد. در افغانستان بسياري از مسائل نمايشي است. بحث حقوق زنان و تعريف درست از آن زمانبر است و در بسياري از مسائل سنتي و آموزش و پرورش ريشه دارد. تا زماني كه در افغانستان ثبات برقرار نشود و كارهاي زيربنايي انجام نگيرد و همه‌چيز نمايشي باشد تنها و تنها از مساله زنان و حقوق آنها به عنوان يك حربه استفاده مي‌شود. جهان غرب همواره با همين حربه‌ها كشورهاي مستضعف را مورد سوءاستفاده قرار داده است.

آيا در شرايطي كه طالبان به قدرت بازگردد با تعريف مشخص خود از عدالت و اسلام حق تحصيل از زنان گرفته خواهد شد و موقعيت‌هايي كه در اين ١٣ سال در اختيار زنان قرار داده شده است از آنها سلب خواهد شد؟

زماني كه طالبان در افغانستان حكومت مي‌كردند شرايط جنگي حكمفرما بود و افغانستان از نظر نظامي هم يكپارچه نبود. حالت دوگانه‌اي بر افغانستان حاكم بود. در برخي از شهرها كه دور از خط اول جنگ بودند زندگي عادي جريان داشت اما در شهرهايي كه خط اول جنگ بودند همه‌چيز تحت‌الشعاع جنگ قرار داشت. از سوي ديگر حكومت وقت از جانب جامعه بين‌المللي هم رانده شده و منزوي شده بود. شكي نيست كه در زمان طالبان نسبت به امر تعليم و همچنين ديگر امور مملكتي نارسايي‌هايي وجود داشت. اين نارسايي‌ها به اين دليل نبود كه طالبان حاضر به اعطاي حقوق زنان به آنها نبود بلكه طالبان بودجه‌اي براي اين كار نداشت و مردان هم از بسياري مسائل محروم بودند. اين يك قاعده است كه اگر اصل يك مساله به وجود آيدتوسعه آن آسان‌تر است. مثلا ما در زمان حاكميت طالبان ٣٠ دوره محصلين طب داشتيم و جدا از متون درسي، در بيمارستان ملي افغانستان و زير نظر دكتر سهيلا كه زماني وزير صحت عامه آقاي كرزي بود دوره خود را تكميل كردند. همچنين ما در استان‌هاي وردك و غزني مكاتب جدا براي زن و مرد داشتيم كه توسط كشورهاي سوئد و نروژ حمايت مي‌شدند. همچنين مورد ديگر توسط وزارت حج و اوقاف نظارت مي‌شد و در مساجد زن و مرد جدا بودند. در مورد پليس و زنداني‌هاي زن هم اين جدايي را رعايت مي‌كرديم. در وزارت تحصيلات عاليه هم ما اين كار جدا سازي را انجام داده بوديم.

امكان حضور داعش در افغانستان را با توجه به شناختي كه از طالبان و رهبري آن داريد به چه ميزان مي‌بينيد ؟ چه تفاوت‌هايي يا شباهت‌هايي را ميان طالبان و داعش مي‌بينيد؟

داعش زماني جغرافياي مشخصي داشت كه در سوريه و عراق فعال بود و پس از آن به گروهي به نام امارت اسلامي بدل شده كه بدون جغرافيا هم است. در افغانستان مسائل متفاوت است. در هيچ كدام از شهرهاي افغانستان داعش اعلام خلافت نكرده است اما آوازه‌هايي به گوش مي‌رسد كه داعش هم در افغانستان هواداراني پيدا كرده است. اين مساله طبيعي است كه افرادي كه احساس ضدامريكايي داشته باشند يا به مسائل شيعه و سني به چشم مسائل تفرقه افكنانه نگاه كنند، مي‌توانند به عنوان مثال توجه برخي را در افغانستان هم به سمت خود جلب كنند. اما اين مساله كه داعش در افغانستان گروه‌هايي را تشكيل بدهد كه به نيابت از آن بجنگند مي‌تواند نگران كننده باشد. اين مساله در صورت تحقق در افغانستان هم براي جامعه افغاني و هم براي طالبان مشكل ساز خواهد شد. البته هنوز اين مساله تاييد نشده است كه آيا طرفداران داعش در افغانستان به شكل گروهي به سمت فعاليت‌هاي نظامي پيش رفته‌اند يا خير؟

در حالي كه برخي گروه‌ها نظير داعش يا حتي تحرك طالبان پاكستان و حتي القاعده برخورداراز رهبري هستند كه با ارسال پيامهاي تصويري با نيروهاي خود سخن و مواضع خود را مي‌گويند، برخي معتقدند كه رهبري طالبان، آقاي ملا محمد عمر به دليل عدم وجود اين قبيل پيام‌ها در قيد حيات نيست. نظر شما در اين مورد چيست ؟

در خصوص تاييد يا تكذيب در قيد حيات بودن فردي مانند ملامحمد عمر در شرايط عادي نيستيم. در حال حاضر جبهه منسجمي براي جنگ مانند آنچه كه در قبال اتحاد جماهير شوروي سابق وجود داشت، وجود ندارد. بنابراين چهره‌هايي مانند ملامحمد عمر نياز دارند كه خود را پنهان نگه دارند تا هم بتوانند از حملات مصون باشند و هم اينكه مسووليت‌هاي خود را پيش ببرند. بنابراين نمي‌توانيم بگوييم كه عدم آشكار بودن آنها به معناي عدم حيات شان است.

تا چه اندازه به آينده افغانستان چه از منظر سياسي و چه از نظر اجتماعي در سايه ساختار سياسي كه در اين كشور شكل گرفته اميدوار هستيد؟ به نظر مي‌رسد كه برخي از مردم با تطويل پروسه بازسازي سياسي و امنيتي نااميد شده‌اند.

مردم هم مايوس هستند و هم اميدوار. مساله اينجاست كه سياستمداران در راس افغانستان كدام راه را انتخاب مي‌كنند: راه دورانديش و دلسوزانه كه مردم را اميدوار كند يا راهي كه مردم را مايوس‌تر كند. مردم مايوس هستند به اين دليل كه حكومت‌هاي پياپي كه در افغانستان به روي كار مي‌آيند به جاي آنكه به اولويت‌هاي افغاني فكر كنند به اولويت‌هاي خارجي توجه مي‌كنند. اين مساله در خصوص امضاي پيمان امنيتي با امريكا به عنوان نمونه مصداق دارد. برخي اين‌گونه توجيه مي‌كنند كه اگر كمك‌هاي خارجي نباشد مردم افغانستان در سختي خواهند بود آيا اين هزينه به اين قيمت مي‌ارزد كه ما دو جنگ را تجربه كنيم؟ زماني كه خارجي‌ها خاك افغانستان را ترك كنند ما مي‌توانيم همزيستي مسالمت آميز و پذيرش يكديگر را ياد بگيريم. در اين شكي نيست كه مردم قرباني جنگ هستند هم از لحاظ امنيت و جنگ و هم از لحاظ فقر، جهل و ناداني و مواد مخدر و فساد اداري. اين مسائل در حقيقت معضلاتي هستند كه مبارزه مي‌طلبند. مبارزه با اين مسائل هم به ثبات سياسي و امنيتي نياز دارد. ثبات هم بدون صلح ممكن نيست. صلح هم بدون اراده و ميانجي ممكن نيست. هنوز ما يك اراده واحد در بين سياستمداران نمي‌بينيم. رييس‌جمهور افغانستان يك ادعا را مطرح مي‌كند و معاون اول او حرف ديگري مي‌زند. اميدواريم كه با تشكيل كابينه وضعيت بهتر شود و به مسائل مهم‌تر مانند صلح و برقراري ثبات برسيم. در افغانستان گروه‌ها و افرادي هستند كه بتوانند به روند صلح كمك كنند.

نيازهاي مالي طالبان چگونه تامين مي‌شود؟

شكي نيست كه طالبان نسبت به دولت كم‌هزينه هستند. جنگ دولت افغانستان جنگ دفاعي است اما جنگ طالبان جنگ چريكي است. طالبان همواره از مردم در شهرهاي مختلف كمك‌هايي دريافت مي‌كنند. اما عمده پرداخت‌هاي مالي به طالبان از سوي جهان اسلام صورت مي‌گيرد. البته منظور از جهان اسلام، دولت‌هاي اسلامي نيستند بلكه مردم مسلمان. در جهان اسلام يك احساس ضد امريكايي وجود دارد و طالبان هم مي‌توانند به نحوي گروه‌هايي را راضي كنند كه به آنها كه عليه امريكا مي‌جنگند، كمك كنند.
بنابراين حمايت‌هاي مالي دولتي از طالبان وجود ندارد؟
تا جايي كه من مي‌دانم خير.
https://avapress.net/vdcd990ffyt0zx6.2a2y.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما