تاریخ انتشار :جمعه ۳ جوزا ۱۳۹۲ ساعت ۲۰:۲۲
کد مطلب : 66206

امام خمینی"ره" در کلام امام خامنه ای(۱)

(به مناسبت فرارسیدن بیست و چهارمین سالروز ارتحال ملکوتی احیاگراسلام ناب محمدی، حضرت امام خمینی"ره")
امام خمینی"ره" در کلام امام خامنه ای(۱)
همه دیدند، فهمیدند وتصدیق کردند که این مرد از مقام و از مطرح شدن برای ریاست حتی اگر آن ریاست، مرجعیت هم باشد که یک ریاست روحانی و معنوی است رویگردان است و برای مقام و منصب و رتبه و شخصیت، هیچ گونه تلاشی نمی کند، بلکه اگر دیگران هم بخواهند برای مطرح کردنش تلاش کنند، تا آن جایی که بتواند، مانع می شود
 اشاره: روزسه شنبه آینده یعنی چهاردهم جوزا، مصادف است با سالروز ارتحال حضرت امام خمینی"ره" مردی که در عصر ما اسلام را احیاکرد و به مردم مسلمان ایران عزت و سربلندی برگرداند و با تاسیس نظام قدرتمند اسلامی، راه آقایی و کمال شان را در دنیا فراهم کرد و برای سایر مسلمانان دنیا نیز، زمینه های بیداری را مهیا کرد و راه را از چاه برایشان نمایاند و امروز بیداری اسلامی و بلکه هوشیاری همه بشریت و تلاش آن ها برای به دست آوردن استقلال و آزادی مرهون مبارزات طاقت فرسای آن بزرگمرد است و ازین رو امام خمینی"ره" حد اقل برگردن آحاد مسلمانان حق بزرگی دارد تا از یکسو با یادبود از آن امام بزرگوار، به زحمات و عرق ریزی های آن یگانه دوران ارج بگذارند و به روح پرفتوحش درود بفرستند و علو درجاتش را ازخدا بخواهند و ازسوی دیگر با مرور افکار و اندیشه های امام خمینی"ره" کمک کار حرکت اسلامی وانقلابی خود درمسیر صحیح ودرست آن باشند. 

ما هم به عنوان عضو پیکره امت اسلامی و به عنوان مجموعه ای که بیشترین تاثیر پذیری را از افکار، فرمان ها و توصیه های امام خمینی"ره" داشته ایم خود را موظف تر براین کار دانسته و هرسال همزمان با فرارسیدن ارتحال آن بزرگمرد تاریخ، مطالبی قلمی نموده، به دست نشر سپرده ایم. امسال درتکاپو بودیم که چه بنویسیم و چه گونه درراستای معرفی این شخصیت بی بدیل عصر به حداقل نسل جوان اقدام درخور وشایسته ای نماییم. در این حین برخوردیم
به کتابی که از سوی مرکزفرهنگی اجتماعی تبیان جهت برگزاری یک مسابقه کتابخوانی آن هم به مناسبت بیست وچهارمین سالروز ارتحال حضرت امام خمینی"ره" به دست نشر سپرده شده بود. کتاب حاوی گزیده ای از سخنان آقای ما و رهبر و پیشوای ما حضرت امام خامنه ای در باره حضرت امام خمینی"ره" بود.

 احساس کردیم شاید امسال بهتر از متن این کتاب مطلب دیگری گیر نیاوریم. چه اینکه معلوم است آنگونه که امام خامنه ای از امام خمینی"ره" شناخت دارد هیچ فرد و جریان دیگری ندارد آن هم زمانی که حضرت امام خامنه ای در مقاطع مختلف و در مناسبت های گوناگون با دقت وصف ناشدنی درباره امام خمینی"ره" اظهارنظر نموده باشند.
ما هم سعی کردیم متن این گفتار را درچند قسمت تقدیم خوانندگان کنیم تا باشد که ما هم شمه ای هرچند محدود و کوچک، از شخصیت بزرگمردی ازتبارهابیلیان و از نسل اسماعیل و از سلاله پاک پیامبراسلام، یعنی حضرت امام خمینی"ره" تقدیم مخاطبان عزیز خود کنیم. 

این هم شما و قسمت هایی ازاین مطلب که درکتاب"راه اینجاست...." درکابل ازسوی مرکزفعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان چاپ گردیده است.

خصوصیات این مرد بزرگ
خصوصیت امام بزرگوار ما رعایت تقوا بود. همه شما تقوا را دستورالعمل زندگی خود قرار دهید، تا همچنان که ابواب رحمت الهی بر روی آن مرد بزرگ باز شد، بر روی ما هم باز شود. شاگردان امام و آشنایان با امام، امام را در حد بالایی با عشق و محبت دوست می داشتند؛ اما آنچه درباره امام گفته شده است، منشأش محبت نیست؛ محبت منشأش آن خصوصیاتی است که در امام بود. این شخصیت دارای ابعاد گوناگون، هیچ اصرار و عجله ای نداشت که آن زیبایی ها و درخشندگی های وجود خود را به رخ کسی بکشد. هر وقت هرجا تکلیف شرعی او را وادار به حرکتی کرد، بعدی از ابعاد او آشکار شد.

اولین دیدار نزدیک با امام
من از سال
۳۷ شروع می کنم، سالی که خودم به قم رفتم و اول بار امام را از نزدیک دیدم، البته قبل از آن در مشهد شنیده بودیم که در قم یک مدرس و استاد بزرگی هست که جوان پسند و برجسته است. طلبه جوانی که به قم وارد می شود، دنبال استاد می گردد. در حوزه های علمیه، انتخاب استاد، اجباری نیست و هرکس طبق پسند و سلیقه خود استاد را انتخاب می کند. استادی که طلاب جوان و مشتاق را در وهله اول به خود جلب می کرد، همین مردی بود که آن روز در میان شاگردانش به عنوان حاج آقا روح الله شناخته می شد. مجموعه جوانان فاضل و درسخوان و پرشوق در محفل درس او جمع بودند. ما در چنین فضایی وارد قم شدیم.
او مظهر نو آوری علمی و تبحر در فقه و اصول بود. بنده قبل از ایشان استاد بزرگی را در مشهد دیده بودم، یعنی مرحوم آیت الله میلانی که از فقهای برجسته بود. در قم هم همان وقت رئیس حوزه علمیه قم که استاد امام هم بود؛ یعنی مرحوم آیت الله بروجردی حضور داشت؛ بزرگان دیگری هم بودند، اما آن محفل درسی که دل های جوان و مشتاق و کوشا و علاقه مند به استعداد های خوب را جذب می کرد، درس فقه واصول امام بود. یواش یواش از قدیمی تر هاشنیدیم که این مرد، فیلسوف بزرگی هم هست و در قم درس فلسفه او، درس اول فلسفه بوده است، لیکن حالا ترجیح می دهد که فقه تدریس کند. شنیدیم که این مرد، معلم اخلاق هم بوده است و کسانی در درس اخلاق او شرکت می کردند و او به تقویت فضایل اخلاقی در جوانان همت می گماشته است. در خلال درس در طول سال ها، این را ما از نزدیک هم مشاهده کردیم. اما تا این جا شخصیت این مرد بزرگ که باطن او سرشار از خصوصیات ناشناخته بود و برای اکثر مردم در آن روز فقط به عنوان یک استاد عالم و شاگرد پرور و یک تهذیب کننده اخلاق طلاب و شاگردان شناخته می شد.(۲)

امام، اولین عامل به درسهای اخلاق
در سال ۱۳۴۰ مرحوم آیت الله بروجردی، مرجع تقلید، در گذشت. مراجع بزرگواری بودند که مطرح شدند و دوستان شان نام آنها را می آوردند. این جا صحنه ای شد برای این که این مرد، امام بزرگوار به همه نشان دهد این درس اخلاقی که می گفته است، فقط زبانی و قصد یاد دادن به دیگران نبوده است؛ بلکه خود او اولین عامل به درس های تهذیب نفس است. همه دیدند، فهمیدند وتصدیق کردند
که این مرد از مقام و از مطرح شدن برای ریاست حتی اگر آن ریاست، مرجعیت هم باشد که یک ریاست روحانی و معنوی است رویگردان است و برای مقام و منصب و رتبه و شخصیت، هیچ گونه تلاشی نمی کند، بلکه اگر دیگران هم بخواهند برای مطرح کردنش تلاش کنند، تا آن جایی که بتواند، مانع می شود.(۳)

امام مثل خورشیدی در آسمان امید
قدرت رهبری، شجاعت سیاسی، آشنایی با ریزه کاری های کارهای دشمن، هوشیاری نسبت به هدف های دشمنان، بعد جدیدی از شخصیت این مرد را در عمل آشکار کرد. سال ۴۲ یعنی سال دوم مبارزه که رسید، سال شدت عمل ها و فشارها و کشتار ها بود. آن جا امام مثل خورشیدی در آسمان امیدهای ملت ایران ظاهر شد. در موضع یک مرد فداکار و یک آتشفشان، کسی که همه احساسات لازم برای یک مرد جهانی، یک مرد میهنی، یک مرد اسلامی در او جمع است، شجاعت لازم را دارد، قدرت بسیج عظیم مردم را دارد، صراحت لازم را دارد، چه در اول سال ۴۲ که ماجرای حمله کماندوها به مدرسه فیضیه و حوزه قم پیش آمد و چه در پانزده خرداد(جوزا) سال ۴۲ که عظمت امام در آن جا آشکار شد. ملت ایران ناگهان احساس کرد که پشت و پناهی دارد؛ قله عظیمی وجود دارد که می تواند به او چشم بدوزد و به آن توجه کند. امام در پانزده خرداد(جوزا) این گونه در صحنه ظاهر شد. بعد از این ماجرا، زندان و تبعید و فشارهای فراوان وجود داشت و امام در آن روز جوان نبود. برای ما که آن روز جوان بودیم، زندان رفتن و ماجراهای مشکلی که پیش می آمد، خیلی سخت نبود، بیشتر شبیه یک سرگرمی بود، اما امام در آن سال در سال شروع مبارزه شصت و سه ساله بود. در شصت و سه سالگی، این مرد با جوشش احساس خود می توانست احساسات یک ملت را به جوش آورد. زندان رفتن و تبعید شدن برای کسی در آن سنین، کار آسانی نبود، اما این فداکاری و از خود گذشتگی و خطر پذیری در این مرد آشکار شد. یعنی مردی که در راه آرمان های بزرگ و در راه تکلیف شرعی، هیچ مشکلی نمی توانست مانع راه او بشود. این جریان، درسال ۴۲ و ۴۳ به تبعید چهارده ساله امام، اول به ترکیه و بعد هم به عراق منتهی شد.(۴)

دوران تبعید و رهبری از راه دور
در دوران تبعید امام، اولا او در موضع یک طراح فکری و به قول معروف مذاکرات سیاسی، یک تئوریسین قرار می گیرد که طرح یک حکومت را، طرح یک نظام را، طرح یک بنا و دستگاه جدید را می ریزد، آن هم طرحی که هیچ
گونه سابقه موجود و محسوسی در مقابل چشم ندارد. بنای اسلامی، با توجه به نیازهای دنیای جدید و مسائلی که در دنیا مطرح است، ترکیب این مسائل، می شود طراحی یک نظام. ثانیا این مرد با این که در ایران نبود، اما از راه دور، مدت چهارده سال قضایای مبارزات اسلامی و نهضت اسلامی در ایران را به معنای واقعی کلمه رهبری کرد، نهضت امام متکی به تشکیلات حزبی نبود. امام هیچ تشکیلات حزبی در داخل کشور نداشت، امام وقتی در اعلامیه ها پیام می داد، مخاطب او متن مردم بودند. او با متن مردم و توده مردم حرف می زد و آن ها را هدایت می کرد و توانست در طول چهارده، پانزده سال از راه دور این مایه فکر اسلامی و نهضت اسلامی را اولا در ذهن ها عمیق کند، ثانیا در سطح جامعه توسعه دهد. دل های جوانان و ذهن ها و ایمان ها را به آن متوجه کند، تا زمینه برای آن انقلاب عظیم آماده شود. خیلی ها در داخل کشور کارهای بزرگ و مخلصانه و فداکارانه ای انجام می دادند، اما اگر مرکزیت امام نبود، هیچکدام از این کارها نبود، همه این تلاش ها شکست می خورد و همه این انسان ها از نفس می افتادند. آن کسی که از نفس نمی افتاد، او بود و دیگران هم به نیروی او قوت و نیرو می گرفتند.(۵)

مدون کردن ولایت فقیه
در سال ۱۳۴۷، امام در نجف مرکز فقاهت، فکر"ولایت فقیه" را با اتکاء به مایه های محکم فقهی از آب در آورد. البته"ولایت فقیه"از مسلمات فقه شیعه است. این که حالا بعضی نیمه سوادها می گویند امام "ولایت فقیه " را ابتکار کرد و دیگر علماء آن را قبول نداشتند، ناشی از بی اطلاعی است. کسی که با کلمات فقها آشناست می داند که مسأله "ولایت فقیه" جزو مسائل روشن و واضح در فقه شیعه است. کاری که امام کرد این بود که توانست این فکر را باتوجه به آفاق جدید و عظیمی که دنیای امروز و سیاستهای امروز و مکتبهای امروز دارند، مدون کند و آن را ریشه دار و مستحکم و مستدل و با کیفیت سازد، یعنی به شکلی در آورد که برای هر انسان صاحب نظری که با مسائل سیاسی روز و مکاتب سیاسی روز هم آشناست، قابل فهم و قابل قبول باشد.(۶)

امام یک رهبر، یک عارف
بعد از تشکیل نظام اسلامی، امام را می توان در دو چهره مشاهده کرد: در دوران حکومت، یک چهره، چهره رهبر و زمامدار است. یک چهره، چهره یک زاهد و عارف. ترکیب این دو با هم، از آن کارهایی است که جز در پیامبران، جز در مثل داود و سلیمان، جز در پیامبری مثل پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله وسلم) انسان نمی تواند دیگر پیدا کند. این ها حقایقی است که ملت ایران در طول سال های متمادی آنها را لمس کرده، ما هم که از نزدیک شاهدش بودیم و دیدیم. تربیت اسلامی و قرآنی این است. امام به چنین چیزی همه را دعوت می کرد. نظام اسلامی را برای تربیت انسانهایی از این قبیل می خواست و می پسندید. همان طور که خود او مظهر اعلای آن بود.در چهره یک حاکم و زمامدار و رهبر،
امام بزرگوار مردی هوشیار، با شهامت، با تدبیر، با ابتکار و دریا دل بود. امواج سهمگین در مقابل او چیز کم اهمیتی محسوب می شدند. هیچ حادثه سنگینی نبود که بتواند او را شکست دهد و او را به خضوع در مقابل آن حادثه وادار کند. در همه حوادث تلخ و سختی که در زمان ده ساله رهبری آن بزرگوار پیش آمد که خیلی هم زیاد بود، امام از همه آنها بزرگتر بود. او معتقد به مردم بود، به مردم از صمیم قلب علاقه داشت، به مردم عشق می ورزید و آن ها را دوست می داشت. اغلب آن صفاتی که در زمامداران مختلف عالم، مایه امتیاز آنها می شد، ما در امام مجتمع می دیدیم. او هم عاقل بود، هم دور اندیش بود، هم محتاط بود، هم دشمن شناس بود، هم به دوست اعتماد می کرد و هم ضربه ای را که به دشمن وارد می کرد، قاطع وارد می کرد.
او اهل خلوت، اهل عبادت، اهل گریه نیمه شب، اهل دعا، تضرع، ارتباط با خدا، شعر و معنویت و عرفان و ذوق و حال بود. وقتی که مسائل عاطفی وانسانی پیش می آمد، یک انسان لطیف، یک انسان کامل و یک انسان مهربان بود. یک وقت در یکی از سفرها، خانمی خودش را به من رساند و گفت که از قول من به امام بگویید که پسرم در جنگ اسیر شده بود و اخیرا خبر کشته شدن او را برایم آورده اند. من پسرم کشته شده اما برایم اهمیت ندارد، برای من سلامت شما اهمیت دارد. آن خانم این جمله را در اوج هیجان و احساس به من گفت. من خدمت امام آمدم و داخل رفتم. ایشان سرپا ایستاده بود و من همین مطلب را برایش نقل کردم، دیدم این کوه استوار و وقار و استقامت، مثل درخت تناوری که ناگهان بر اثر توفانی خم شود، در خود فرو رفت. مثل کسی که دلش بشکند، روح و جان و جسم او تحت تاثیر این حرف مادر شهید قرار گرفت و جشمانش پر از اشک شد.(۷) 

پی نوشت:
(از۱تا۷) بیانات حضرت امام خامنه ای در نماز جمعه تهران ۱۴/۳/۱۳۷۸
منبع: کتاب" راه اینجاست..." منتشر شده درماه ثور سال جاری از سوی انتشارات مرکزفعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان، درکابل
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) - کابل
https://avapress.net/vdcjm8em.uqemyzsffu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

امام خمینی رهبر مسلمین جهان که همه را در راه صلح و برابری و عدالت دعوت کرده و به اتحاد و همبستگی تاکید تا از کسی حقی ضایع نشود.