هاشمی راستی/ برمبنای معارف دینی، معیار برتری فقط تقوای الهی و پاکی میباشد نه مسائل دیگری مانند قوم، تبار، نژاد و موقعیت های خاص اجتماعی، بنابراین روشن و مشخص است که رنگها و نژادها در اسلام فقط برای شناختن همدیگر است، و اساسا تفاخر و خود برتر بینی و تعصب در دین مقدس اسلام جایگاهی ندارد. اما بدون شک و تردید جنگ و تضاد یک پروژه سیاسی خارجی به منظور فرو ریختن ساختار سنتی جامعه تشیع و ایجاد نظم جدید در راستای منافع بیگانگان است.
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (حجرات/۱۳)
قرآن مجید میفرماید ؛ای مردم، ماشما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آن گاه شما را ملت ملت و قبيله قبیله "شعب مختلف" قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا بزرگوار، ارجمندترین و با افتخارترین شما نزد خداوند با تقواترین شما هستند، بی تردید خداوند متعال کاملا دانا و آگاه است.
توجه به قومیت برای شناخت در حد تعارف به معنای قرآنی، در زندگی اجتماعی انسان ها لازم و ضروری است به این معنا که اجتماعات عظیمی از انسانها،دارای ریشه و اصل واحدی هستند و قبایل گوناگون و مختلف از آن منشعب گردیده است.تا عدم شناخت موجب ازبين رفتن و ضایع شدن حقوق برادری نگردد.
بنابراین تعارف یعنی همدیگر را شناختن و پس ازآن حقوق همدیگر را رعایت کردن است، و این امر تحقق نمیابد، مگر برای کسانی که خدا ترس هستند و راه تقوای الهی را در پیش میگيرند. یعنی ضایع کنندگان حقوق، بین قبایل و شعب، کسانی بوده اند که در مسیر تقوی گام بر نداشته اند.
از این رو برمبنای معارف دینی، معیار برتری فقط تقوای الهی و پاکی میباشد، نه مسائل دیگری مانند قوم، تبار، نژاد و موقعیت های خاص اجتماعی، بنابراین روشن و مشخص است که رنگها و نژادها در اسلام فقط برای شناختن همدیگر است، و اساسا تفاخر و خود برتر بینی و تعصب در دین مقدس اسلام جایگاهی ندارد. اما بدون شک و تردید جنگ و تضاد بین سید و هزاره یک پروژه سیاسی خارجی به منظور فرو ریختن ساختار سنتی جامعه تشیع و ایجاد نظم جدید در راستای منافع بیگانگان است.
عده ای می خواهند سید و هزاره را به جان هم بیاندازند تا درسایه شوم نفاق و تفرقه قدرت شیعیان کم شود و زمینه دخالت های جریان های لائیک ، سکولار و لیبرالیسم باظاهر دایه های مهربان و دلسوز تر از مادر فراهم گردد. در چهل سال گذشته نیز متاسفانه عده ای از هزاره ها و هم عده ای از سادات فریب خوردند و وارد یک جنجال بی اساس،کور و بی پایان گردیدند.
وضعیت و شرایط کنونی ایجاب میکند این تضاد وجنگ های جاهلانه پایان یابد، افکار. و اندیشه ها روی منافع ملی شیعیان در داخل افغانستان متمرکز گردد. هرعاقلی نیک میداند که این درگیری های خصمانه و جنگ و جنجالهای کورکورانه موجب تضعیف جامعه تشیع می شود و ازاین رهگذر نه خیری نصیب هزاره ها میشود نه سادات..
آغاز اختلافات در قالب (جنگ سید و هزاره)، ظاهرا،از دههی پنجاه خورشیدی آغاز گردید اما بدون شک ریشه های عمیقتری دارد. شواهد تاریخی گواه براین است که این بازی پلید، دایره بزرگتر و وسیع تر از این بازه زمانی دارد.
شک و شبهه ای وجود ندارد که هدف از راه اندازی جنگ سید و هزاره، بلعیده شدن شیعیان افغانستان است نه چیز دیگر.. این جنگ بی اساس مانند درگیرشدن تمام اعضای یک خانواده بایکدیگر است که یقینا موجب تباهی خواهدشد، شکی نیست که دشمن،گودالی حفر نموده تا جامعه تشیع را در آن به تدریج غرق نماید.
این گودال وهم انگیز و خطرناک نفاق و تفرقه قومی می تواند وحدت و انسجام را کاملا از بین ببرد قومگرایی های شیطانی جز تشدید نفاق و پراکندگی ثمره دیگری ندارد.
اما متاسفانه امروز تاحدی شعارهای پوچ و مزخرف تبارگرایی و نژاد پرستی معنی یافته ومیتواند درجامعه تشیع خون تازه ای از زخم های کهنه جاری سازد،همسویی و همدلی نیم بند موجودمیان مردم را به آسانی خدشه دار نماید.
برکسی پوشیده نیست که بین سید و هزاره، نه تنها پیوندهای ناگسستنی، بلکه یگانگی های جدایی ناپذیری وجود دارد که به هیچ وجه قابل تفکیک و جداسازی نمیباشد؛اما امروز بار دیگر روباه پیر نفاق افکنی، با خباثت تام و تمام دام های تازه ای سر راه مردم گذاشته تا دوام و قوام جامعه را با تهدیدات جدی مواجه سازد.
وقت آن رسیده که هوشیارانه و آگاهانه با تمام کید و مکرهای شیادان و نفاق افکنان بطور جدی مبارزه شود و امیدواری های عوامل تفرقه، هوشیارانه به یاس و نا امیدی مبدل گردد.