مقدمه و طرح مسأله:
هنوز اين زادگاه ما اسير ديو خويان است = هنوز اين شهرها در خون نشسته، سرد و ويران است
پس درهاي بسته طرح ذلت بار نو ريزند = کزان پيداست طرح غارت و تسخير شيران است
شياطين زمان اندر کمين توست از رزمت = بخود پيچيده و در فکر فريب و محو قرآن است(1)
با نگاهي به تاريخ پر بار اسلام مشاهده مي گرددکه دين مبين اسلام ومسلمانان هيجگاه از هجوم وتبليغات سوءکفار و دشمنان اسلا م بدور نبوده وراه هاي مختلفي وجود داشته است تا اسلام از جامعه حذف گرددوهنوز هم اين شيوه ها ادامه دارد.
استعمار گران اعم از سوسياليسم و کاپيتاليسم براي غارت يک کشور امروز به چهار رکن حساس آن حمله ور ميشوند:
1) نيروي نظامي: از نظر افزار آلات جنگي، نظام دفاعي کشور را به خود وابسته مي کنند يا اينکه جاسوسان خود را در مراکز حساس آن مي گمارند و براي خود نوکراني نيز در داخل ارتش خريداري مي نمايند .
2) سياست: امروز مشاهده مي گردد که اکثر تصميمات و روابط کشور ها بر اساس خواست غرب است اما توسط مهره ها و عروسکهاي بي اراده حاکم در آن کشورها اجرا مي گردد.
3) اقتصاد: استعمار گران با انواع دسايس، اقتصاد کشورها را ورشکسته مي کند و آنها را به بند وام و کمکهاي به اصطلاح" بلا عوض" مي کشانند، سپس توسط عوامل نفوذي و اجيران داخلي دولت حاکم را تحت فشار قرار مي دهند.
4) فرهنگ: اين هدف از مهمترين اهداف استعمارگران است. اگر استعمار توانست فرهنگ جامعه را از بين ببرد و فرهنگ خود را جايگزين آن بنمايد کاري را کرده که با هزاران سرباز و تانک و هواپيما عملي نبوده و در حقيقت کل آن جامعه را سرباز خويش ساخته است. استعمار ميکوشد ملت ها را از محتواي فرهنگي، تار يخي و ملي دور ساخته و تاريخ و مذهب و سنن ملي و مذهبي اش را مسخ و يا نفي نمايد.(2)
افغانستان با توجه به سابقه ديرينه ي فرهنگي و ديني از تيررس هجوم و حمله نظامي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي استعمارگران کمونيسم و امپرياليسم بدور نبوده و امروز شاهد آثار زيانبار هجوم فرهنگي غربيان خصوصًا بر روي جوانان هستيم. شبکه هاي مختلف راديويي، تلويزيوني، مطبوعات و مزدوران آموزش ديده اهداف شوم استعمار گران را دنبال مي کنند.
استعمارگران به بهانه هاي مختلف از جمله حقوق بشر، جلوگيري از خشونت و برپايي دموکراسي حضور خود در افغانستان را توجيه مي کنند. اين در حالي است که فرهنگ برهنگي غرب به نظر مي رسد که موجب افزايش خشونت و تجاوز جنسي گشته است.کميسيون حقوق بشر در افغانستان در چند ماه اخير 45 مورد تجاوز جنسي را ثبت نموده است و چه بسا موارد ديگري دارد که گزارش نشده است. به نظر مي رسد يکي از عوامل اين مسئله هرزه نگاري يا چاپ و پخش عکسها و فيلمهاي مبتذل که سوغات فرهنگ برهنگي غرب است، باشد.
تحقيقات نشان ميدهدکه پخش تصاوير مبتذل باعث ايجاد بر انگيختگي شده و زمينه ساز خشونت خصوصا خشونت عليه زنان و تجاوز جنسي خواهد شد.
باتوجه به اين مسائل لازم است که ابعاد مختلف هجوم استعمارگران در افغانستان خصوصا تهاجم فرهنگي و آثار آن برروي جوانان مورد بحث و بررسي قرار گيرد و دانشمندان و علماء نسبت به خنثي سازي آن اقدام نمايند. بر اين اساس اين نوشتار سعي دارد که به سؤالات ذيل پاسخ گويد:
1) فرهنگ و تهاجم فرهنگي چه تعاريفي دارند؟
2) ويژگيهاي نسل جوان چيست؟
3) راهها و شيوه هاي تهاجم فرهنگي چيست؟
4) راههاي مقابله با تهاجم فرهنگي و نقش علماء چيست؟
تعاريف مفاهيم و اصطلاحات
فرهنگ:
کلمه «فرهنگ» نيز همچون ساير کلمات در ادبيات کشورها داراي معني خاص خود است. فرهنگ در ادبيات فارسي به معناي ادب، تربيت، دانش، علم، معرفت، مجموعه آداب و رسوم، مجموعه علوم و معارف و هنرهاي يک قوم است.(3) فرهنگ واژه اي فارسي و مرکب از دو جزء «فر» و «هنگ» است که در معاني گوناگوني مانند دانش، دانايي ، خرد، معرفت حرفه، هنر وادب و... به کار رفته است.(4)
فرهنگ مقوله اي بسيار گسترده است. از اين جهت جامعه شناسان و مردم شناسان درباره تعريف جامع و کامل آن اتفاق نظر ندارند و هر يک تعريف خاصي از آن ارائه داده است. ادوارد تيلور مردم شناس انگليسي فرهنگ را اينگونه تعريف کرده است: « فرهنگ، عبارت از مجموعه علوم، دانش ها، هنر ها، افکار و عقايد، اخلاقيات، مقررات و قوانين، آداب و رسوم و ساير آموخته ها و عاداتي است که انسان به عنوان عضوي از جامعه کسب مي کند.»(5)
دکتر حداد عادل فرهنگ را چنين تعريف مي کند: «فرهنگ عبارت است از کلي ترين بينش و نگرش که يک جامعه نسبت به جهان دارد و معنايي که براي هستي و انسان قايل است .»(6)
حضرت امام خميني (ره) از فرهنگ به عنوان اساس هويت و موجوديت جامعه ياد کرده اند، چه اينکه اگر فرهنگ جامعه اي وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد ناچار ديگر ابعاد آن جامعه نيز به آن سو گرايش پيدا مي کند و در آن مستهلک مي شود و موجوديت خود را در تمام ابعاد آن از دست مي دهد و استقلال و موجوديت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت مي گيرد.(7)
ابوالقاسم فردوسي مي گويد:
تو داري مرا فر و فرهنگ و راي تو باشي به هر نيک و بد رهنماي
تهاجم فرهنگي:
تهاجم را يورش، حمله، ناگاه آمدن بر چيزي و حمله به يکديگر معني کرده اند. در قرآن کريم اين لغت به کار نرفته و در نهج البلا غه حدود هفت بار از ماده هجوم استفاده شده که بيشتر در حملات و وارد شدن امور فرهنگي و غير فيزيکي به کار رفته است. (8)
منظور از هجوم يا تهاجم فرهنگي آن است که جامعه اي تلاش کند که فرهنگ خودش را بر جامعه ديگري که طبعاً داراي فرهنگي خاص است تحميل کند يا دست کم نوعي دگرگوني در فرهنگ آن جامعه بوجود آورد. به تعبير ديگر تهاجم فرهنگي دشمن بدين معني است که يک مجموعه سياسي يا اقتصادي براي اجراي مقاصد خاص خود جهت به اسارت کشاندن يک ملت، به بنيان هاي فرهنگي آن هجوم برده و باورهاي تازه اي را به زور و با سلطه رسانه اي به قصد جايگزيني با فرهنگ و هويت و باور هاي ملي آن ملت وارد کشور مي کند(9)
مقام معظم رهبري (مد ظله العالي) از تهاجم فرهنگي تعبير شبيخون فرهنگي دارند و مي فرمايند: «تهاجم فرهنگي دو شاخه قابل توجه دارد: 1- جايگزين کردن فرهنگ بيگانه به جاي فرهنگ بومي 2- حمله به کشورهاي اسلامي و ارزشهاي آن از طريق فرهنگي با نوشتن، تهيه فيلم و نمايشنامه، کتب، مطبوعات و جشنواره ها.(10)
دوره جواني:
به سالهاي بيست تا سي سالگي عمر انسان معمولادوره جواني اطلاق مي شود. دوره جواني دوره انسجام هويت و مدخل زندگي بزرگسالي است. سنين بيست سالگي و بعد دوره اي است که فرد به کمال رشد بدني خود رسيده، توانايي هاي شناختي و زباني و رشد اجتماعي او از کيفيت بالايي برخوردار است و تغييرات رواني مربوط به انسجام هويت وي نيز بر جسته و شوق آفرين است. ورود به زندگي اجتماعي– ااقتصادي و سازگاري و نقش آفريني فرهنگي نيز در اين سالها رخ مي دهد. فراغت از تحصيلات دبيرستان، ورود به بازار کار يا دانشگاه، ازدواج و آغاز زندگي زناشويي و تحولات ديگر اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي به تمامي از ويژگيهاي رشد دوره جواني است .
از آنجا که دوره جواني زمان تصميم گيريهاي اساسي است و اين تصميمات عموما تأثير بسيار بزرگي برتمام زندگي فرد مي گذارد دوره جواني را بايد به عنوان يک دوره جداگانه و پر اهميت در زندگي انسان به حساب آورد.(11)
روشهاي تهاجم فرهنگي
تهاجم فرهنگي در قرن حاضر به طور عمده از راههاي زير به کار خود ادامه مي دهند :
الف) تبشير صليبي:
تبشير صليبي، تقريبا همراه با استعمار غرب و پس از جنگهاي صليبي و پيروزي مسيحيان صليبي بر مسلمانان در اندلس شدت گرفت و براي خود روشهايي به صورت ذيل دارد:
1) ترويج غرب گرايي به اين گونه که با شستشوي مغزي مسلمانان و پيروان ديگر اديان، به آنان القاء ميکنند که بهترين شيوه زندگي شيوه غرب است و بايد دين، فلسفه، انديشه، زبان، اخلاق، رفتار و حتي نسبت به وقت غذا خوردن و لباس پوشيدن از آنها پيروي کرد.
2) تربيت گروهي از فرزندان کشورهاي شرقي بر پايه افکار غربي و بازگردان آنها به کشورهايشان و شخصيت دادن به آنها تا در مناصب عاليه برسند و آنگاه به وسيله آنها افکار غربي را ترويج نمايند .
3) ترويج آموزش زبانهاي غربي در کشورهاي اسلامي و چيره ساختن آن بر زبانهاي بومي .
4) تأسيس دانشگاههاي غربي و مدارس تبشيري در کشورهاي اسلامي، خانه هاي ايتام، کودکستانها، بيمارستانها و درمانگاهها براي اهداف خود .
5) کوشش براي دست انداختن بر شيوه هاي آموزشي و برنامه هاي درسي، آموزش و پرورش و اخلاق .
6) تأسيس بخش اسلام شناسي و ترويج تفکر جدايي دين از سياست، مطالعه و تحقيق بسياري از يهوديان و مسيحيان در مطالعات اسلامي، زبان عربي و زبانهاي شرقي. چنين روندي باعث شده است که اسلام شناسان غربي و متخصصين اديان، اسلام را به فرزندان مسلمان آموزش دهند و هنگام بحث پيرامون مسايل تاريخي و فکري، نظريات خود را القاء کنند و برخي از تأليفات آنها در اين زمينه براي محققين ديگر به عنوان دايره المعارف و کتاب مرجع به شمار مي آيد.
7) فرستادن گروههاي تبشيري براي تبليغ مسيحيت به روستاهاي دور دست آفريقا و شرق آسيا .
8) تبليغ و ترويج فساد در جامعه اسلامي و دور نگه داشتن زن از وظيفه اي که خدا براي او مقرر داشته و دعوت به بي حجابي و اختلاط دختر و پسر، زن و مرد در محيطهاي کار و آموزش و در يک سخن تلاش براي فساد زنان تحت عنوان دفاع و حمايت از حقوق آنان.
9) تأسيس کليساها و معابد در کشورهاي اسلامي و صرف هزينه هاي گزاف براي آراستن و بر پايي آنها در بهترين ميدانهاي شهرهاي بزرگ .
10) تأسيس راديوهاي ويژه براي تبليغ مسيحيت و مارکسيسم و منحرف ساختن فرزندان اسلام بويژه در آفريقا و چاپ و توزيع کتب مقدس و نشريات تبشيري در کشورهاي شرقي بويژه اسلامي .
ب) تهاجم فرهنگي صهيونيسم:
برخي از روشهاي صهيو نيستها براي رسيدن به اهداف خويش به قرار ذيل است:
1) بستن پيمانهاي صلح ذلت بار و مذاکرات سازشکارانه براي تحميل اراده خود از راه سياسي .
2) تاسيس راديوهايي به زبان مسلمانان و تبليغ پيشرفتهاي اسرائيل.
3) ايجاد مؤسسات وابسته به صهيونيسم و سازمانهايي مانند فراماسونري، باشگاههاي روتاري، لينز و مذاهبي مانند قادياني، بهايي و… براي تضعيف اعتقادات مسلمانان و وابسته کردن آنان به خود.
4) ترويج زبان عبري در کشورهاي عربي و پخش نشريات مختلف به اين زبان .
5) دست انداختن به خبر گزاريها و وسايل تبليغاتي جهان مانند: فيلم، ويديو، هنر و وسايل سرگمي گوناگون .
ج) تهاجم فرهنگي مارکسيسم:
اين مکتب بر پايه ترويج ماديگري، انکار دين، آموزش ايدئولوژي مارکسيسم، لينينيسم، مائوئيسم استوار است و با تشکيل احزاب و سازمانهاي مسلح و يا مبارزات پارلماني قدرت را در دست ميگيرند و به تغيير فرهنگ و مفاهيم جامعه مي پردازند .
د) تهاجم فرهنگي – اخلاقي غرب:
اکنون وقتي اصطلاح تهاجم فرهنگي به کار مي رود، معناي بالا در ذهن تداعي مي شود. بنابر يک اصل روانشناسي و اجتماعي ملتهاي مغلوب از رفتار وکردار ملل غالب پيروي مي نمايند.
روشهاي تهاجم فرهنگي – اجتماعي غرب
1) ايجاد انحراف اخلاقي – جنسي:
سالانه هزاران حلقه نوار و ميليونها قطعه عکس مستهجن از خارج کشور براي انحراف و آلوده ساختن جوانان به افغانستان سرازير مي شود .
2) ترويج دادن انديشه جدايي دين از سياست:
مکتب سکولاريزم که معادل «دنيا گرايي» در فارسي و معلول «علمانيت» در عربي است معتقد است دين نبايد در امور سياست، تربيت و اخلاق جامعه دخالت داشته باشد و بايد داخل معابد و روابط فردي برخي افراد با خدا محدود شود.
3) حرکت در پوشش تفکر علمي:
آنها براي اينکه به فرهنگ خود اعتبار و ارزش ببخشند آن را به عنوان تفکر علمي و علم گرايي معرفي ميکنند.
4) ترويج آزاديخواهي به شکل غربي:
مناديان تهاجم فرهنگی ـ اخلاقی غرب، با بهره برداري از کمبودها و نارسائيها و عقده ها بويژه در ميان نسل جوان آنان را وادار ميکنند که خواستار آزادي به معناي بي بند و باري شوند .ولي همچون «ژاندارک» بايد گفت : «اي آزادي چه جنايتها که زير نام تو انجام نمي شود».
5) پوشش نيرومند رسانه اي بر کشور هاي شرقي:
در اين راستا صرف هزينه هاي گزاف، براي ساختن و ارسال ماهواره هاي نيرومند مخابراتي براي پوشش قوي راديو تلويزيوني بر نيمکره شرقي جلب توجه مي کند .
6) تهاجم بر مقدسات بوسیله خود فروختگان:
استعمار غربي مي کوشد، افراد بي ريشه اي را از ميان خود شرقيان خريداري کند و در دامان خود پرورش دهد. آنگاه توسط همين افراد و از زبان آنها بر فرهنگ، دين و تمدن شرق بتازد و خود در پس پرده از آنها حمايت کند. سلمان رشدي نمونه اي از اين شيوه است .
7) استفاده از صنعت توريسم:
برخي از افراد با مسافرت به کشورهاي غربي، از خود غربيان در بي بند و باري و فساد از خود غربيها سبقت مي گيرند.
8) تهاجم فرهنگي به نام نوگرايي و تجدد:
يکي ديگر از روشهايي که مهاجمان فرهنگي براي نفوذ به افکار مسلمانان بر گزيده اند مساله تجدد و نوگرايي است. جنبش نوگرايي بر پايه اعطاي حداقل علوم و تکنولوژي به جهان اسلام و حداکثر بهره برداري در جهت نشر فلسفه ها و مظاهر فرهنگ غربي و مکتب هاي ويرانگر مانند نسبيت اخلاقي و ناسيوناليسم و... بنا نهاده شده است(12)
نسل جوان و تهاجم فرهنگي
براي هيچ کس پوشيده نيست که يکي از روشهاي خطرناک تهاجم فرهنگي براي نابودي فرهنگ جامعه و جايگزيني فرهنگ خويش، تدوين نظام آموزشي بر اساس فرهنگ استعماري است. آنها در کنار آموزش، مسائل تربيتي را هم دنبال مي کنند. با اين روش نسل جوان را که ستون فقرات هر جامعه است در جهت منافع خويش تربيت مي کنند. استعمار به اين دلايل در اين جهت از خود حساسيت زياد نشان مي دهد: اولا اگر نسل جوان صحيح تربيت شوند و از فرهنگ سالم اسلامي برخوردار گردند براي دشمنان اسلام خطرناک است. زيرا جوانان هستند که طرح مي ريزند و مبارزه ميکنند و با جديت تمام نقشه هاي استعمار را برملا مي کنند. ثانيا اگر جوانان منحرف و فاسد شوند به نفع استعمار خواهد بود و از آنها براي نابودي اسلام بهره خواهند برد. به همين دليل است که قدرتهاي استعماري هزينه هاي هنگفتي را صرف تحريف جوانان و نوجوانان مي کنند. شاهد عيني اين مسأله برنامه اي است که آمريکا در کشور اسلامي افغانستان پياده نموده و در حال حاضر با برنامه هاي رايويي و تلويزيوني و.... اين اهداف را در افغانستان دنبال مي کنند .(13)
راههاي مقابله با تهاجم فرهنگي و نقش و مسئوليت علما در قبال آن
به نظر مي رسد در مقابل با تهاجم فرهنگي غرب بايد دو گروه تلاش بيشتری نمايند:1- روحانيون 2 - مسئولان نظام.
موارد ذيل نقش آنها را بيشتر مشخص منمايد:
1) ارائه الگوي مناسب ديني:
مي دانيم يکي از عوامل سازنده جامعه ـ بخصوص نسل جوان ـ الگوها هستند و تربيت الگويي در نظام پرورشي اسلام به صورت يک اصل مثبت پذيرفته شده است. ضروري است هدايتگران و عالمان ديني در تمام ابعاد زندگي سعي کنند از مصاديق «لم تقولون ما لا تفعلون» نباشند. و رفتار و کردار و زندگي خانوادگي شان براي توده مردم الگويي رهگشا و به سوي فرهنگ قرآن و اسلام باشد.
2) آگاهي دادن به جامعه و احياي امر به معروف و نهي از منکر:
بي گمان هيچ کس خواهان ضرر و زيان براي خود و جامعه خود نيست و دزد هميشه از غفلت صاحب خانه استفاده کرده و به خانه وارد مي شود. پس اگر والدين و جوانان را آگاه کنيم و وظيفه امر به معروف و نهي از منکر را اجرا نماييم تا حدودي جلوي فسادها و انحرافات را مي توانيم بگيريم. در اين امر نقش علما بسيار مهم و سازنده است .
3) تهيه خوراک فرهنگي سالم:
در اغلب موارد علت جذب جوانان به خوراکهاي فرهنگي ناسالم، نبود خوراک سالم است. اگر امکانات فکري و فرهنگي و تفريحات لازم به صورت سالم براي آنان فراهم شود، تا حدود زيادي از انحراف و سقوط آنان جلوگيري خواهد شد.
4) استفاده از تکنيک و دانش ارتباطات و تبليغات:
درحالي که دانش ارتباطات اجتماعي در اين دو دهه با شتاب، گامهاي بلندي برداشته است، متأسفانه روشها و تکنيکهاي ما در امر تبليغات ضعيف و عقب مانده است. خوب است که علما با روانشناسي ارتباطات آشنايي پيدا کنند و با استفاده از شيوه هاي مناسب نفوذ کلام به تبليغ بپردازند.
5) احياي امور تربيتي در آموزش و پرورش:
لازم است با استفاده از کارشناسان مسايل تربيتي اسلام، بخش تربيتي نيرومندي در مدارس و مراکز آموزشي کشور ايجاد شود تا باپيشرفته ترين شيوه ها تربيت اسلامي را در مراکز آموزشي و پرورشي پياده کند. نبايد مراکز آموزشي فقط دانشمند تحويل دهد بلکه بايد دانشمند متعهد و وفادار به کشور و دين و ملت تربيت نمايد تا بيگانگان آنان را مورد بهره برداري قرار ندهند .
خوشبختانه بخش رياست تربيتي در وزارت معارف افغانستان ايجاد شده است ولي اين بخش از عدم و کمبود نيروي متخصص رنج ميبرد. در حال حاضر حدود نه هزار نفر معلم راهنما يا مربي تربيتي براي مکاتب افغانستان نياز است که حتي کمتر از يک درصد اين نيروها وجود ندارد.
به مرکز جهاني علوم اسلامي و حوزه هاي علميه پيشنهاد مي گردد در جهت تربيت نيروي متخصص تربيتي قدم بردارند .چرا که بهترين نيروها براي تربيت دانش آموزان و ديگر اقشار، طلاب علوم ديني هستند که با مسائل ديني آشنايي دارند و بابهره گيري از تخصص علوم تربيتي نقش مهمي در جهت سالمسازي جامعه و جلوگيري از تهاجم فرهنگي ايفا نمايند.
6) به کارگيري و استفاده از کارشناسان مسلمان در زمينه مسايل اجتماعي، روانشناسي، تربيتي و تبليغي:
تهاجم فرهنگي و عمليات مقابله با آن درست به مثابه جنگ است، همانگونه که نداشتن تخصص نظامي و وجود افراد بي هدف يا مغرض جنگ را به شکست مي تواند بکشاند، مقابله امت اسلامي نيز در صورت آلوده بودن به اين آفتها ممکن است چندان موفقيت آميز نباشد.
7) فعال کردن مساجد ازطريق نصب ائمه جماعات صالح و نيرومند در امر تبليغ:
مردم افغانستان با تمام مشکلاتي دارند و با وجود تبليغات ضد دين غربيان هنوز پايبند و معتقد به دين و مذهب هستند. و اين در حالي است که بسياري از مساجد از وجود روحاني محروم هستند. و گاهگاهي تعدادي از مساجد از نوارهاي سخنراني و روضه براي رفع اين کمبود استفاده مي کنند.
لازم است که علما در اين امر نقش فعالي داشته باشند و دلهاي تشنه معنوي مردم را سيراب گردانند. تجربه ثابت کرده است که هر محله و مردمي که علما و روحانيون آنها نقش فعالي داشته اند مردم آنها از نظر ديني و اعتقادات و مسايل تربيتي سالم تر بوده اند .
8) ايجاد يک شبکه تلويزيوني و تهيه و پخش فيلمهاي متناسب با فرهنگ و ارزشهاي ديني:
در افغانستان در حال حاضر نزدیک به 50 شبکه تلويزيوني در جهت تبليغ فرهنگ غرب فعال است و با توجه به تأثير تصوير و فيلم و ايجاد الگوگيري لازم است حداقل يک شبکه تلويزيوني در جهت ترويج فرهنگ و ارزشهاي اسلامي فعاليت نمايد و خطرات و مضرات و نتايج خسارتبار فرهنگهاي مهاجم غربي تبيين گردد.
منابع:
1) مجله پيام مستضعفين، شماره 55 و 56 سال1365
2) مصباح يزدی، محمد تقی( ). تهاجم فرهنگي
3) فرهنگ فارسي معين. ج2
4) طهماسبي، حشمت الله ( ) .مبنای جامعه شناسي و مردم شناسي ايلات و عشاير
5) محسني، منوچهر ( ) .جامعه شناسي عمومي.
6)عادل، حداد( ) . فرهنگ برهنگي وبرهنگي فرهنگي.
7) خود باختگي و خود باوري از ديدگاه امام خميني(ره)
8) صادقي، نبي (1377). مقاله ارائه شده در دومين همايش علمي ـ تحقيقی وحدت) زاهدان 1372( سيستان وبلوچستان : انتشارات اسوه.
9) مصباح يزدی ، محمد تقی( ).تهاجم فرهنگي
10)شرفي، حميد رضا ( ) .فرايند انقلاب اسلامي.
11) لطف آبادی،حسين(1378) روانشناسي رشد(2(تهران: انتشارات سمت .
12) براتي، عباسعلي (1377 (مقاله ارائه شده در دومين همايش علمي ـ تحقيقی وحدت (زاهدان1372 (سيستان و بلوچستان : انتشارات اسوه.
13)مجله پيام مستضعفين، شماره 45 و46
نویسندگان: دکتر سیدجعفر احمدی و سیدعلی بابا احمدی